آگوستوسمی تونیم؟ یعنی به نظر شما کاری وجود داره که ما نتونیم؟!
بررسی پست شماره
249 نیروگاه اتمی، آگوستوس راک وود:
نقل قول:
ساحره ها می جویدند .
ساحره ها می لرزیدند . :vay:
ساحره ها میکردند .
این جمله رو خیلی تکرار می کنم...ولی واقعا وقتی رعایت نمی شه تاثیر خوبی نمی ذاره. از شکلک در قسمت های غیر دیالوگ و وسط جمله استفاده نکنین! موقعیت های خیلی کمی وجود داره که این کار درست باشه. شکلکی که در قسمت غیر دیالوگ می زنین به نویسنده بر می گرده و این اصلا جالب نیست. نویسنده احساسی رو که می خواد به خواننده تحمیل می کنه!
از شکلک ها به جای کلمات استفاده نکنین. مگه اینکه کلمه ای برای توصیف اون حالت یا موقعیت وجود نداشته باشه. مثلا شاید جایی بخوایین بگین رودولف به این حالت به بلاتریکس نگاه کرد. و کلمه مناسبی برای توصیف اون حالت پیدا نشه. اینجا اشکالی نداره که از شکلک کمک بگیرین. ولی ناخن جویدن کار ساده ایه. نباید به جاش شکلک گذاشته بشه. و همینطور دعا کردن.
این قسمت رو اگه بدون شکلک می نوشتیم خیلی جالب تر می شد:
ساحره ها ناخن هایشان را می جویدند.
ساحره ها می لرزیدند.
ساحره ها دعا میکردند.نقل قول:
جادوگران که گوشه ای ساحره ها را جمع کرده بودند و درفکر انتخاب ازمیان آنان بودند ، ناگهان متوجه دودی سیاهی شدند که از داخل آشپز خانه می آمد .
ثانیه ای بعد ، میرزا آگوستوس در حالی که بازوی کراکن ازشانه اش آویزان بود وارد شد .
- به ریش مرلین ، اگه دفعه بعد برم تو آشپزخونه و منقل مورفین رو ببینم ... همتون میشید شام ارباب !
ورود آگوستوس خیلی خوب بود. نقش جدیدش رو خوب ایفا می کنه. این حالت " اعصاب ندار" هم خیلی بهش میاد. دیالوگش، بازوی کراکنی که ازش آویزون بود و حتی عکس العملش بعد از دیدن تجمع مرگخوارا و ساحره ها! خیلی خوب بود. آگوستوس داره جالب می شه. داره سرگرم کننده می شه و این چیزیه که بهش احتیاج داشت.
پستتون کمی پراکنده اس. دلیلش هم اینه که در شرایط یکسان کارهای مختلفی انجام دادین. مثلا آگوستوس یه کاری انجام می ده و بعدش باید دیالوگش رو بنویسن. یه جا بین این دو تا فاصله گذاشتین و یه جا نذاشتین. مثلا:
نقل قول:
آشپزباشی بقیه حرفش را با دیدن جمع شدن ساحره ها در گوشه اتاق و نزدیک شدن جادوگران ، خورد !
- آهای بی بووووووق ها ! مگه خودتون ....... و ....... ندارید ؟ بوق برشما بی غیرت های بوقی ! بزنم بوووقتون کنم !
اینجا گذاشتین...که البته به نظر من اگه نذارین بهتره.
نقل قول:
_ آخه بووووقی ها ! چرا ما باید از سرمایه های عظیم خودمون استفاده کنیم و جون ساحره هامونو به خطر بندازیم در حالی که لی لی پاتر بهترین گزینه برای مذاکره برد - برد با رودولفه !
تنها نکته منفی پست شما همین قسمتش بود. ایده لیلی مربوط به سایته...ولی در سوژه ایده خطرناکیه! لیلی عضو محفله و برای پیدا کردن یا آوردنش مرگخوارا باید کارای زیادی انجام بدن. و فراموش نکنین. گرفتن قمه ها از رودولف سوژه اصلی ما نیست. سوژه اصلی تحریم ها و شرط های ویزنگاموته. سوژه فرعیش ریش گذاشتن لرده و سوژه فرعی تر قمه رودولفه! برای یه سوژه فرعی فرعی دیگه نمی شه یه سوژه دیگه داد! اونو باید به ساده ترین حالت ممکن پیش برد. در حد همون دیالوگ ها و مذاکرات.
نکته مثبت این پست آگوستوس بود. اولین پستی که بعد از مرگخوار شدنتون از شما خوندم رو کاملا یادم میاد. یه پست خشک و تلخ و کشدار! پستی که تا مجبور نشیم احتمالا سراغش نمی ریم. این آگوستوسی که الان می بینم زنده تر، جالب تر و دوست داشتنی تره. همینطور ادامه بدین.
