انتخاب بهترین‌های بهار 1404 جادوگران

ترین‌های فصل بهار سال 1404 جادوگران آغاز شد!

از هم‌اکنون تا پایان روز 26 خرداد ماه فرصت دارید تا در ترین‌های فصل بهار 1404 جادوگران شرکت کرده و شایسته ترین افراد را انتخاب کنید...

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: پنجشنبه 12 مهر 1403 15:59
تاریخ عضویت: 1403/01/28
تولد نقش: 1403/01/29
آخرین ورود: سه‌شنبه 20 خرداد 1404 14:25
از: عمارت ریدل ها
پست‌ها: 202
آفلاین
مروپ همه اسلیترینی های توی قابلمه را له میکند و حتی در مسیر چشم و چال چند نفر را زیر پا می‌گذارد تا زودتر به دستان گابریل برسد.

- هوف رسیدم بکش بالا دستتو ببینم. من نبودم چه بلایی سر شوهرم اوردین؟ نذاشتین که اون شاهزاده یوقت...
- نه به جان پیژامه مرلین. قصدمون این بود ولی شما نذاشتین که بشه.
- پس به موقع نجاتش دادم. ببینین چه مرگش چه زندگیش اون کلش برای منه. بعد اونوقت میخواین براش شاهزاده پیدا کنین؟
- نه آخه تنها راه نجاتش بوسه ی یه شاهزاده عاشقه تا از سیب سمی نجاتش بده.
- توطئه جلو قابلمه مامان؟ تو روز روشن؟ کی جرعت کرد سیب سمی بهش بده؟ بعدم این چه روش مسخره ای برای نجات یکی از مسمومیته آخه؟
- تو افسانه ها اومده این راهشه.
- کدوم افسانه؟
- نمیدونم دقیق ولی تو بیشتر داستان پریان با یه بوسه طرف بیدار میشه. بعدم میگن بیشتر افسانه ها برگرفته از حقیقته.
- آخه گیریم هم این راهش باشه یه شاهزاده غریبه واسه چی باید شوهر مسموم مامانو ببوسه!؟

با آنهمه‌ دلایل منطقی گابریل دچار بحران هویتی شد. به تمام داستان هایی که تا آن لحظه شنیده بود فکر کرد‌. آیا حرف مروپ درست بود یا نقل های افسانه ها! راه فهمیدنش خیلی آسان بود.

S.O.S

پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: پنجشنبه 12 مهر 1403 11:22
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: پنجشنبه 8 خرداد 1404 20:10
از: اعماق خیالات 🦄🌈
پست‌ها: 641
آفلاین
خلاصه:
اسلیترینی‌ها از تالارشون بیرون افتادن و دارن دنبال تالار جدید می‌گردن که تصمیم می‌گیرن داخل یه قابلمه زندگی کنن. برای رفتن توی قابلمه کوچیک میشن و توسط الستور و گابریل برای خاله بازی گیر میفتن. این دو نفر به ترتیب لباس سیندرلا و سفید برفی رو تن سالازار و تام بند انگشتی می‌کنن. تام سیب خورده و مسموم شده و شاهزاده‌ای باید ببوسدش تا زنده بشه که سیلویا بعنوان شاهزاده انتخاب شده...


~~~~~~~~

مروپ که طاقت دیده شدن بوسیده شدن شوهرش توسط شاهزاده سوار بر اسب، یعنی سیلویا رو نداشت، هم‌چنان مشغول پرتاب وسایل محیرالعقولی از داخل قابلمه به بیرون بود. الستور که کم‌کم داشت اوضاع رو خطرناک می‌دید، ترجیح می‌ده با گابریل صحبتی در این مورد داشته باشه.
- گب؟ نظرت چیه شاهزاده سوار بر اسب دیگه‌ای انتخاب کنی؟ این یکی به نظر رمانتیک نمیاد و داستانو برای بینندگان خوب توی خونه خراب می‌کنه.

گابریل با شنیدن این حرف دست از تلاش برای هل دادن سیلویا به سمت تابوت تام_سفیدبرفی برمی‌داره.
