هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۰:۳۶ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#30

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۰۴:۰۹ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
هوگو تو دلش احساس خفن بودن میکرد، باید اینو به ارباب میگفت و ممکن بود با این خبر مهم ارباب اربابیت رو بده به هوگو حتی، شاید هم ارباب تو وصیت نامه ش همه ی اموالشو میداد به هوگو، یا شاید اصلا اجازه میداد هوگو شبا تو اتاق ارباب بخوابه.

ولی همون موقع صدای ذهنش اونو به خودش آورد:

تو واقعا فکر کردی ارباب این کارا رو میکنه؟ فوقش یه کروشیو تقدیمت کنه! ارباب هیچوقت به خاطر این خبر مهم حتی یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنه!

هوگو به صدای درون خودش گوش میده و بعد فکری به ذهنش میرسه. پس دوباره به سمت غار برمیگرده و بلا رو اون اطراف میبینه و به سمتش میره.

- هی بلا! صبر کن، من از تقشه ی شما سر در آوردم! و اگه کاری که میگن نکنین همه چیزو به ارباب میگم.

بلا که هنوز سر در نیاورده هوگو چطور از قضیه با خبر شده به ادامه ی حرف های هوگو گوش میده.

- بعد از اینکه نوبت اعدام من شد من به لرد التماس میکنم که بذاره یه بار دیگه از اون دیوار رد بشم و شما یه کار میکنین من رد بشم، و اینجوری من تنها جادوگر مرگخواری هستم که میتونه رد بشه! حالا برو تو غار اینو به بقیه هم بگو

بلا بدون هیچ حرفی دندونای تیزشو نشون هوگو میده و به سمت غار میره تا موضوع رو با بقیه در میون بذاره.



Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱
#29

نارسیسا مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۱ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱:۵۷ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۱
از قصر مالفوی ها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 48
آفلاین
هوگو نگاهی به لرد و از اون نگاهی به ورودی غار که ماری وارد آن شده بود انداخت.به ارامی از پشت جمعیت به سمت غار حرکت کرد.
لرد:لودو حاظری؟
لودو:ارباب... به من رحم کنین...من همیشه به شما وفادار بودم ....به جزاون موردی که جاسوس محفل بودم یک مدت :worry:
لرد:مطمئنی که مورد دیگه ای نیست؟
لودو:خوب اون روزی که بیهوش شده بودید .فکر من یعنی فکر دامبل و من بود.
لرد:یعنی گمشدن گالیون های ارباب تقصیر تو نیست؟
لودو:نه ....یعنی...ارباااااااااب...
دم غار هوگوبه دیوارهی کناری ورودی غار رسیده بود.از آنجا صدای ماری ولینی به راحتی شنیده می شد.
لینی:ماری بالاخره اومدی.کسی که نفهمید؟
ماری:نه،کاملا بی سر و صدا و مخوف :evilsmile:
لینی:خوبه.من دیگه میرم .ده دقیقع دیگه بلا میاد.میدونی که باید چکار کنی؟
ماری:البته
هوگو تا اینو شنید از غار دور شد...



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱:۵۹ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۱
#28

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
خلاصه(برای فهم بیشتر ماجرا، تا آخر این پست):

لرد و مرگخوارا برای یافتن گنج به جزیره ای میرن و با موجودی مواجه میشن که میتونه خودشو به هر شکلی در بیاره.موجود عجیب به لرد میگه که با کشتن مرگخواراش میتونه توانایی جانورنما شدن همشونو جذب کنه.یعنی به شکل جانورهای مختلف در بیاد.لرد تصمیم میگیره این کارو روی چند تا از مرگخوارای بدرد نخورش انجام بده(یعنی اونا رو به کشتن بده و انرژیشونو بگیره).از ایوان شروع میکنه و مقداری قارچ سمی بهش میده.ولی اتفاقی برای ایوان نمیفته.بعد از مدتی مرگخوارا با یک دیوار محافظتی نامرئی(که معلوم نیست از کجا اومده) مواجه میشن که بعضیاشون نمیتونن ازش رد بشن.لرد به مرگخوارا میگه که ظاهرا فقط مرگخوارای واقعی میتونن از دیوار رد بشن و کسایی که نتونن رد بشن سزاوار مرگن.مرگخوارا برای رد شدن از دیوار تلاش میکنن.ولی نکته عجیب اینجاس که بجز لرد همه کسایی که موفق میشن رد بشن ساحره هستن!لرد مراسم اعدام مرگخوارا رو شروع میکنه!
ولی ظاهرا همه اینا نقشه ساحره ها بوده برای اینکه جادوگرا رو نابود کنن و فقط خودشون به لرد سیاه خدمت کنن.نقش هیولا رو هم خودشون به نوبت بازی میکردن.در آخرین لحظه هوگو، ماری رو میبینه که داره بطرف غار میره.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داخل غار مرموز:

