نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
نسخه موبایل
لرد با عصبانيت چوبدستيش را سمت روفوس گرفت و نعره زد ...
- روفوس ، لرد چند لحظه نياز به استراحت داره !
تام عزيز ،چهار دقيقه تا شروع مسابقه باقي نمونده.
مراپعه تا حدود يه ديگه شروع ميشه !
از اون جایی که همیشه قوی تر ها به ضعیف تر ها رحم میکنند، من رحم میکنم و اجازه میدم تو شروع کنی دامبلدور!
- بله من میدونم که تو موافق سنت شکنی هستی، اما از اون جایی که من استاد تو بودم بهت میگم که تو شروع کنی.
- باشه دامبلدور، از اون جایی که من خیلی بالا تر از تو هستم با تو کل کل نمیکنم و خودم شروع میکنم.
هر دو به آرامی در گوشه ی سن را باز کردند و به زیر آن راه پیدا کردند. در آن جا چندین محفلی جمع شده بودند و در یک دستگاه مشنگی عجیب که به یک لپ تاپ نیز وصل بود صحبت میکردند...
و اون اینه که...
لرد که شکاف های چشمانش از پیدا شدن راهی برای رسیدن به خواب مرموز جدش شکفته بود به سختی خود را کنترل کرد که لب خند نزند گفت:
- بگو دیگه نفله ! چه راهی؟ چرا خفه شدی؟
-ساکت شو و حرفتو بزن (!)
- بله ارباب. ماگلا یه روش دارن که بهش میگن هیپنوتیزم. با هیپنوز میشه همه کاری کرد. مخصوصا اینی که شما میخواین.
لرد که روی صندلی نشسته بود پرید و گفت:
-ایول اگه داری بده کله پوک فقط سعی کن باحال باشه از رپ های باحالا باشه
مورفین از چرت پرید و گفت:
-این هم رپ تــــوپ دایی ژون !!رپ اروم
لودو که روی تخت خواب بود و چرت میزد لرد یه اردنگی بهش زد و گفت:
-هی لودو خالی بند حواست کجاست
لودو ناگهان از خواب بلند شد و گفت:
-چیچی چی شده قررربان
لرد با عصبانیت گفت:
-بلند شو این رپ هارو بذار ببینیم چیه
لودو کامپیوتر را روشن کرد و گفت:
- ماشامرلین سی پی یو این سیستم خیلی باشه 1.5گرافیت هم 16 فکر کنم رم هم که نداره
لرد گفت:
-کارتو بکن فردا یه سیستم توپ میخرم واسه بازی میخوام شاهزاده ایرانی 4 رو تمومش کنم
لرد با عصبانیت و اضطراب فراوان از خواب بیدار میشه و میگه: -روفوس مورفین لودو هی باقالی ها بلند شین ساعت هفته
يا اين پست رو در فرهنگستان نقد مي كني لطفا"، يا تمام پستات رو نقد مي كنم!
در ليموزين ارباب
تمامي مرگخواران در خودرو لرد كه به كمك جادو بزرگ شده بود نشسته بودند. خود لرد در كنار مورفين كه در حال رانندگي بود خيلي سنگين نشسته بود.
دوباره بیزحمت اگه میشه و ممکنه و مشکلی نیس و میتونین و مقدوره براتون
ایوان که وضعیت را مناسب میدید
ایوان که دیگر وضعیت را مناسب نمی دید
ایوان که برای بار دوم وضعیت را مناسب می دید
ایوان که وضعیت را بهتر از این نمیدید
- ارباب، شما بچه بودین چقدر خوشگلتر بودین، چقدر جیگر بودین...
- وای! من مو دارم، حالا چه غلطی کنم، یکی از ویژگی های ارباب سر پرتو افکنش بود، حالا بدون این قابلیت ارباب چه جوری سرش رو بالا بگیره! حالا ارباب چه غلطی کنه؟
- ژرباب راس میژه، ما باید ژود یه ژکری بکنیم!
