جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

در حال بارگذاری شمارش معکوس...
جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: دوشنبه 22 آبان 1385 22:17
تاریخ عضویت: 1385/04/17
آخرین ورود: سه‌شنبه 6 شهریور 1386 20:04
از: وسط سبيلاي هوريس كنار نيكي پلنگ
پست‌ها: 356
آفلاین
من هرگز ناظر خوبي نبودم!!

وقتي كه وارد هافل شدم همش با طرحو نقشه بود چون ميدونستم هافل روه ضعيفيه و ميشه توش فعاليت كرد و به همه جا رسيد فعاليت كمتر باز دهي بيشتر!!

همه جا دم از اين ميزدم به خاطر خود هافل اومدم اما نه دروغ بود!!

من برا قدرت طلبي هافلو انتخاب كرده بودم!!

در پشت صحنه مخ مونتاگو ميزدم كه اون زمان اني اسي بود و ازش مسئوليت ميگرفتم پيشنهاد ميدادم و خودم عمليش ميكردن
چون عاشق قدرت بودم!!

موفقم شدم من شياد موفق شدم

بازرس شدم
داور شدم
ناظرم شدم

همش با دوزو كلك

چه ميكنه اين معجون راستي!!
روح جنمار قديم ميكند:

[url=http://ww
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: پنجشنبه 4 آبان 1385 21:47
تاریخ عضویت: 1384/02/16
تولد نقش: 1396/11/23
آخرین ورود: یکشنبه 24 دی 1396 00:09
پست‌ها: 526
آفلاین
موضوع: حزم تار كبود


كلا اين جريان تيم كويديچ «حزم تار كبود» يه سري حاشيه ها و كلك هاي بسي خنده دار داره كه البته 90 درصدش رو نميشه گفت و خواهش ميكنم دوستان ديگه هم نگن حد اقل بزارن يك سالي بگذره بعد بگن! من فقط يه چيزي رو ميگم كه زياد خطري نيست!(به هر حال ما كلي برنامه و طرح چيديم اون مسائل لو نره اونوقت اينجا بياييم بگيم كه ديگه هيچي من يكي كه ناراحت ميشم يخورده جنبه داشته باشيد...خيال نكنيد هركي خلاف خفن تري كرده باحال تره
)

جريان از اينجا شروع شد كه شايعه شده بود براي جام كويديچ در تابستان مديران هم ميخوان تيم بدن و ما حزبي ها هم چون خيلي روابط دوستانه اي داشتيم با مديرا گفتيم ما هم يه تيم بديم !

خلاصه كار به جايي كشيد كه با كمي تفكر اين اسم انتخاب شد« حزم تار كبود» حالا چرا؟

ما گفتيم كه به احتمال زياد فينال ما ميافتيم با مديرا و يا ما برنده ميشيم كاپ رو يا مديرا! گفتيم يه اسمي باشه كه اگر ما خداي ناكرده زبونم لال تيم ما باخت! اونوقت مديرا نيان بگن كه آره ما از حزب برديم ما حزب رو سوسك كرديم حزبي ها بلد نيستن ما ازشون برديم! بايد يه اسمي ميبود كه نشون نده ما حزبي هستيم. يعني اتفاقي مثلا ما جمع شديم ولي به نام حزب نيست و اين تيم ربطي به حزب نداره! كه وقتي تيم ما باخت بياييم بگيم كه نه شما از حزب نبرديد ما تيممون حزب نبود!
اگر هم ما برديم كه 99 درصد همينطور ميشد ميومديم ميگفتيم كه آره جريان اينه و ما تيم حزب بوديم و رول نيس هاي حزب مديراي مدعي رو شكست دادن! يعني يه اسمي انتخاب ميشد كه هم بشه گفت حزبي هستيم هم بشه انكار كرد!

حزم تار كبود : حزب دموكرات ! كلمه هارو جابجا كنيد!

البته اين قضيه همون اول توسط يك «فيش فيشو مار نازنين» كه يك مار سبز دهن لق تيز و انيشتين بود(يارو احساس كرد نويسنده كتاب راز داوينچيه) لو رفت و البته مديرا هم تا اسم حزب رو ديدن ترسيدن تيم ندادن!

بقيه اعتراف ها بدجور خطري هستن و خواهشن بقيه هم نگن چون ممكنه يه اتفاق بدي بيافته!!

