- آینه، بهم بگو کی خوشگل ترین مدیر این شهره؟
وقتی که شب طلوع کرده بود، زمانی که دو جبهه مشغول اجرای تمامی افعال زبان فارسی سخت به روی یک دیگر بودند و درست هنگامی که به لطف اغتشاشات و فتنه - درسته، فتنه! - جمعیت ناظمان روز به روز افزایش مییافت، هوریس اسلاگهورن با پیژامه ای شوره زده، شلوارک مامان دوز لکه دار و در حالی که از شدت توجه ویژه به نظافت شخصی بوی وایتکس میداد به آینه خیره شده بود.
- سرورم، هنوز یه مدیر خوشگل تر تو این شهر وج...
- اسلاگهورن!
و صدایی که ریزش موی دائمی برای هوریس به ارمغان آورد.
- اربابا، داشتم آماده میشدم خدمتتون برسم جون ننم!
- نیازی نیست، ما خودمون از راه زخم کف دستتون باهاتون صحبت میکنیم، همگام با توسعه ی ساعت ها و تولید اسمارت واچ ها ما هم طلسم های خودمون رو ارتقا میدیم اسلاگهورن.

- به به، حقا که برازند...
- ماموریت ما رو به درستی انجام دادی؟ اون نیمه غول هنوزم اذیت میکنه؟
- بله ارباب هنوزم مایه ی ننگ مدیریت متقدر ماست! نمیذاره دزدیامون رو به درستی انجام بدیم.
و هاگرید یک حلال زاده بود! بدون لحظهای درنگ با چشمانی سرخ، دهانی پر کف و پرچم کانادا در دست وارد اتاق شد و با کله راهی سوراخ وسط دست شویی فرهنگی شد! هوریس بعد از اینکه از شدت ترس بوی وایتکسش به بوی شکلات فرهنگی بدل شده بود خودش را جمع کرد و گفت:
- نه میلیاردی که بت دادم چیکار کردی باز؟

- گم شد علله وکیلی، ذیاد داریم که نئاریم حوریص جون؟ این کانادا چه هوری حائی داشطا!
- نگاه کی رو کردن مدیر مدرسه، یارو دو کلوم سواد نداره!
***
- برای بار آخر میپرسم عضو جوخه نمیشین؟
- عروس رفته گل بچینه!
لایتینا دیگر از این قشر فهمیده به ستوه آمده بود. اندک امیدش را نیز از دست داد و رو کرد به ملت ریونکلا و گفت:
- یعنی باس بگیرم بندازمتون پیش فیلچ و باقی ناظما؟ درد داره باور کنید!
کلاوس بودلر که واقعا بیربط ترین فرد نسبت به وقایع اخیر، سوژه، سایت، هری پاتر و به کل هر چیزی بود از جای خود برخاست، عینک خود را در آورد و با گفت:
- یادته وقتی بهمون گفتین کتاب های خود را بگشایید؟ ما همه گفتیم گشادیم! این وضعیت آموزش و پرورش به هیچ عنوان مورد قبول ما قشر رنج دیده و آیدین های روزگار نیست!
و مغزش بال درآورد و همراه با قشر کثیری از ریونکلایون فرار مغز ها کرد!