هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





انبار معجون
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
#1

اسلیترین

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۳۵ چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
در اتاقش مشغول جا به جا کردن مجسمه های مرلینش بود، این عادت را از بچگی داشت هر وقت ذهنش مشغول یا نگران بود می افتاد به جان مجسمه های عزیزش و با دقت براندازشان میکرد ، تمیزشان میکرد و با ان ها حرف میزد، مرلین جایگاه ویژه ای در زندگی او داشت. در خلوت خودش بود که طبق معمول سر و صدای گویل و کراب خلوتش را خراب کرد، سعی کرد اهمیتی ندهد اما دیگر سر وصدایشان از حد تحمل اوخارج شده بود فردا برایش روز مهمی بود اما آن دو با احمق بازی هایشان تمام حواسش را پرت میکردند به سمت در مخفی اتاق رفت کراب را دید که پیژامه راه راه به تن، کف زمین افتاده بود و گویل که نفس نفس زنان بالای سرش ایستاده بود، دراکو گفت:تو چرا مثه اون بچه ویزلی لباس پوشیدی چرا مثه مشنگا مبارزه میکنین؟! چوب دستی اش را به سمت کراب گرفته بود، هر دو به او زل زده بودند، دراکو گفت:آخه تا کی میخوای از این کتک بخوری؟! یه کم خودتو تکون بده! کراب که غرورش خدشه دار شده بود دهن باز کرد تا مثل بچه ننه ها زیراب گویل را بزند که یک دفعه...تالاپ! دراکو و گویل به هم نگاه کردند و زدند زیر خنده، بالای سوراخی که کراب از آن افتاده بود رفتند،،،کراب افتاده بود پایین فقط خدا میدانست چطور این اتفاق افتاده بود هرجا کراب و گویل بودند دردسر و بدشانسی هم آن جا بود، گویل به سمت کراب رفت تا او را بالا بکشد دراکو همچنان میخندید، این زیاده روی در مسخره کردن بقیه ویژگی ذاتی او بود،گویل بالاخره هر طور که بود یک تنه کراب را بالا کشید. دراکو خودش را جمع و جور کرد و گفت: یه کم بیشتر حواستونو جمع کنین هیچ دوست ندارم دارو دسته ی من دست و پا چلفتی باشن ما قراره کلی کار مهم انجام بدیم!
روز بعد به انبار مخفی درون اتاقش رفت لیست نسبتا طویلی از معجون های دست ساز خودش را همراه داشت، ماه ها میان پاتیل ها، گیاهان، معجون ها وقت گذرانده بود و در نهایت با چوب دستی کار را تمام کرده بود حالا امده بود تا نتیجه ی ماه ها صبر که برایش اصلا کار ساده ای نبود بررسی کند.
کراب و گویل بیچاره را اورده بود تا معجون ها را روی آن ها امتحان کند،
اندکی از معجون نقره ای رنگ را در جام ها ریخت گویل و کراب نگاهی به هم انداختند رنگ نقره ای معجون از همان ابتدا هوش و اختیار را از ان ها گرفته بود با حالت مسخ شده ای جام ها برداشتند و سر کشیدند برای چند لحظه هر دو سرخ شدند دراکو با دقت به ان ها نگاه میکرد به نظر معجون داشت درست پیش می رفت، چند دقیقه بعد هر دو شروع کردن به خندیدن رفتار هایشان دیدنی بود دراکو روی مبل مشکی اش در میان معجون ها نشسته بود و با رضایت به آن ها نگاه میکرد، معجون سرخوشی دقیقا همانطوری پیش می رفت که انتظارش را داشت.
کراب و گویل کماکان به هم نگاه میکردند و می خندیدند..
دراکو اما در فکر نقشه کشیدن برای پخش معجون هایش بود،
کار تازه داشت شروع می شد!...








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.