الستور و گابریل وارد تونل شدند و تقریبا تا وسط تونل پیش رفتند. بعد گابریل ایستاد و به سمت ورودی برگشت. لباسها و موهایش را مرتب کرد، دستهایش را به دو طرف باز کرد و آماده بغل کردن لرد شد.
الستور و سایه اش به هم نگاه کردند و الستور سرش را به نشانه تاسف تکان داد.
- میگم... جدا فکر نمیکنم یه بغل خیلی برای ارباب ترسناک باشه ها! میخوای یه کار دیگه بکنیم؟
گابریل لبخند زد و حتی دستهایش را بیشتر باز کرد.
- اگر به اندازه کافی محکم بغلشون کنم و یکم فشارشون بدم... مطمئنم که خیلی از محبتم میترسن!
- اخه ارباب خودشون منبع ترس ملتن! چرا باید از بغل کردن بترسن؟
- اینقدر غر نزن الستور! به جای حرف زدن بیا اینجا و تو هم ارباب رو بغل کن!
الستور میخواست جواب بدهد که سایه اش گوشه ی کت قرمزش را کشید و وقتی الستور به او نگاه کرد، ابرویی بالا انداخت و چشمک زد. بهر حال الستور و سایه با فیبر نوری به هم متصل بودند و افکار سایه بلافاصله به ذهن الستور رسید. سایه پیشنهاد داده بود که برای ترساندن لرد الستور او را بغل کند.
الستور از پیشنهاد سایه اش پوکر شد و فکر کرد:
- داری اشتباه میزنی داداش... گابریل میخواد ارباب رو بغل کنه! نه من! بعد فکرش را به سمت سایه فرستاد.
سایه جواب داد:
- خوب نکته همینه! لرد از گابریل انتظار بغل داره ولی از تو نداره! حتما اینجوری جا میخوره و میترسه!
- نکته خوبی بود ها! چه فکرهایی داری شیطون!
- سایه اتم داداش!
- ولی بغل کردن رو دوست ندارم!
- به دیدن قیافه ترسیده لرد نمی ارزه؟ سایه و الستور لبخند خبیثانه ایی بهم زدند و سرشان را تکان دادند. بعد الستور جلو رفت و کنار گابریل ایستاد.
گابریل که دستش خسته شده بود، بدون آنکه چشمش را از ورودی تونل بردارد گفت:
- چی شد پشیمون شدی؟
الستور بیشتر لبخند زد و دندانهای تیزش را نشان داد.
- فهمیدم نقشه ات خیلی عالیه و بغل بهترینه!
قبل از اینکه گابریل جواب بدهد، صدای خش خشی از ابتدای تونل آمد که نشان می داد بلاخره لرد به تونل وارد شده است.
لرد در حینی که به محل ایستادن گابریل و الستور نزدیک میشد، صدایش را صاف کرد و گفت:
- امیدواریم که وحشتی متناسب با شکوه ما آمده کرده باشید! وگرنه هردوی شما را به بوگارت تونل تبدیل میکنیم!
لرد بلاخره به گابریل و الستور رسید و گابریل بلافاصله از ردای لرد آویزان شد و او را بغل کرد.
-ارباب! ما اینقدر بهتون محبت میکنیم که بترسین!
لرد چشمانش را چرخاند و دستش را روی کله گابریل گذاشت و او را به عقب هل داد که او را از خودش جدا کند.
- اگر برنامه ترساندنت همین باشد، همینجا تو را تبدیل به...
قبل از اینکه لرد جمله اش را کامل کند، الستور جلو رفت و او هم مانند گابریل، لرد را بغل کرد و با لحن محبت آمیزی گفت:
- من هم بغلتون میکنم ارباب که محبتتون تکمیل شه!
لرد که انتظار این حرکت را نداشت به تعجب به سمت الستور برگشت و با دیدن الستور که با آن لباس های قرمز و دندانهای تیز بغلش کرده بود و به او لبخند میزد، کاملا جا خورد. در یک ثانیه اول نقشه سایه موفقیت آمیز به نظر میرسید که لرد کله هردو آنها را گرفت و از خودش جدا کرد.
- فکر کرده اید با یک بغل ساده میتوانید ارباب تاریکی را بترسانید؟ ما برای شما یک لطیفه هستیم؟ برای یک بغل ما را اینقدر معطل کردید؟ برای این توهین، شما را به نیستی واصل میکنیم!
الستور و سایه الستور و گابریل بهم نگاه کردند. باید خودشان را نجات میدادند.