یه چیز مهمی خوستم بگم که یکی از قوانین شطرنج جادویی رو من در پست قبلیم گفتم!
ولی متاسفانه کینگزلی نقصش کرد!!!
حالا عیب نداره!ادامه ی داستان رو بشنوید:
خوب...
مثل همیشه کینگزلی توی کلوپ نشسته بود.کلوپ هم که مثل همیشه خالی بود،(
)،ساکت و سوت و کور بود!
کینگزلی که حوصله ش سر رفته بود،به من گفت که بیام توی کلوپ!
من هم که نخواستم دل یه سیاه پوست رو بشکنم،قبول کردم!
بلاخره با هزار جور بدبختی رسیدم به کلوپ!!
-خوش اومدی زاخی جون!!
-مرسی!هیچ حوصله تو رو ندارم ها!!!سریع کارت رو بگو!
-خوب...خواستم با هم یه دست شطرنج بازی کنیم!
-به خاطر دل مهربون خودم قبول می کنم!!!
بازی شروع می شود!مثل همیشه کینگزلی از اون روش مزخرف و خزش استفاده میکنه!ولی من که اونقدر احمق نیستم که از راهی که اون می خواد برم!!!
-کیش کینگزلی کوچولو!!!! :evil :
درست عین بازی مودی شد!
-مات!!!!!!
کینگزلی:
یکی از سربازای من یه استیوپفای زد و شاه رو بیهوش کرد!
-هی!این خلاف مقرراته!
-آره!ولی این که آواداکداورا نیست!
-خوب من اینو گزارش میدم!!
در وزارت سحر و جادو:-چی؟خوب این که جرم نیست!!!
-ولی جناب وزیر...
-همون که گفتم!!تازه شما باید به آزکابان برگردید!بر اساس قانون شماره ی 455656458746595646564 از کتاب مقررات شطرنج،شما تا ابد در آزکابان خواهید ماند و وکیلتان،دامبلدور نیز به زندان خواهد رفت!!!