__
در مورد اعتراف ققنوس:
نه آقا جان اشتباه من تكذيب ميكنم ! من تقلب نكردم من فقط با شناسه خودم كه سرژ بود راي دادم و دو تا شناسه قديمي خودم رو دادم به ققي! مگه من گفتم برو راي بده؟ من همينجوري از روي علاقه و عشقي كه نسبت به اين موجود داشتم شناسم رو بهش هديه كردم به من چه ققي آي پي چنجر داشت رفت با اونا راي داد!
ققي؟
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: پنجشنبه 4 آبان 1385 20:00
تاریخ عضویت: 1383/06/02
آخرین ورود: چهارشنبه 30 تیر 1389 20:01
از: معلوم نیست!دوره گردم!
پست‌ها: 660
آفلاین
-نه خب ببینید من بچه ی خوبیم اعتراف سرخود هم هستم!بدون این چیزه هم می تونم راستشو بگم! گفتگو بهترین راهه!

-

- به جان خودت!

- کوفت کن!

بعد از کوفت کردن!

-خب؟

-خب!من درست یادم نیست!اما یادمه توی تمام امتحانات سوالات رو از یکی کپی می کردم بعدش مثلا می رفتم ببینم هدویگ یا استرجس ( بچه خر خونا! ) چیا رو زدن و یه ذره تغییرش می دادم!!

- همه ی امتحانارو؟

-یه جورایی!!کلی حال داد!

-دیگه؟

-آهان!اون اوایل این فرانک ( هاگرید حال!) که اومده بود توی گریف من نمی دونم چرا خوشم نمیومد ازش!!اصلا نمی شناختمش ها! از اسم فرانک بدم میومد در نتیجه از اینم بدم میومد!

-دلیل کاملا موجه ایه!

-باور کنید!بعدش با سه تا دیگه از بچه های گریف ...

-کیا؟

-یکیشونو یادمه که اونم نمی گم!شاید نخواد!!خودش اگه وجدان داشته باشه میاد می گه ... .. می گفتم! توی این انتخابات برترین های گریف اون موقع بدترین هم بود!! ما هم هماهنگ کردیم و بدترین نویسنده ( فکر کنم!!) به این بشر رای دادیم!!

-مرض داشتید؟

-به من ربطی نداره!فکرش از من نبود!نظر یکی دیگه بود!ولی از شانس بدم من اولین نفر پست زدم!( یا دومین!یادم نیست! ) ایشون هم اومد ما رو خورد ( یعنی کشمش کرد!!) و من هم به بقیه گفتم!هوی منتفیه این کار!و بعدشم رفتش از گریف بعدشم یه مدت از سایت رفت بعد دوباره برگشت!! و من تازه فهمیدم چه کار بدی کردیم!!ولی حالا اون هر جا می ره می گه من بهش گفتم بدترین!! البته اون زمان خیلی حال داد!! ولی الان عذاب وجدان دارم!

-دیگه نیست؟

-یادم نیست!
" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: پنجشنبه 4 آبان 1385 16:17
تاریخ عضویت: 1384/05/16
تولد نقش: 1396/11/23
آخرین ورود: چهارشنبه 21 تیر 1396 22:21
از: هر جا که کفتر میایَ!
پست‌ها: 791
آفلاین
- یک دو سه امتحان می کنیم ... یک دو سه !
- بناااال ! ... بگو چی کار کردی ؟!
- کار ؟ ... آقا به خدا من هیچ کاری نکردم ! ... من بی گناهم ! ... دروغ به عرضتون رسوندن ! ... من اصلا شب جنایت توی میخانه دیگ سوراخ بودم !
- چی ؟ ... بیا ! ... خودت اعتراف کردی ! ... اصلا محل حادثه اونجا بوده !
- چی ؟ ... اشتباه کردم توی کافه سه دسته جارو بودم !
- نه اینجوری نمی شه .
.... قل قل قل قل ....(صدای خوراندن معجون راستی)

- من ... من ... من تقلب کردم !
- بیشتر توضیح بده !
- من وقتی اولای ترم تابستونی هاگوارتز بود ، توی اولین جلسه دفاع در برابر جادوی سیاه ، تکلیفمو از روی آنیتا کپی کردم ! ... فقط جمله بندیهاشو عوض کردم !
- خوبه خوبه ... دیگه ؟!
- دیگه ؟ ... هیچی ! ... آهان نه یادم اومد ! ... یه بار هم جلسه آخر پرواز و کوییدیچ ، به هاگرید که معلمش هم بود گفتم یه تکلیف برام بنویسه بفرسته پیام شخصیم ! ... اونم همین کارو کرد منم همون تکلیفو به عنوان تکلیف خودم زدم توی تاپیکش ... و شاگرد نمونه اون کلاس هم شدم !
- خاک بر سر متقلب خرت !
- آخ چرا می زنی خوب ؟!
- بیا این برگه رو امضا کن ... اعترافاتته .
- چی ؟ ... این چرت و پرتا چیه نوشتین ؟! ... من همشو تکذیب می کنم !
(باهوشا با اون ضربه ای که به سر هدویگ خورد ، اثر معجون از سرش پرید !)
برگه اعترافات رو پاره کردم و از پنجره اتاق بازجویی فرار کردم و رفتم !(اتاق بازجویی پنجره نداره ! )
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: پنجشنبه 4 آبان 1385 00:51
تاریخ عضویت: 1385/06/15
آخرین ورود: شنبه 22 بهمن 1390 09:39
از: دنياي زندگان
پست‌ها: 185
آفلاین
- عمراً اگه من اعترف کنم
- خیال کردی...دهنشو باز کنید ...اصلا انقدر بکشید تا پاره بشه...

