نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
نسخه موبایل
بلا با تعجب گفت : میخواد ارباب رو از بین ببره ؟ باید بلافاصله ارباب رو خبر کنیم .
- ارباب ، همونطور که اطلاع دارید ما به دستور خودتون چندتا از نوزاد ها رو برای جاسوسی به محفل فرستادیم ولی امروز یکی از نوزادها گفت که توی مقر محفلی ها ، دامبلدور به وسیله ی یک روح که چندتا زنجیر به دست و پاش آویزون شده ، شما رو ...
صدای نعره لرد ، در تمام سرسرا ، پیچید .
- دامبلدور هیچ کاری نمیتونه بکنه ، در ضمن نمیشه به حرف های یه نوزاد اعتماد کرد .
ایوان و روفوس برای بررسی به مقر محفلی ها میرن !
رز که به دلایل مختلفی از جمله وضع مالی خانواده اش و همین طور دوگانگی شخصیتی اش(خوانواده اش سفید و خودش سیاه) به شدت در حالت ترشیدگی به سر میبرد،
رز که به دلایل مختلفی از جمله وضع مالی خانواده اش و همین طور دوگانگی شخصیتی اش(خوانواده اش سفید و خودش سیاه) به شدت در حالت ترشیدگی به سر میبرد، با تمام قوا سعی میکرد که این خواستگار هم نپرد و از طرفی سعی دشت دل بارتی را به دست آورد و از طرفی جلوی خرابکاری دامبلدور را بگیرد.
- این قدر منو به خودم قسم نده! گفتی باب آگدن؟ کی به تو گفت هر ده بار میری تو بدن یک نفر؟ برای حلول در بدن جنازه بعدی آماده شو تامی!
بلافاصله پس از افتادن لرد مورفین جنازه را از روی تخت به پایین انداخت تا روی تخت نرم لرد بخوابد. لودو هم به سراغ نجینی رفت تا آبنبات و پفکش را کش برود و بلا هم رفت تا تفننی یک مشنگ کشی اساسی راه بیندازد. آنتونیون هم زنگ زد به دامبلدور تا چند شرط و شروط اضافه کند و خلاصه همه خیلی دقیق به نصایح لرد جامه عمل پوشاندند!
منتظر اون 248 تا هم هستم!
در ضمن وارث بابا، چرا به صورت مهمان نوشته ما در گورستان را ميخواني؟
ارباب نگاهي حاكي از دلسوزي(نويسنده:) به آنتونين انداخت و گفت:
لوسيوس كه جو گير شده بود با لحجه تركي گفت: - حالا نميخواد شما براي ما شاعوري بكني!
...ضمنا استفاده از لهجه برای شخصیتی مثل لوسیوس زیاد قابل باور نیست.در همين حال مورفين گفت: - دايي ژون! مگه خودت 9 تا ژون نداري؟ خب يكيشو فدا كن!
كم نوشتم؟
لرد آنقدر از این ماجرا خشمگین شده بود که نزدیک از شدت خشم ، منفجر شود .
پنج دقیقه بعد ...
بلا یویو را طوری در دستانش گرفته بود که گویی میترسید کثیف شود . در همین لحظه ، صدای نارسیسا ، توجه همه را به خود جلب کرد ...
- این که معلومه یه وسیله ی بچه گونه اس ، من میگم بارتی رو از خواب بیدار کنیم ببینم چیزی از این سر در میاره ، یا نه !
- این که معلومه یه وسیله ی بچه گونه اس ، من میگم بارتی رو از خواب بیدار کنیم ببینم چیزی از این سر در میاره ، یا نه !
- بیا پایین ، ارباب برات یویو خریده !
جیمز بلافاصله پتو را کنار زد و به سمت روفوس برگشت و گفت : بابایی ، برای من یویو خریده ؟
گذشته از این موضوع، ارباب خوشحال میشه،افتخار میکنه و با کمال میل نقد میکنه.
ولی قبل از اینکه به طور کامل وارد خانه شود ، پرچم هایی در بالای در خانه ، خودنمایی میکردند .
او سرانجام کمی جلوتر رفت و در آنجا روونا و سارا را میدید که به مهمان ها ، خوش آمد میگفتند.
این تکه کلام اربابه ! شاید راس میگه . تو دلیل دیگه ای هم داری ؟
