wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: گریف تی‌وی!
ارسال شده در: چهارشنبه 18 مهر 1403 18:29
تاریخ عضویت: 1402/05/17
تولد نقش: 1402/05/29
آخرین ورود: جمعه 3 مرداد 1404 00:45
پست‌ها: 176
آفلاین
- سه، دو، یک، حرکت!

همه دوربین ها روشن شدند. میکروفن ها به صحنه نزدیک شده و نور بر روی خبرنگار جوان برنامه تنظیم شد.

- بر تمامی شما جادوگران و بیننده گان شما سلام عرض میکنم وقت شما بخیر. به اخبار ساعت 7 خوش آمدید. بر این بخش خبری تصمیم داریم شما را از اخبار لیگالیون کوییدیچ مطلع کنیم.

بر متن کاملا تسلط داشت. به دلیل علاقه تعجب برانگیزش هر از گاهی به ایستگاه خبری می آمد. این اتفاق معمولا در زمان مسابقات کوییدیچ و وقت آزاد هیزل یعنی ساعت هفت بود.

- مسابقات کوییدیچ امسال که بر اساس گالیون برگزار شده و به نام لیگالیون کوییدیچ هم شناخته می شود توسط هری پاتر ملقب به پسر برگزیده برگزار می شود. در مسابقات هیجان انگیز شش تیم قوی با هم رقابت می کنند که عبارتند‌اند از: پیامبران مرگ، اوزما کاپا، هاری گراس، برتوانا و مردمان خورشید. به نظر شما کدام تیم برنده این مسابقات می شود؟ آیا جرئت شرط بندی بر روی برنده‌ی بازی ها را دارید؟ در این لیگالیون میتوانید به رفتن به کازینو پیژامه مرلین واقع در مرداب هالادورین بر روی تیم ها شرط بندی کنید و ریسک دریافت سرمایه زیادی را به جان بخرید! برای مطلع شدن از دیگر اخبار کوییدیچ با ما همراه باشید.


افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}


پاسخ به: گریف تی‌وی!
ارسال شده در: شنبه 14 مهر 1403 22:06
تاریخ عضویت: 1403/01/31
تولد نقش: 1403/02/08
آخرین ورود: دیروز ساعت 12:29
از: مرز بین نور و تاریکی
پست‌ها: 144
آفلاین
سلام، بازم منم. نفوذی هافلپاف توی رادیو گریف!
از اونجایی که تنها فعال این تاپیک هستم چطوره فعالیت رو به جای دو روز یک باز، به صورت روزانه انجام بدم؟
اگه موافق باشین بزنین که بریم.

این قسمت رو شروع میکنیم با پخش آهنگ perc از ببعی فعلا تنهای رپ. فیت آنیا.


تو با من همدردی، این شهرو میگردی
با آدما سردی، توو دلت نی تردید
کنارت آرومم و نمیدونی سرِّ منو
چشات ابر بارونن و خسته ای تو مثل من و
بیا نشکون قانونمو نزنیم ما قید همو
بسازیم با بودنو، هیچوقت از این قصه نرو
لبات مثه آرزو بود، الان تنها یار منه
صورتت آسمون و، چشمای تو ستارمه
وقتی که راهت دوره، یاد تو کنارمه
قلب من مال اونه، بیخیال یه عالمه



مورد داشتیم طرف رفته عینک فروشی
یارو پرسیده اصل؟؟
اونم گفته وای ببخشید مینا 23 از تهران...


پُره درده این دنیا اون دلخوشیه
همه نفرت دارن اون عشقو میده
مثل نوره صبح تو شب بهش امیده
مث گریزه، مث گریزه از این *
از این آدمای دروغ از این مبسرا
دنبال معنیه تووی جمله ها
فقط زیاد رویه جرم ما
پودر و دود و این سرفه ها
رو تنش برفا شکل نقطه ها
* خار همه غصه ها
بیان، تو رو میکنم چون صدا
جرئه ها پشت جرئه ها
فراموشیو میدن تا صبح به ما
با اون زنده ام توو دنیای مرده ها
از ارتفاع نمیترسه توو اوجه باهام




تا حالا به مرد ها و زن ها تو کارتون ها دقت کردین :

آقا خره

آقا گاوه

آقا بزه

و حالا خانوم ها :

خورشید خانوم

خانوم گُله

خانوم ماهه

تبعیض تا کجا؟

خشونت علیه مردان را متوقف کنیم...



