امتیازات جلسه دوم فلسفه و حکمت!
سلام و درود خدمت شما گل های تو خونه محصلای نمونه!
شاید براتون سوال باشه من کی ام، اینجا چی میگم و از جون شما چی میخوام؟
من پیوزم.
همین!
به من گفتن به دلیل زندانی بودن استاد سوان از اونجایی که تمام اوقات رو بیکار میگذرونم بیام و نمره های نانازتونو بدمو یکم اذیتتون کنم.
شاید الان بگید: "نوچ نوچ! استاد سوان افتاده زندان؟ اون الگوی ماست و ..." فلانو بیسار! ولی بچه های عزیزم بدونید که به خاطر ظلم و جور دولت ناخلف زاموژسلی این رخ داده...
البته کسی نمیتونه اندازه ی من الگوی مناسبی براتون باشه و اینا همش بهونست ولی خب... درهرحال بریم سراغ امتیازای نانازتون!
ولی قبلش بهتون بگم که گلای تو خونه، این جلسه یک مقدار حالت چالشی برای بعضی هاتون داشت که یحتمل دلیلش این بود که شاید از ساختار اصلی
خاطره نویسی زیاد چیزی نمیدونید که طبیعیه کم پیش میاد همچین مواردی رو در ایفا ببینیم. برای همین اونقدری که باید سخت بگیرم سخت نمیگیرم ولی سخت میگیرم.
بچه ها ممکنه مواردی رو از بعضی هاتون بیان کنم که دلیل کم شدن نمره از افراد بعدی هم باشه، پس لطفا نقد هارو با دقت مطالعه کنید.
کتی بل = (20+3) 23!کّتی!
خب خب خب! ببین کتی، واقعا توصیفات معرکه ای بود! اصلا عشق کردم! اصلا مامامیا!
ولی ولی ولی! دلیل اینکه 4 نمره از تکلیف اولت کم شد چیه؟ خب... موضوع اصلی اینه که متاسفانه این سبک نوشتن خاطره نویسی نیست. این یک داستان نویسی با توصیفات احساسات فراوان بود که همین نکات مثبتش کاملا منو وادار کرد بیشتر از 4 نمره از این تکلیف کم نکنم. ببین ما توی خاطره نویسی یک اصلی داریم به اسم ساده نویسی، و شخصی نویسی. یعنی چی؟ خب، اولی یعنی تو به جای اینکه عموما از کلمات قوی و قدرتمند و خاص استفاده کنی برای بیان احساساتت، از سادگی در بیان استفاده میکنی. متاسفانه این نکته وجود نداشت، ولی به خاطر اینکه واقعا به خوبی کلمات رو ترکیب کرده بودی و واقعا تونستی منو جذب نوشتت کنی از این بابت نمره ای کم نکردم. ولی دلیل دوم، دلیل اصلی (که البته همراهش مسائل نگارشی هم هست که خدمتت توضیح میدم). ببین شخصی نویسی یعنی چی؟ یعنی تو در خاطره نویسی به مخاطبت این احساس رو داری منتقل میکنی که،
"آهای دوست خواننده ی متن! تو داری زندگی من رو تجربه میکنی. داری احساسات من رو تجربه میکنی... نه یک شخصیت ثالث." ولی متاسفانه این آیتم توی متنت رعایت نشد. میدونی چی میگم؟ یعنی اومدی و داستان نویسی کردی از یک شخصیت ثالث، و احساسات لحظه ای اون فرد رو توضیح ندادی.
ولی حالا مسائل نگارشی! ببین ما توی خاطره نویسی چیزی به اسم دیالوگ شدن بین دو کاراکتر نداریم. خب تا اینجاش رعایت کردی، ولی استفاده از فنون دیالوگ نویسی برای بیان یک گفته ی ذهنی یا حتی شخصیتی که در اون خاطره نویسی این فعالیت رو انجام داده اشتباهه. یعنی به جای این مورد:
نقل قول:
چیزی که پس از آن در ذهنش میگذشت، این بود:
- دنیا یا کر است، یا خودش را به کری زده. چون هنگامی که گوش هایم باز شدند، فریاد هایی شنیدم که از کل صداهای جهان بلند تر بود.
باید این شکلی باشه:
چیزی که پس از آن در ذهنش میگذشت تنها یک عبارت بود:
"دنیا یا کر است، یا خودش را به کری زده. چون هنگامی که گوش هایم باز شدند، فریاد هایی شنیدم که از کل صداهای جهان بلند تر بود."و در مورد
تکلیف دوم، خب. ایده ی جالبی برای جواب دادن بود، ولی دلایلی که ذکر شده بود به طور کلی دنباله ی یک دلیل بودن. با این حال به خاطر خلاقیتی که به خرج دادی و زیبایی بیانت که تحت تاثیر قرارم داد فقط 2 نمره ازش کم کردم.
فکر کنم حل شد. امیدوارم تونسته باشم بهت تو این زمینه کمکی کرده باشم.
-بعدی!!! آندرومدا بلک = ( 13 + 2 )
15! خب آندرو، یک سری مسائلو توی نقد کتی بیان کردم که دیگه اینجا بیانشون نمیکنم، فقط اگر بخوام برات واضحشون کنم این موضوعه که تکلیفت رو اصلا به صورت خاطره نویسی ارسال نکردی و داستان نویسی بود، خلاقیت چندانی به خرج نداده بودی و حس میکنم زیاد وقت نذاشتی که بخوای روش فکر کنی و متاسفانه توی نگارشت هم ایراد چندتایی بود که حتما در ادامه بهت میگم.