- مثلا کی؟

الستور که تمام مدت با عصا و دستش مانع برخورد وسایلی که مروپ پرت می‌کرد به سر و روی گابریل شده بود، کنار می‌ره تا گابریل ببینه چی داره می‌شه.
- مامان مروپ؟ بریم تو کارش.

سیلویا قبل از این که به فراموشی سپرده بشه، سعی می‌کنه توجه گابریلو به خودش جلب کنه.
- هی؟ به نظر میاد نقش من تموم شده. لطفا برم گردونین داخل قابلمه.
- اوه نه تو می‌تونی پرنس چارمینگ بشی برای سیندرلای داستانمون.

گابریل اینو می‌گه و سیلویا رو درست کنار سالازار_سیندرلا می‌نشونه.
- یکم با هم آشنا شین تا من سفید برفی رو نجات بدم.

گابریل دستشو درون قابلمه می‌بره و به سراغ بلند کردن مروپ می‌ره. البته که گابریل نمی‌دید چی داره می‌شه و کیو ممکنه بیرون بیاره، پس الستور تلاش می‌کنه کمی به کمکش بیاد.
- بانو مروپ توصیه می‌کنم اگه نمی‌خواین شاهزاده سوار بر اسب دیگه‌ای تام رو ببوسه، خودتون داوطلبانه تو مسیر دستای گب قرار بگیرین.
🦅 Only Raven 🦅
بزرگ شدم!
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: چهارشنبه 11 مهر 1403 15:37
تاریخ عضویت: 1403/05/28
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: شنبه 13 بهمن 1403 11:50
از: کجا میدونی داسم زیر گلوت نیست؟
پست‌ها: 124
آفلاین
مروپ البته خیلی چیزها به‌ دستش می‌ رسید. درواقع خیلی چیزها خودشونو به‌ دست مروپ می‌ رسوندن تا مروپ اونارو به بیرون پرت کنه و حداقل توی کل زندگی فلاکت‌ بار و خوار خفیفانه‌شون، یه افتخار کوچیک داشته باشن. اونم افتخار پرت شدن به بیرون قابلمه توسط مادر لرد!

- عه! یه تک شاخ می بینم که داره میاد کنارم تا باهم بازی کنیم.

تک شاخی از درون قابلمه نزدیک می شد و همینطور که نزدیک می شد، اندازه و ابعادش هم بزرگ و بزرگ‌تر می شد و رسید و افتاد روی میز و میز رو شکست. که البته مهم نیست! داشتیم درمورد مروپ صحبت می‌کردیم. این مهمه که بدونیم مروپ کیه و چجوری افتخار مادر لرد شدن رو بدست آورده!

مروپ انسان بسیار تلاشگر و سخت‌کوشیه و از همان دوران کودکی و طفولیت با جدیت تمام اینو ثابت کرده. بالاخره بزرگ شدن بین پدری مسافرکش و برادری چیژ کش اصلا کار راحت و ساده‌ای نیست و انجام دادن کارهای سخت، آدمو سخت می‌...

- اون یه دینامیته که من دارم میبینم؟ چقدر داره سرگرم‌ کننده پیش میره این خاله بازی!

مروپ داشت چیزهایی از قابلمه پرت می‌کرد که خودش هیچ توضیحی براشون نداشت و سیل عظیم اجسام سخت و نرم و نیمه سخت و نیمه نرم غیر قابل توضیح پرت شده توسط مروپ حالا حالاها ادامه داشت.
MAYBE YOU ARE NEXT

تصویر تغییر اندازه داده شده
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 10 مهر 1403 07:59
تاریخ عضویت: 1397/05/27
تولد نقش: 1398/04/17
آخرین ورود: دیروز ساعت 19:59
از: گیل مامان!
پست‌ها: 802
آفلاین
گابریل با ماژیک به زور سبیلی برای سیلویا فلک زده کشید و او را بر روی اسبی سفید نشاند؛ سپس اسب را در دست گرفت و در آسمان به این سو و آن سو حرکت داد.
- پیتی‌کو پیتی‌کو پیتی‌کو!