کنارت آرومم و نمیدونی سرِّ منو
چشات ابر بارونن و خسته ای تو مثل من و
بیا نشکون قانونمو نزنیم ما قید همو
بسازیم با بودنو، هیچوقت از این قصه نرو
لبات مثه آرزو بود، الان تنها یار منه
صورتت آسمون و، چشمای تو ستارمه
وقتی که راهت دوره، یاد تو کنارمه
قلب من مال اونه، بیخیال یه عالمه




دختر: من حسودیم میشه وقتی که دخترا بهت نگاه میکنن!

پسر: حسودی نکن عزیزم…

دختر: چرا؟

پسر: چون تو چیزی داری که اونا ندارن…

دختر: چی؟؟؟؟

پسر: قلبم رو . . .

.

.

سلامتی پسرای زبون باز. یعنی انقد قشنگ دروغ میگن ادم حیفیش میاد باور نکنه
.
به سلامتی



دوس داره وقتی من مست ترم
دوس داره نپَره از سرم
توو مستی میزنم من حرف راست
شده عاشق راست گوی بد دهن
پول، عشق، نعشگی فیم و *
رومه پایین نمیاد مثه دُزش
دردامو میکشه percoset
تو گوشم the doors beatles kurt cobain
میدونه نیستم عادی من
مهم نیست دیوونگیام عادی ان براش
نقش اول بازیشم
نمیشم هیچ موقع بازیگر براش
شهر ما تاریک تر شباش
میگه مهم نی، ماه میشم برات



دختر که باشی ، مرهم مادر میشی، عزیزه پدر میشی ، راز داره برادر میشی،
نفس شوهر میشی ،
ای جاااااان ذوق نکن
.
عمه میشی کلا به فنا میری


اینم از پایان این قسمت.
امیدوارم پسند کرده باشین.
بای بای...

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو تحمل میکنن .
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: گریف تی‌وی!
ارسال شده در: سه‌شنبه 10 مهر 1403 19:41
تاریخ عضویت: 1403/01/31
تولد نقش: 1403/02/08
آخرین ورود: دیروز ساعت 12:29
از: مرز بین نور و تاریکی
پست‌ها: 144
آفلاین
سلام و درود به همه گریفی ها. امروز منف یعنی زاخاریاس اسمیت میزبان شما توی رادیو گریف هستم. هوای امروز ابری و با احتمال بارش خفیف گزارش شده. همچنین از سمور های آبی عزیز که توی رودخانه های بالا دست زندگی میکنن میخوایم که کار ساخت سدشون رو جدی تر بگیرن چون احتمالا تا پایان این هفته شاهد یه سیل آب مختصر باشیم.

به هر حال؛ نزدیک مسابقات کوییدیچ هستیم و به حول قوه مرلین تیم تدارکات تا اینجا خوب عمل کرده. البته به غیر از اسپانسر های عزیز(گالیون میگیرم پشتتون درمیام). به امید پیروزی لایق ترین تیم.

در ادامه شما رو دعوت میکنم به گوش دادن بخشی از ترانه من باهات قهرم از دفتر نقاشی بی گناه:


نه میگم برگرد نه میگم اینجا خوبه بی تو

نه میگم ول کن واسه من کل زندگیتو

نه میگم قلبم نمیتپه بی تو

میتپه ولی خب یه چیز دیگه ای تو

نه ازت مخوام که واسه من سفر کنی

نه تو اصلا دوس داری که خطر کنی

میگذرونم من هر طوری بشه

همه روزام شدن یه شکل

بزار جونم برات بگه ببین چقده داغونه بیا بزار دلم دوباره زنده شه




راستی میدونستین اگه یه تمساح بهتون حمله کرد؛ میتونین با فرو کردن انگشت بیلاخ به چشمش خودتون رو نجات بدین؟ تازه اگه خواستین روی زمین از دستش فرار کنید باید زیک زاکی حرکت کنین؟



من دلم تنگه واسه یه دلخوشی کوچیک

واسه یه همسفر ساده که باهاش بزنم جر بدم این جاده رو با موزیک

من دلم تنگه واسه یه دلخوشی کوچیک

واسه یه همسفر ساده که باهاش بزنم جر بدم این جاده رو با موزیک



دختر خالم میخواست واسه گواهینامه ثبت نام کنه، بهش گفتم باید بدون آرایش بری واسه ثبت نام
.
.
اشتباهی بهش دفترچه اعزام به خدمت دادن گفتن 2 سالم غیبت داری


من باهات قهرم ولی بی تو خب انگار با همه عالم غریبم

من باهات قهرم با اینکه هر شبو با گریه از خوابم پریدم

با همه قهرم اصلا این دور و بر آدم ندیدم

هر چه حال دادم هی دادن فریبم

ببین اینا چین که بینشون این منه تیکه پاره آدم ترینم




ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ با پسره دعواش شد.