- من نمیخوام اعتراف کنم...
- نه...
قل قل قل...

ببینم اینجوری به حرف میارین آدمو اینجا ...


آنی بعضی جاهاشو گفت من یه جاهاشو بگم تا کله پا بشم

راستش رو بخواهید اون موقعه ای که توهافل بودم البته با شناسه قبلیم وقتی ریموس ناظر هافل شد اولین کسی بودم که بهش تبریک گفتم
اما بعد وقتی مدتی از نظارتش گذشت شروع کرد به حکومت نظامی تو هافل حتی بیچاره پیتر که ناظر دوم بود از ترسش رفت پشت اونو گرفت اما وقتی من انی و البوس جداگانه ازش انتقاد کرد یم چند تا چیز نثارمون کرد که نمیشد ازشون گذشت من هم رفتم مخ آلبوس رو زدم و بعد دیدم انی هم بدتر از ما هست اونم اومد شدیم سه نفر و پرچم ضد حکومت نظامی رو گرفتیم تو دستمون اما مدیرا یه کار خوبی کردن و ما رو با لگد پرتمون کردن بیرون نه اینکه ریموس هم یکی از مدیرا بود به همون خاطر ریشش از ماله ما کلفتر بود
اما آخر سیاست خرج دادیم پرتش کردیم بیرون ( اینجا هست که میگن مدیرا هم جز میشن میرن پی کارشون)

بعد هم هر کدوم رفتیم یه گروه دیگه

اما از اینا بگذریم من یه ناراحتی معده گرفتم از رفتن ریموس امیدوارم منو ببخش همش تقصیر این آنی بود من بیچاره رو اغفال کردن وگرنه من کجا دعوا با مدیرا کجا

ریموس جان نیایی اون دنیا یخه ما رو بگیری

اوتو بگمن را من ساختم ...
كليك بنما
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1385 23:07
تاریخ عضویت: 1383/02/08
آخرین ورود: شنبه 12 اسفند 1402 17:43
از: در کنار دمبول
پست‌ها: 911
آفلاین
ایووول من به خوام بشینم تمام کارایی که کردم رو اعتراف کنم شناسه منو که می بندن هیچی از طرف همه آی اس پی ها لاک می شم ...
در ضمن این تاپیک از اون تاپیک های حاشیه دار میشه چون بعدا مطالب درونیش خیلی زود سو استفاده میشه...
یادش بخیر یکی از انتخابات دوره ونوس گفت که علی تقلب ها رو در آورد من اون زمان یه دفتر داشتم که تو اون دفتر 12 تا میل و شناسه ساختم و می نوشتم که واسه زمان انتخابات این همه میل و شناسه از ذهنم نپره...

خلاصه جاتون خالی 12 تا رای من دادم 3 تا سرژ داد دو تا دمبول داد و خلاصه تقلب بازاری بود که من در نهایت دیدم ما خیلی نامردیم و 16 تا رای تقلب کردیم با این حال علی 7 تاش رو کشف کرد (فواید آی پی چنجر)...خلاصه خیلی حال داد...
تازه منو سرژ یه کار دیگه هم کردیم (که اگه بگم سرژ منو می کشه)
بمونین تو خماریش

کلا این سرژ دوست نا بابیه من هر خلافی کردم این منو اغفال کرده
ویرایش شده توسط ققنوس در 1385/8/3 23:16:24
[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1385 20:56
تاریخ عضویت: 1385/06/17
آخرین ورود: سه‌شنبه 2 بهمن 1386 17:51
از: کنار شومینه(!!!)
پست‌ها: 182
آفلاین
یه جمله آنیتا نوشت ، کلی حال کردم باهاش !

نقل قول:
چقدر سخته اعتراف کردن! اما قشنگه!


منم می خوام خودم رو خالی کنم .

