هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#88

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
نيکل : اينا خب چيزه
ارسي :‌بگو ديگه
نيکل :‌اينا .........خب اين يه کار محرمانمه است
ارسي :‌اره و ما نمي تونيم به شما بگوييم
غريبه :‌خب حتما از مافيايي ها دستور گرفتيد
سيبل : راستش را بگو تا حالا چند نفر را ترور کرديد
بن : اين جسد کيه
نيکل :‌اين مزخرفات چيه که شما مي گوييد
و يه قدم مي ايد جلو
غريبه :‌جلو نيا
بن :‌چوب هامون را در بياوريم
سيبل :‌اره
وهمه چوب ها شون را در اوردند
نيکل :‌بابا اين چه کاريه که مي کنيد
غريبه : جفتتون چوب ها تون را در بياوريد و روي زمين بگذاريد
ارسي و نيکل چوب ها شون را روي زمين گذاشتند
سيبل‌: خب ارام ان جسد يا حالا هر چيز ديگه هست را از توي گوني در بياوريد
نيکل ان چيز را از داخلگوني در مي اورد
ان چيز چيزي نبود جزئ يک عروسک که سرش فتيله داشت
نيکل :‌اين جديد ترين وسيله ي اتش باز ي فرد و جرج است


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#87

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
همه ميرن وسط سالن ، يه گوني با يه چوب (چوب جادو) افتاده بود اونجا !!!
بن : مااااااااااا !! اينا ماله کيه ؟!
غريبه : هوم ... حتمآ ماله همون يارو ....
ايني : هتلم تبديل به چي شده !!!
غريبه : ايني جون ناراحت نباش !
سيبل دستش رو ميبره جلو که چوب رو برداره ، بعد ...
پانسي :نـــــه ... دست نزن !
سيبل : ...!
بعد يکي ميگه که : اينجا چه خبره ؟!
همه بر ميگردن آرسي و نيکل رو ميبينن !
همه :
سيبل : آ...رر...سيييي !! به خدا من هنوز جوونم !
پانسي : منم همينو ميگم !
بن: شيشکي منو دوست نداره !!
غريبه : آرسي من هنوز کلي آرزو دارم !!
ايني : (من گريه نمي کنم چون ضايعس !! ) منم هتلمو دوست دارم !! نذار بي صاحب بشه !!!!
آرسي و نيکل : شما ها حالتون خوبه ؟!؟!؟!!؟
غريبه ميره وايميسته پيش آرسي و نيکل و ميگه : آرسي جان ، به جانه خودت من با اينا نيستم !!
بعد بن مياد و ميگه : منم هستم !
بعد پانسي و سيبل ميان و ميگن : ما هم هميشه با هم بوديم ديگه !!!پس ما هم ميايم !
ايني : ماااااااااااااااااااااااااا
غريبه : هوم ... ايـــنيييي!!!
آرسي و نيکل : .................!!!!!!
غريبه : نه ... من هون سر جاي اولم خوبه !! بعد ميره پيش ايني !!!
بن : بــــهــــع !!!
پانسي و سيبل : ....!!
بعد دوباره همه برميگردن پيش ايني !!
نيکل : !!! مي خوايين بريم زوو ؟!؟!
آرسي : قضيه چيه ؟!!؟!
بعد همه ميرن کنارو ايني ميگه :
قضيه ايناس !!
آرسي و نيکل :
ايني : اينا چيه ؟!؟!! ماله کيه ؟!
آرسي و نيکل : اينا ........

=-=-=-=-=
ادامه دارد...
=-=-=-=-=

#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#
بچه ها تا ايني نيومده نيارينش تو نمايش !! (چرا) ؟!؟!
چون که وقتي برگشت و خواست ادامه بده واسش مشکل ميشه ، يعني سخت ميشه !! مرسي !
#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#86

