خلاصه:پیوز هر هفته به یکی از بچه های مدرسه نامه تهدید آمیز می فرسته.
* * *
گابریل دانش آموز پاکیزه ای بود، بسیار پاکیزه!
او هر سپیده دم که از خواب بلند می شد بجای صبحانه قلعه را تی می کشید؛ بجای نهار شاخه های بید کتک زن را قرینه می کرد، حتی بجای شام ناخن تسترال های هاگوارتز را کوتاه میکرد.
او در راه پاکیزگی از جانش گذشته بود!
در ساعت هفت صبح جمعه ای که گابریل در آب نمک خوابیده بود تا خوابی ضد عفونی داشته باشد، ناگهان پیوز پاکت نامه ای را به سمت صورت گابریل شوت کرد.
گابریل با وحشت از رویای زیبای وایتکسی اش پرید و خشمگین پاکت نامه ای که به صورتش چسبیده بود را برداشت و پیوز معلق در هوا را دید.
_پیوز روانی، به حق مرلین بمیری!
_ها ها ها...گب؟ یادت رفته؟ من مُردم و الانم یه روحم. یه مرده که دو بار نمیتونه بمیره! به هر حال اون نامه رو بخون...برات مفیده.
گابریل که زیر لب، پیوز قهقهه زنان را مورد عنایت قرار می داد پاکت نامه را گشود و با چشم های خواب آلوده شروع به خواندن نامه کرد.
نقل قول:
آیا تی خود را دوست دارید؟ آیا به آن وابسته اید؟ آیا زندگی بدون آن ذره ای برایتان اهمیت ندارد؟
همه خاطراتتان با تی عزیزتان را به فراموشی بسپارید!
به زودی تی شما در یک گروگان گیری اساسی دزدیده خواهد شد و شما دیگر یک رشته از الیافش را هم نخواهید دید.
فقط یک هفته برای وداعی اشک بار و جانسوز با تی خود فرصت باقیست.
گابریل که خواب از چشمش پریده بود به پیوز که شکلک درمی آورد و زبان درازی می کرد نگاه های وحشت زده ای انداخت.
_شوخی میکنی؟ دوربین مخفیه؟ لعنتی با تی مردم چیکار داری؟! میدونی این تی شونصد ساله تو خانواده ما دست به دست میشه و عتیقه هست؟ میدونی مامانم یه عمر از این تی که جهیزیه ش بود عین بچه ش مراقبت کرد؟ می دونی من با فرو کردن این تی توی سطل وایتکس چند بار مرلین مرلین میکنم که الیافش نریزه؟ بابا رحم داشته باش!
_ها ها ها... فقط هفت روز.
و پیوز اشاره ای به تی ای که گابریل از وحشت در آغوش گرفته بود کرد، لبخند دندان نمایی زد و ناپدید شد.
_باید قایمش کنم...آره یه جا قایمش میکنم که عقل روح هم بهش نرسه!
دقایقی بعدگابریل سرش را داخل کمد لباس هایش فرو کرده بود.
_آره اینجا جاش امنه. به عقل هیچکس نمیرسه که من تی خودمو تو کمد لباس بذارم.
دقایقی بعد تر_من چیکار کردم؟ کمد لباس که جای خوبی برای قایم کردن یه تی عتیقه نیست.
دقایقی بعد تر تر_اینجا دیگه به عقل مرلینم نمیرسه...زیر فرش بهترین جائه.
_آی پاااام...این چی بود زیر فرش؟ گابریل تی خودتو چرا زیر فرش تالار ریونکلاو گذاشتی؟!
_چرا پیداش کردی؟هان؟ نباید پیداش میکردی...کلی فکر کرده بودم کجا قایمش کنم!
_
گابریل اخمی به سال اولی نگران کرد و تی اش را از زیر فرش برداشت و زیر بغلش گذاشت و به راه افتاد.
_باید یه جای خوب برای قایم کردنش پیدا کنم.
در هاگوارتز مکان های متعددی برای پنهان کردن یک تی وجود داشت.
گابریل باید تمام مکان ها را یکی یکی امتحان می کرد تا بتواند تی خود را از دزدیدن پیوز نجات دهد!