یه مدتی بود ، فکر کنم یه هفته ای میشد که روابط من و ولدمورت سایت ، ولدمورت حال حاضر ، که یه زمانی خیلی با هم بودیم ، اختلاف پیش اومده بود .

ولدی : صبر من امتحان نکن ! یه حدی داره ها !
بادراد : بینیم بابا ! ( فکری که همون موقع به ذهنم رسید : حالا انگار کیه ! )
ولدی : خیلی دوستت داشتم ، ولی الان یه طوری شدی !
بادراد : بینیم بابا !! ( فکر : برام مهم نیست ، هر طور می خوای فکر کن . )

مدتی گذشت و هر دو به ظاهر راهمون از هم جدا شده بود .
من به سمتی می رفتم که خودم می خواستم برم ، اون به راه خودش .
نحوه ترکید ، منم نمی خواستم کم بیارم از هر چیزی علیه ولدی استفاده می کردم . که بماند ....
جنگ روانی در گرفت ، توی مسنجر !! من خیلی بدم ، کلی به ولدی فحش دادم !!

ولی نمی دونم چرا اون موقع ها برام مهم نبود .

امروز هم که توی میتینگ فقط و فقط به خاطر ولدی اومده بودم ، که با کمال ناباوری من رو تحویل نگرفت .
از ملتی که میتینگ امروز بودن بپرسین ، قیافه م ین شکست خورده ها و بی حال شده بود .

اون توله سگ جیگر هم که رفت آخر میتینگ دست من رو گذاشت توی دست ولدی جیگر ! روبوسی و بی ناموسی و اینا !

البته در قسمتی از میتینگ که اثرش شد این حالت زار من (!) ولدی جملاتی رو به من گفت که عمرا تا یه میلیارد سال یادم نمیره !
خودش می دونه چی به من گفته ، منم یه کمیش رو برای شما بگم :

بهتره اول خودتون رو اصلاح کنین ، نه این که بگین اینا ارزشین . من با اینا کنار نمیام. هیچ وقت اول خودتون رو کنار نکشین ، مثل من !

خیلی وقت بود اصلا ننوشته بودم ، نوشتن یادم رفته ! کلا نوشتن چه رول چه غیر رول !!!!!!!

فقط زدم پستم رو که بگم کدورت بین من و ولدی ، اگر خودش بخواد تموم شده ، جیگرتو
فقط حذب ، فقط سرژ !
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1385 12:28
تاریخ عضویت: 1384/08/27
تولد نقش: 1396/09/23
آخرین ورود: شنبه 20 اردیبهشت 1393 20:29
از: قدح اندیشه
پست‌ها: 1323
آفلاین
چقدر سخته اعتراف کردن! اما قشنگه!
خیلی وقت بود که میخواستم از ریموس قدیمی عذر خواهی کنم! بیچاره رو خیلی اذیت کردم!
قضیه این بود که یه نفر به نام پروفسور لوپین بود که انسانی فوق العاده ارزشی محسوب میشد! اونم از نوع فرند شیپ! منم که با این چیزا اصولا آبم تو یه جوب نمیره! من اشتباها فکر میکردم که اون پروفسور لوپین، ریموس لوپینه!!!
خلاصه وقتی ریموس ناظر هافل شد و دقیقا یادم نیست. اما فکر کنم به پستی که برای نقد زده بودم، گیزر داده بود. بعد منم که پیش زمینه داشتم که این یارو آدم بوقیه! به خاطر همین بهش گفتم مثل اینکه خودتون رو خیلی دست بالا میگیرید!
ریموس هم گفت که بله! دست بالا هستم!!
منم خوشم نیومد! با آلبی و اوتو که میخواستن برن، هماهنگ کردیم و الخ!

از وقتی فهمیدم که ریموس بیچاره، اون طرف نبوده، خیلی عذاب وجدان گرفتم! امیدوارم من رو ببخشه!
---
فکر میکنم اینجا جاش باشه که همه اعتراف کنن! چون تا کی میخوایم به هم بپریم؟! یه چند لحظه هم اعتراف کنیم، تا سو تفهمات رفع بشه!
وهمین!
منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1385 10:46
تاریخ عضویت: 1384/08/10
آخرین ورود: جمعه 10 تیر 1401 05:13
از: تالار عمومی ریون کلاو
پست‌ها: 742
آفلاین
وای مرلین مرا ببخشاید
من چه کردم ؟
من از همون اولی که وارد ریون شدم فقط دوست داشتم ناظرا رو اذیت کنم و چششون رو در بیارم یادم میاد اون موقع اوریل و ادی ناظر بودن اون موقع تالار اصلا هیچ گونه فعالیتی نداشت منم تا میتونستم سوء استفاده کردم و پست ارزشی زدم بر ضد ناظرا تازه یکی دو تا عضو دیگه جور کردم باهاشون هماهنگ میکردم تا گیر بدیم به ناظرا