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
ان فرد کسي نبود جزئ ايني
ايني : چي کار مي کنيد
غريبه : تو از ماجرا خبر داري
ايني :‌نه
غريبه : بن بهش بگ
و اينجا چه خبر
بن: من داشتم مي رفتم اتاقم که ديدم که ارسي داره يه جسد را توي اتاق نيکل مي بره
ايني : واي يعني واقعا مافيايي شدن
سيبل : اره حتما اين هم يه ترور بوده که انجام دادند
ايني : حالا چي کار کنيم
غريبه : بريم اتاق من
بن : نه بابا اونجا خطر داره
سيبل : خب نگهباني مي ديم
بلاخره همه گي رفتند اتاق غريبه و تا صبح نوبتي کيشيک دادند
صبح
غريبه :‌بچه ها زود باشيد بيدار شيد
بن :‌چيزي ديدي
غريبه : واااااااااااااااايييييي اره
سيبل : چي ديدي
ايني :‌زود بگو
غريبه : همين الان نيکل و ارسي جسد را بردند در سالن اصلي
ايني :‌زود همه چوب هاتون را برداريد و بريم سالن اصلي
در سالن اصلي
غريبه :پس کجا هستند
سيبل : حتما رفتند بيرون
بن به وسط سالن اشاره مي کنه و مي گه :‌اون چييييييييي


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۸:۰۱ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#85

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
نزدیک اتاق سیبل میشن که میبینن صدای تق تق میاد بعد با ترس فراوان وارد اتاق میشن.
برق رو روشن میکنن.
بعد...

غریبه و بن:
غریبه:بابا ما رو تر سوندیا.بخاطر یه سوسک این همه سر قدا راه انداختی.
(صدای تق تق مال دمپایی بود. )
سیبل:آخه من از سوسک خیلی میترسم.(سوسک سایت نه.از سوسک سایت اصلا نمیترسم.اون از من میترسه. )
بن:پس یعنی الان کجان؟!!
سیبل:کیا؟!!
غریبه قضیرو توضیح میده.
سیبل:
بن:شجاع باش.
بعد صدای افتادن یه میله میاد بعدش صدای یه نفر که میگه ا چیکار میکنی؟!ساکت باش.الان بیدار میشن.
بعد اول از همه بن:
سیبل و غریبه:
بعد غریبه میگه بیایین دستامون رو بگیریم به هم بریم بیرون.(البته فقط به معنای اینکه نترسیما.فکرای انحرافی رو بزارید کنار. )

دست در دست هم از اتاق میان بیرون.
میخوان برن سمت اتاق پانسی که یکی میگه کجاااا؟!!!!!!!

همه:


=:=:=:=:=:=
ادامه دارد......
=:=:=:=:=:=

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اگه بد شد یا کسی رو ناراحت کرد ببخشید.

بعدش تکرار کنم که اینجا "نمایشنامس"پس هیچ چیز واقعی نیست.
منم ناراحت نمیشم اگه چیزی در موردم بنویسید.


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۵۹ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#84

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
بن:غریبه....خب کدوم وری برم؟اتاق پانسی اون وریه...اتاق غریبه اونجاست .اونم اتاق سیبل...خب!کجا از اتا ق خودم نزدیکتر؟
بن می دومه می ره تو اتاق خودش و زیر پتو قایم می شه....
بن:نه الان جون غریبه در خطره بن...شجاع باش...
بعد میره و با خط لرزان می نویسه:غریبه از نزدیکترین جایییی که می تونی فرار کن...
بعد نامه رو می ده به جغدش که از ترس نوکش داره به هم می خورد...
و می ره به سمت پنجره که می بینه یکی داره محکم می زنه بهش...بن می دوه سمت تختش ولی صدای غریبه بلند می شه.
غریبه:بن رسما زدی رو دست خودم...
بن در رو باز می کند.....
بن:غریبه جونم!زنده ای؟
غریبه:دیدم دارن با یه جسد می یاند خودمو قایم کردم...
بن:نکنه برن جای دیگه....
غریبه:ننننننننننننننه....زبونتو گاز بگیر.نمی رن.....می رن؟
یه دفعه یه صدای جیغ از اتاق سیبل می یاد.
بن و غریبه:
غریبه:بن...دست همو بگیریم ببینیم چی شده...
بن:باشه....
بعد دو تایی با هم می رند بیرون...
------------------------------------
ادامه دارد
-------------------------


ویرایش شده توسط سیبل ایزابل دورست در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۳۰ ۴:۳۲:۴۰

