هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۰:۴۸:۵۰ سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
ارباب‌جان؟
مای لرد؟
نامه‌ای بسیار احساسی براتون نوشتم و یک سفید رو جادو کردم تا بیارتش. البته نگران نباشید نامه رو با ذغال نوشتم تا به واسطه‌ی سفید بودن فرد سفید، چیزی از سیاهیش کم نشه.
بعد از مدتی ببینم وضعیتم چجوریه.

پ.ن: شک داشتم خلاصه رو بذارم یا نه چون تغییری نکرده از خلاصه‌ی قبلی.



پیتر جان
مای پیتر؟
نامه سیاه بود. پسندیدیم. خلاصه هم لازم نداشت. فهمیدیم جریان چیه. ما خیلی باهوشیم.
سر و دست های سفید مذکور رو برای سرگرمی قطع کردیم. به نظرمون اینجوری قشنگ تر شد. ولی بعدش خواستیم نقد رو بدیم که برای شما بیاره. یهو متوجه شدیم عضو مناسبی برای گرفتن نامه براش باقی نذاشتیم. نامه رو بستیم به کش شلوارش. بدو بدو داره میاد.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۱ ۲۲:۴۷:۱۹



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷:۴۰ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

کوین کارتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۷:۲۳:۳۹ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
از تو قلب کسایی که دوستم دارن!
گروه:
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 155
آفلاین
شلاااام!

سرورم می‌شه لطفا اینو برام قند... چیز یعنی نقد کنین!؟ حس می کنم کار اشتباهی کردم که سوژه رو پیش نبردم و الکی مسیر رو تغییر دادم.
یه ذره هم زیادی پر از شکلک شد.

سلام بچه!

لطفا برای تاپیک هایی که ناظر انجمنشون من نیستم( و احتمالا سوژه هاشونو نمی دونم) یه خلاصه کوچولویی هم بذارین.

اول جواب سوالاتو بدم. شکلک هر چقدر لازمه بزنین. هیچ اشکالی نداره. برای جمله های شما هم لازم بودن. کار خوبی کردی شکلک زدی. شخصیتات یه جورایی خل و چل شدن. احساسات عجیب و غریب و متناقض دارن. برای همین هم شکلک لازم دارن. بجز یکی دو مورد که توی نقد گفتم.

در مورد سوژه، عالی پیش بردیش. پیش نبردنش که خیلی خوب بود. چیزایی که اون وسط نوشتی هم جالبن. در واقع محتوای خوبی نوشتی بدون پیش بردن سوژه و چی از این بهتر؟

نقدت رو با آدم برفیت فرستادیم. بگیر تا آب نشده.


ویرایش شده توسط کوین کارتر در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۲۶ ۲۱:۰۲:۰۷
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۲۸ ۲۱:۴۲:۵۰

...I hold them tight, never letting go
...I stand here breathing, next to those who are precious to me





تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ سه شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام دیزیمون

بسیار زحمت کشیدی.
برای درخواست نقد پست های انجمن ارتش تاریکی، خلاصه لازم نیست. چون سوژه های اونجا رو باید بخونم و بدونم. ناظرشم. ولی به هر حال کارم رو راحت تر کردی. ممنون.
خلاصت هم اصلا طولانی نشده. خیلی هم خوبه. اگه تاپیک تازه خلاصه نشده بود با اجازه خودت پستتو ویرایش می کردم و می ذاشتمش اول پستت.


بررسی پست شماره 713 دهکده لیتل هنگلتون دیزی کران:


نقل قول:
با تمام شدن صحبت های کاپل نه چندان عاشق رودیکس*، ملت مرگخوار در حین قورت دادن آب دهانشان به یک دیگر نگاه کردند. قطعا در این اوضاع قمر در عقرب کسی نمی خواست خوراک تسترال های بلا و قمه رودلف شود.
شروعت، با توضیحاتی که دادی، صحنه رو کمی آروم کرده. اینجور شروع ها خیلی خوب و مفیدن. باعث می شن داستان کمی آروم بشه. صحنه ها و موقعیت بهتر جا بیفتن. خواننده هم بهتر قضیه رو درک کنه.
"رودیکس" بد نبود... ولی واقعا اونقدر هم مهم نبود که ارزششو داشته باشه که ستاره بذاری و آخر پستت توضیحش بدی. چون کسی که متوجهش نشه همین اول باید پست رو ول کنه و بره آخرش که توضیح اینو بخونه.


