- اخ جون! من خیلی دوست دارم برچسب باشم!
- یکی بره گابریل رو جدا کنه.
فردی از میان سیاه لشکر مرگخواران به سمت گابریل رفت و با کشیدن او و جدا کردن ناخنهایش از ردای لرد به زحمت نظر او را به موضوع دیگری جلب کرد. باقی مرگخوارها از جمله تلما سر جایشان این پا و آن پا میکردند، در واقع ترجیح میدادند با قاشق برای جادوگرها مترو حفر کنند تا اینکه در جلوی چشمان بیروح و چهره بیحوصله لرد ولدمورت نمایشی که حتی مطمئن نبودند چه مقدار قابلیت اجرا دارد را تمرین کنند.
- ما منتظریم و از منتظر بودن متنفریم.
- اینجوری نمیشه که ارباب، نمایشمون بیمزه میشه!
- یعنی میگویی وجود مبارک و نمکین ما مایه بیمزگی نمایشتان میشود؟
- نه ارباب! این حرفا چیه؟ فقط داریم میگیم ممکنه حوصلتون از تمرین های ما سربره.
- خودمان بهتر میدانیم که چه چیزی حوصلهی ما را سرمیبرد.
تلاش مرگخواران برای پرت کردن حواس لرد بیجواب مانده بود تا وقتی که گابریل به موضوع عجیبی اشاره کرد.
- ببینین ارباب جوونه زده.
نقل قول:
لرد ابرویی بالا انداخت و جریان یونیکورن و قلب گابریل را کنار زد و پرسید:
-جدا؟ خب خلاصه اش را بگو ببینم!
- خب این الان یعنی چی؟
نقل قول:
لرد ابرویی بالا انداخت و جریان یونیکورن و قلب گابریل را کنار زد
- در جریانی که ما نمیتونیم ذهنتو بخونیم گابریل؟
اسکارلت برگشت و با عصبانیت به گوینده خیره شد.
- یعنی حداقل اکثرمون نمیتونیم ذهنخوانی کنیم.
- با دقت نگاه کنین...
نقل قول:
- ارباب ابرو درآوردن!
بهانه مرگخواران برای دور زدن لرد پیدا شده بود. میتوانستند جشن ابرو بگیرند، برف شادی بخرند، ۲۰ دقیقه ایستاده لرد را تشویق کنند یا هر کاری که به ذهنشان میرسید را انجام دهند. مروپ از همین الان نیز در پشت صحنه مشغول تدارک نان بربری بود چون آن را انتخاب سالمتری نسبت به کیک میدانست و شکر هم نداشت. عدهای از در پشتی سالن چندین جعبه نوشیدنی های مجاز وارد میکردند و به کسانی که میشناختند کارت دعوت ابرو پارتی میدادند و...
لرد سیاه چندین مرتبه دستانش را برهم زد و ذهن همه را به آکادمی هنر برگرداند.
- ابرو درآوردنمان به خودمان مربوط است. شما نمایشتان را اجرا کنید تا از سرنوشتتان غمنامهی سوزناکی درست نکردهایم. یادمان میآید که گفتید کلهزخمی میمیرد، دوست داریم صحنه مرگش را به خوفناکترین حالت ممکن تماشا کنیم.