هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#15

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
دیدم تمام دوستان امدن و گفتن که چرا این شخصیت رو گرفتن منم به نوبه ی خودم می گم
بعد از سه سال کار با نت و فقط اینکه وبلاگ هری پاتری می دیدم هیچ وقت به فکر اینکه یک سایت هری پاتری وجود داشته باشه نیفتاده بودم تا یک روز تابستونی وبلاگی دیدم از اونجا با سازنده ی وبلاگ آشنا شدم و ایشون سایت جادوگران رو معرفی کردن من فقط می خواستم از اخبار هری پاتری خبر داشته باشم و نظرات دیگر هری پاتریست هارو بخونم و ببینم چطور فکر می کنن لازم به ذکره از قالب سایت و جو سایت خوشم امد بعد از دو هفته فعالیت وقتی دیدم اینقدر اعضا باهم صمیمی هستن یکم به خودم گفتم چرا من نتونم به پیشنهاد مرلین عضو ایفایه نقش شدم البته خیلی فکر کردم چون می ترسم نتونم فعالیت کنم اون وقتا مثل حالا نبود که همه بیان عضو ایفایه نقش بشن به پیشنهاد مرلین فلور رو انتخاب کردم وقتی فکر کردم دیدم هم خوشگله هم می تونم رفتارشو تصور کنم و هم اونجور یک شخصیت اصلی نیست که فعالیتم حتما باید زیاد باشه
با فلور امدم اولین نمایشنامه رو تو کافه ی سه دسته جارو زدم پنج خط بود اون روزا خیلی وقت صرف سایت می کردم و کلا سعی می کردم تمامه تاپیک هارو از اول بخونم به تمامه تاپیک ها یکبار سر می زدم خیلی از جوابمو گرفتم
ولی متاسفانه من هیچ وقت نتونستم مثل حاجی - مرلین - گیلدوری - کینگزلی - بلا - هری و خیلی هایه دیگه بنویسم اونا همه ایده بودن و پر شور واقعا قشنگ می نوشتن هنوزم تو ایفایه نقش مشکل دارم ولی ایشالله سعی می کنم بهتر بشه
پشت صحنه ی ایفایه نقش اینکه همه صمیمین و فقط اونا رو صحنه ممکنه با هم دشمن باشن دل کل همه با هم دوست با هم صمیمی هستن
اگه یک روز بیان جادوگران می بینید که چقدر این دوستان با هم خوبن و مثل یک خانواده شدن
خانواده ای بنام جادوگران


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۸:۰۴ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#14

.: The Black Captain :.


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۷ دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۸ شنبه ۶ آبان ۱۳۸۵
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
وسوسه شدم كه منم داستانم رو براتون تعريف كنم
البته به دلايل منكراتي نمي تونم
همين قدر فعلا كافيه

به صورت صحنه به صحنه:

- يك ماياي معمولي بودم!
- با تلاش خودم و كمك دوستاني سائورون شدم!
- مورد خيانت قرار گرفته، در يك سرقت حلقه ام دزديده شد!
- حلقه من ديگران رو به تباهي كشوند و خائنين يكي يكي نابود شدند!
- زمان يار وفادار من شد!

در اين حين به خاطر حضور يك فرشته:

مرده بدم، زنده شدم، گريه بدم، خنده شدم
دولت عشق آمد و من، دولت پاينده شدم!

- رفتم از دنياهاي كودكانه دنياي بعد از كودكي بيرون!
- انقدر بزرگ شدم كه حلقه رو فراموش كنم!
- حلقه رو فراموش كردم و حلقه اي ديگه ساختم!

و امروز اينجام به اسم ويچ كينگ
در حالي كه داستانم خيلي شبيه سائورون بود!

اما شما فكر كنيد كه گزيده اي از ارباب حلقه ها رو تعريف كردم نه چيز ديگه!