________________________
آرسینوس دو پست رو با هم نقد نمی کنیم! این دفعه رو انجام می دیم.ولی لطفا درخواست نکنین. این کار اسمش نظر خواهیه...نه نقد. ما اینجا نقد می کنیم!
بررسی پست شماره
253نیروگاه اتمی، آرسینوس جیگر:
همین بالا در نقد آگوستوس هم توضیح دادم. موقع ادامه دادن دقت کنین که سوژه اصلی چیه...این سوژه ای که شما دارین دربارش می نویسین چقدر فرعیه! همین تصمیمه که باعث می شه سوژه منحرف بشه یا زنده بمونه!
سوژه های فرعی رو نباید پیچ و تاب بدین. باید ساده ادامه بدین. در حد چند دیالوگ و مذاکره. نباید راه حل های پیچیده ای مثل مراجعه به محفل وارد این سوژه ها بشه. این سوژه گرفتن قمه های رودولف یه سوژه فرعیه که برای یه سوژه فرعی دیگه داده شده! دیگه جا نداره اینم بپیچونیم!
دیالوگ های جنون آمیز و بی منطق بلاتریکس خیلی خوب بودن. شخصیتی که از بلاتریکس می شناسیم همینه و همین شخصیته که باید توصیف و برای طنز بزرگنمایی بشه! گرچه خود شخصیت هم کاریکاتور واره و برای طنز شدن احتیاج به تغییر زیادی نداره.
نقل قول:
رودولف و آرسینوس با آرامش در گوشه ی اتاق نشسته بودند. آرسینوس همچنان که از ذخیره ی ذرت بو داده اش به رودولف میداد گفت:
ذخیره ذرت بو داده؟!
یعنی اینجا صحنه ای مسخره تر و بی معنی تر از این نمی شد توصیف کرد! برای همین عالی بود! خیلی ساده بود. ولی همین بی معنی بودن با مزش کرده! گاهی جذابیت رو می شه از همین جملات و صحنه های ساده گرفت.
نقل قول:
اینبار روونا چرخشی به چشمانش داد و گفت:
- خوب و درد! منظورم اینه که رودولف و آرسی رو از اونجا بیار بیرون، رودولف میره سر پست دربونیش آرسی هم میتونه با دوست محفلیش تماس بگیره.
کل پستتون خوب بود. طنز خوبی داشت. شخصیت های محکمی داشت. آرسینوس شما حضور کمرنگ ولی جالبی داشت! تنها نکته منفیش مسیر سوژه بود که به سمت محفل منحرف شده. البته در مقابل طنز و شخصیت ها و کل پست، سوژه برای من اهمیت زیادی نداره. البته فراموش نکنین که این حالت در تاپیک های عادی وجود داره. در ماموریت ها سوژه نسبتا مهم تره و کسی نباید منحرفش کنه.
_______________________________
بررسی پست شماره
523 خانه ریدل، جیگر!
نقل قول:
روونا مثل همیشه با یاری هوش ریونی گفت:
- خوب! واضحه که اگر بخوایم با جادو بیاریمش پایین مشنگ ها میریزن سرمون! پس باید یه حرکت دیگه انجام بدیم.
یادآوری خوب و بجایی بود. این گره باید ایجاد می شد. این که مرگخوارا نمی تونن به راحتی از جادو استفاده کنن. شخصی که می خواد ادامه بده نباید این مورد رو فراموش کنه. یک یادآوری بجای دیگه رو در ادامه انجام دادین:
نقل قول:
لودو که همزمان هم فضای اطرافش را زیر نظر داشت و هم مراقب بود که لرد یا مرگخوار دیگری از جمع آنها فاصله نگیرد گفت:
نقش راهنما و نسبتا کلافه ای که لودو در این سوژه داره!
نقل قول:
- اگه هرچه زودتر نیاریدم پایین رو همتون معجون میریزم!
دیالوگ و شکلک خیلی خوب بودن. فاصله ای که قبل و بعد از این دیالوگ گذاشتین کاملا درست بود و باعث می شد خواننده راحت تر پستتون رو بخونه و گوینده رو حدس بزنه!
ایده قلاب گرفتن عالی بود. این ایده قبل از اجرا شدن هم می تونه خواننده رو بخندونه! صحنه ای که مرگخوارا با اون ابهت و غرورشون برای هم قبلا بگیرن تا برسن بالای درخت! حضور اعصاب خرد کن لرد هم خیلی خوب بود. همراهی لرد بجز دردسر و مشکل و تکرار راه حل های دیگران چیزی نداره. همینه که جالبش کرده.