من چه کردم ؟
من حتی گاهی اوقات سه تا پست پشت سر هم میزدم تا ناظرا رو اذیت کنم . همیشه یه دعوایی راه مینداختم یه جنجالی میکردم تا اینکه آوی استعفا داد بنده خدا ادی روانی شد کریچر عصبانی شد دزیره قاط زد سدریک داغ کرد ققی فرار کرد از تالار

مگه من چیکار کردم ؟ ( محلول داره از دست میده اثرش رو )
کی گفته اون موقع ها من از قصد هی تالار پست ارزشی میزدم که کسی نتونه اونجا پست بزنه ؟
کی گفته من همیشه اون موقع ها تو پست بچه ها میبوقیدم تا کسی دیگه نتونه پست بزنه ؟
کی گفته من تو مسنجر با بچه ها هماهنگ میکردم تا ناظرا رو اذیت کنیم ؟
کی گفته من ادی رو روانی کردم ؟

من کاری نکردم ( محلول بی تاثیر شد )
من خیلی مظلوم بودم وقتی وارد ریون شدم اینقدر ساکت بودم و پستای خوب میزدم که همه بهم پیام شخصی میدادن ای بینز تو رو خدا اینقدر آروم نباش یکم جنجال کن
آوریل هی بهم میگفت تو چقدر پستای خوبی میزنی پس بیا بیشتر فعالیت کن
بعد آوریل و ادی تصمیم گرفتن به من اجازه بدن که من تا میتونم پست پشت سر هم بزنم کریچر هم حتی پست زد گفت تو رو خدا تا میتونی هی پست بزن تو پستات عالیه

من چه کارای خوبی کردم
من اینقدر خوب پست میزدم تا اینکه اوریل خجالت کشید با وجود من ناظر بمونه برا همین تیریپ معرفتی رفت استعفا داد تا من بشم ناظر ریون بعدش کریچر اومد به من التماس کرد بشم ناظر ریون که من قبول نکرم و گفتم سدریک رو ناظر ریون کنه

ای باب تشنم شد دیگه محلول پحلول ندارید من بخورم تا بتونم چیزای دیگه ای رو تعریف کنم ؟
[b][color=0000FF]بينز نام
Re: خورندگان معجون راستی
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1385 08:09
تاریخ عضویت: 1383/04/15
آخرین ورود: دوشنبه 29 بهمن 1397 15:27
از: کنار مک!!!
پست‌ها: 1771
آفلاین
ها منم اعتراف میکنم...الان بقیه که اعتراف نمیکنن یعنی پاک پاکن!!!

موقع انتخابات بود...همون انتخاباتی که دراکو توش انتخاب شد...

یادتون باشه ونوس هم کاندید بود...منم حس رول گرفته بودتم و جو فمینیستی و دفاع و از ساحره ها و چی و چی!!

روز انتخابات که شد...من اومدم صبح اول صبحی رای خودمو دادم به ونوس...دو ساعت بعد اومدم دیدم هیشکی دیگه رای نداده! گفتم بذار یخورده رایهارو زیاد کنم! اومدم دو تا شناسه درست کردم رفتم باهاشون رای دادم به ونوس!!

چند ساعت بعد که اومدم دوباره سر بزنم، رایهای خودمو که سه تا شده بود دیدم که جزو رایها حسابن...دوباره جوگیر شدم اومدم دو سه تا شناسه دیگه هم ساختم! حالا با کدوم ایمیل و چطور...یادم نمیاد!!!(از اثرات کم خوری معجون!!)
یکی از شناسه ها جن گیر بود...کمبود اسم پیدا کرده بودم اسم فیلم عهد بوق رو گذاشتم! بعد با همینا هم رفتم دوباره رای دادم...بازم به ونوس!!!

بعد که هری اومد تقلبارو درآورد...همه شناسه های جعلی من هم جزوشون بود... یادمه اونروز همش فکر میکردم میخواد آی پی هارو چک کنه ...حالا شایدم کردا...ولی خوب کرده باشه هم لوم نداد

دیگه این کل تقلب من بود در سه دوره انتخابات!! اصلا هم به خودم افتخار نمیکنم...خیلی چیز شده بودم...!!!چیز دیگه...اه!!!
ویرایش شده توسط چو چانگ در 1385/8/4 1:05:31
[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]