فضا کلاً خیلی ارزشی پیش می ره. ناگهان مری به این حالت

دچار بحران شخصیت می شه و می گه:
-یه چیزی این وسط خیلی مشکوکه!
همه : درست است !درست است !
-من توی دو تا پست قبل یه روح بودم ،الان چه جوری به همراه شما اومدم معصومه رو نجات بدم!قضیه یه کم بوداره!
همه : درست است !درست است!
مری : چرا متوجه نیستین!من یه روحم!
ملت : آهان خب پس ... جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
و همه به حالت خیلی ارزشی غش میکنند!
مری: هووو سینی تو چرا غش نکردی؟
سینی: روح چیه؟!
مری: می دونی روح خیلی چیز ترسناکیه!ینی از خون آشامم ترسناکه!ینی از ولدمورتم بد تره!
سینی: اهان ینی از سوسکم ترسناک تره؟
مری :آره خیلی خیلیی!
سینی: چقدر قشنگ! و جالب !ببین الان برات یه شعر گفتم!
یک دانه روح مری اینجا نشسته
چه چرت وپرتایی میگه! ینی مسته!؟

مری:

ببین ولش کن!من ماموریت دارم یکی از شماها رو با خودم ببرم و به زندگیش خاتمه بدم!تو باید الان خیلی از من بترسی!چون اگه زیاد بیای روی اعصاب تو رو می برم!
سینی: تو رو خدا منو با خودت ببر!تو رو خدا! کلی شعر واست میگم سرگرم می شی!
ببین الان یکی دیگه واست میگم
یک دانه روح مری اینجا نشسته
چه چرت وپرتایی میگه! ینی مسته!؟

مری:این که همون بالاییه!
سینی: نه فرق داره!لحن گفتنش فرق داشت!
مری هم صبر و تحملش تموم می شه ویه دونه سوسک از جیبش در میاره می اندازه جلوی سینی!
سینی : وای سوسک! جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
و غش می کنه!
-هو تو!
-همم؟کی من؟
-آره همونی که گفتی "و غش میکنه!"
-بلی؟
-آره خودت!تو چرا غش نکردی!؟
-من راویم!نباید غش کنم!
-صبر کن الان نشونت میدم!!
جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
خشش..خشششش....
سیگنال وجود ندارد!!
-چقدر همه جا تاریکه!فکر کنم هممون غش کردیم!
-هو راوی چی شده!ما غش کردیم چی شد!
- نمیدونم!منم غش کردم!بذارین کلیدو بزنم!
تیک تیک...
-لعنتی مثل اینکه روشن نمی شه! آخرین چیزی که یادم میاد این بود که روح مری اومد طرفم و ...بقیه شو یادم نمیاد!

-بچه ها ینی یه روح بین ماست!؟
- بچه ها معصومه نیست!معصومه سر جاش نیست!
گرومپ گرومپ ...
-بچه ها این صدای چیه؟!
گرومپ گرومپ...