نقل قول:
از کلسیم های سرشار درون اسکلت ایوان صدا در آمد ولی از مرگخوار ها ابداً. فقط سکوت بود که در بین آنها رخ نمایی میکرد. ثانیه ها میگذشتند و کاسه صبر لسترنج ها نیز کم کم داشت لبریز میشد. همه چیز داشت بر وخامت اوضاع می افزود که صدای بسته شدن در کلیه معادلات را بر هم ریخت.
اینجاش خیلی خوب بود. طنز این موقعیت ترسناک رو خیلی خوب از آب در آوردی. آخرش هم خوب به صحنه بعدی ختم شد.


نقل قول:
همه چیز داشت بر وخامت اوضاع می افزود که صدای بسته شدن در کلیه معادلات را بر هم ریخت.

- الان چجوری به ارباب بگم بازم تو مصاحبه رد شدم! ارزش تری توی ویترین از من بیکار بیشتره!
- شاید بتونی یه کاری کنی که ارزشت از منم بیشتر شه!

تری جمله اش را تمام کرد و داخل ویترین برگشت.
قسمت دیزیش خیلی خوب بود. دیزی خیلی خوب نقش خودشو پیدا کرده.
تری خوب بود. مخصوصا برگشتنش به ویترین.


نقل قول:
دیزی همانند کره ی گرم شده ای در حال آب شدن بود. نگاه های خیره بلا و شوهرش باعث گرم شدن هوای اطراف دیزی شده و افزایش سختی رای دادن به هر یک از آن دو بود.
فعلات وسط جمله ها گم و اشتباه شدن. خیلی مهم نیست، ولی درست باشه بهتره دیگه:
دیزی همانند کره ی گرم شده ای در حال آب شدن بود. نگاه های خیره بلا و شوهرش باعث گرم شدن هوای اطراف دیزی شده بود و افزایش سختی رای دادن به هر یک از آن دو را به همراه داشت.
یا:
دیزی همانند کره ی گرم شده ای در حال آب شدن بود. نگاه های خیره بلا و شوهرش باعث گرم شدن هوای اطراف دیزی و افزایش سختی رای دادن به هر یک از آن دو شده بود.


نقل قول:
به طور بی رحمانه ای مرگخواران او را به عنوان داوطلب معرفی کرده بودند. تنها چیزی که در این اوضاع نصیبش شده بود لقب "قهرمان بیکار" بود. حالا که فکر میکرد آن لقب هم هنداونه ای بیش نبود که زیر بغلش گذاشته بودند.
جمله اول برای این موقعیت خیلی خوب بود. لقبش متوسط بود. می تونست متفاوت تر باشه. یه کمی تاثیر جمله اول رو کمتر کرده. می شد یا فقط به جمله اول اکتفا کرد، یا لقب رو کمی قوی تر و جالب تر کرد و یا فقط توضیح داد. اینجوری:
مرگخواران به طور بی رحمانه ای او را به عنوان داوطلب معرفی کرده بودند. تنها چیزی که در این اوضاع نصیبش شده بود صدای تعریف و تمجید همه از خودش بود که از اطراف به گوش می رسید. حالا که فکر میکرد این تعریف ها هم هنداونه ای بیش نبودند که زیر بغلش گذاشته شده بود.


دو بار درباره دیزی چیزی نوشتی که خیلی خوب بودن. توی هر دو بارش هم بعدش توضیح اضافه دادی. یکی لحظه ورود دیزی و یکی دیگه قبل از رای دادنش بود. اینا خودشون به اندازه کافی قوی بودن. بهتر بود همونجوری می موندن.


سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. دیزی خیلی خوب و به موقع وارد شده. شخصیتش هم جالب شده. ترس و وحشتش رو خوب نشون دادی.


