هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۳

رکسان ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۹ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
از پسش برمیام!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 141
آفلاین
سوژه جدید

- تدی پاشو بارون زده، تا پا نشی حالم بده، تدی چشاتو باز کن، تدی بخند و ناز کن!

ملت گریفی که تا چند دقیقه پیش تو رختخوابای گرم و نرمشون دراز کشیده بودن، با صدای ویکتوریا سیخ شدن و رو تختشون نشستن. جیمز درحالی که پتوشو تا روی سینش بالا کشیده بود، اولین جیغشو زد.
- مگه این جا خوابگاه پسرا نیست؟

تدی که گیج و منگ به ویکتوریا خیره مونده بود، پرسید:
- چه خبره ویکی؟ تو خوابگاه پسرا چیکار می کنی؟ نمیگی یه مشت..
-
- هیچی به جان خودم!

ویکتوریا موهاشو کنار زد و گفت:
- امروز روز نظافت تالار گریفه!

ملت نگاهی به هم انداختن و با دو تا دستشون بر فرق سرشون کوبیدن. اگه قرار بود ویکتوریا نوه صالح مالی ویزلی..
- دخترام بیدار کردم، رکس رفته سطل و آب بیاره، بتیم در به در دستماله!

یوآن یه نگاهی به سطر بالا انداخت و پرسید:
- بعد مگه ما جادوگر نیستیم؟

ویکتوریا نگاه مخصوص پریزادیشو به کار گرفت تا پسرا رو راضی کنه:
- ما قرار گذاشتیم با زحمت خودمون تالار رو تمیز کنیم، نه؟!


ها؟!


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
گیدیون که در 3 پست قبلی بیهوش شده بود، به هوش آمد و وقتی جیمز و تدی و بقیه رو ندید به سمت خوابگاه حرکت کرد. وقتی به خوابگاه رسید دید که 5 دختر دارن با عجله به سمت قسمت دخترانه می روند. با خود گفت :

- همه دخترای هاگ بیهوش شدن. پس اونا کین؟

همراه آن ها دوید. وقتی رسید دید که تدی،جیمز،لی،گودریک و نویل در غالب لباس دخترانه هستند. گیدیون نفس عمیقی کشید و فریاد زد:

- معلومه دارین چیکار میکنین؟

نویل با خوشحالی گفت:

- داریم میریم خوابگاه دخترا رو تصرف کنیم.

گیدیون:
دوباره فریاد زد:

- بعد میشه بدونم تو این وضعیت که الان همه دختر های هاگ بیهوشن و ممکنه هرگز به هوش نیان شما چرا میخواهید اونجا را تصرف کنید؟!

این بار همه ساکت بودند. احساس پشیمانی در وجودشان رخنه کرده بود. درست همان لحظه پروفسور دامبلدور وارد خوابگاه شد و گفت:

- این همه داد و فریاد برای چیه؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳

کینل ورتی ویسپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱:۱۰ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
از ناتینگهام شایر پلاک 7
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
کل مدرسه وضعیت خنده داری به خود گرفته بود!یکی از دختر های گروه اسلایترین که گیج شده بود، شلوار دوست پسرش را روی دامنش پوشید.نویل که میخواست زیر لبی به جیمز چیزی را اشاره کند، با صدای زیری گفت:

- هی، اهم! جیــــمز! حواست هست! هدف اصلی ما راه اندازی مد توی حیاط مدرسه نبودا! ما قراره بریم خوابگاه دخترارو بتسخیریم!

- اسممو صدا نکن، الان همه مون یه شکل دیگه شدیم! گودریک، شبیه آلیشیا اسپینت شدی! باشه ، باشه، حال میده بابا...همه رو گیر آوردیم دیگه، اوه اوه اوه اون جارو نگاه کن لی؛ اون پرسی یه که داره به پنه لوپه کلیرواتر شلوارش رو میده

-وااای جیمز، چه گندی زدیم، اگه مک گونگال...

چهره جیمز مانند گچ دیوار سفید شد.گویی سطل آب یخ رویش ریخته باشند.اصلاً حواسش به این قضیه نبود که کاری که در حال انجامش است پروفسور مک گونگال را به سرعت به خود میکشاند.مانند قطب S آهن ربا که به دنبال قطب N میگردد.و نصیحت های همیشگی او را باید تحمل کند:"آبروی گروه گریفیندور رو بردید. خجالت داره.واقعاً که، ما با بچه های قبلی که این مشکلارو نداشتیم، برای اولیاتون نامه می نویسم...".

-بیاین بریم خوابگاه، قبل از اینکه مک گوناگل ماجرا رو بفهمه باید خودمون رو به خوابگاه برسونیم.تا بتونیم برای یه دور هم که شده ببینیم طرف دخترا چجوریه؟!