از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#83

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
اینی : سلام عزیزم
غریبه : زود امدی اتفاقی افتاده
اینی : نه دلم برات تنگ شده بود گفتم زود تر برگردم
بن که دوباره افسردگی گرفته بود می گه : هیشکی من را دوست نداره
اینی : ای بابا یادم رفت در سنت ماگوس یه وقت دکتر بگیرم
غریبه : خب چه خبر
اینی : هیچی تو چه خبر داری
غریبه : بن در را ببند
بن : قفلش هم بکنم
غریبه: نه
غریبه و اینی و بن می نشینند
غریبه : سیبل چرا نمی شینی
سیبل : من دارم نگهبانی می دهم
اینی : مگه چی شده
غریبه : الان بهت میگم
و غریبه شروع می کنه به شرح دادن موضوع
بعد از مدتی
اینی : امکان نداره
غریبه : چرا من مطمئنم
اینی : یعنی با مافیایی ها ئکار می کنه
غریبه : اره
اینی : الان که دیر وقته ولی از فردا صبح ان ها را زیر نظر می گیریم فعلا بهتر برویم و بخوابیم


دم در اتاق نیکلاس (در هین موقع بن اتفاقی از انجا میگذشت )
ارسی ارام ارام به طرف در اتاق نیکل رفت
تق تق تق
نیکل : کیه
ارسی : منم باز کن
در باز می شود و بن در تاریکی هنوز مخفی است
نیکل : خب ماموریت را انجام دادی
بن:
ارسی : اره ولی اودنش سخت بود
در همان موقع یک جسمی شبیه بدن انسان که با ملافه پوشانده شده بود از پشت ارسی نمایان شد
بن با خود گفت : وای یککککککککککککککک جسسسسسسد
ارسی هم به نیکلاس ملحق شده بعد بدون سرو صدا به سمت اتاق غریبه رفت
...................................................................
این مدت که نبودم مدم من خراب شده بود تا یکی دیگر بخرم طول کشید
ولی از این به بعد میتونی به عنوان یه پای ثابت رو من حساب کنی


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#82

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
در باز ميشه و پانسي ميپره وسط ...!!
همه :
پانسي : ريديکلس !!!!!
بعد نيکل خشک ميشه !!!!
همه :
پانسي : تشکر لازم نيست ...!! وظيفه بود !
آرسي : تو حالت خوبه ؟! چرا اينجوري شديد ؟! غريبه جان تو بگوو ( بعد ميره جلوتر ...!)
غريبه : ج ... جج ... جل.. جلو نيي...نيا !!! بعد ميره عقب !
آرسي : ميشه يکي توضيح بده ؟! غريبه تو ديگه چرا ؟!؟!!
پانسي : اِ اِ اِ اِ ... خوب وقتي ميگه جلو نيا يعني نيا ديگه !! برو عقب وگرنه ...
آرسي : مااااااا !!!
سيبل : حالا چي کار کنيم ؟!!!
غريبه : هوم ... آرسي ... پاشو برو تو دفترت !!
آرسي : چرا ؟!؟!؟ من تازه اومدم !!
غريبه : گفتم پاشو برو ... اينم بر دار ببر !(نيکل)
آرسي : خوب بابا ...!! حالا چرا ميزني !!؟!
نيکل رو ميکشه ميبره تو دفترش ، در رو ميبنده بعد يه نوري از اتاق مياد بيرون !!!
سيبل : احتمالآ نيکل رو به حالت اولش برگردونده !!
غريبه : همه ميريم تو انبار !!
پانسي ک حالا چرا اونجا ؟!!؟
غريبه : پس کجا ؟!
پانسي : ....!!
غريبه : فکر نميکنم تا حالا اونجا رفته باشن ... !
بن : خ ... خو .. خوب .. چرا وايسادين ؟! بريم ديگه !!
بعد غريبه ميدوه طرف انبار و بقيه هم دنبالش راه ميوفتن !!
غريبه به بن که آخرين نفر مياد تو انبار ميگه که :
بن ، در رو ببند !
بن : باشه ...!
بعد مياد ميشينه !
غريبه : نه ... پاشو برو قفلش کن !!!
بن : باشه !!!
غريبه : نه باز کن !! اگه بيان تابلو ميشه !! شک ميکنن !!
بن : .... باشه ... !!
غريبه : هوم ... نــــــه ... قفلش کن !
بن : اااااااااااااااااااااه !!
بعد قفل ميکنه و وايميسته همون جا !!
سيبل : نگهباني ميدي ؟!؟! خوب بيا بشين ديگه !!!
بن : ممکنه نظرش دوباره عوض شه !!
غريبه : هه هه !! بيا بشين بابا !!
بن : ... باشه ...!!!
غريبه : خـــــوب ! با اين کاري که پانسي کرد ، آرسي و نيکل که هيچ تمام نخود هاي دنيا هم به ما شک کردن !!
پانسي : حالا بيا و خوبي کن !! بابا داشت ميکشتتون !!
سيبل : بابا IQ اون ميخواست ميوه بخوره !!
پانسي : خوب ... حالا !! من از کجا مي دونستم ؟!
غريبه : اگه بياي پيش ما و هي غيبت نزنه ديگه از اين خراب کاريا نمي کني !!!
پانسي : ...!
بن : ولي خودمونيما !! چاقو تو جيب نيکل چي کار ميکرد ؟!
پانسي و سيبل و غريبه :
بعد يه صداي بــــــــــــــــــوم !!! مياد !!
بن و پانسي و سيبل :
غريبه : ايـــــــــــــــنـــــــــــــــي