به نظر ما به خودت یک – هیچی! خودت برنده شدی.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

دیزی کران


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
امروز ۱:۴۷:۲۵
از کنار خیابون رد شو. ಠ_ಠ
گروه:
مرگخوار
ریونکلاو
کاربران عضو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
پیام: 238
آفلاین
سلام ارباب.
میشه این رول بنده حقیر جان نثار رو نقد کنید.
یه مدت ازش گذشته ولی چون به نوعی آخرین رولی که زدم حساب میشه، خواستم ببینم چند چندم با خودم.
پیشاپیش تشکر.

خلاصه:
هکتور بابت ماجرایی عصبانی می شه و مرگخوارا رو تهدید به معجون پراکنی می کنه. مرگخوارا با دادن وعده لرد شدن به هکتور آرومش می کنن. ولی مرلین میاد و می گه که مجبورن به وعده شون عمل کنن، وگرنه دچار نفرین خانه ریدل ها می شن. لرد سیاه اینو قبول می کنه ولی طی اتفاقی(طلسم ناقص لینی) پاهاش تبدیل به پای پرنده می شن. مرلین به لرد می گه که تا باطل شدن طلسم نباید هیچ حرکت منفی و ناشایستی انجام بده وگرنه تبدیل به غاز می شه. سر همین قضیه بلا و رودولف خواسته هاشون رو بیان کردن و الان بین مرگخوارها قراره رای گیری کنند.رودولف میخواد خودش ارباب مرگخوارها بشه ولی بلاتریکس میخواد هکتور جانشین لرد بشه.

ارباب خلاصم خیلی بلند شده. به بزرگواری تون ببخشیدش!


تصویر کوچک شده

بیکار ترین مرگخوار اربــــــــــــــاب

~ only Raven ~


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
هیزل عزیز


من پست های انجمن های دیگه رو هم نقد می کنم. ولی باید ایفای نقش باشه. بازی با کلمات جزو ایفای نقش نیست. ایفای نقش یعنی این قسمت.

در مورد مرگخوار شدن هم تعداد پست ها هیچ اهمیتی نداره. با یک پست هم می شه تایید شد. ولی باید در سطح قابل قبول برای ورود به گروه باشه. شخصیتتون توی کتاب عضو محفل نباشه. ایفای نقشتون هم خیلی سفید نبوده باشه.
نکته مهم اینه که برای مرگخوار شدن هم شما باید فعالیت ایفای نقش داشته باشی. کل فعالیت های شما مال بخش های خارج از ایفای نقشه. ما باید ببینیم سوژه ها رو چطوری ادامه می دین. طنز یا جدی نویسیتون در چه سطحیه. ایراداتون چیا هستن. برای همین، فعالیت ایفای نقشتونو شروع کنین.

..................................................


ایزابل عزیز

ما از ته مونده های قهوه به عنوان ماسک مو استفاده می کنیم. الان همشو مالیدیم به کله مبارکمون. از همونجا می تونی فالمونو بگیری.


بررسی پست شماره 378 آموزشگاه مرگخواری، ایزابل مک دوگال:


نقل قول:
مارمولک دمش را دور انگشت بلاتریکس حلقه کرد. لینی که معلوم نبود از کجا پیدایش شد، چوب دستی خود را آماده کرد تا میان آن دو پیمان ناگسستنی ببندد. دور مارمولک چرخید و زمزمه کرد:
- آیا پیمان می بندی که ما رو تحت هر شرایطی به رودخونه برسونی؟
شروع خوبیه. به جزئیات ماجرا هم توجه کردین. اگه همینجوری فقط می نوشتین که لینی چوب دستیشو آماده کرد، جالب نمی شد. چون توی پست قبلی لینی رو پرت کردن یه جای دورتر. این که نوشتین" معلوم نبود از کجا پیداش شد" نشون می ده به اون قسمت هم توجه کردین.


نقل قول:
قبل از اینکه مارمولک بتواند پاسخی را به زبان بیاورد، تری از میان جمعیت فریاد زد:
- عروس رفته گل بچینه.
بی مزه بود! ولی گاهی همین بی مزگی های شخصیت ها، بامزه جلوه شون می ده. اینم همچین حالتی داشت.