- آهای داری چیکار می‌کنی؟ من فوبیا ارتفاع دارم منو بذار پایین. کمک! نه... نه... اینطوری بالا پایینم نکن!

بلاخره پس از سفر هوایی‌ای طولانی، اسب کنار جنازه نیمه جان و در تابوت شیشه‌ای قرار گرفته تام فرود آمد.

تصویر تغییر اندازه داده شده

سیلویا که سرش گیج می‌رفت از روی اسب پلاستیکی به زمین پرت شد و درست روی تابوت شیشه‌ای تام افتاد.

- آخی چه به هم میان... قلبم اکلیلی شد.

گابریل آهنگ تایتانیک را پخش کرد و با نگاهی منتظر به سیلویا و تام چشم دوخت.
- حالا وقتشه سفید برفی رو ماچ کنی تا تیکه سیب سمی از دهنش پرت شه بیرون و دوباره زنده شه.
- چیکار کنم؟!

البته این لحظه آن طور که گابریل پیش بینی می‌کرد رمانتیک پیش نرفت. در واقع با وجود مروپی که با شنیدن این جمله حسابی از کوره در رفته بود و هر چه به دستش می‌رسید به بیرون از قابلمه پرتاب می‌کرد نمی‌توانست هم رمانتیک پیش برود!
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 23 مرداد 1403 15:29
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: دوشنبه 26 خرداد 1404 20:48
از: هاگوارتز
پست‌ها: 725
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز
آفلاین
بچه‌های اسلیترین با چهره‌هایی متعجب اما امیدوار ، هر کدام به سیلویا نگاهی انداختند و چوب‌دستی‌هایشان را بیرون کشیدند. سپس، هر یک به نوبت با فرمول‌های جادویی و تکان‌های مهارت‌آمیز، شاهزاده‌های واقعی را احضار کردند تا شاید یکی از آنها مطابق با میل گابریل باشد. مروپ، با حرکتی چابک و دقیق دستش، اولین کسی بود که شاهزاده انگلستان را در میان دود و برق، جلوی همه ظاهر کرد.

- بیا گابریل مامان، شاهزاده میخوای بیا این ماگل بی مصرف، ویلیام، رو ببر باهاش بازی کن.
-

مروپ نتوانست گابریل را قانع کند، بنابراین یوریکا تصمیم گرفت دست به کار شود. یوریکا با لبخندی موذیانه و اشاره‌ای از چوب دستی‌اش، فضا را با تلالو نور و جادو پر کرد. با حرکت دستی ماهرانه، دود مه‌آلودی در مرکز حلقه تشکیل شد و کم‌کم شکلی در آن نمایان گردید. لحظاتی بعد، شاهزاده خانم السا از دنیای "Frozen" ظاهر شد، با موهای بلند نقره‌ای و لباسی که مانند بلورهای یخ درخشان بود.

- بیا ببین گابریل! السا، شاهزاده‌ای که توانایی تسلط بر یخ و برف رو داره واست آوردم، دست از این سیلویا ما بکش!
-

با شکست یوریکا، این بار اسکارلت جلو آمد تا شاهزاده‌ای جدید به گابریل معرفی کند. اسکارلت، جادوی خود را شروع کرد. چوب دستی‌اش را با حرکتی دقیق بالا برد و نجوایی آرام زمزمه کرد. همانطور که دستش را پایین می‌آورد، نورهای رنگارنگ شروع به رقص در اطراف او کردند و یک توفان کوچک از گلبرگ‌های رز به وجود آمد. از میان دود و درخشش، شاهزاده بل از داستان "دیو و دلبر" ظاهر شد، با لباس طلایی معروفش که زیبایی و شکوهش انکارناپذیر بود. او با لبخندی مهربان به گابریل خیره شد.

- این یکی شاهزاده دیگه ردخور نداره، بگیر ببرش سیلویا رو پس بده بهمون.
-


اما هیچکدام از این شاهزاده‌ها نتوانستند گابریل را مجاب کنند. به نظر می‌رسید که بدشانسی سیلویا هنوز ادامه داشت و باید سرنوشت ناخوشایند خود را می‌پذیرفت و وارد بازی کثیف الستور و گابریل می‌شد.


