پاسخ به: مجلس
ارسال شده در: یکشنبه 21 بهمن 1403 16:01
تاریخ عضویت: 1403/11/10
تولد نقش: 1403/11/12
آخرین ورود: دیروز ساعت 16:37
از: گوی پیشگویی!
فرماندار جامعه جادوگری، استاد هاگوارتز
صحنه به طور ناگهانی اسلوموشن میشه و همچون کارتون فوتبالیست ها، که یه هفته طول میکشید یه توپ از دو سانتی متری پای دو نفر به پای یکیشون بخوره و دو ماه هم طول میکشید تا بعد از برخورد با پای یکیشون به سمت دروازه بره و باز دو هفته بعد معلوم میشد که بلاخره این توپ گل شده یا نه، گابریل و و فاچ به آروم ترین شکل ممکن به سمت هم حرکت میکنن.
مگسی که در حال گذر گذر از کنار این صحنه است بال هاش از دیدن این صحنه میریزه و تلپی روی زمین میفته و خب همونجا جانشو به ملکه مگس ها تقدیم میکنه. موجود بعدی که از صحنه رد میشه یه لاک پشت جوانه که تازه سه چهر روز به دنیا اومده بود. در حالی که داشت برگ کاهویی رو با دندوناش گازی گازی میکرد به تماشای این صحنه میشینه. شاید بگین لاک پشت که دندون نداره ولی باید بگم اشتباه میکنین و داره. اصلا نداشته باشه هم نویسنده تصمیم گرفته این یه دونه لاک پشت دندون داشته باشه. پست خودشو دلش میخواد برای این یه دونه لاک پشت دندون بذاره. اصلا دلش میخواد دندون مصنوعی بذاره. چه معنی داره خواننده تو کارای نویسنده دخالت کنه؟ خواننده فقط باید بشینه پستشو بخونه.
بنابراین حالا که به قدر کافی پست رو طولانی کردیم و به حواشی پرداختیم، برمیگردیم سر وقت موضوع اصلی. در تمام این مدتی که ما داشتیم اون لاک پشت دندون دار کاهوخور رو توصیف میکردیم و به بررسی دندون دار بودنش میپرداختیم گابریل دو سه سانتی به فاچ نزدیک تر شده و با آغوش باز و چشمای قلبی قلبی بازه داره به سمتش میره.
- تــــــــــــــو... چـــــــــــــــقــــــــــــــــــــــــدــــــــــــرررررررر... گـــــــــــــــــــــووووووووگـــــــــــــــــــــــــــوووولـــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ... هـــــــــــــــــــســــــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــ...
گابریل قدم بعدی رو هم برمیداره و حالا این دو تا فقط یه قدم دیگه با هم فاصله داشتن... گابریل اون یه قدم رو هم برمـــــ...
دنـــــــــــــــــــــــــــــگ!گابریل با کله به یک دیوار نامرئی برخورد میکنه و پوستر کاغذیش روی زمین سر میخوره.
- ال...
و اینجوری بود که فاچ حس کرد بازم سر کار رفته و پشتشو به گابریل کرد و رفت!
تویی که داری این پیام رو میخونی... برات مرگی دردناک پیشگویی میکنم! مرگی با سوراخ شدن انگشتت با دوک... نه چیزه... با اولین چیزی که بهش دست میزنی!