نقل قول:
- و تو بلاتریکس لسترنج، آیا پیمان می بندی که اجازه بدی این مارمولک تا بیست و چهار ساعت آینده بین موهای تو بازی کنه؟

- چاره دیگه ای دارم به نظرت؟
خیلی خوب بود. خیلی بلاتریکس بود. هم جواب و هم شکلک. قوی بودن شخصیت ها برای بالا رفتن کیفیت پستتون خیلی مهمه.


نقل قول:
بلاتریکس که از یک ساعت مداوم کشیده شدن موهایش کلافه شده بود، خودش را به درخت ها می کوبید تا درد کم تری احساس کند. اما به دلیل پیمان ناگسستنی مارمولکی، هیچ کدام از مرگخوارها کوچک ترین حرکتی برای کمک به بلاتریکس نکردند.

اما در نهایت بلاتریکس حرکتی زد که برگ های یک به یک مرگخواران ریخت.
مارمولک را از لای موهایش بیرون کشید و به کلیومتر ها دورتر پرتاب کرد، سپس جیغ زد:
- برو به جهنم مارمولک سیریش
خیلی خوب و به اندازه توضیح می دین. صحنه ها، هم واضح هستن و هم جالب. برای درکشون اصلا لازم نیست انرژی اضافه صرف کنیم.


نقل قول:
وقتی سرش را به سمت مرگخوار برگرداند، فریاد کشید:
- چه مرگتونه؟ چرا عین تسترا... صبر کن ببینم، چرا انقدر شماها گنده شدین؟
این صحنه رو می شد توضیح داد؛ ولی به این خوبی نمی شد. این شکلی که شما نوشتین خیلی بهتر بود.


نقل قول:
لینی که تقریبا هم اندازه بلاتریکس بود در کنار او فرود آمد و با بهت گفت:
- بلا ... پیمانت رو شکستی ... تبدیل به مارمولک شدی
مارمولک شدن بلا خوب بود. سوژه جالبیه. فقط بهتره به عنوان سوژه جانبی بمونه. اینا الان دارن دنبال آب می گردن. بهتره جستجوشونو ول نکنن و برن دنبال راه حل تغییر شکل بلا! بلا به همین شکل مارمولکی می تونه همراهشون بره.این تغییر شکل، می تونه موقتی باشه و شکلش بعدا درست بشه. تا وقتی سوژه اصلی جا داره و جالبه، سوژه های فرعی باید فرعی بمونن و از سوژه اصلی جلو نزنن.


سوژه رو خوب پیش بردین. شخصیت ها خوب بودن. آخرش هم خوب تموم شد.


خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲

ریونکلاو

هیزل استیکنی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۷:۲۲:۵۱
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
پیام: 84
آفلاین
سلام بر لرد تاریکی عزیز!
از شما خواهش میکنم که لطفا این پست بنده رو نقد کنین؟
به نظرتون پستام چطورن؟
به نظرتون چندتا پست دیگه بزنم میتونم مرگخوار بشم؟


🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱 ️


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

ایزابل مک‌دوگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۵ یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱
آخرین ورود:
امروز ۰:۵۵:۴۱
از حدشون که گذشتن، از روی جنازشون رد میشم...!
گروه:
مرگخوار
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مدیر شبکه اجتماعی
پیام: 155
آفلاین
درود فروان بر لرد تاریکی

ارباب اگه زحمتی نیست میشه این پست منم نقد کنید؟
راستی ارباب اگه میخواید فنجون قهوتون رو بدین براتون پیشگویی کنم.


ویرایش شده توسط ایزابل مک‌دوگال در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۳۰ ۲۳:۲۱:۲۶

•« ʜᴇ ᴡᴀs ʜɪᴅɪɴɢ ʜɪs sᴀᴅɴᴇss, ʙᴜᴛ ɪ ᴄᴏᴜʟᴅ sᴇᴇ ʜɪs ᴛᴇᴀʀs »•
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام مالسیبر. خوش اومدین.


بررسی پست شماره 268 فرهنگستان ریدل، مالسیبر:


نقل قول:
کمی ریز تر- شپش‌های هاگرید.

