هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۹:۲۹ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۳:۱۳:۵۴
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی


جلسه نخستین



نخستین ساعت روز بود و دانش آموزان سال اولی که بینی هایشان با بوی کیف و لباس نو پر شده بود دور و برشان را نگاه می کردند تا هم شاگردی هایشان را ببینند و خیال بافی کنند که این چجور آدمی هست؟ آیا آن یکی می تواند دوست خوبی باشد؟ نیازی هست به شکل خاصی سر صحبت را با بغل دستیشان باز کنند یا همین که بپرسند آیا حاضر است با وی دوست شود کافی است؟ اگر پدر - یا مادر - بود احتمالا از تعداد خواهر برادرها یا شغل پدر یا همچین چیزی می پرسید، شاید آن ها هم باید همین کار را می کردند؟
روح جوان و دست نخورده ایشان با احساسی میان ترس و شوق در حال قل قل کردن بود و ناگهان در کلاس باز شد. مردی بلند قامت و لاغراندام وارد کلاس شد؛ امتداد کت بلند نفتی رنگش تا پشت زانوهایش می رسید و کلاه بلند لبه دارش روی صورتش سایه انداخته و چشمان مشکی براق و بینی استخوانی تنها جزئیاتی بودند که از چهره مرد دیده می شد. با قدم هایی شق و رق از آستانه در گذشته و رو به روی ردیف وسط نیم کت‌ها ایستاد.

- بخوانید.
- ببخشید آقای معلم، قربان... من قبلا کتاب رو خوندم.

این جمله را یک بچه خرخوان گفته بود.
مرد نگاهش را به سمت طفل برگردانده و با صدای آرام و سرد گفت:
- درود، فزون تر خوان.
- یعنی شما نمی خواید چیزی بهمون یاد بدین؟ نه وردی؟ نه طلسمی؟
- خیر.
- اون وقت چرا؟

این جمله را پسرکی گفته بود که در خانه بسیار لوسش کرده بودند و خیال می کرد همه باید به وی جواب پس بدهند.

- زیرا چیزی بلد نمی باشیم.

کلیه دانش آموزان:

چندساعت قبل، هاگزمید، مهمانخانه سه دسته جارو:

ملانیا استانفورد و تام جاگسن پشت یک میز نشسته بودند و شیشه‌های متعدد نوشیدنی کره‌ای روی میزشان چیده شده بود. خودشان هم روی صندلی هایشان ولو شده و در حالی که سرهایشان روی پشتی صندلی افتاده، به سقف چوبی مهمانخانه خیره شده بودند.

- گفتی رودولفم قبول نکرده بیاد درس بده؟
- اصلا پیداش نکردم، نه جغد جواب می ده نه هیچی دیگه... ایوا چی گفت؟
- گفت تو همون وزارتش زاییده. لینی؟... آهان! اون همون اوّل رد کرد.
- می گم به لرد بگیم بیاد درس بده...؟

ملانیا سرش را بالا آورده و به تامی که کماکان به سقف خیره شده بود نگاه کرد. سپس گویی حشره‌ای را دور می کند سرش را تکان داده و به سقف خیره شد.
- قبول نمی کنه.
- از کجا می دونی؟
- اممم... یه حسی بهم می گه.

دیلینگ...

در ورودی کافه باز شده و زنگوله بالای آن به صدا در آمده بود و صدای زیر و زنگ دارش سردرد مدیر و مدیره هاگوارتز را تشدید کرد و هر دو چینی بر جبین انداختند و سعی کردند بی خیال جای خالی موجود در میان هیئت علمی مدرسه و ساعت های باقیمانده تا آن کلاسی که پیش پیش شهریه‌اش را گرفته بودند و شبح تیره‌ای که از کنارشان رد می شد بشوند. اصلا بی خیال همه چیز بشود! بزند و برود جایی در دوردست ها. ولی حیف...

- ما گرسنه هستیم، از جنابتان طلب طعام می نماییم.

ملانیا بدون آن که سرش را بلند کند چشمانش را باز کرد؛ مردی روی سقف ایستاده و با مادام رزمارتا که پشت پیشخوان روی سقف بود، صحبت می کرد.