کل پست شما درباره درگیری و تلاش مرگخوارا برای پایین آوردن هکتور از بالای درخت بود. جا داشت جلو تر برین! کمی زیاده روی کنین. مثلا لرد لاغر و سبکه! می شد لرد رو مجبور کرد بره بالای درخت. ولی به همین شکلی که شما نوشتین هم کاملا قابل قبول و جالبه. چیزی که گفتم فقط یه ایده بود که بدونین از بعضی موقعیت ها می شه سوء استفاده کرد.
نقل قول:
لرد کمی به هکتور نگاه کرد و سپس رو به لودو گفت:
- لودو! سریعا ما را به یکی از غذا خوری های شهر راهنمایی کن! به شدت گرسنه هستیم
.
مشکل کوچیک هکتور رو حل کردین و سوژه بعدی رو به نفر بعدی دادین. یه سوژه خوب و روشن و جذاب!
خیلی خوب بود.
______________________
کیک خور اعظم! مسموم نشدین؟ بعد از اون همه نفرینی که ما کردیم متعجبیم که هنوز زنده این. بسیار پوست کلفت تشریف دارین.
بررسی پست شماره
525 خانه ریدل، روبیوس هاگرید:
خلاصه کردین...تشکر می کنیم.
"هتل زیاد ستاره" انتخاب بسیار خوبی بود. همین انتخاب خوب تبدیل به یه شروع خوب می شه.
نقل قول:
(متاسفانه از مرگخوار شیرین و بامزه مورد نظر خبری در دسترسمان نیست.نور سبزی دیدیم تحفه درویش ولی مرگخواری آنجا نبود.نهایتا اگر خبری دارید بگید خانوادش دلواپسن...)
با توضیح های داخل پرانتر مخالفم! چون معمولا بهتره اجازه بدین خواننده برداشت خودشو انجام بده و نویسنده در رسوندن مفهوم و منظور دخالت نکنه...ولی هر قانونی استثناهایی داره. اینجا هم یکی از اون استثناهاست که توضیح داخل پرانتز بجا و مناسب بود. انتخاب جمله هاتون بار طنزش رو بیشتر کرده. خوب بود.
نقل قول:
ولدمورت که حس کرد اهمیتش کم تر از چند برادر مشنگ است و خود را در حال خارج شدن از کانون توجهات دید،نعره ای سر داد.
-ما خسته ایم لودو .جلوس میکنیم به داخل هتل!
جلوس کردن یعنی نشستن!
گذشته از این نکته که اهمیت زیادی نداشت و حتی می تونیم به لرد نسبتش بدیم و بگیم اون بود که معنیشو نمی دونست، عکس العمل لرد خیلی خوب بود. اینکه طاقت نداره از مرگز توجه ملت خارج بشه. مخصوصا جمله "حس کرد اهمیتش کمتر است" تاکید خیلی خوبی روی این ویژگی لرد بود.
نقل قول:
در این میان حواس کسی به لودو نبود و هیچ کس او را در حال گرفتن دستمزد خود از برادران ظفرپور برای تبلیغ هتل،ندید.
نکته های ریز خوب و هوشمندانه ای در پست شما وجود داره. کمی بالاتر می خواستم بگم این همه اشاره به هتل و حرف زدن دربارش چه لزومی داشت؟...ولی اینجا با همین اشاره کوچیک همون صحبت های غیر ضروری رو دارای هدف کردین! الان جالب شد!
صحنه باز شدن در خنده دار بود. حتی دیالوگ سبکی مثل "-وایی فرار کنید.کله زخمی اون تو قایم شده.جان پیچ هام." کاملا در این صحنه قابل قبوله! چون صحنه مسخره اس. خنده داره...و این وسط حتی این دیالوگ غیر منطقی رو هم می شه از لرد قبول کرد و بهش خندید. کارتون خیلی خوب بود. در دیالوگ بعدی شکلکی گذاشتین که هرگز نمی شه برای لرد سیاه قبولش کرد...ولی خب..شده!
از همین جا نتیجه می گیریم که هر کاری وقتی در جای مناسب خودش و به شکل درستی انجام بگیره جالب از آب در میاد.
سوژه رو خیلی کند پیش بردین. بله...ما اینجوری دوست داریم!(دیدیم پشت سرمون حرف می زدین!)
پست های طنز خوب به این شکل نوشته می شن. اگه طرف انرژی شو بذاره رو سوژه و فکر کنه که داستان رو چطوری پیش ببره دیگه برای جزئیات و شخصیت ها و استفاده از موقعیت ها وقت صرف نمی کنه...حیف می شن.
الان نصف پست شما درباره گذشتن اینا از در هتله...و چقدر خنده داره! حیف نبود که اینا همینجوری سرشونو می نداختن پایین و وارد هتل می شدن؟!