=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=

<*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*>
نيکلاس بازگشتت رو تبريک ميگم !!! اميدوارم همينجوري ادامه بدي !!


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۸:۰۰ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#81

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
نیکل : غریبه مگه نخود سیاه هم وجود داره که ما را می فرستی دنبالش
غریبه در حالی که صداش می لرزه : چطور مگه ؟
نیکل : ما رفتیم مغازه و........
ارسی : گفتیم نخود سیاه می خواهیم و اونا به ما خندیدند
نیکل کمی نزدیکتر شد
غریبه سریع خودش را عقب کشید
بن : جلو نیا برو عقب
ارسی و نیکل : شما ها امروز چرا این شدید
سیبل : ما اا تغییری نکردیم
نیکل روی صندلی می شیند
و یه میوه ور میدارد بعدش چاقویی از توی جیبش بیرون می اورد
بن : ای وای
سیبل ارام به غریبه می گه : الان ما را می کشه و جرم را می اندازد تقصیر بن
غریبه : تاذ سه می شمارم 3 را که گفتم می دویم میرویم مهد کودک و انجا جلسه می گذاریم
1 2
در همین موقع در باز میشود


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۲۶ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#80

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
ارسی:غریبه؟بن برات از این شعر ها می فرسته؟به اینی می گم....
غریبه: می خوام به اینی بگی ارسی اونوقت ازت نیمرو درست می کنم... نه این که خودت خیلی بلدی از این کارها بکنی...خب نیکلاس این کاغذو بگیر روش بنویس بن دوست دارم .
نیکل:غریبه جان من از خیرش بگذر...
ارسی :یه ثانیه استپ بهم بر خورد منم می تونم...
غریبه ....از اون روز که چشام...
غریبه:یا می نویسی یا ازت تمام رو درست می کنم.... ارسی تو هم نخون سرم رفت....
نیکل:ما این حرف ها رو با هم نداریم...
بعد می نویسه "من بن دوست دارم"
ارسی و نیکل:
غریبه:اه....جفتتون برید حالمو بد کردید ...صد رحمت به بن...برید دهن و اینا تونو بشورید بعدشم برید دنبال بن...
بعدش دستخت رو نگاه می کنه
غریبه: :no: :no: یکدفعه....ااااااااااااااا
ارسی:
غریبه:پاشید برید ارسی چشمک نزن...
نیکل:
غریبه:چیه..چرا دارید منو نیگا می کنید؟
نیکل:به اون جغده که پشت سرته نیگا می کنیم....
غریبه:جغد؟
بعد بر می گرده یه جغد که یه پاکت رو که روش پوشیده از گل سرخ های شکریه رو حمل می کند پشت سرشه(جمله رو...)
غریبه:نمی رید دنبال بن؟
ارسی:من که رفتم ....
نیکل:منم اومدم...
7 مین بعد....
ارسی: ما اومدیم....
غریبه:ارسی می گم نخود سیاها که سفارش داده بودم هنوز نیاوردن...می ری اونجا با نیکل ببینی چی شده؟
ارسی:حالا یه شب نخود سیاه نداشته باشیم نمی شه؟
غریبه:نه چیزه...اهان سیبل تو سوپ هاش نخود سیاه می ریزه...
ارسی:خب یه بار سوپ نپزه مردیم اونقدر سوپ خوردیم...
سیبل و پانسی همون موقع رسیده بودند...
سیبل:چشمم روشن.... خوب بود من نمی اومدم تو هم مثل اینی خرج رستورانو پیاده می شدی؟
ارسی:نه...... من می رم برات نخود سیاه بیارم...
غریبه:نیکلاس تو هم برو.
نیکل:من چرا؟
غریبه:یه کار مفید بکن باشه؟
نیکل:............
غریبه:
نیکل:
غریبه:
نیکل:
بعد می ره....
