مرلین کمی خم و راست شد و دستاشو گذاشت رو سرش و صداهایی بس عجیب از خودش در آورد:
-غیـــــــــــژ...غوژ شــــــــــش! بی شـــــــــــــــش قژ!
ملت:
نجینی هیس هیس کنان گفت:
-با اینترنت دایال آپ وصل میشی؟ خجالت نمی کشی با این همه امکانات واسه خودت مودم نمی خری؟مثلا پیامبری تو.
هکتور سینه سپر کرد و با تریپ کورممدی که معجونی در حد بوندسلیگا یافته باشه گفت:
-همین الان یادم اومد من معجون تبدیل اینترنت دایال آپ به اینترنت بی سیم پر سرعت رو هم درست کردم. می خواید...
معجون ساز تقلبی خانه ریدل با دیدن چشمان اسنیپ که با زبان بی زبانی می گفت:«اگه جونتو دوس داری ادامه نده!» ساکت شد و آب دهنشو قورت داد.
ناگهان گره های ریش مرلین از هم گشوده شد و ریشش مثل پشمک و با صدای تالاپ مانندی افتاد پایین!
-یا خودم! یا خودم! یا خودم! بالاخره شد. شد شد!
مرلین که گل از گلش شکفته بود، دیگه به دوست و دشمن کاری نداشت و این گونه شد که پرید و مورگانا رو بغل کرد!
-کروشیو مرلین. چطور جرئت میکنی در محضر ما بپری و ملت رو بغل کنی؟ اونم رقیب دینیت رو!
مرلین که کروشیو خورده بود ولی هنوز هم ویبره می رفت، گفت:
-زئوس گفت میشه در شب ها هم مغازه لباس فروشی باز باشه! بریم ارباب؟بریم؟
نجینی هم به مرلین پیوست و ویبره زنان گفت:
-بریم اربابا! بریم!
لرد دستی به چونه ـش کشید و از روی صندلی ملکوتیش بلند شد. کمی عضلاتش را کش و قوس داد و در نهایت گفت:
-بریم.
-------------------------
لرد چوبدستیش رو بالا برد و کروشیویی نصیب مرلین کرد.
-اوخ آخ اخه! ارباب این واسه چی بود؟
-ارباب و بوق! واسه چی تمام مدت تو آپارات رفته بودی تو آستین ما؟
مرلین که بند بند وجودش در درد می سوخت گفت:
-اربابا! من رفته بودم تو آستینتون؟ ارباب... چرا هر وقت میخواین به دخترتون کروشیو بزنید به ما کروشیو می زنید؟
لرد که به نظر تازه متوجه چیزی شده بود و رنگ صورت ملکوتیش به قرمز تغییر کرده بود با عصبانیت گفت:
-حرف نباشه مرلین... بوق بر تو باد. ما رو سر کار میذاری؟ بدم پدرِ پدرِ پدر سوخته تو در بیارم؟ بفرستمت زیر آفتاب؟ ما رو سر کار میذاری؟
مرلین رد نگاه غضبناک لرد را گرفت و وقتی چشمانش روی قفل گـــــنده درِ ردا فروشی ثابت ماند با ترس آب دهانش را قورتید!
ویرایش شده توسط باری ادوارد رایان در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۱۱:۰۰:۱۹