این صدای جیغ مانند جیمز بود که با دلهره و استرس ادا شد.هر پنج نفر راه خوابگاه را پیش گرفتند و از کنار تمام دختران شلوار پوش هاگوارتز گذشتند و به کار خود خندیدند.تدی که قهقه ی بلندی را سر داده بود گفت:

-بچه ها کی رمز رو میدونه؟تو میدونی لی؟

-رمز چی؟بانوی چاق؟

-پَ نَ پَ!رمز گالیون بازی هری پاتر و محفل ققنوس! رمز بانوی چاق دیگه!

-من میدونم تدی!

-امیدوارم که یادت نره نویل!

***


_ آااااوه ماریـــــ ــ ـ ـــا، یـــو هو هو هـــونگ فرووووو هو مِلت! ارهـــــِری هی آینر یونگفرو فله هن... آئوس دیزم فلشن.....

-تخم حنایی رنگ شیمر!

-مثلاً نمی تونستین صبر کنین آوازم تموم شه!؟

-آخه تمومی نداره.

- برید داخل...

لی که تا پیش از این در سکوت به سر می برد، با استرس فجیهی داد زد:

-فقط یه ربع دیگه وقت داریم تا اثر معجون تموم شه، عجله کنـــــیــــد!



تصویر کوچک شده


با بدترین جارو ها هم میشه بهترین کوافل ها را به ثمر رساند، یا عذاب آور ترین بلوجر ها را دور کرد و یا سریع ترین اسنیچ ها را گرفت؛ ملاک مهارت است.


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
از همه جوگیر ترم !!! اینو میدونم !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 83
آفلاین
- حالا حتما باید دامن پامون کنیم ؟

- نویل تو تا حالا دیدی کسی از دخترا دامن پاش نباشه ؟

- نه خب .

20 دقیقه بعد

- عاقا من یه فکری دارم در حد جام جهانی کوئیدیچ 2014 برزیل ! ! !

- فکرت چی هَس حالا ؟

- به این فکر کردین که دخترا هر چند وقت یه چیزی به تیپشون اضافه میکنن بعد میگن مده ؟

- خب که چی ؟

- خب ما هم شلوار پامون میکنیم بعد میگیم شلوار گشاد مده .

- نویل ، من به شخصه به عقلت ایمان اوردم . حالا بگزریم برزیل چیه ؟

- جیمز ، برزیل یکی از کشورای آمریکای بوقیه ؟

- چه چیزا آدم میشنوه آمریکای بوقی ! ! !

- ول کنین برزیل و این طور چیزا رو لی اون معجونا رو با اون موها قاطی کن سریعا .

- باشه . الان .

پس ، شلوار گشاد مد میشه . یادتون نره هر کی پرسید این چیه پوشیدین چی میگن ؟

همه با هم یک صدا ( مثل خوندن سرود ملی توی جام جهانی کوئیدیچ ) :

- مده جدید رو ندیدی ؟ شلوار گشاد مده

وقتی پسرا از خوابگاه رفتن بیرون در عرض یک ساعت کل دخترای مدرسه برای تبعیت از مد یکی از شلوارای دوست پسراشونو قرض گرفتن


شاید وجودم به خیلی ها ارامش نده . . .
ولی همین که حضورم حرص خیلی هارو در میاره . . .
بهم انگیزه خیلی بالایی میده . . .


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۳

جفری هوپر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۴ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از شما بهترون!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 17
آفلاین
پسرها، دخترای غش کرده توی حیاط رو دونه دونه انداختن توی گونی. سپس هر کدوم یکی از گونی هارو انداختن رو کول و مسیر خوابگاه رو در پیش گرفتن.
نویل با اینکه زانوهایش زیر وزن گونی خم شده، همچنان داشت ادامه میداد:
- این یکی ... یه ... 70 کیلویی هست! ... ماشالله! ماشالله!
لی گفت: مردم پولدارنا! ... ما پول نون خوردن نداریم، پوستمون چسبیده به استخون! ... الان همسر ایده آل، همسر چاقه! ... این یعنی باباش پولداره!

پسرا همراه با داشتن چنین مکالمه هایی مسیر خوابگاه رو طی کرد. مسیری که همیشه براشون دو قدم بود اما با وجود بار سنگین روی دوششون حالا فرسخها به نظرشون میرسید.

بلافاصله بعد از رسیدن به خوابگاه خودشون، گونی ها رو، رو زمین پرت کردن، بدون در نظر گرفتن اینکه توشون آدمه و بعدش همگی با هم یه آخیــــــــش گفتن.