کند پیش بزدن سوژه باعث شده شما صبر کنین...موقعیت رو بسنجین و ببینین که می شه از اینجا این سوژه رو در آورد و دربارش نوشت.
طنز پستتون خیلی خوب بود. و این نکته ایه که اگه به اندازه کافی خوب باشه می تونه خیلی از اشکالای دیگه رو بپوشونه. دیالوگ هاتون خیلی خوب بودن.
پستتون تقریبا شکلک بارون شده، ولی این یه اشکال محسوب نمی شه چون شکلک ها وظایفشونو به خوبی انجام دادن.
خوب بود...کیکا تاثیر خوبی گذاشتن!
_________________________
بررسی پست شماره
524 خانه ریدل، فنریر گری بک:
درباره پست قبلیتون گفته بودم که فقط کمی اشکال سوژه داره...خب...این یکی اصلا این اشکال رو نداره. این مشکل رو به بهترین شکل حل کردین. امیدوارم اتفاقی نبوده باشه و همینطور پیش برین.
مرگخوارا قرار بود برن رستوران. در پست شما رفتن رستوران و کل پستتون رو به سفارش و خوردن غذا اختصاص دادین. از موقعیت استفاده کردین. داستان رو پیش نبردین. این کارتون خیلی خوب بود.
طنز پستتون خیلی خوبه...من تعجب کردم. اعضای کم تجربه معمولا نمی تونن همچین طنز جاافتاده ای رو خوب از کار دربیارن. این نکته خیلی مهمیه...چون طنز یکی از چیزاییه که نمی شه به کسی یاد داد. فقط می شه کمی راهنمایی کرد. طرف باید خودش یاد بگیره. خوشبختانه شما استعداد طنز نویسی دارین.
نقل قول:
مرگ خواران ان طرف تر دور از چشم لرد هکتور را دست انداخته بودند:
-پس از ارتفاع میترسی؟
-یادم باشه وقتی برگشتیم از سقف اویزونت کنم.
-
این قسمت خیلی خوب بود. شکلک ها هم کاملش کرده. این بی رحمی موذیانه ای که به مرگخوارا نسبت دادین خیلی جالب بود.
نقل قول:
که ناگهان همگی با صدای نعره ی ارباب برگشتند :
در قسمت های غیر دیالوگ از کلمه "ارباب" استفاده نکنین. ارباب لفظیه که مرگخوارا برای خطاب کردن لرد استفاده می کنن. این طرز خطاب رو بذارین برای مرگخوارا و در دیالوگ هاشون.
نقل قول:
لرد به لودو گفت :
-ما چی میل داریم ؟
-من چه میدونم ارباب؟
-کروشیووو
-
دیالوگ اول لرد خیلی خوب بود...جواب لودو هم همینطور! فقط کروشیو وسط رستوران کمی عجیب و غریب بود! بهتر بود یکی جلوی لرد رو می گرفت! با وجود این، بار طنزش بیشتر از اون بود که خواننده توجهی به این اشکال بکنه.
شخصیت هاتون به شکل عجیبی حساب شده و آشنا هستن! گفتم عجیب؛ چون برای آشنا شدن با شخصیت ها و موقعیت هایی که می تونین ازشون استفاده کنین معمولا احتیاج به مدت زمانی دارین. شما خیلی به سرعت خودتونو با شخصیت ها وفق دادین. خیلی درست ازشون استفاده کردین.
لردتون کمی عصبانیه! خیلی از کوره در می ره. ولی در این سوژه این موضوع کاملا قابل قبوله. چون لرد برای اولین بار گیج شده...نمی دونه چیکار باید بکنه.یه جورایی احساس حقارت می کنه! عصبانیتش رو می شه درک کرد.
اینجا از سردرگمی و پراکندگی پست اولتون خبری نیست. از این شاخه به اون شاخه نپریدین... به یک سوژه ساده و مشخص پرداختین و ازش خیلی خوب استفاده کردین.
پیش نبردن داستان یعنی همین. یعنی روی هدف های بزرگ و اصل داستان تمرکز نکنین! از رستوران رفتن اینا استفاده کنین. از اینکه بلد نیستن غذا سفارش بدن...نمی دونن چی باید بخورن! کارتون خوب بود.
اول و آخر پستاتون توضیحی ندین. نه درباره خوب و بد بودن پست هاتون و نه درباره ادامه دادنش.
درباره مورد اول بهتره چیزی نگین که روی خواننده تاثیر بذاره. شما اگه بهترین پست رو بنویسین و اولش بگین "ببخشید که بد شد" خواننده قبول می کنه که نوشته شما خوب نیست.
درباره مورد دوم هم اجازه بدین شخصی که می خواد ادامه بده تصمیم بگیره.
برای عضوی که تازه شروع کرده خیلی خوب بود! فراتر از حد انتظار!
موفق باشید.