- واااااای! داریم می‌سوزییییییییییم!
- فراااااااااااااااااااااار کنیییییین!
صحنه بامزه ای بود. برای شروع هم خیلی خوب بود. چون هم هیجان صحنه رو کم نکرده و هم از همین اول داره به خواننده می گه که طنز قابل قبولی در انتظارشه.


در ادامه قضیه کمی عوض می شه:

نقل قول:
شپش‌های موجود در سر هاگرید، به‌خاطر فشار روحی‌ای که به آن‌ها نازل شده‌بود، به سمت تخم‌هایشان حرکت کردند؛ آن‌ها هر یک از تخم‌هایی را که در روبه‌رویشان بود را خوردند، و با هرگازی که می‌زدند قسمتی از خون شپش‌های کوچولو به بیرون می‌پاشید. پس از آن‌که تمام تخم‌های موجود در سطح سر هاگرید خورده‌شد، شپش ها شروع به تغییر شکل کردند. سر شپش کوچولو‌های که خورده‌بودند، از شکمشان بیرون آمد؛ دست‌هایشان از قسمت آرنج تبدیل به یک دست کوچک بی‌انگشت و یک دست بزرگ‌تر شدند؛ انگشت‌هایی کوچک از هر یک از گوش‌هایشان بیرون آمد و پا های ناقص و عجیبی از حدقه‌ی چشمان آن‌ها در آمد.
یکیِشان قسمتی از پوست کپک‌زده‌ی سر هاگرید را کند و آن را خورد، سپس در حالی‌که دهانش پر بود، فریاد زد:
این جا اون هیجانی که بالا گفتم از بین رفته. صحنه اصلی فراموش شده و داریم جریان خشن و خون آلود این شپشا رو می خونیم. اینجا چی مهمه؟
این که آیا صحنه قبلی به اندازه ای جالب و مهیج بوده که حق نداشته باشیم اینجوری ازش جدا بشیم؟
به نظر من نیست. برای همین می تونیم جدا بشیم.
ولی اگه جایی جالب و مهم باشه، بهتره این کار رو انجام ندیم.
اینجور صحنه ها دو تا نکته دیگه هم دارن. اول این که زیادی نباید طول بکشن. توضیحای شما به موقع قطع شدن. اگه طولانی تر می شد خواننده رو خسته می کرد.نکته دوم اینه که در مورد پیوند خوردنشون به سوژه اصلی دقت کنیم. که اولا با اون سوژه هماهنگ باشه. دوما مفید و جالب باشه. سوما آینده داشته باشه! یعنی بشه ادامه دادش. در مورد شما، اینو تا جایی وارد سوژه اصلی کردین که براش مفید بوده. به نتیجه خوبی هم رسیده. برای همین کارتون خوب بود.


نقل قول:
سر هاگرید می‌سوخت، جزغاله می‌شد و هاگرید با هر فریاد شیر بسته‌بندی پاستوریزه از ریش دامبلدور می‌خواست.
- مواَاَاَاَاَاَاَاَاَ مواَاَاَاَاَاَ! من شیر بسته‌بندی از ریش دامبلدورو می‌خوامممم! چرا این‌جا هیچ عشقی احساس نمی‌کنم؟ من عشق می‌خواممم، مواَاَاَاَاَاَاَ!
یه کم سرعتتون رو کم کنین. شروع به نوشتن می کنین. اولاش خواننده همراهتون. اونم لذت می بره. وسطا شما کمی جلو می زنین. خواننده از دور می بینه و بازم کمی لذت می بره. ولی اینجاها دیگه خیلی دور شدین و چیزی نمی بینه و نمی فهمه.