تصویر کوچک شده



Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#13

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
خوب عضویت من در سایت از روزی شروع میشه که تو هفتم عنوان:سایت هری پاتری ایرانی رو دیدم که چندتا سایت های مختلف معرفی کرده بود اول رو سایت پرشین ویزارد کلیک کردم از فضاش خوشم نیومد بعد جادوگران دیدم خیلی ازش خوشم اومد
اولای عضویتم فکر میکردم اینا یه مشت دیوانن چون اسم گاندلف سائرون برام مجهول بود؟ "هنوز فیلم ارباب حلقه ها ندیده بودم"اما بعد از دیدن فیلم فهمیدم که دنیا دسته کیه
اولای عضویتم ازعشق مدرن(هری پاتر) خیلی بدم میومد هنوز نفهمیدم چرا ازش بدم میمود شاید به خاطر اینکه زیادی نظر میداد فردا اگه ایدی سوخت بدونید که همه ش زیر سر استکبار عله بوده
من همین طور تا مدتی یه لگه یه پا به فعالیت ادامه میدادم تا اینکه مینروا عضو سایت شده سه سوت رکینگ و پستای خودش بالابرد زود توی سایت جا افتاد و بعد من به خودم نهیب زدم خاک تو سره خرت کنم یکم از این مینروا یاد بگیر چه زود خودشو توی سایت جا داد واینطوری شد که من فعالیتم رو تو سایت شروع کردم البته هیچ موقع به گرد مینروا نرسیدم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#12

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
وقتی عضو سایت شدم اصلا به قصد فعالیت نبود و فقط میخواستم از امکاناتش استفاده کنم چون تا به حال سایتی با فروم و رول پلینگ ندیده بودم بنابر این طبیعی بود که نخوام پابند سایت بشم
ولی وقتی ایمیل فعال سازی رو دریافت کردم و اون رو خوندم کلی به هیجان اومدم این که با هم همکاری کنیم و کتاب شیش رو بنویسیم یا در مورد مسائل کتاب ها با هم حرف بزنیم و از همه جالبتر شخصیت های کتاب رو ایفا کنیم برام خیلی جالب بود.
برای انتخاب نقشم از اول هم یمدونستم که شخصیت های مهم کتاب مثل هری و سیریوس و ... گرفته شدن ولی دیگه فکر نمیکردم دالاهوف و فایرنز رو هم گرفته باشن
من شخصیت کریچر رو بدون دونستن این چه شخصیتی رو بر داشتن و چه شخصیتی مونده انتخاب کردم و از این که دیدم کسی اون رو انتخاب نکرده خوشحال شدم
اولا خیلی دوست داشتم تاپیک بزنم و از این که میدیدم در عرض یک روز 10 نفر به آدم جواب میدادن حال میکردم ولی بعد از این که یک مقدار با سایت بیشتر آشنا شدم و دیدم جواب سوال هام تو تاپیک های دیگه هست از این کار دست کشیدم.
تو قسمت رول پلینگ هم 2 تا تاپیک بیشتر نزدم که اولیش اماکن جادویی بود اما از اونجایی که احساس کردم ازش استقبال نشد ادامه ندادم دومین تاپیکم مجلس بود که فکر میکنم هم ایدش خوب بود هم کشش رو داشت اما الان فعلا سوت و کوره
اولا میخواستم تا اونجایی که میتونم مثل کریچر رقتار کنم ولی بعد یک مدت دیدم جو فروم جوریه که اکثر شخصیتها با اون چیزی که تو کتابن فرق میکنن و برای خودشون یک شخصیت مجازی داخل سایتی درست کردن
مثلا من سعی میکردم روابطم با سیریوس مثل کتاب باشه ولی سیرویس تو همه ی نمایش هاش روابط من و خودش رو خوب و یک چیز تو مایه های دابی و هری نشون میداد
این که تو نمایش های دیگران باشم اولا خیلی برام مهم بود بنابر این خیلی تلاش میکردم تا خودم رو وارد یک ماجرایی بکنم و به همین دلیل تو اکثر تاپیک ها پست میزدم ولی رفته رفته متوجه شدم با این کارا به جایی نمیرسم پس تصمیم گرفتم زیاد وقتم رو به این صورت تلف نکنم بعد یک مدت هالی ویزارد چشمم رو گرفت و با تلاشی که کردم باعث شد کرام من رو به عنوان یک فیلمساز قبول کنه و برام آرم شرکت فیلم سازی بسازه
در مورد فیلم هام این رو بگم دوست دارم موضوعش از جریانات واقعی گرفته شده باشه چون این طوری خودم هم راحت تر مینویسم
فیلمهایی مثل توهم , گاهی به آسمان نگاه کن , زز ها و آدم ها و خداحافظ رفیق همهگی بر اساس اتفاقای سایت بودن
هیچ وقت نمایش نامه ها و پست هام رو همون لحظه نمیزدم اول پست ها رو یک بار دیگه به صورت آف لاین میخوندم بعدش یک چیزی مینوشتم و بعد از ویرایش دوباره اون رو تو سایت مینوشتم.
از اول از این سیاه سفید بازی ها خوشم نمی اومد چون خودم رو جزو هیچ کدومشون نمیدونستم و البته اون موقع این دو گروه به شدت غیر فعال بودن بنابر این وقتی خاکستری زده شد سریع عضو شدم و تا اون جایی که تونستم برای ادامه ی فعالیت پر بار( نه صرفا فعالیت ) تلاش کردم
اونهایی که میگن از خاکستری خوششون نمی یاد هم درک میکنم همون طوری که من از دارن شان و چند تا تاپیک مغازه ای که الان فعالن خوشم نمی یاد و یک جورایی بهشون حساسیت پیدا کردم اما اون افراد اکثرا بی دلیل خوششون نمی یاد و بی دلیل به مخالفت با اون دست میزنن