دختره گفت:

ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ اینجا ادعاشونم میشه!!!

پسره هم گفت:

ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮ، ﮔﻠﻪ ما ﺑﯽ ﭼﻮﭘﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ !

ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺷﺘﻪ به پسره ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ شاباش میداده




تموم راهروهای خونه رو شمع که بچینی من باهات قهرم

میدونی تا خود صبح پیش من شب که بشینی هم باهات قهرم

بزار اصلا من از چشمت بیفتم که ازت خونه دلم برو دور شو ازم جون دلم

بزار از این به بعد اصلا منو بچه ببینی من باهات قهرم

من باهات قهرم ولی خب تنهاترین آدم این شهرم

یه دل میگه که برگردم یه دل میگه با بدختی و تازه تو رو تگ کردم

من باهات قهرم تو فقط فکر خودت بودی و بس

تو فقط ساختی از این خونه قفس

تو اصلا نمیفهمی هیچی به جز بوی هوس

فک کنم این رابطه تموم شدس




یه پسر همسایه داریم خوشگل، فشن، ابرو شمشیری، خوش ارایش، خوش ادا و شیطون،

کافیه از سوسکم بترسه تا واسش یه شوهر خوب پیدا کنیم!!!!



میزنم گیتار و میخونم میزنی زار و میدونی من اینجری خالی میشم

تو اینجوری نمیتونی میرم تو ماشین و فقط با یه موزیک داد میزنم

میرم ولی یادت نره برنده بازی منم

برو و دوراتو بزن میرم و دور نمیزنم

برو و غراتو بزن میرم و غر نمیزنم

میرم و کل این تنم پر از زخم توعه

دل من پرپره اما میرم و غنچه میزنم



از طرف پرنسسعلی های سطح اسکاتلند ازتون خداحافظی میکنم.
اینجا رادیو گریفه و من زاخاریاس اسمیت، ملقب به زاخار اصلی هستم

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو تحمل میکنن .
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: گریف تی وی!
ارسال شده در: یکشنبه 3 دی 1396 18:21
تاریخ عضویت: 1396/08/30
تولد نقش: 1396/09/03
آخرین ورود: سه‌شنبه 13 دی 1401 11:24
از: اتاق مدیریت هاگزهد
پست‌ها: 78
آفلاین
به نام خالق مرلین
سلام به همه خوبین ،چطورین به برنامه تلوزیونی ما خوش اومدین برنامه(طنزکده)،هورا ،امروز یه معما داریم هرکی جواب بده خیلی باهوشه ،معما اینه:«اون چیه که زرده درازه ،موزه؟»هوم نمیدونین یزره اون سلول های خاکستریتون فشار بیارید،خب معلومه(موزه) ،خب یه معما دیگه حضرت عیسی چندتا حیوون باخودش برد تو کشتی ها؟ فکر کنید،نمیدونید؟ خب اون حضرت نوح بود نه عیسی خب عزیزان به یک پست رسیدیم که یک پسر درباره ازدواج نوشته بخوانینش وکیف کنید ،انشا:
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

خنده دار بود نه؟
خب بسه دیگه ،یه جک بگم تموم شه بره ،جک:
یه قانون نانوشته تو همه کارتون ها اینه که،
تا وقتی که به پایین نگاه نکنی نیروی جاذبه کار نمیکنه.
خب دیگه خدافظ تا یه برنامه دیگه ،با بای.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر تغییر اندازه داده شده

تصویر تغییر اندازه داده شده


تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
ارسال شده در: پنجشنبه 7 اردیبهشت 1391 23:29
تاریخ عضویت: 1390/07/14
تولد نقش: 1398/02/20
آخرین ورود: جمعه 20 اردیبهشت 1398 22:19
پست‌ها: 232
آفلاین
سلام به همه. من می خواستم ببینم کسی هست که بخواهد این پروژه را ادامه بده؟ یا با یه موضوع جدید تر شروعش کنیم؟