تدی در حالی که دستش رو بالا برده بود و خودشو میکشید تا قولنج کمرشو بشکونه گفت: خب ... با وجود عدم تمایلم به این موضوع و با تمام نارضایت، مجبورم تن به این نقشه ی پلید و بی حیایانت(!) بدم جیمز! .... حالا حوصله ندارم برم پستای پایین رو ببینم. یکی بگه معجون دست کدومتون بود! ... آخیــــــــــــــــش! قولنجم شیکست!
سپس در حالی که یکی از پسرا معجون مرکب رو در دست داشت، به سمت گونی ها رفت و از هر گونی (دختر) یه مو کند!
در این میان جفری که ابتدا چهره ی متفکر به خودش گرفت، رنگ رخسارش به قرمز متمایل شد و پرسی: بچه ها؟ ... کسی دامن داره؟

سوال، سوال خیلی مهمی بود! الکی نگاه نکنین بهش. اونجا هیشکی به خودش اجازه نمیداد بره دامن دخترا رو ... استغفرالله!
پسرا یه نگاهی به گونی ها انداختن، یه نگاهی به شلوار های خودشون انداختن، سپس یه نگاه به درو دیوار انداختن و آخر از همه حالت به خودشون گرفتن!


ویرایش شده توسط جفری هوپر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۲۵ ۱۸:۴۷:۳۶
ویرایش شده توسط جفری هوپر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۲۶ ۰:۴۲:۵۷
ویرایش شده توسط جفری هوپر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۲۶ ۰:۴۴:۱۵

در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند.

هدایت


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۹:۳۳ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
ما رولمان را قبل از اینکه دخترا ها بیهوش شوند می نویسیم
_ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حیاط قدم می زد و از هوای آزاد لذت می برد. همیشه فضای هاگوارتز برایش جذاب بود. چند تا از دوستانش را دید و برای دوستانش دست تکان داد. ناگهان همه ی دختر ها روی زمین افتادند، بدون هیچ هشدار قبلی!

گیدیون با شگفتی گفت:

_این جا چه خبره؟

چند نفر از دانش آموزان در جواب سوال گیدیون، شانه هایشان را بالا انداختند. نگرانی و ترس گیدیون را فرا گرفته بود.

سریع به طرف خوابگاه حرکت کرد تا شاید بتواند به او کمک کند. در راه با جیمز، تدی، نویل، گودریک و لی جردن مواجه شد. در حالی که نفس نفس می زد از آن ها پرسید:

_ شما دلیل این اتفاق رو میدونین؟

نویل با خوشحالی گفت:

_ آره همین الان می خواستم براشون توضیح بدم.

سپس گلویش را صاف کرد و ادامه داد:

_ راستش وقتی شما داشتید نقشه می کشیدید من خواب بودم. نه خواب نبودم یعنی وانمود کردم خوابم. بعد وقتی رفتید من رفتم تو کتابخونه و یک ورد برای این کار پیدا کردم.

گودریک با عصبانیت فریاد زد:

_ وردش چی بود؟


نویل گفت:

_ اون... اون... ای بابا یادم رفت.

گودریک:
لی و جیمز و تدی :
نویل:
گیدیون:


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۲ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲
از كسي نميترسم...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 114
آفلاین
پسرها جيمز گريان را با خود به دنبال دختران ديگري بردند كه... كه ناگهان به صحنه عجيبي برخوردند. پنج دختري كه رز شامل آنها ميشد، به يكباره سر جاي خود ميخكوب شدند و پس از چند لحظه نقش بر زمين شدند. الستور و تدي با تعجب به يكديگر نگاه كردند. هرميون كه در حال خواندن كتاب تاريخ جادوگري بود نيز به طور ناگهاني از حركت ايستاد و روي تختش ولو شد. آليس، جيني، كتي، آنجلينا هم همينطور! كم كم همه دختران حاضر در تالار عمومي به اين سرنوشت دچار شدند. آيا اين يك حقه بود يا...؟ سكوت مرموزي بر جو حكفرما شد. چند لحظه بعد گودريك كه ابروهايش از شدت تعجب بالا آمده بودند، سكوت را شكست و رو به لي و جيمز كرد و گفت:

- چه اتفاقي افتاده؟

لي و جيمز كه گيج شده بودند، فقط شانه بالا انداختند. در حالي كه همه پسران ماتشان برده بود، الستور كه كه گويي به چيزي شك كرده بود، گفت:

- هيس... دارم يه صدايي ميشنوم.

همگي گوش هايشان را تيز كرده و منتظر ماندند. الستور راست گفته بود. صداي خفيف زمزه اي همراه با بشكن هاي متوالي به گوش ميرسيد كه به صورت تدريجي بلندتر ميشد. پس از چند لحظه گودريك كه انگار چيزي را فهميده بود، به در خوابگاه پسران خيره شد و در حالي كه به آن اشاره كرده بود، گفت:

- صدا از اينجا مياد...