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۵:۳۸ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#11

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
هنگامي که وارد سايت شدم...شناسه درستي نداشتم....نقشي که انتخاب کرده بودم جزو نقشهاي کتاب نبود
چون در سايت خيلي به هرميون گرنجر گير ميدادم...روزي وبمستر عزيزمون پيام شخصي زد که آقا تو که اينقدر از اما واتسون خوشت مياد بشو کرام!!!!
منم قبول کردم
در اوايل کارم هيچکس منو به رسميت نميشناخت....خيلي زحمت ميکشيدم که بلکه دوستان منو در نمايشنامه هاشون جاي بدن
من بيشتر از نمايشنامه هاي مرلين عزيز خوشم ميومد و هميشه يار و ياورش بودم
اما باز ميديدم با ادامه اينکار به هيچ جا نميرسم......کرام شخصيتي نبود که بين اعضاي سايت محبوب باشه...شخصيتي بد اخلاق و کم حرف که درست صحبت نميکرد
در نتيجه مجبور شدم کل شخصيتشو زير و رو کنم
اول از گروهش شروع کردم....کرام عضو مدرسه دورمشترانگ بود و من اينطور فرض کردم که چون پشت ميز اسلايترين نشسته بوده و از طلسمهاي نابخشودني استفاده کرده به گروه اسلايترين بيشتر ميخوره ...با اينکه کرام تو کتاب شخصيت منفي نبود
من هم نميخواستم او رو به شخصيتي منفي تبديل کنم
در اون زمان سايت به شدت به نيروهاي سياه نياز داشت....البته سياها نمايشنامه نويسهاي بهتري بودن ولي عدشون خيلي کم بود
افرادي مثل بلاتريکس گيلدي شکم رودي و گاهي حاجي.....جزو نيروهاي سياه بودن
در نتيجه تصميم گرفتم عضو اونا بشم...ولي طوري رفتار کنم که کرام به اونصورت شخصيت منفي در نظر نياد
در ابتدا با کينگزلي هماهنگ کردم و شدم معاون اولش ...بواسطه اون بود که با بقيه افراد ارتباط برقرار کردم
بلاتريکس هميشه به عنوان فرمانده ما بود...کنفرانسهايي بين ما برگزار ميشد و هماهنگ ميشديم
مثلا قرار ميشد همگي با هم به يه تاپيک سفيد حمله کنيم((البته کسي رو به قتل نميرسونديم و فقط تاپيکو اشغال ميکرديم))
در يکي از کنفرانسها من پيشنهادي دادم!!!!....گفتم ما چه سياهايي هستيم که شکنجه گاه نداريم؟
چون من عضو تازه واردي بودم..اگه من تاپيکو ميزدم با استقبال روبرو نميشد...در نتيجه با تصويب همه گيلدي تاپيکو زد و مرلينو به عنوان اولين نفر تحت شکنجه انتخاب کرديم.....و شش نفري پشت سر هم ضد او پست ميزديم!!!
اين تاپيک با استقبال وحشتناکي روبرو شد....چرا که با يک همه...يکي از شخصيتهاي سفيدو شکست ميداديم!!!شش پست پشت سر هم
متاسفانه بعدها اين تاپيک موجب دعوا شد...و الان هم جزو تاپيکهاي ضعيف سايت شده
البته من تاپيک کوييديچ اسلايترينو راه انداختم ولي الان اين تاپيک خوابيده...از نظر من دليلش چيزي نيست جز عدم استقبال بقيه بود

