مغقود اثر سیریوس بلک
متولد:1900 اندی
صادره:لندن
هیچ کس نمیداد که در پشته آن پرده چیست؟ مرگ. زندگی دوباره و...چون هیچ کس پشته آن نرفته واگر هم رفته برنگشته است تا برای از پشته پرده خبر دهد ولی به احتمال زیاد اومرده است
.........(استدیو بخش)..........
آلبوس:نمیدونم چی در مرده اون بگم سیریوس بلک شجاع نترس بود ومردی آزاده بود اون توانست از شکنجه گاه سیاهان فرار کند (دوربین رو صورت مرد پیر زوم میکند)هیچکس تا به امروز اشک ریختن او را ندیده است
آلبوس دامبلدور:مرگ او تغصیر من بود
من نباید اونو در خانه ش زندانی میکردم روح او برای پرواز ساخته شده بود و در یک خانه جا نمیگرفت
........(گریمالد پلیس).........
قدم به خیابانی کثیف میگذاریم مردم اینجا همه هپلی هستند گروگور ودر آنطرف خانه مخوربه ست
مجری:ا ا پس کو!؟
فیلم بردار:خره از دامبل باید نامه بگیری
_خوب پس تا من برم بر گردم تو برو از چندتا از این مردم در مورد سیریوس سوال کن
فیلمبرداربا صدای شبیه تو راز بقا:مردی در آن گوشه گوز کرده وا پالتو را تا بالای سرش آورده
_سلام بردار ا آموس خودتی داری چیکار میکنی؟
_آقا نگیر شطرنجی کن رفیق ناباب ذغال خوب مسایل خانوادگی
_چی میگی؟ میخوام از سردار بلک ازم بگی
_سردار بلک یک آدمه بیشور نفهمی بود که دومی نداشت
فیلمبردار(خیلی خیلی اروم)ازش خوب بگو
_هان چی خوب بگم اوکی اصلا این سیریوس فرشته بود یهروز واقعا خمار بود تمام بدنم داشت در میکشید رفتم دست بوسه سیریوس شدم اونم رفت از کیف مانند 1000گالیون بلند کرد دادبه من نمیدونی چه فازی داد تا یه مفت کشی میکردم
................(استدیو بخش)...........
مودی
:اون مردانه جنگید با همه.اون شوخی شوخی خودشو به کشتن داد .روزآخری نگاه خیلی فرق کرده بود معصوم شده اما آتش شجاعت درونش موج
............(پلاک13_گریمالد پلیس)......
رمز به زبان می آوریم در پس در کودکی میبینیم نه بابا اون جن است فک کنم او تنها بازمانده ای این خانواده است این جنه بی آزار هرروز عصردم در میشندوبا چشم هایی نم زده انتظار اربابش را می کشد تا بیابید و او را درآغوش گیرد.شکلات هانیدوک بیارد جنکم کفش های آن مرد را جفت کند وردا را از تن در اورد و چای گرم به بدهد
.............(استدیو بخش).......
لوپین:ما رفتیم عملیات.چه عملیات عرفانیه بود همه به خودشون گلاب میزدند می رفتند همه میدانستند که شاید این شب آخر باشد اما با غرور می آمدند و یکی از آنها سردار بلک بود
...........(خانه ی بلک)...........
جن:خوب چون من و خانواده بلک سیاه است من باید ازش بد بگم دنگ
باشه خوب میگم
اون خیلی مهربان بود به همه کمک میکرد مادرش وپدرش اورا خیلی دوست داشتند وبه همین خاطراورا اصلا محل نمی گذاشتند وقتی شنیدند که او مرده مادرش و پدرش از خوشحالی دق کردو مرد
...........(استدیو بخش).........
هری:بلا با اون به جنگیدن مشغول بودند وتنگو تنگ تر شد وسیریوس اومد یکمی شوخی کنه که یه طلسم خورد به سینه شو با حالتی خندانشبیه جیب بر ها به بهشت نمیروند خمسه تیر میخوره به دختره لبخند میزنه می افته زمین همون طوری افتاد پشت پرده همه دیدم که کلا هاشونو از سر ورداشتند دویدم که برم سیریوس از پشته پرده بر گردونم که لوپین منو گرفت کم هی داد زدم ول کن اون پشته پرده ست الان میاد
لوپین ولم نمیکرد من الان همیشه خودمو مقصر میدونم که دوباره قهرمان بازی در میارم اما تازه فهمیدم که سرنوشت اون این طوری رقم خورد پس به من چه