-لینی؟من باید برم.ارباب الان متوجه غیبتم میشه.ده دقیقس که اینجام.تو بمون.فقط فراموش نکن که گاهی سرو صدا کنی.صدای باد در بیار...هوو هوو کن....چند تا سایه ترسناکم درست کن.من رفتم.

لینی لبخندی به بلاتریکس زد.
-برو نگران نباش.ده دقیقه دیگه ماری رو بفرست بیاد جای من.اگه نوبتی این کارو انجام بدیم ارباب متوجه نمیشه.نقشه داره عالی پیش میره.به زودی ارباب همه اونا رو میکشه و ارتشی تشکیل شده از ساحره ها براش میمونه.قدرت ساحرگان سیاه!:evilsmile:...فقط فراموش نکن که اگه ارباب وارد غار شد دوباره تغییر شکل بدی.گرچه فکر نمیکنم بیاد.سرش شلوغه فعلا!


خارج غار:

لرد با نگرانی به ورودی غار نگاه کرد.ظاهرا هیولا بیخیال حمله شده بود.لرد برگشت و با دیدن بلاتریکس در چند قدمیش تعجب کرد.
-تو اینجا بودی؟ندیدمت!چرا ندیدمت؟به همین دلیل بعدا کروشیوت میکنم.خب...مراسم اعدام رو ادامه میدیم.لودو...نوبت تو بود.بذار فکر کنم که چطوری دلم میخواد بمیری.اول میدمت دست ریگولوس سه روز متوالی باهات مصاحبه کنه...بعد چوب دستیتو از حلقت فرو میکنم و قلبتو به سیخ میکشم و در میارم.اجازه میدم چند ثانیه در دستان ارباب بتپه...و بعد....:evilsmile:صحنه خلاقانه و زیباییه...نه؟

بلاتریکس با هیجان لرد را تشویق کرد.در میان هیاهوی ساحره ها چشم هوگو به ماری افتاد که داشت بطرف غار میرفت.


ویرایش شده توسط لردولدمورت در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۲۳ ۲:۰۱:۵۰



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۰:۰۱ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۱
#27

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
لرد همینطور که داشت بین مرگخواراش قدم میزد نگاه مخوفی به صورت اسکلتی ایوان انداخت و لبخندی شیطانی شرداد.
سپس به سرعت سرش رو به طرف لودو گرفت و گفت:خوب لودو
فکرکنم وقت توئه.توبرای آخرینبار هم نتونستی رد بشی.این یعنی خیده شیشه زیاد داری. اصلا وفادار نیستی پس...
که صدای خرناسه ایی حرف ارباب رو قطع کرد.تمام مرگخوارها به سمت غار برگشتند.سایه ای از یک هیولا بر روی دیوار نمایان بود و به سرعت به آنان نزدیک میشد.
جینی از دور کمر ارباب به دور گردن او رفت و شروع به فس فس کرد:
فسسس هاییییس سوووووسایسسسفیییس فایییس؟
ترجمه:این دیگه چیه.یک هیولا؟این هوم هیولایی نیست که میتونست به هر شکلی در بیاد؟
لرد نگاهی به نجینی و از اون به سایه که هر لحظه نزدیک میشد کرد.
لرد:هووووویسفایییسفوسسسسفسسسسسفیسیییییسسس؟
ترجمه:نه .اون خیلی کوچک تر از این حرفا بود.باید یکی از ساحره ها رو بفرستم تو تا سرشو گرم کنه.اما کی؟