- خب،ما یه چندتا غذا هم تو منو داریم. چی می خواید؟
- هیپوگریفی مطبوخ با اشکمی مملوء ز آلوی و معطر به زعفران در معیت جمله مخلفات.
- خب اینی که می گی رو نداریم آقای محترم، ولی اگر بخواید ساندویچ گوشت داریم.
- علی رغم آن که ز بهر این سرای ابراز تاسف می نماییم، پیشنهادتان را مقبول می داریم.
- می شه دو گالیون.

مادام رزمرتا لبخند گرمی زده و دستش را جلوی آقای زاموژسلی گرفت.

- آه... پس از صرف طعام قصد متواری گشتن و رها کردن دنگی که دینگ خطابش می کنیم داشتیم تا علی البدل اینجانب ظروفتان را بشوید.

مرد حشره سیاه رنگی را از روی کلاهش برداشته و کف دست مادام رزمرتا گذاشت و زن هم با تماس حشره با کف دستش بلافاصله جیغ زده و به سمت آشپزخانه فرار کرد.

- مگفتیم لبخند مزن، بانوی بدهشتانیدی.

ملانیا که تا آن لحظه مشغول تماشای ماجرا بوده، از روی صندلی‌اش بلند شد و تلوتلو خوران به سمت مرد آمده و دستش را گرفت و به دنبال خود کشانید.

- ما را به کدامین سوی می کشانید.
- مگه غذا نمی خواستی؟ داریم می ریم غذا بخوریم.


زمان حال، درون کلاس طلسم ها و وردهای جادویی:

- کنون خود خویشتن خویش اینجای می باشیم تا بر خوانش درس توسط جنابانتان نظارت بنموده و سپس وعده‌ای غذای گرم و مکانی ز بهر خفتن یابیم . تعلیم و تعلم نیز برایمان پشیزی ارزش مداشته و آن را بر این دنگِ دینگ می سپاریم.

حشره روی کلاه مرد، با شنیدن نامش خودش را به لبه جلویی کلاه رسانده و در حالی که لبخندی بر لب داشت، چهار دستش را به طرفین گشوده و دانش آموزان را خطاب قرارداد.

سلام خدمت همه نوگلان باغ دانش جادویی، اول که آرزو می کنم توی این کلاس خیلی بهتون خوش بگذره و همینطور من بتونم چیزی بهتون یاد بدم. مطمئنم که همتون متوجه این موضوع شدید که غالب رول هایی که در سایت نوشته می شه طنز هستن، و همینطور جادویی! یکی از نقاط مشترک این دو که می تونه به شما کمک کنه نوشته های بهتری داشته باشید "بی‌منطق" بودنه؛ بیان کردن نکته‌ای هست که در ابتدا به چشم نمی‌آد و شاید غیرقابل قبول باشه... مثلا یک نفر واسه اینکه خون دماغ نشه کل خونش رو از دهنش بکشه بیرون! یا برای گرم کردن خودش بره روی اجاق یا توی مایکروویو. عدم تطابق این اتفاقات با انتظارات ذهنیمون هر چه قدر بیشتر باشه و هرچقدر شوکه کننده تر باشه می شه شانس بیشتری برای نشوندن لبخند بر لب مخاطب داره... البته این فقط یکی از روش های اضافه کردن طنز به رول هاست و خب موضوع جلسه امروز ما و در همین راستا من ازتون سه تا تکلیف می خوام!

1) در یک رول یک ورد اختراع کنید که به بی‌منطق ترین شکل ممکن یکی از مشکلاتتون رو رفع کنه! (15 امتیاز)

2) یک نقاشی بکشید که اثر انجام اون ورد رو نشون بده. نیازی نیست همون اتفاق توی رول باشه و اثرش روی هر چیزی مثلا هندونه، یا غول غارنشین یا هرچی باشه. (10 امتیاز)

3) برای وردی که انتخاب کردید حداقل 4 تا کاربرد در زمینه های کاملا متفاوت بیان کنید. در این مورد نیازی به رول نیست و ذکر کردن اون موارد کافیه. حتی نیازی نیست توضیح بدید که چطور در اون زمینه به کار می‌آن. (5 امتیاز)



××× نکته به شدّت مهم در انجام این تکالیف اینه که تا حد ممکن خلاقیتتون رو به کار بگیرید و دور از ذهن ترین ایده ها رو پیاده کنید. برای این کار سعی کنید از سه تا ایده اولی که به ذهنتون می رسه صرف نظر کنید و بعدی ها رو در نظر بگیرید. این روش برای خرس‌های گنده که این کاره هستن هم مفید خواهد بود.