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری جیمز پاتر در 1391/2/7 23:31:15
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در 1391/3/9 19:33:16
این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر تغییر اندازه داده شده تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: راديو گريفيندور !
ارسال شده در: یکشنبه 11 دی 1390 20:06
تاریخ عضویت: 1388/04/28
آخرین ورود: چهارشنبه 7 مرداد 1394 17:22
از: موتور خونه جهنم !
پست‌ها: 1086
آفلاین
- ... و آن زمان تو تالار گریفندور را می بینی در حالی که متروک است... اگر روزی را دیدی که ناظران استعفا دادند، گولاخان از فعالیت های خود کناره گرفتند، تیم های کوییدیچ از هم پاشیده شدند، تمام برنامه های تالار لغو شد، ناظر جدید تالار هم پیدایش نشد... و آن روزی که هفته ای یک بار هم در تالار پستی زده نشد، و افراد فعال به غیر فعال تبدیل شدند، و تالار به غیر تالار تبدیل شد... بدان در آن برهه از زمان، وقتی که امتحانات شروع شد، تازه فهمیدند در طول سال چیزی نخواندند و الان باید مثل تراکتور بخوانند تا قبول شوند!

( فرازی از نصایح العجیبه مرلین، ج2 . ص356 )

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
ارسال شده در: دوشنبه 30 آبان 1390 13:25
تاریخ عضویت: 1390/07/14
تولد نقش: 1398/02/20
آخرین ورود: جمعه 20 اردیبهشت 1398 22:19
پست‌ها: 232
آفلاین
سکانس اول

حدود پنج ساعت پیش طلسم آواداکداورا و اکسپلیاموس به یک دیگر بر خورد کرد و موجب کشته شدن سیاه ترین جادوگر دنیا و خوش حالی بسیاری از جادوگران شده است. ولی هنوز هری نمی تواند یاد و خاطره او را از ذهن خودش پاک کند.

نه. به اون آسیب نرسون من را بکش. و سپس نور سبز رنگی بر سینه زنی با چشمان سبز بر خورد کرد.

کوییرل سربند بنفشش را از سرش بر میدارد. بوی تند پیاز به مشام هری می رسد. سپس در پشت سر کوییرل چهره ولدمورت را می بیند.

و...


ولی هیچ کدام از این خاطراتی که در ذهنش مرور می کند فکر او را مشغول نمی کند مگر خاطره مرگ پدر و مادرش. او می خواست دوباره مانند بقیه بچه ها پدر و مادری داشته باشد ولی نمی شد. آن ها مرده بودند. او حداقل کاری که می توانست انجام بدهد این بود که به دره گودریک برود و ساعاتی را در آن جا سپری کند. به خاطر همین آماده آپارت شد و با صدای پقی به دره گودریک رفت.

=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+

خب. من سکانس اول را نوشتم. ولی این که نوشتم ممکنه با کمک شما یا کلا عوض بشه و یا یه سری جمله بندی و ایناش عوض بشه. یه چیزه دیگه هم اینه که این که من نوشتم یه نمونه ایه که بیشتر با کارر آشنا بشید و شما هم می تونید دوباره همین سکانس را بنویسید. ولی خواهشا بنویسید.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر تغییر اندازه داده شده تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
ارسال شده در: سه‌شنبه 24 آبان 1390 10:35
تاریخ عضویت: 1390/07/14
تولد نقش: 1398/02/20
آخرین ورود: جمعه 20 اردیبهشت 1398 22:19
پست‌ها: 232
آفلاین
سلامی دوباره بر اعضای شجاع و سر بلند گریفندور

خب همونطوری که گفتم توی این پست می خواهم سکانس ها را بگم ولی قبلش بگم که خواهشا توی هر زمینه ای که دوست دارید فعالیت کنید. یادتون هم باشه که بیشتر سکانس ها حالت جدی دارند ولی اگه خودتون تونستید بعضی از سکانس ها را طنز بنویسید ولی کلا داستان جدیه. خب حالا میریم سراغ سکانس ها:

سکانس اول: هاگوارتز

این سکانس دقیقا بعد از کشته شدن ولدمورت هست. می شه این موضوع را به راحتی با فلش بک توضیح داد. مثلا هری همین جور تو فکرش خاطرات جنگش را با ولدموت که تتوی هاگوارتز بوده را به یاد میاره و چیزهای دیگه که خودتون به فکرتون میرسه. بعدش هم توی این سکانس باید یه جوری به خواننده نشون بدید که هری دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و این چیزا.