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
#26

ماری مک دونالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
از اینجا تا آسمون... کرایه ش چقدره؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 180
آفلاین
- زنده به گور؟ هوم فکر خوبیه! تازه اینجا یه نفر داریم که تخصصش گور کندنه! مطمئنا با کامل میل کمکمون میکنه! :evilsmile:

لرد با لبخندی شیطانی رو به مرگخوار لاغر و کوتاه قدی که از همه دور تر ایستاده میکنه.
- مگه نه مونتگومری؟

مونتی که با این حرف لرد فکر میکنه شاید با کندن گور و یه خدمتی کردن به لرد مورد بخشش قرار بگیره در حالی‌ که سعی‌ میکنه چشمش تو چشم ایوان نیفته با سرعت جواب میده.
-بله بله ارباب! بگین کجا براتون گورشو بکنم؟ گورش کوچیک باشه؟ بزرگ باشه؟!

لرد با بیخیالی رو به مونتی میکنه و میگه:
- کوچیک باشه مونتی، طولش بیشتر از ۵۰ سانت نباشه! این فقط چند تا تیکه استخونه، جای زیادی نمی‌گیره! اول همه استخونشو جدا و کنار هم می‌زاریم بد خاکش می‌کنیم!

ایوان با وحشت به لرد نگاه میکنه:
-ارباب؟ نه خواهش می‌کنم!! میدونین من چقدر از این استخونم خوب مراقبت کردم که از هم جدا نشن؟ ارباب بذارین همین جوری بمونم! ارباب من این همه سال دامادی مارتونو کردم! رحم کنین به من ارباب!

-راست میگی‌! ارباب خیلی‌ رحیمه ایوان! همین الان فکری به ذهنم رسید، اسکلت صورتتو خاک نمی‌کنیم! می‌خوام بذارم سر در خانه ریدل به عنوان آویز! تازه اینجوری نجینی هم زیاد دلتنگیتو نمی‌کنه! چطوره؟

-ارباب!!!

لرد بی‌ توجه به ایوان رو به مونتی میکنه و میگه:
-چرا معطلی پس؟ ارباب نمیخواد وقت تلف کنه! زودتر یه گور برای این اسکلت بکن، زیاد طولش نده، چون مجبور میشم بهت بگم یه گور هم برای خودت بکنی!

سپس رو به همه مرگخوارای باقیمونده میکنه و میگه:
-خوب نفر بعدی کیه؟ :evilsmile:


ویرایش شده توسط ماری مکدونالد در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۲۰ ۱۹:۰۹:۳۹

Only Raven

"دلیل بی رقیب بودن ما، نبودن رقیب نیست...دلیل بی رقیب بودن ما، قدرتمند بودن ماست!"









پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۹:۵۰ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
#25

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
ایوان شروع به فکر کردن کرد.
بگم دارم بزنه؟نه،خوشم نمیاد با این هیکل استخونی جلوی بقیه دست و پا بزنم.بگم آواداکداورام کنه؟نه.اینم خیلی کلاسیکه.باید یه روش زیبا و به یاد موندنی باشه.من جادوگر بزرگی هستم.مرگمم باید بزرگ باشه.بگم منو بدن هشت پا قورت بده؟وسط جزیره هشت پا از کجا پیدا میکنن؟!شایدم اینجوری نجات پیدا کردم.:evilsmile:

ایوان نگاهی به چهره منتظر لرد انداخت و متوجه شد که پیدا کردن هشت پا برای ارباب حتی در آن شرایط هم کار چندان سختی نیست.
لرد با چشم و ابرو به ساعت شنی که روی صخره ای گذاشته بود اشاره کرد.ایوان فهمید که وقتش درحال تمام شدن است.

