صلام الیکم

در راثطای انگیظه حای ضیبای عیگور دامبلدور عذیذ برای فآل کردن صایط

بیایید و لتفی کنید و برنامه ریضی برای تسدی پصط وذارط رو انجام بدید
طا وذارطخونه رو راح بنداضیم

یک نفر مسئول دفترفرماندهی رو مشخص کنه

پرسیوال من اون دو تا رو دیگه نمی بینم!
آواداکداورا!

فعلا که قرار نیست برگزار بشه. شما واسه اومدن من انتخابات دیدین؟

سلام بر نوه ی خوشگلم رز!

از آنجاییکه چشمم افتاد به یکی از پست های آن شهاب نامرد یادم افتاد که بپرسم امسال انتخاباتی در کار هست یا خیر؟

راستی
رز.....امروز مامان و بابات اومدن اینجا و من برا ناهار نگهشون داشتم...
نهار آبگوشت سیب زمینی داریم اما نون نداریم

سر رات 10 تا نون سنگک بگیر و بیار
آقربون اون نوه ی جیغ جیغوم برم!

ممنونم سیریوس.

امیدوارم توی این کار موفق باشین.
ایده هم به زودی میاد توی ذهنتون! نگران نباشین!

حالا که این قدر اصرار می کنید می مونم! ولی ایده خاصی ندارم.

از: وزیر سحر و جادو

به: فرمانده ی فعلی دفتر فرماندهی کارآگاهان

سیریوس! کجا؟

بستگی به تصمیم خودت داره! اگه واقعا بخوای بری من جلوتو نمیگیرم و میگم کسی که ریاست میخواد درخواست بده.

اما اگه احساس کردی بهش نمی رسی، من دوست ندارم، من حکم ندادم، لیاقتشو نداری و... ، کاملا اشتباه کردی.

من تصمیمو به خودت واگذار میکنم.
فقط هر تصمیمی گرفتی بهم اطلاع بده.

از: فرمانده فعلی دفتر فرماندهی کاراگاهان

به: وزیر سحر و جادو

بسمه تعالی

جناب وزیر، همون طور که مستحظر هستید اینجانب در حال حاضر با حکم وزیر قبلی مشغول به کار در دفتر فرماندهی هستم.
از شما تقاضا دارم تا در صورت درخواست دیگر اعضا برای به دست گرفتن دفتر فرماندهی، حکم ریاست را از من گرفته و به شخصی لایق تر اعطا کنید.
تصمیم دارم تا بعد از حدود دو سال ریاست این دفتر و مبارزه های خطیر با اشرار و مرگخواران، به نزد خانواده خویش برگشته و آخر عمری را با آرامش سپری کنم!

البته من طابع تصمیمات شما هستم و در صورت صلاح دید شما به کارم ادامه می دم.

اینجا مرلینگاه عمومی یدونه داره که وحشتناک کثیفه من پیشنهاد میکنم نرین تو!

واسه کودتا هم قبل یه تاپیکی داشتیم همین جاها! پیداش نمیکنم! پیدا کردم لینک میدم.

زندان هم تشریف می برین آزکابان. مرلینگاه هم از روح ناظر قبلی بپرسین.

جانان شما رو هم من نمیدونم کجاست ، اما خیلی دوست دارم بدونم شما فکر کردین این جا کجاست؟ الان قصد واقعی تون از این پست چی بود؟

همانا روزی روزگاری گذر فردی بس مو چرب به دکان وزارت افتاد.همی فرد موچرب ب داخل برفتی و سوالی بپرسید:

که ای ناظر بگو که ره مرلینگاه این دکان کجاست،
گر کسی خواست کودتا کند، وزیر این دکان کجاست،
گر کودتا نگرفت و همی خود اسیر شدیم،زندان این دکان کجاست،
گر زندان در این دکان بود، مرلینگاه زندان این دکان کجاست،
مرلینگاه منزلگه جانست که جانان من آنجاست،
گر مرلینگاه نباشد جانان من کجاست؟

همانا به این چند سوال پاسخ دهید همی،لاکن بعدا برای سولات دیگر آمدیم.