ببین چندجایی که اصلا از ضمیر و حروف ربط استفاده نکردی، که نشون میده احتمالا قبل از ارسال پست نگاه نکری به پستت، و مورد بعدی استفاده از کلمه ی انگلیسی بدون جدا سازی از متن فارسیه... یعنی چی؟
یعنی اگر من در متنم یک کلمه به مانند
"Mud blood" میارم، در واقع باید به همین شکلی که الان بولد و ایتالیکش کردم بنویسمش تا اصول نویسندگیو رعایت کنم و خواننده رو وسط خوندن متن شوکه نکنم. ولی خب، به طور کلی بذار یه رازی بهت بگم، اونم اینه که خیلی از این کلمات ترجمه فارسیِ جا افتاده (شاید هم نادقیق) دارن و عملا نیازی نیست به اینکه کلمه ی انگلیسیشونو بنویسی.
مثلا به نظرم اینجوری بهتر میشد که مینوشتی:
برعکس تصورات آندرومدا خانوادش فرزند او را نپذیرفتند
، به دلیل اینکه
او یک
دورگه بود.
اشتباهات نگارشیتم برات اصلاح کردم تو جمله ی بالا. تکلیف دوم رو هم متاسفانه فقط یک دلیل براش بیان کردی و یکم وایب صفحات این فضای مجازی ماگل ها که اصطلاحا بهش میگن انگیزشی یا دلنوشته رو بهم داد.
حقیقتا به دلیل تازه وارد بودنت سعی کردم ارفاق کنم، امیدوارم در دفعات آینده شاهد دست نوشته های خیلی بهتری ازت باشم.
جیانا ماری = ( 21 + 3 ) 24!خب جیانا! چطوری؟
میبینم که توام به خاطر ظلم و جور این وزارت داری در آزکابان عذاب میکشی؟ منم اونجا بودم... میدونم چه دردی داره!
بلافاصله میرم سر اصل مطلب. یه ایرادت مثل ایرادات بقیه بود، داستان نویسی کرده بودی، یعنی من احساس نکردم که دارم یک خاطره میخونم، بلکه یک داستان سوم شخص از شخصیت جیانا ماری بود که داشت یک جریان رو طی میکرد. ولی به طور کلی احساسات رو خیلی خوب توش توضیح دادی و کلا خوشم اومد.
تکلیف دوم رو هم، چه عرض کنم...اولش که اصلا نفهمیدم تکلیف دوم دادی باباجان. دو ساعت هنگ کرده بودم که این الان وصله به همون تکلیف اولش یا نه تکلیف جداگونست؟ اگه جداگونست چرا دلایل به اندازه کافی نیست؟ زیاد تا اینجایی که مطالعه داشتم تو پستای بچه ها، گویا خلاقیت زیادی به خرج ندادنو به دادن یکی دوتا دلیلو شاخو برگ دادن به همونا رضایت دادن که این غم انگیزه...
دوریا بلک = ( 21 + 5 ) 26!
دوریا! چطوری؟ توام گرفتن؟ نامردا!
بازم بلافاصله میرم سراغ اصل مطلب. همین اول بگم که با آخرین دلیل تکیف دومت حال کردم واقعا.
مورد بعدی هم بگم که توی تکلیف اولت دقیقا مثل جیانا و تا حدودی شبیه کتی ایراد داشتی که توضیحش رو دادم برای همین اختلاف امتیازی براشون قائل نشدم.
در کل خلاقیتت خوب بود، لذت بردم، ادامه بده، قلمتم خوبه باریکلا!
آلبوس = (25 + 5) 30!رعایت تمامی نکات، درونمایه طنز مناسب و به جا.
ولی در کل، گاهی ضربه هارو بابت اعتماد نکردن و اصرار ورزیدن به چیز هایی میخوریم که خودمون هم در خلوت خودمون قبول داریم اشتباهن. امیدوارم سریعتر اونی که میخوای رخ بده...
نیکلاس! (25+5) 30... آی فیل یو مَن!
متاسفانه خیلی وقته همینه اوضاع، نه تنها تو هافل، بلکه همه جا.
خلاقیت تو تکلیف دومتو دوست داشتم...
سدریک دیگوری = (25+5) 30!
وات د هل! واقعا انتظار داشتم غم انگیز باشه ولی شدیدا سورپرایز شدم!
تکلیف دوم مناسب و خلاقانه بود. بازی با کلمات جذابی بود.
جرمی = (25+3) 29!
تکلیف اول، واقعا قشنگ بود... اصلا رفتم تو وجود کالبد خاطرت! چرا اینکارو باهام کردی لعنتی؟
تکلیف دوم یک دلیل داشت، ولی قشنگ بیان شد. خوشم اومد.
-------------------
خب خب خب! جمیعا عالی بودید، بعضیاتون واقعا با این سبک نوشتن آشنایی نداشتید که ایرادی نداره گلای من. قطعا میتونید در جلسات آتی در کلاس های متفاوت که احتمال داره این مدل تکالیفو ازتون بخوان جبرانش کنید و بترکونید. در ضمن خودتونم دست کم نگیرید. مرسی که تا اینجا همراهم بودید، تا جلسه ی بعدی شو بخیـــــــــر!