بن و سیبل و پانسی و غریبه تنها می مونند....
غریبه:خب حالا که اون دو تا رفتند می تونم راز قضیه رو براتون فاش کنم.... البته نه به طور کامل ولی من از دستخط نیکلاس یه چیزهایی دستگیرم شد.... به نظر شما نیکلاس تو این مدت که نبوده چی کار می کرده؟
سیبل:خوش گذرونی...
پانسی:حتما مریض بوده....
بن:شاید حتی از بی اینترنتی داشته می مرده....
غریبه:وای که شما چقدر خنگید.... اون عضو مافیا شده بوده....
بن: یعنی نامه رو اون فرستاده بوده؟
غریبه:نه ولی تا اونجا که من فهمیدم بن یا تو رو می خوان ترورت کنند یا این که قربانی یه جنایت شی و جای قاتل اصلی جات بزنند.
بن: یعنی هیچ ساحره ای برای من....؟
غریبه:من یه چیز دیگه هم فهمیدم و اونم این که نامه توسط یه ساحره ارسال شده....خب بن سیبل پانسی ما از این به بعدباید مثل یه گروه کاراگاهی عمل کنیم و بدون این که ضایع شیم تمام افراد هتل رو زیر نظر بگیریم چون قاتل معمولا به محل جنایت بر می گرده....قبل از این که ربطشو بپرسید بگم که یعنی از اونجا که بن قراره یا ترور بشه با مترور(قشنگه؟ یعنی ترور کننده ) یه ربطی داره.... ارسی و نیکلاس اومدن ضایع نباشید....
ارسی و نیکلاس می یاند....
------------------------------------------
ادامه دارد
--------------------------------
راستی من سر امتحان زیست تقلب نکنم تجدید می شم....یه راه حل عملی در این رابطه بهم ارائه کنید.....


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#79

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
نیکل:به خدا من کاری نکردم.
غریبه:آره جون خودت.
آرسی:بدو بگو چی شده؟!چرا دستات خودکاریه؟
نیکل:چون باهاشون نامه نوشتم.
غریبه:پس کار خودته.
نیکل:بابا باهاشون واسه اداره آب نامه نوشتم.به خدا راست میگم.
آرسی:هوووووم.پس کار کی میتونه باشه؟!!!
غریبه:هومممممممممک ...... راستی تریمبل کجاس؟!!!!
آرسی:بگو همه مردهای اینجا بیان؟!
غریبه:آرهههههههههه.زود بگو بیان.
بن:اااااا چرا حسودی میکنین دوست ندارین کسی منو دوست داشته باشه؟!!!!!!شیشکی منو دوست نداره جز یه نفر که نمیگم کیه.
غریبه:هوووووووومک.کیههههههه؟!(الان میگه فزول )
بن:فزووووووووووول.
غریبه:میگم کیه؟!!!!!وگرنه اخراج.
بن:اخراج کن من دیگه نمیترسم چون گرمای عشق تو وجودم شعله ور.
غریبه: اخرااااااااج.
بن:خداحافظ اگه کسی رو اذیت کردم. (ولی تو دلش دلش واسه غریبه تنگ میشه. )

یه نامه واسه غریبه مینویسه بعد میده بهش میگه بعد از رفتنم اینو بخون.

غریبه:ببینم چی میشه زود بروووووو.
ین:با بی بای.
همه:خدافظ==>آخیش از دستش راحت شدیما.

بعد غریبه نامرو باز میکنه و بلند میخونه.
غریبه غریبه.من که دل به تو دادم چرا بردی ز یادم بگو با من عاشق چرا برات زیادم.(از فریدون)

غریبه:عجب شعری چه تحولی در من ایجاد کرد.چرا اخراجش کردم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!


=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد.........
=:=:=:=:=:=:=

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اگه به کسی بر خورد معذرت.


::.::Newest Music::.::







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.