بن ، من يه چيزه باحالتر تو ذهنم بود !! ولي خوب حالا اکشال نداره ...!!! بعدشم من نگفتم 123 تا !! ولي حالش به همين زياد بودنشه !!
----------------
غريبه و پانسي تو سالن رقص داشتن با هم صحبت مي کردن که يه دفعه اي اون دو تا جينگولا پيداشون ميشه !!!!!
غريبه :
پانسي :
غريبه : پانسي بيا بريم ديگه !!
پانسي : واسه چي ؟ مگه نمي بيني ، بعد از عمري تازه دو نفر اومدن اينجا !! بذارم برم ؟!
غريبه : بابا بيخيال ، ميرم به بن ميگما !!
پانسي : اِ اِ اِ اِ ... غريبه !!! تو ديروز با ايني رفتيو راحت ...!! من و بن بيچاره که همش جون کنديم !!
غريبه : بابا ما رفتيم خوابيديم !!
پانسي : ديگه بدتر ، ديدي ... خودت اعتراف کردي !!
غريبه :
پــــــــــــــــانســــــــــــــــي ، ميزنم لهت ميکنما ! تو که چيزي نمي دوني چرا الکي تهمت ميزني ؟!
پانسي : باشه بابا ... ! اينا دو نفرن ! ما هم دو نفريم !
غريبه :
الان ميرم به ايني ميگم هردوشون و شپلخ کنه !!
پانسي : تو اين کارو نمي کني !!
غريبه : چرا ؟!
پانسي : واسه اينکه اون روز که حالت بد شدش و غش کردي من مردم تا واست آب قند بيارم !!
غريبه : ايييييي خدا ... ! اصلآ من ميرم
پانسي : هر جور راحتي !!
-----------------
ايني و بن و پيتر تريمبل تو سالن دارن با هم صحبت ميکنن و ميخندن و ... !!
غريبه : سلام بچه ها ... !
ايني : سلام غريبه جونم ، حالت خوبه ؟
پيتر و بن و تريمبل : سلام غريبه !!
غريبه : مرسي عزيزم خوبم ... !
بن : اِ اِ ... غريبه ... ! پس پانسي کو ؟!!؟
غريبه : هوم ... ! نمي دونم !!
بن : وا ... مگه با هم نبودين ؟!
غريبه : چرا ... ! ولي 20 مين پيش با هم بوديم بعد من رفتم تو اتاقم !! الانم نمي دونم ديگه کجاست ... !!!
بن : اِ اِ اِ ... ! پس من برم دنبالش !
غريبه : نــــــه ... ! چيزه ... ! الان مياد ديگه !!
ايني : بشين بابا بن ، الان مياد ديگه خودش ... !
غريبه :
ايني و تريمبل و پيتر دوباره شروع ميکنن به صحبت کردن ، ولي بن حواسش پيش پانسي بود !!
=.=.=.=.=
ادامه دارد ... !