با جدا شدن بلاتريکس از سايت ...همه ما با سرخوردگي روبرو شديم...چرا که ليدرمونو از دست داده بوديم و شخص مناسب و جايگزينش رو نداشتيم
اين باعث شد کينگزلي و گيلدي فعاليتشون کم بشه...رودي شناسشو عوض کنه . ..و حاجي فعاليتشو کم کنه
از اين بين من بايد چيکار ميکردم؟مني که بشدت وابسته به اونا بودم؟
تصميم گرفتم مستق بشم...از اونجايي که سايت هم از سياه و سفيد بازي خسته شده بود....هالي ويزاردو راه انداختم
ايده هالي ويزارد از هاليوود گرفته شده...منتها از نوع جادوگريش...بعدها پشيمون شدم که چرا اسمشو هالي وند نذاشتم
اول اصلا فکر نميکردم اين تاپيک بگيره چون....من کسي بودم که افراد شناخت زيادي از من نداشتن!!!البت ناشناخته هم نبودم
ابتدا از انتخاب هنرپيشه شروع کرديم..و افراد ميومدن و طبق نمايشنامه من نماشنامه ميزدن...در همين بين شخصي به اسم بيگانه ميومد و پستايي ميزد که از نظر همه پستاي ويروسيي بود!!!
او به من پيام شخصي زد که ببخشيد دارم تاپيکتو خراب ميکنم...ولي در جواب من گفتم همينطور ادامه بده چون خيلي باحاله
اينطور شد که کرام و بيگانه دو عضو جدا نشدني هالي ويزارد شدن
کم کم به ساخت فيلم پرداختيم...اول ميخواستم فيلمهاي جدي بزنم ولي ديدم با استقبال روبرو نميشه!!!
براي همين به فيلماي طنز رو اوردم و اينطور شد که کرام از شخصيتي جدي به شخصيتي طنز مبدل شد و اين چيزي نبود که من خواهانش بودم ولي جبر سايت باعث اين تغيير شد
خلاصه اسکار رو راه انداختيم و بقيه رو همه در جريانيد

من ديگر تاپيکي نزدم...جز تاپيک من چيستم؟من کيستم؟
ايده اين تاپيک هم از روزنامه همشهري گرفتم...در صفحه اخر همشهري قسمتي هست به عنوان داستانک....من اون رو هميشه ميخونم...بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم که چرا از اين نوع ادبيات در سايت استفاده نکنيم؟
البته اون ستون همشهري فقط از شيوه تاپيک مذکور استفاده نميکرد...ولي اون نوع خاص يکي از موارد استفاده اين ستون بود

در مورد اينده کرام من هنوز چيز خاصي مدنظرم نيست...نه اينکه به انتهاي کار رسيده باشم نه،ولي لازمه کمي فکر کنم که آيا بايد همينطور ادامه بدم يا اينکه تغيير روش اعمال کنم که حتما مورد دوم مد نظرم خواهد بود