فیلم The Crown of Shadow (نبرد سالازار vs لوسیفر)


پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: پنجشنبه 18 مرداد 1403 15:40
تاریخ عضویت: 1403/04/01
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: شنبه 24 خرداد 1404 15:04
از: عمارت ملویل
پست‌ها: 69
داور دوئل، مترجم دیوان جادوگران
آفلاین
اسلیترینی‌ها، وحشت‌زده به اطراف می‌دویدند. حاضر بودند یک اسب سفید قرض بگیرند و از گابریل فرار کنند نه اینکه به چنگ او بیفتند.

- لطفا! خواهش می‌کنم! من نه! ازم دور شو!

دست گابریل سمت اسلیترینی نگون‌بختی رفته بود. اسلیترینی مذکور با خشونت علیه گابریل و دست به دامن مرلین شدن، خودش را از چنگ او نجات داد و سپس به سمت جایی در دوردست فرار کرد.
قابلمه دوردست آن‌چنانی نداشت ولی اسلیترینی‌ها توانسته بودند به خوبی در جایی قایم شوند.

- چرا قابلمه خالیه؟
- یه تکونی بهش بده، بعدا دوباره انتخاب کن. مطمئنم بعد از اینکه تکونش دادی، دیگه خالی نیست.

گابریل به پیشنهاد الستور عمل کرد و کاری کرد که نباید می‌کرد.
اسلیترینی‌ها به اطراف پرتاب شدند و دست گابریل همچنان دنبال یکی از آنان می‌گشت. تا اینکه...

- گرفتم! یکیو گرفتم!

در قابلمه، اسلیترینی‌ها به سیلویا که در دستان گابریل بود، نگاه می‌کردند.
بدشانسی سیلویا کار دستش داده بود!
- من که شاهزاده نیستم! بهش بگین منو نبره!
I'll be smiling at the end of this road
And will sing the secrets of the forest all the way
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: چهارشنبه 6 تیر 1403 20:10
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: چهارشنبه 7 خرداد 1404 19:21
از: ایستگاه رادیویی
پست‌ها: 312
آفلاین
خلاصه تاابتدای پست هاسک: اسلیترینی ها از تالارشون بیرون افتادن و دارن دنبال تالار جدید می‌گردن که تصمیم می‌گیرن داخل یه قابلمه فعلا زندگی کنن. برای رفتن توی قابلمه کوچیک میشن و توسط الستور و گابریل برای خاله بازی گیر میفتن. این دو نفر لباس سیندرلا رو تن سالازار می کنن و حالا به تامم لباس سفید برفی پوشوندن تا مهمون چایی خوری بشه.


-----------------------------

سالازار تام رو رها کرد که با کله بیفته توی فنجون چایی.
- شاهزاده از کجا می‌خوای پیدا کنی حالا واسه این؟
- اون صدای با کله تو چایی افتادن رو می‌شناسم! چه بلایی سر شوهر مامان آوردید؟ فقط مامان حق داره شوهر مامانو زجرکش کنه!

گابریل بدون توجه به داد و قال اسلیترینی‌ها، بدن بی‌جون تام رو از دست سالازار گرفت و رفت به سمت الستور.
- ال! ال! باید براش یه شاهزاده پیدا کنیم که بوسش کنه.

الستور جرعه‌ای چای نوشید، سرش رو تکون داد، و گفت:
- من یه ایده بهتر دارم... بیا کالبدشکافیش کنیم، سیبه رو ازش خارج کنیم و دوباره استفاده کنیم.
- ولی اونطوری که... دیگه بیدار نمیشه.
- عوضش بیشتر سرگرم میشیم.
- فقط مامان حق داره شوهر بی‌لیاقت مامانو کالبد شکافی کنه!
- پس همون شاهزاده پیدا کنیم بلکه بیدارش کنه. نمی‌ذارن یکم سرگرم شیم که.

و گابریل دوباره به سمت قابلمه برگشت، دستش رو تا آرنج وارد قابلمه کرد و شروع کرد به گشتن به دنبال شاهزاده‌ای سوار بر اسب سفید.