ایوان:خب تصمیم گرفتن سخته.چطوره منو بفرستین محفل؟پامو بذارم اونجا خودبخود میمیرم ارباب.:worry:

لرد با حرکت سرش مخالفت کرد.
بالاخره آخرین ذرات شن هم خالی شد.لرد از جا بلند شد و قدم زنان به مقابل ایوان رسید و گفت:خب تصمیمت چیه؟

ایوان که فرصتی برای فکر کردن نداشت جواب داد:ارباب، زنده به گورم کنین لطفا!


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۹:۲۹ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
#24

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۱۰:۳۴:۵۴
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
پیام: 1504
آفلاین
لودو با کله به ایوان اشاره میکنه و عین شاگردای ترم یک هاگوارتز که ردیف جلو مینشستن و از بغل دستیشون تقلب میگرفتن با عجله میگه: ارباب این...ارباب این...این برای اول مردن کاملا مناسبه. حتی به نظرم قبلا یه دور مرده!!

ایوان سعی کرد یادی از مایک تایسون بکنه و حالا که دستاش بسته است با دهن گوش لودو رو از جا بکنه اما با لگدی که از جانب بلا به سمت فکش روانه شد ترجیح داد حرکت بیشتری نکنه!
لرد جلوی ایوان وایساد و کمی سر تا پای استخونیش رو زیر نظر گرفت. بعد سری تکون داد و گفت: تبریک میگم ایوان. تو مفتخر هستی که اولین باشی. دقت داشته باش که همیشه اولین بودن ها در محضر ارباب باعث افتخاره. حتی اگه اون اولین، اولین مرگ یه مرگخوار بی لیاقت باشه!

ایوان با ترس گفت: اربا...ارباب این لودو بهتره ها. میتونین به زنبور تبدیلش کنین بعد توی عسل خفه اش کنین. خیلی جالب میشه. نمیشه؟
...روی حرف من حرف نزن بی وجود! حرف ارباب یکیه.

بعد لرد سرش را پایین اورد تا درست جلوی صورت استخوانی ایوان قرار بگیره و گفت: خیلی خب ببینم، دوست داری چطوری بمیری؟
ایوان آب دهانش رو فرو داد و گفت: آخه من تا حالا بهش فکر نکرده بودم! الان اصلا تمرکز ندارم ارباب...خواهش میکنم، اگه من بمیرم بعد از مرگم کی بدهیم رو به بارتی میده!

لرد نیشخند زنان میگه: همه میدونن که ارباب خیلی بخشنده است...
ایوان با التماس و امید به لرد خیره میشه. لرد ادامه میده: برای همین یک بار دیگه بخشندگیم رو به تو نشون میدم و بهت 15 دقیقه فرصت میدم در مورد مرگت فکر کنی و نوع مردنت رو انتخاب کنی!اما چون بخشندگی هم حدی داره، اگه بعد از 15 دقیقه چیزی به ذهنت نرسید افتخار این رو داری که به راه پیشنهادی شخص اربابت کشته بشی!
ایوان:


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#23

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
با شنیدن این جمله ها لودو زد زیر گریه.
لودو:من وفادارم ارباب.باور کنین.بجز اون موردی که رفتم محفل و ریاستشو به عهده گرفتم و بجز اون موردی که نقشه های شما رو به قیمت ده نات به وزارت فروختم و بجز اون موردی...
مورفین حرف لودو را قطع کرد.
مورفین:پشرم این حرفا شیه؟تو که میدونی من شقدر مرگخوار خوبیم.قبول دارم که به بیست و سه نفر قول دادم کله کچلتو براشون ببرم.ولی اون در مقابل شیشد گرم ژنس بود.خودت قضاوت کن.نمیارزه؟
لرد بطرف کراب رفت و پرسید:تو چی؟حرفی نداری؟
کراب وحشتزده سرش را پایین انداخت.
کراب:نه ارباب.شما حق دارین.وفاداری ما به اندازه کافی نبوده.ارباب ما رو بزنین.ما رو له کنین.خفه مون کنین.حق دارین.ما سزاوار مجازاتیم .
لودو:ای بمیری تو.خفه شو بذار ما حرف بزنیم :vay:.
ایوان:ارباب منو ببینین.در راه خدمت به شما پوست و استخون شدم.هیچی ازم باقی نمونده.همه پولامم در راه خدمت به شما صرف کردم.خودتون که شاهد بودین اون جریان بارتی و هزار تومنشو؟
لودو:ارباب اینو بکشین پس.همه چیشو در راه شما صرف کرده.هیچی براش نمونده که تقدیم شما کنه.دیگه بدرد نمیخوره.