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#10

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
نحوه آشنا شدن من که فکر نمیکنم برای کسی اهمیتی داشته باشه چون در واقع از اون اولا اینجا بیدم...
فقط یه چند نکته در مورد نمایشنامه نویسی در سری جدید بگم..
ازتون میخوام که شخصیت مرلین رو اینقدر کوچیک جلوه ندین.. شاید منم مثل شما 16 17 ساله باشم اما نقشی که توش بازی میکنم خیلی ابهتش بالاتر از ایناست که بخواین توی نمایشنامه هاتون کوچیک جلوش بدین.. برای همین من تصمیم دارم در این تابستون شخصیت مرلین رو ترمیم کنم و یه مقدار خشک تر و جدی تر باشه.. اگر با من همکاری کنین ممنون میشم..
سعی کنین طبق روال نمایشنامه نویسی یه تاپیک جلو برین و یکباره چپش نکنین! توی پیام امروز سعی کنین خبرهایی بدین که به واقعیت نزدیک باشه و یه جوری اوضاع مملکت رو جلو ببرین که انگار کودتاهایی در راهه و جامعه داره صدرنگ میشه.. هدف من هم اینه که نشون بدم که ما یه جامعه از هم پاشیده داریم و اگر متحد بشیم و فقط دو گروه سفید و سیاه رو بذاریم خیلی بهتره و اینطوری میتونیم کل کل های سابق رو کمی رونق ببخشیم.. راستشو بخواین اصلا با گروه خاکستری حال نمیکنم.
شما هم اهداف آیندتون رو بگید.


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#9

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
خب همتون گفتین منم بگم
یه شب در حالی که داشتم چت میکردم یکی از دوستام که گفت یه سایت کاملا فارسی درباره هری پاتر پیدا کرده هر کاری کردم آدرسش رو بهم نداد منم رفتم گوگل و فارسی هری پاتر رو سرچ کردم بعدش رسیدم به جادوگران
البته بعد که از دوستم پرسیدم گفت سایته اصلا جادوگران نبوده!!!!
ولی حالا واقعا خوشحالم که آدرس اون سایت رو از دوستم نگرفتم
خلاصه من اومدم و توی جادوگران با شناسه Lili_Potter عضو شدم
با اولین کسی هم که آشنا شدم پیام بود اولین چت ما هم دعوای خیلی خیلی سختی بود پیام میگفت چرا شناسه ت رو عوض نمیکنی که بتونی توی رول پلینگ هم بیای منم که خدای لجبازی
شبش بود که یهو اینوایت شدم به یه کنفرانس خیلی ها اونجا بودن حاجی سالازار مازامولا و خود پیام و بقیه که یادم نیست من 3 ساعت راجع به محسنات هری پاتر و خوبیهاش و رنگ سفید تایپ کردم اما همه با من مخالف بودن اما من روی غقیده خودم موندم و با شناسه مانیا اومدم توی گریفیندور وارد رول پلینگ که شدم دیگه حسابی جو گیر شده بودم اومدم تاپیکی به اسم "چرا هر سال معلم دفاع در برابر جادوی سیاه عوض میشه یا به دلایلی نمیتونه به تدریس ادامه بده؟"رو زدم اونجا یه خورده فعالیت کردم و بعد که اعتماد به نفس پیدا کردم ردا فروشیم رو راه انداختم
اولین مشتریام فرد ویزلی و رودی و هری پاتر بود که البته بیشتر پست ها کل کلی بود از اون به بعد واقعا معتاد جادوگران شدم همین که پی سی رو روشن میکردم اولین کاری که میکردم ورود به جادوگران بود بعدش هم با هاگرید آشنا شدم و اونم اومد توی بحث های کل کلی ردا فروشی بعدش هم که رفتم توی محفل و قرار شد مواظب سیریوس و جیمز باشم اما تنها کاری که نمیکردم همین بود و فقط کل کل با هاگرید برام مهم بود توی مسنجر برای هم خط و نشون میکشیدیم همدیگه رو کچل میکردیم و ...
توی اوضاع و احوال خودم بودم که دوستان سیاهم انقدر روم تاثیر گذاشتند که اومدم اسلیترین
بعدش همش کل کل با پیام و موجودی خیالی به نام کاری بود پیام هم که همیشه کم میورد(تا نیستش بگم )یه کاری کرد که من دیگه نتونم حرف بزنم و توی رول پلینگ اومد خواستگاریم و توی یکی از روزای کریسمس بود که عروسی من و اون توی یک کنفرانس به همراه سالازار(که حالا بابام شده بود)و حاجی برگزار شد بعدش هم به خوبی و خوشی گذشت و ما از کل کل افتادیم که سر و کله پرمیس پیدا شد و با اونم آشنا شدم
پیام هم شناسه ش رو عوض کرده بود و ایلیدان شده بود دوباره یه کنفرانس اینوایت شدم و مازامولا راجع به مزیت های خاکستری برام گفت منم که مدتی بود حال و حوصله پست زدن توی سایت رو نداشتم پیشنهاد مازا رو قبول کردم و شدم خاکستری
یه بار هم که شدم بهترین عضو تازه وارد اصلا فکرش رو نمیکردم
چیز هایی هم که تو جادوگران خیلی ناراحتم کرد یکی اون دعوای عجیب بود و یکی هم رفتن ایلیدان
در کل فکر نمیکنم چیزای که الان گفتم ربطی به این تاپیک داشته باشه ولی نه داره
من هر چی اتفاقی که به جادوگران ارتباط داشت ولی توش نبود رو گفتم
الان هم که دوباره داره کل کل راه میفته
جنگ بین سیاه ها و خاکستری ها