نقل قول:
پیتر می‌خواست نازش کند، اما کله‌اش و به ویژه موهایش زیادی داغ بود. او به مقادیر زیادی مغزش پیچ در پیچ شده‌بود و مقداری دود نیز از چشم‌هایش بیرون زده‌بود. او مثل مجسمه‌ای در جایش ایستاده‌بود که شپش‌های جهش‌یافته‌ی آتشی از قسمت‌های مختلف صورت او داخل رفتند، صورتش را کندند و شروع به خوردن ادامه‌ی بدنش کردند. خون از سوراخ‌های صورت پیتر مانند فواره بیرون می‌زد؛ اما مغز پیتر سوخته بود و عصب‌هایش کار نمی‌کردند و او فقط لبخندی ملیح بر صورتش داشت.
این توضیحات یکی دو بار و به مقدار کمش خوبه. یه کم زیادی که می شه... دل آدمو می زنه!


نقل قول:
کتی مضطرب و بهت‌زده شده‌بود؛ نه به‌خاطر پیتر، بلکه بخاطر این‌که در بالای نام گروه آن‌ها "مدل موی آتشین" را نوشته‌بودند و به امتیازشان نهصد و دو امتیاز اضافه کرده‌بودند؛ آن‌ها هم‌اکنون مقام اول را در اختیار داشتند.
آخرش خیلی خوب بود. این که بعد از اون همه شلوغی و آشوب، داستان رو سر جاش برگردوندین و حتی به پیشرفت سوژه هم کمک کردین.


شما سبک خودتون رو دارین. این خوبه. فقط تعادل رو از دست ندین. حتی در حد کم و حداقلش.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲

مالسیبر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۳ جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۱:۵۳ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
سلام ارباب لرد ولدمورت.
لطفا نقد می‌کنین؟



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲:۳۲ شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
سلام ارباب
میشه این پست منو نقد کنید؟
سلام. البته که می شه.


نقل قول:
ارباب چقدر دیگه مونده تا به سطح مرگخوار شدن برسم؟
مسئول تایید مرگخوارا بلاتریکسه. ما تو کارش دخالت نمی کنیم. حالا پست رو بخونیم. شاید بشه آخرش نظری داد.


شکلک ها رو دو تا دو تا نذارین. اینجوری تاثیرشون بیشتر نمی شه. فقط پست رو شلوغ می کنن و تمرکز خواننده رو به هم می زنن. مخصوصا متحرک ها. منظورم دو تا پشت سر همه.


داستان رو از جای خیلی سختی ادامه دادین. پست های وینکی ظاهر پیچیده ای دارن. باطنشون پیچیده نیست. حتی معمولا سوژه رو هم پیش نمی بره و درباره یه اتفاق یا یه شخصیت یا یه موقعیت می نویسه... ولی ادامه دادنشون برای کسی که با نوشته هاش آشنایی نداشته باشن معمولا کمی سخته.


نقل قول:
- هکتور...کله‌ش... کله‌ش کو؟
همین یک جمله بلاتریکس کافی بود تا مرگخوارها دو دستی بر سر خود بزنند.
معمولا می گم که جمله آخر پست قبل رو اول پستتون نیارین. ولی اینجا به نظر منم لازم بود. بهتر بود. اگه مستقیم توضیح خودتونو می نوشتین کمی ناقص به نظر می رسید.


نقل قول:
- وقتی میگم از معجون سازی هیچی نمی دونید همینه دیگه اصلا ماده اصلی این معجون کله اون بود
خیلی خوب بود. این جمله ها کاملا به شخصیت هکتور میان. این که فکر می کنه معجونای بی سروتهش از هر چیزی مهمتر هستن.

هیچ جمله ای بدون علامت تموم نمی شه. ناقص می مونه! علامت بذارین. شکلک هم جای علامت رو نمی گیره.


نقل قول:
بلاتریکس رو به مرگخوارها جیغ کشید :
- از جلو چشمام خفه شید همتون ... برید یه راه حل پیدا کنید به جای این که عین تسترال منو نگاه کنید. برید تا هموتونو با مسلسل وینکی تیر بار نکردم
بلا می تونه جیغ بکشه. شخصیتش طوریه که جیغ کشیدن و تهدید کردن رو ازش قبول می کنیم. ولی حرفاش کمی به شخصیتش نمیومد. یه کم باید جدی تر، تاریک تر و سنگین تر باشه. مثلا قسمت اولش کمی مضحک شده. خنده دار شده. به بلا نمیاد. قسمت تیربارون کردنش هم غیر جادویی شده. بازم به بلا نمیاد.