لرد به قدم زدن ادامه داد.با خودش فکر میکرد:اگه اینا رو بکشم همه استعداد جانور نما شدنشونو میگیرم.ولی من میمونم و چهار تا ساحره.با وجود اینکه قدرتشون زیاده ولی وجهه خوبی نداره که ارتش ارباب فقط از ساحره ها تشکیل بشه.
چند دقیقه بعد افکار لرد تمام شد و با صدای بلند اعلام کرد:
مورفین رو میبخشم.هر چی باشه فامیله.ریگولوس رو میبخشم.خدمات زیادی به ارباب کرده.کراب رو هم میبخشم.چون شهامت اعتراف کردن داشت.ولی بقیه تونو همینجا اعدام میکنم.ولی بهتون اجازه میدم نوع مرگتونو خودتون مشخص کنین.آماده باشین!


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱:۲۹ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#22

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
خلاصه:

لرد و مرگخوارا برای یافتن گنج به جزیره ای میرن و با موجودی مواجه میشن که میتونه خودشو به هر شکلی در بیاره.موجود عجیب به لرد میگه که با کشتن مرگخواراش میتونه توانایی جانورنما شدن همشونو جذب کنه.یعنی به شکل جانورهای مختلف در بیاد.لرد تصمیم میگیره این کارو روی چند تا از مرگخوارای بدرد نخورش انجام بده(یعنی اونا رو به کشتن بده و انرژیشونو بگیره).از ایوان شروع میکنه و مقداری قارچ سمی بهش میده.ولی اتفاقی برای ایوان نمیفته.بعد از مدتی مرگخوارا با یک دیوار محافظتی نامرئی(که معلوم نیست از کجا اومده) مواجه میشن که بعضیاشون نمیتونن ازش رد بشن.لرد به مرگخوارا میگه که ظاهرا فقط مرگخوارای واقعی میتونن از دیوار رد بشن و کسایی که نتونن رد بشن سزاوار مرگن.مرگخوارا برای رد شدن از دیوار تلاش میکنن.ولی نکته عجیب اینجاس که بجز لرد همه کسایی که موفق میشن رد بشن ساحره هستن!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نجینی فس فسی کرد و دور کمر ارباب حلقه زد.لرد سیاه بطرف دیوار رفت و بسادگی از آن عبور کرد.
-خب..من میتونم رد بشم.پس نشنوم کسی بگه فقط ساحره ها میتونن!اصلا من تصمیممو گرفتم.اینطور که معلومه فقط ساحره ها به ارباب وفادارن.شماها همتون خرده شیشه دارین که نتونستین رد بشین!

لینی از پشت سر ارباب لبخندی شیطانی به جادوگران پشت دیوار زد.لرد سیاه چوب دستیش را بطرف جادوگران گرفت.
-مرگخواران وفادار ارباب...این مگسا رو دستگیر کنین.

ساحره ها با خوشحالی دستور ارباب را اجرا کردند.لودو بگمن برای آخرین بار با ناامیدی بطرف دیوار نامرئی دوید ولی پس از برخورد با آن، به عقب پرتاب شد.
-لعنتی!تو کینگزکراسم همین اتفاق برای من افتادا...بعدا پیاده رفتم هاگوارتز!گرچه فقط به امتحانای پایان سال رسیدم...