سکانس دوم: دره گودریک

توی اینسکانس هری به دره گودریک رفته تا قبر پدر و مادرش را ببینه. این سکانس بیشتر احساسات هری را نشون میده. خودتون هم می تونید با یه سری ایده دیگه قشنگ ترش کنید.

سکانس سوم: خانه شماره 12 گریمولد

توی این سکانس هری به خانه گریمولد میره. این سکانس هم خوش حالی محفلی ها از مرگ ولدمورت و تشویق کردن هری را بنویسید. توی این سکانس طنز نویسی هم اشکالی نداره ولی نباید طنز بودنش در حدی بشه که حالت جدی بودن کل داستان ار از بین ببره. توی این قسمت هم هری می فهمه که پدر و مادرش زنده هستند. ولی این که چگونه می فهمه را میشه بنویسید که مثلا توی حرف هایی که میزنند میگه که هرکی که توی آینه نفاقق انگیز دیده بشه زنده هس و فقط آینه می تونه افراد زنده را نشون بده. توجه داشته باشینکه این فقط یه ایده بود و خودتون می تونید هر جوری که خواستید این که پدر و مادر هری زنده هستند را بهش بفهمونید.

خب اینم از سکانس ها فعلی. توی سکانس چهارم و بعدی موضوع کلا به این صورت میشه که هری دنبال پدر و مادرش میره. این سکانس ها را هم بعدا می نویسم چون بهتره که فعلا تمرکزمون روی همین سه تا باشه.

یه چیز دیگه هم اینه که نظر یادتون نره. هرکی هم خواست هر سکانسی را که دوست داره بنویسه و کلا کاری به این نداشته باشید که قبلا این سکانس نوشته شده و یا بگید که من نمی تونم و نفر قبلی من بهتر نوشته. پس هر سکانسی را که خواستید بنویسید. حتی اگه اون سکانس یه خط بشه.

بهتره که توی پست هایی که می نویسید حرکت دوربین را هم نمایش بدید این طوری هم کار ما را راحت کردید هم علاوه بر این که اسمتون توی قسمت نویسندگان فیلم میره توی قسمت فیلم برداران فیلم هم میره.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر تغییر اندازه داده شده تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
ارسال شده در: یکشنبه 22 آبان 1390 16:35
تاریخ عضویت: 1390/07/14
تولد نقش: 1398/02/20
آخرین ورود: جمعه 20 اردیبهشت 1398 22:19
پست‌ها: 232
آفلاین
پروژه جدید

سلام بر همه اعضا شجاع و سربلند گریفندور.

خب من یه موضوع برای ساخت فیلم پیدا کردم. البته اول می خواستم این موضوع را به صورتت سوژه در بیارمحتی این کار را هم کردم ولی گفتم که اگر به صورت فیلم در بیاید هم قشنگ تر میشه و هم این تاپیک و کلا انجمن گریفندور فعال میشه و تازه بقیه هم می فهمند که گریفندوری وجود دارد.ولی شما هم باید همکاری کنید تا بتوانیم این فیلم را به بهترین شکل ممکن بسازیم و پخشش کنیم.

خب حالا میرم سر موضوع این فیلم. این فیلم در واقع مال وقتی هست که هری ولدمورت را میکشه. یه جورایی ادامه کتابه هفتم هست.

هری پس از کشتن ولدمورت دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و بنابه دلایلی ( توی پست بعدی توضیح میدم که چه دلایلی )میفهمه که اون ها زنده هستن و به دنبالشون میره و...

این هم از موضوع فیلم. امیدوارم همگی تون کمک کنید تا توی هالی ویرزاد این فیلم را پخش کنیم.

فردا توی پست بعدی سکانس ها را میگم و یه سری توضیح دیگه. اگه هم نظری دارید بگید.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر تغییر اندازه داده شده تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
ارسال شده در: جمعه 6 آبان 1390 13:28
تاریخ عضویت: 1390/07/14
تولد نقش: 1398/02/20
آخرین ورود: جمعه 20 اردیبهشت 1398 22:19
پست‌ها: 232
آفلاین
پسرم منظورم از ساخن فیلم فیلم نامه هستش. می تونی نمونه هایی از فیلم هایی که تا حالا ساخته شده را در اینجا و اینجا ببینی.

=+=+=+=+=+=+=+

لطفا موضوعاتی را ک فکر می کنید برای ساختن فیلم قشنگ بشه را به من در این قسمت بگید.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر تغییر اندازه داده شده تصویر تغییر اندازه داده شده
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