- بس است دیگر ای سیه چرده، سخن بسیار راندی، فرتوت گشتیم.

آقای زاموژسلی حشره را از روی کلاهش برداشته و در مشتش گرفته و از کلاس خارج شد.
دست بیرون مانده دنگ از مشت آقای زاموژسلی برای دانش آموزان دست تکان می داد...





ویرایش شده توسط لاديسلاو زاموژسلی در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۵ ۲۱:۱۴:۲۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 454
آفلاین
ترم 26 سالانه هاگوارتز


تدریس این کلاس در تابستان برعهده‌ی پروفسور لادیسلاو زاموژسلی خواهد بود.


جلسه اول
تاریخ تدریس: چهارشنبه 15 تیر
مهلت ارسال تکالیف: تا چهارشنبه 29 تیر

جلسه دوم
تاریخ تدریس: شنبه 8 مرداد
مهلت ارسال تکالیف: تا شنبه 22 مرداد

جلسه سوم
تاریخ تدریس: سه‌شنبه 1 شهریور
مهلت ارسال تکالیف: تا سه‌شنبه 15 شهریور


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
این پست توسط کلاوس بودلر نوشته شده.


گریفیندور

دافنه مالدون: ۲۳

آرسینوس جیگر: ۲۹
به‌دلیل انتظار قبلی‌م از این سوژه، رول تو رو کمی بیشتر از رول لینی دوست داشتم. فضا رو به‌خوبی توصیف کرده بودی. مکیدن شادی‌شون تا ذره‌ذره دیگه کسی و چیزی نمونه، خوب بود. شاید واکنش آرسینوس به این موضوع نقص مهم رول بود... چیزی که لینی بهتر، باتوجه به شخصبتش، انجام داده لود. این اتفاق عجیل و مهم و شگرفیه؛ اگر تمام یک رول هم بهش اختصاص داده می‌شد (واکنش) سزا بود. مشمصا سعی کرده بودی در انتها، کمی بیشتر جنبه‌ی کمیک موقعیت رو استفاده کنی.

آنجلینا جانسون: ۳۰

جینی ویزلی: ۲۸
رولت رو دوست داشتم. به «خرابکاری در هاگوارتز» به شکل متفاوتی نگاه کرده بودی؛ استفاده از موسسین هم ایده‌ی فوق‌العاده خوبی بود. درکل از رولت خوشم اومد که این نمره رو گرفتی. اما به‌نظرم صرفا براساس طنز رول، می‌تونستی بهتر کار کنی. خصوصا که در بخش قابل توجهی از رول، انگار نتونسته بودی موقعیت طنزی بسازی. بااین حال، بسیار خوب بود. یه غلط نگارشی و املایی هم دیدم در ضمن، هرچند از این نظر و بااین وجود، خیلی رول پیراسته و خوبی بود.
موفق باشی.

آرتور ویزلی: ۲۷


هافلپاف
سوزان بونز: ۲۷
می‌تونم ببینم که برای رولت وقت گذاشته بودی. تور ماگل‌گردی جالب بود واقعا و انتظارش رو نداشتم اما له‌نظرم واضح بود که می‌خواستی کوتاه و ساده نگه‌ش داری. کار خوبی بود ولی. خوشم اومد و طنز خوبی هم داشت. اما مهمترین ایراد شاید، توی همین طنز رول لود که می‌تونست بسیار بیشتر باشه. موقعبت وافعا موفعبت کمیکی هست ولی له‌نظرم با فقط استفاده از ایده‌ی پاندا وافعا پتانسیل طنز سوژه از دست رفته بود...