نشان برنز ریونکلاو
تصویر تغییر اندازه داده شده

Smile my dear, you're never fully dressed without one
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 5 تیر 1403 17:03
تاریخ عضویت: 1403/02/21
تولد نقش: 1403/02/22
آخرین ورود: سه‌شنبه 20 خرداد 1404 21:25
پست‌ها: 16
آفلاین
گلرت با سینه ی ستبر و چشمای مغرور جلوی انگشتای مهاجم وایساده بود. گرمی هوای قابلمه با خون اصیلی که توی رگ‌هاش جریان داشت، هارمونی خاصی پیدا کرده و اون رو به یه شخصیت اصلی شگفت‌آور تبدیل کرده بود‌. ابر چوبدستی توی جیبش سنگینی می‌‌کرد و آماده بود به محض خروج از قابلمه، جونش رو بذاره وسط تا غرور اسلیترین لکه‌دار نشه. اون واقعا بچه ی باحال اسلیترین بود.

سر انگشتای گابریل به خاطر اصطکاکی که با تام و سالازار داشت، برق برقی شده بودن و موهای طلایی گلرت سیخ وایسادن. چیزی نمونده بود که بهش برسه... سه سانتی متر... دو... یک.

صدای کشمکش و افتادن از بیرون تالار به گوش رسید و گابریل با عجله دستشو کشید و ازشون دور شد.

سر میز مهمونی چای‌خوری بلبشویی به پا شده بود. سالازار درحالی که با یه دست گوشه‌های دامنش رو گرفته بود، با دست دیگه‌ش محکم کمر و ستون فقرات تام رو هدف گرفته بود. چشم گابریل به سیب گاز زده‌ای که جلوی تام بود افتاد فهمید و تلاشای اون یکی دوست قابلمه‌ایش برای نجات دادن سفیدبرفی بی‌فایده‌س. درحالی که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت:
- نه سیندرلا اینطوری نمی‌تونیم نجاتش بدیم. تنها راه نجاتش...

نگاهی به قابلمه انداخت و این بار مصمم‌تر از قبل آستین‌هاش رو بالا داد.
- باید یه شاهزاده براش پیدا کنم!
پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: یکشنبه 3 تیر 1403 18:09
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: دوشنبه 26 خرداد 1404 20:48
از: هاگوارتز
پست‌ها: 725
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز
آفلاین
- چقدر کوچولو و بامزه!

گابریل هم‌زمان که تام ریدل کوچولو رو به‌آرامی از قابلمه خارج می‌کرد، داشت به این فکر می‌کرد که کدوم شخصیت دیزنی رو برای ایفای نقش تام ریدل انتخاب کنه. تام ریدل که خودش ماگل بود و داشت تام ریدل رو ایفای نقش می‌کرد، دیگه حوصله نداشت به‌عنوان تام ریدل هم نقش شخصیت دیزنی رو بازی کنه. () برای همین سعی کرد که به سایز واقعیش برگرده تا بتونه اعضای اسلیترین رو از دست گابریل و الستور نجات بده، اما برعکس چیزی که فکر می‌کرد، نتونست به سایز واقعیش برگرده. کمی بیشتر سعی کرد و بازم موفق نشد. مروپ که از اون پایین‌ قابلمه داشت این صحنه رو می‌دید، با صدای بلندی فریاد زد:

- یادت رفته ماگلی و نمی‌تونی از جادو برای تغییر سایزت استفاده کنی؟

تام سال‌ها بود که در میان جادوگران زندگی می‌کرد و حتی به هاگوارتز اومده و توسط کلاه گروه‌بندی به تالار اسلیترین فرستاده شده بود و همه این اتفاقات باعث شده بود که یادش بره جادوگر نیست. الان که یادش افتاد، خاطرات این همه سال مثل قطار هاگوارتز وارد ذهنش شدن و باعث ایجاد بحران هویتی در تام شدن.

- من کی‌ام؟ هدفم چیه؟ چرا اینجام؟
- تو سفید برفی‌ای عزیزم، از دست مادرخوانده‌ات فرار کردی و اومدی اینجا پیش ما.