نقل قول:
تمام مرگخوار ها به این حالت ⇽ ( ) صحنه را ترک کردند.
حالت ها رو بهتره توضیح بدین. این کار مهارتتون رو برای توصیف صحنه ها و احساسات شخصیت ها هم بیشتر می کنه. جایی که نمی شه خوب توضیح داد یا شکلک بهتر از توضیحه می تونین ازش استفاده کنین. مثلا این جا اگه می گفتین " سوت زنان صحنه را ترک کردند" هم صحنه درست توصیف شده بود.


نقل قول:
لینی به سمت بلاتریکس آمد و سپس گفت :
- من یه راه حل پیدا کردم بلا از اون کله هویجی فقط یدونه توی دنیا نبود ، نظرت چیه خواهرشو برداریم ببریم پای معامله با کله زخمی ؟ تاثیرشم بیشتره !!
ایده خیلی خوبی بود. دلیلش اینه که این کله هویجی اصلا سوژه خیلی مهم یا قابل استفاده ای نبود که درگیرش بشن. بهتره زودتر برن جلو. البته توی سوژه های دیگه دقت کنین که نباید به این سرعت مشکلات رو حل کنیم و پیش بریم. باید از سوژه ها تا جایی که می شه و جا دارن و جالب هستن استفاده کنیم.


سوژه رو خوب پیش بردین. این خیلی مهمه... ولی چون فقط یک پست از شما خوندم نمی تونم قطعا نظر بدم که این کارتون اتفاقی بود یا واقعا مسیر سوژه ها رو خوب تشخیص می دین.


زیاد به شکلک ها وابسته نباشین. از قدرت توضیح و توصیف خودتون بیشتر استفاده کنین. این کار بهتون فرصت می ده صحنه های جالبی خلق کنین.


شخصیت ها و طنز پست احتیاج به تقویت دارن. شخصیت ها آسونترن. یه کمی دقت کنین. طنز بنویسین... ولی شخصیت رو از چارچوب اصلیش خارج نکنین. مثلا این که لرد سیاه وسط جلسه یهو شروع به رقصیدن کنه طنز نیست؛ مگه این که قبلش یه مقدمه قوی براش نوشته بشه یا کل پست به سبکی باشه که همچین حرکتی رو از لرد قبول کنیم(مثلا همین سبک وینکی). وسط یه رول معمولی نمی شه این کار رو کرد. خنده دار نمی شه.
تقویت طنز کمی زمان بر تره. باید رولای نویسنده های خوب سایت رو بخونین. خوشبختانه تعدادشون هم کم نیست. به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنین. هم ویژگی هایی که توی کتاب داشتن و هم ویژگی های سایت. اینجوری مواد لازم برای ساختن یک طنز خوب رو در اختیار دارین. بعد به وضعیت سوژه و موقعیتی که شخصیت ها توش هستن دقت کنین. فکر کنین که این جا از کدوم شخصیت می شه چه استفاده جالبی کرد. مثلا استفاده ای که از هکتور توی همین پست کردین خوب بود. بلاتریکس و رودولف خیلی خوب نبودن.


الان می تونم جواب سوال رو بدم... که کمی. هنوز کمی فاصله دارین. اشکال های کوچیکی وجود داره که بهتره قبل از تصمیم به مرگخوار شدن، برطرف بشن. فعلا روی نوشتن تمرکز کنین. روی شناختن شخصیت ها. روی خوندن سوژه ها و امتحان کردن خودتون برای این که بفهمین توی چه زمینه ای استعدادتون بیشتره. مثلا می تونین موقعیت های جالبی خلق کنین... یا می تونین سوژه های فرعی جذابی بدین یا مثلا از شخصیت ها خوب استفاده کنین یا کمی از همه اینا. در کنار اینا دورا رو هم خوب بشناسین و به بقیه معرفی کنین. لازم نیست ویژگی خیلی خاص و خارق العاده ای داشته باشه. کافیه یه شخصیت واضح و مشخص داشته باشه که بقیه هم بتونن توی رولاشون ازش استفاده کنن.


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.