ساحره ها دست و پای مرگخواران ناموفق را بستند.لرد طبق عادت همیشگی شروع به قدم زدن در مقابل اسیرانش کرد.
-که اینطور...که ناخالصی دارین...که اونقدرا هم که وانمود میکنین وفادار نیستین...هان؟...بزنم همتونو همینجا پودر کنم؟




پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱
#21

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
-ارباب من؟ ارباب کلک؟ ارباب کی من؟ارباب من اصلا دروغ گفتن بلد نیستم چه برسه به کلک زدن!! ارباب من فقط تو گوش لونا گفتم که اگه من رد نشدم و اون رد شد حلالم کنه.اصلا ارباب شما که می دونین من اگه با کسی حرف نزنم می میرم جز لونا هم کسی نیست که به حرفام گوش کنه، آخه من برای درد و دل کردن همیشه به دو تا گوش ناشنوا نیاز دارم. از طرفی اگه لونا بمونه و من بمیرم لونا هم دیگه کسی رو نداره تا حرفای احمقانشو برای کسی تعریف کنه و مطمئنا اونقدر بخاطر این کار از شما ناراحت میشه که آخر زبونم لال یه بلایی سر شما-منظورم اینه که سر خودش میاره.

لینی بدون توجه به لونا که با چشم و ابرو می خواد بهش بفهمونه که اگه دوباره بهش برسه کارشو می سازه ادامه میده: ارباااااب، شما که نمی خواید این دو تا مرگخوارتون از دست برن، حالا لونا زیاد مهم نیست ولی من چی؟؟ ارباب مثل اینکه شما می خواید یه چیزی بگید. نه؟ :pretty:

لرد سیاه با خودش فکر می کنه: لونا که نمی تونه برگرده چون اونوقت همه به ماهیت دیوار شک می کنن. لینی هم که فعالترین مرگخواره و اگه از دستش بدم جامعه مرگخواری دچار افت میشه.

پس بلند میشه و میگه: لینی وارنر، ارباب از اینکه بهش دورغ گفتین و بهش کلک زدین حسابی عصبانیه و بعد پایان این ماموریت مجازاتی براتون در نظر می گیره، اما این کاری هست که شده، و حتما لونا هم مرگخوار سیاهیه. لینی، دوباره امتحان کن.

لینی از دیوار رد میشه و برای ادای احترام و ابراز احساسات به لرد یه کروشیو به خودش میزنه.

بعد ازلینی نوبت لودو میرسه. لودو با آرامش خاطر به سمت دیوار می دوه.

10 دقیقه بعد

- ارباب، اجازه بدم یه بار دیگه امتحان کنین؟

لرد ولدمورت بعد از اینکه میبینه مرگخوار سمجش لودو،اونقدر به دیوار برخورد کرده و به عقب پرت شده که هوش و حواسشو از دست داده یه کروشیو به لودو می زنه که ساکتش کنه.

بعد از لودو نوبت آخرین نفر، سیبل می رسه. لرد ولدمورت با توجه به اینکه سیبل استعداد پیشگوییش از همه مرگخوارا بالا تره و همچنین بعد از تاسف خوردن به حال مرگخوارای بی استعدادش به سیبل اجازه رد شدن می ده.

- اوووووه ارباب! من پیشبینی کرده بودم که اگه من رد شم، یه اتفاق عجیب می افته.

- اونو که خودم می دونم سیبل. این اتفاق اینه که میزارم زنده بمونی! ارباب هیچوقت نمی خواست این لطفو بهت بکنه.

در همین حال آنتونین از آن طرف دیوار فریاد زد: ارباب واقعا که! این دیوار داره فقط ساحره هارو رد می کنه! مثل اینکه یه کاسه ای زیر نیم کاسست.

- چی داری میگی؟ نکنه منظورت اینه که من ساحرم؟ کروشیو آنتونین!

- نه ارباب...شما که فرق دارین...منظورم اینه که مثل اینکه این دیوار کنترل شدست!

- معلومه که کنترل شدست. اون فقط مرگخوار های واقعی رو رد می کنه.

لودو: ارباب، شما دو طرفو نگاه کنین! این طرف فقط مرگخوارای مردن و اونطرف ساحره ها! خب این قضیه مشکوکه...

لرد سیاه روشو به طرف نجینی می کنه و میگه: دخترم، ای بابا تو هم که مونثی! از بد روزگار همه مرگخوارایی که واقعا سیاه بودن همگی ساحره در اومدن.به نظرت چی کار کنم؟








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.