- من سفید برفی‌ام و از دست مادرخواندم فرار کردم و اومدم پیش شما چایی بخوریم.

تام که دیگه نمی‌تونست واقعیت رو از ایفای نقش تمایز بده، راحت‌ترین کار رو پیدا کرد و اونم قبول نقشش به‌عنوان سفید برفی بود. با کمی رقص و عشوه به سمت میز گابریل رفت و پشتش نشست. گابریل هم که از اولین مهمانش خوشحال بود، کمی به درون قابلمه نگاه کرد تا مهمون بعدیش رو برای صرف چایی انتخاب کنه.

- گابریل مامان، دفعه پیش که تنها ماگل رو از بین این همه جادوگر خالص کشیدی بیرون. این بار بیا این گلرت رو بکش بیرون ببینم این می‌تونه از دست تو نجاتمون بده یا نه.

گلرت هم که منتظر فرصتی بود که خودش رو به جهان جادوگری ثابت کنه و بالاخره بتونه کمی از طرفداران دامبلدور رو به سمت خودش بیاره، سینه‌اش رو سپر کرد و با شجاعت جلوی دستای گابریل قرار گرفت تا ناجی اعضای اسلیترین بشه.
فیلم The Crown of Shadow (نبرد سالازار vs لوسیفر)


پاسخ به: بچه‌های باحال اسلیترین
ارسال شده در: شنبه 2 تیر 1403 18:18
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: پنجشنبه 8 خرداد 1404 20:10
از: اعماق خیالات 🦄🌈
پست‌ها: 641
آفلاین
اسلیترینی‌ها که اون پایین پایینا قرار داشتن، با شنیدن تصمیم جدید گابریل که اکو مانند از اون بالا بالاها پایین میومد، بر خود می‌لرزن و می‌ترسن و در نهایت می‌گرخن!

بله جماعت اسلیترینی که روزگاری به وقار و متانتشون معروف بودن، حالا با دیدن سالازار اسلیترینی که ابهتش توسط گابریل با خاک یکسان شده بود، به این نتیجه می‌رسن که اگه فریادزنان به این سو و آن سو بدون براشون کم آبرو ریزانه‌تره تا این که توسط دستان گابریل هم‌چون گل چیده بشن و در نهایت لباس سفید برفی یا راپونزل به تنشون بره. خصوصا اگه جنسیتشون مذکر بود این حقارت چند برابر می‌شد می‌دونین؟

در بین هیاهوی اسلیترینی‌ها که هرکدوم به سویی می‌دویدن، سالازار هم‌چنان دست به سینه رو صندلی پلاستیکیش نشسته بود.
- دست از سر نوادگان من بردار دختر! تالارمونو ازمون گرفتن بس نبود، حالا می‌خواین هویتمون هم ازمون بگیرین؟

اما در بین جیغ‌ها و فریادهای متوالی جماعت اسلیترینی، صدای سالازار به گوش گابریل نمی‌رسه. شاید صدای سالازار نمی‌تونست به گابریل برسه، اما دست گابریل که می‌تونست به اسلیترینی‌ها برسه!

- نه مامان نه! گابریل مامان تجدید نظر کن!

گابریل در واقع نمی‌دید که چه آشوبی به پا کرده و اون پایین چه خبره. فقط دستش رو تا آرنج تو قابلمه کرده بود و منتظر بود سر انگشتانش با شخصی برخورد کرده و اونو بقاپه. از قضای روزگار مروپ شخصی بود که انگشتان گابریل هر لحظه داشت بهش نزدیک‌تر می‌شد. اما مروپ مامانی نبود که با این انگشتا گیر بیفته. پس بلافاصله تام رو که درست از کنارش داشت عبور می‌کرد می‌گیره و سپر بلای خودش می‌کنه.

انگشتان گابریل حالا با رسیدن به تام به دورش حلقه می‌زنن و اولین قربانی رو بیرون می‌کشن!
🦅 Only Raven 🦅
بزرگ شدم!
Do You Think You Are A Wizard?