جسیکا ترینگ: ۲۸
آملیا فیتلوورت: ۲۶

رز زلر: ۲۷
ایده‌ی خوبی داشتی اما با تبدیلش به اپیزودهای بیش‌ازحد کوتاه، فرصت خیلی خوبی رو از دیت دادی. ساختار اپیزودیک رول، واقعا می‌تونست مفصل‌تر اتفاق بیفته و واضحا می‌خواستی کوتاهش کنی. چرا؟ چون درین شکل، تمام اثرگذاری اپیزودها کاهش پیدا می‌کنه چون خواننده هیچ وقت فرصت پیدا نمی‌کنه بهش خو بگیره؛ انگار که فرصت آشنایی با اون شخصیت و موقعیت، سریع ازش گرفته می‌شه. به‌غیر ازین نکته، رول خوبی بود.
آفرین.

دورا ویلیامز: ۲۷

گیبن: ۲۶.۵
به‌نظرم، تاکید بر روی شخصیت گیبن و آشکار شدن ابعادی از اون بوسیله‌ی معجون رو فراموش کرده بودی. محدودیتی نبود اما حقیقتا باتوجه به توضیحات، انتظار دیگه‌ای از پرداخت این سوژه داشتم. حتا برفرض، موقعیت‌محورکردن رول، درعوض شخصیت‌محور، همچنان می‌شد مفصل‌تر از امکان بسیار کمیک معجون راستی استفاده کرد. دلایل کاهش رول اینها بود اما به‌طور کلی خوب بود. سعی کن به سوژه‌ت، و کاری که اون می‌تونه برای شخصیتت بکنه توجه کنی، خصوصا وقتی تاکیدی درین زمینه وجود داره.

آدر کانلی:28

ریونکلاو

لیسا تورپین: ۲۵
دای لووین: ۲۷.۵

لایتینا فاست: ۲۹
واضحه که رولت رو خیلی دوست داشتم، نه؟ خیلی وقت بود یه رول جدی و ساده‌ی خوب نخونده بودم. حرکت و ریتم رول، باسرعت کافی پیش می‌رفت. عجله نکرده بودی. فضا خوب بود و از همه مهمتر، هاگوارتز، تاکید بیشتری داشت نسبت به رول رز. محوریت و مکان رول، هاگوارتز بود و این احتمالا مهمترین نکته‌ی رول بود.
آفربن.

لینی وارنر: ۲۸
ایده‌ی معجون هکتور خوب بود؛ بااینحال باید اعتراف کنم خیلی سریع و باشتاب همه‌چیز اتفاق افتاد. اما در قیاس با رول آرسینوس، واکنش لینی به دمنتور شدن، متناسب و خوب بود. درضمن، طنز رول رو خیلی دوست داشتم خصوصا نزدیک به اواخر که ذره‌ذره داشت تغییر لحن می‌داد و طنزتر می‌شد.

جیسون ساموئلز: ۲۶
پنه‌لوپه کلیرواتر: ۲۶
لادیسلاو زاموژسلی: 27
مشکل نگارشی و املایی خاصی وجود نداشت. ایده‌ی فوق‌العاده‌ خوب و جالبی بود و بابد اعتراف کنم، تا انتهای رول، هیچ ایده‌ و خبری نداشتم قراره چی بشه و راجع به فقدان چی هست. حفظ کردن حس تعلیق در همچین رول ساده‌ای، خوب بود. امتیاز کاسته‌شده، عمدتا سلیقه‌ای و مربوط به پردازش سوژه‌ بود و که به‌نظرم می‌تونست بهتر باشه.

اسلیترین

گرگوری گویل: ۲۰






ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۲۱ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۶

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
سلام

با عرض معذرت از کلاوس عزیز بابت تاخیر.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
با احترام!
و تشکر بابت زمان زیادی که برای این جلسه گذاشتید! خیلی دوست داشتم شرکت کنم و کردم!

ویرایش: استاد گفتیم سوژه سخته ها! حریف ما شناسه شو بست رفت.


ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۱۱ ۱۳:۰۰:۴۵

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

دورا ویلیامز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۷ شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۹
از اتاق مد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

دورا ویلیامز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۷ شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۹
از اتاق مد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۵ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
سلام پروفسور.

این هم از دوئل من.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶

جیسون ساموئلزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰
از سفر برگشتم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 234
آفلاین
برای دیدن پست دوئل بر روی من کلیک کنید.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.