تصویر کوچک شده


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#8

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خوب دوستان ديگه نوبتي هم که باشه نوبت منه
اوقات بيکاريم ميام تو گوگل و در مورد اخبار تازه از هري پاتر جستجو ميکنم.يه بار تو نتايج جستجو به سايت جادوگران برخورد کردم داخل سايت شدم زياد خوشم نيومد يا بهتره بگم نمي فهميدم چي ميگن.يکي دوبار هم عضو شدم ولي براي تثبيتش نرفتم.
خلاصه بعد از تمام شدن دانشگاه بعد از عيد امسال خيلي تنها و بي حوصله شده بودم حوصله دنبال کارم گشتن نداشتم تا اينکه بر حسب اتفاق دوباره سر از اين سايت درآوردم از بيکاري بهتربود
باشناسه سانتور عضو شدم هيچي نمي دونستم وميخواستم همه چيزو يه روزه بفهمم پدرم در اومد تا فهميدم چطوري بايد عضو ايفاي نقش شد بعد از اينکه از روي ناچاري نقش پرفسور کوئيرل رو برداشتم از اين شخصيت خيلي خوشم اومد.
بعد از چند روز يه تايپيک توي يکي از انجمنها با هزار تا شوق و ذوق باز کردم به نام خوابهاي جادويي فکر ميکردم بچه ها حتما خوششون مياد فردا که اومدم ديدم تانکس عزيز لطف کردن و اون قفل کردن به دليل اينکه اين تايپيکو اشتباهي تويه انجمن ديگه زده بودم بگزريم هروقت يادش مي اوفتم گريم ميگيره
تصميم گرفتم يه کار جديد بکنم خيلي تعجب کردم وقتي ديدم تو انجمن ها تايپيکي به نام چوب جادويي نيست همه چيز بود از عکاسخونه تا فروش موجودات جادويي ولي عجيب اينکه مهمترين چيزي که يه جادوگر بهش احتياج داره نبود.
انگار قسمت من بود که مغازه فروش چوب هاي جادويي رو باز کنم از هنرم تو فتوشاپ استفاده کردم تا بتونم چوب جادويي بچه هارو با کمترين حجم براشون بفرستم بد نشد ولي عالي هم نشد يه پول بخور نميري هم از توش در مياد خدارو شکر.
تازگيها تصميم گرفتم يه روزنامه براي جادوگراني که ازمن چوب جادويي گرفتن بفرستم البته با کمک خودشون. اين روزنامه در حد خودش بينظيره به زودي تصميم دارم اين روزنامه رو به همراه صداي خودم درحاليکه مطالب رو ميخونه براي اعضائ مغازه بفرستم البته اين روزنامه بعد از دانلود حتما بايد در برنامه فتوشاپ 8 باز بشه.
برنامه بعديم فرستادن نامه هاي عربده کش براي کسانيه که به قوانين مغازه احترام نميزارن هست اين نامه هم حتما بايد در برنامه فتوشاپ 8 باز بشه
اميدوارم هيچ کدوم از اعضا از اين نامه ها دريافت نکنن چون اگه بيش از سه تا بشه اون شخص ديگه اجازه ورو به مغازه رو نداره
من اميدوارم مديريت اين سايت لطف کنه ومن رو به عنوان ناظر تايپيک خودم انتخاب کنه
متشکرم



Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#7

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
هوومك.....خوبه..جالبه....با ونوس هم اشنا شدم....زياد چيزي ازش نمي دونستم!

خوب...يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود هيچكس نبود.....روزي روزگاري يكي تو php عضو بود.....يه ميل زدن كه يه سايتي به اسم حادوگران باز شده....اون فرد رفت و همينجوري با شناسه harry_cho عضو شد....ولي بعد از سايت خوشش نيومد و.... يه بار تو اوايل تابستون يه ميل دوباره اومد كه اين سايتو معرفي كرد....اين شخص باز رفت توش عضو شد...اين بار با شناسه چو چانگ!

بعد كه يكم تو تاپيكهاي غير رول فعاليت كرد وارد رول شد....و ديد يه تاپيكي هست به اسم انجمن ضد بلا....و كمي تا قسمتي توش دعوا بود....منم قاطي دعوا شدم و بعد نمي دونم چي شد كه تو نمايشنامه ها ديدم نوشتن كه چو ميگه من كم نميارم و شما كم ميارين و از اين حرفا!

تا يه مدت از چو چانگ سايت با واژه كم آوردن ياد ميشد! و كل كل همه جا رو فرا گرفته بود....انجمن ضد بلا....انجمن ضد چو چانگ و كالين.....و از اين قبيل....

ولي در حال حاضر فعاليت بخصوصي نيست...البته غير از كوييديچ ...يه بار هم خواستم ضد خاكستريا فعاليت كنم بلكه رول يكم فعال بشه خوششون نيومد!( سالازار يادت باشه من با تو خورده حسابي دارم!)

فقط صبر كنيد تابستون بياد....برو بچز بيان.....اونوقته كه جمله : اين چو است كه ميدرخشد مصداق پيدا ميكنه( چي داداشششش؟)

راستي، تا يادم نرفته بگم: چو كم نمياره!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#6

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۸ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۴
از بلندي هاي بادگير
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
نام:لاوندر براون
هدف زندگي اش: پيدا كردن خبر (يا به تعبيري فضولي در كار ديگران) اما من اين رو عليه اش به كار نمي برم.
خوب ايده اينكه لاوندر چه جور شخصيتي باشه از عكسش به ذهنم خطور كرد. شخصيت لاوندر شايد شبيه ريتا اسكيتر باشه اما تفاوتشون در اينه كه لاوندر هيچ قصد بدي نداره. بنده خدا اين طوري بار اومده و آدم مستقلي است. كاري به جناح بازي اين حرفا نداره اما اگه پاش بيفته بد كينه اي ميشه و حاله طرفشو مي گيره.در كل ادم بدي نيست اما شايد بعضي ها به خاطر خبر رساني هاش چندان دل خوشي ازش نداشته باشن.
در ضمن متاسفانه گاهي هم ريب مي زنه و انچه رو كه نبايد به زبون مي ياره


سياه سفيد خاكستري رنگاي خدان...اما
مشكي رنگ عشقه!

نكته بسيار مهم: بنده نسبتي با لاوندر براون پيشين ندارم







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.