جيمز فورا پشت الستور قايم شد و با وحشت به در خوابگاه پسران چشم دوخت. همگي نفسشان در سينه حبس شده بود. صدا لحظه به لحظه نزديك و نزديكتر ميشد تا اينكه يك هو صدا متوقف گشت و دستگيره ى در چرخيد و در باز شد. با ديدن آن شخص، تعجب در چهره ي همه نقش بست. آن شخص كه بسيار خوشحال به نظر ميرسيد، فرياد زد:

- خوشتون اومــــــــــــــــــد؟؟

همه پسران همصدا با هم فرياد زدند:

- نويــــــــل...


ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۳/۲/۱۵ ۱۷:۱۲:۱۹
ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۳/۲/۱۵ ۱۷:۱۷:۴۱

ميدوني بزرگترين اشكال زندگي واقعي چيه؟
تو لحظات حساس موسيقي نداره!


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ جمعه ۵ مهر ۱۳۹۲

آنجلینا جانسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۹ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲
از لندن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 86
آفلاین
نویل ناگهان از خواب بیدار شد و گفت:
ـ خب بچه ی باهوش گیرم دختر شدیم،اونوقت دختر های واقعیو چیکار کنیم؟ما که مث مامان هوگو نمیتونیم با کیک اینا رو بیهوش کنیم!
گودریک،تدی،لی،
جیمز:
ـ خب... آهان!ما دخترا رو دعوت میکنیم به یه عصرونه تو سالن عمومی؛بعد داخل آب یا شربت داروی خواب آور میریزیم.وقتی خوابشون برد اونارو میزاریم تو کمد جارو ها و بعد میریم به سراغ خوابگاه دخترا!خب همه تون پایه هستین؟
همه:
ـ پس بزنید بریم!

نیم ساعت بعد
جیمز و لی از آشپزخانه خوراکی و از درمانگاه داروی خواب آور کش رفته بودند.
به آرامی در خوابگاه را باز کردند و 5 دختر زیبا را دیدند که یکی از آن ها رز ویزلی بود.
جیمز با دیدن رز:
جیمز:سلام رزی!ما شما رو به یه عصرونه دعوت میکنیم.
رز:
ـ نه ممنون یه ربع دیگه با اسکوپیوس قرار دارم.
جیمز:
اسکورپیوس کیه؟
ـ پسر باباش!
ـ باباش کیه؟
دراکو مالفوی.
ـ چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟
ـ همون که شنیدی.
ـ رز تو به من خیانت کردی.مگه چی اون از من بهتره؟
ـ الان نشونت میدم این قیافه ی باباشه:تصویر کوچک شده

ـ هنوز قانع نشدم!
ـ و این قیافه ی بابا ی توئه:تصویر کوچک شده

ـ باشه پس خدافظ رزی.

پسر ها جیمز گریان را با خود به دنبال دختر های دیگری بردند که...


اصالت و قدرت برای لحظه اوج! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما...
بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد...
اسلیترین

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲:۳۹ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۲ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲
از كسي نميترسم...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 114
آفلاین
سكوت، چند ثانيه اي خوابگاه را در بر گرفت. صدايي به جز خر و پف نويل كه در خواب عميق و سنگيني به سر ميبرد، به گوش نميرسيد.

تدي كه به كارت هاي امتيازش خيره شد بود، سكوت را شكست و گفت:

- نقشه؟ مثلا چه نقشه اي؟

لي نيز سرش را تكان داد و گفت:

- راست ميگه! چي نقشه اي تو كلته؟؟!

جيمز گفت:

- يه نقشه ى بكر كه ما رو راحت ميرسونه به خوابگاه دخترا!

گودريك كه اخمي بر چهره داشت، گفت:

- عجب پسر هالوييه اين! نقشه ديگه كدومه؟ ميگم من خوابگاه دخترا رو جوري ساختم كه فقط دخترا ميتونن برن اونجا! هيچ پسري نميتونه...

اما جيمز حرف او را قطع كرد و گفت:

- اتفاقا پسرا هم ميتونن!

- مثلا چطوري؟

- خيلي راحت! تبديل ميشيم به چندتا دختر!

گودريك و لي محكم زدند زير خنده. اما چهره ى جيمز همچنان مصمم و جدي بنظر ميرسيد.

تدي پوزخندي زد و گفت:

- دختر؟؟ چطوري؟

جيمز كه برق شيطنت، بيش از پيش در چشمانش ميدرخشيد، گفت:

- با يه چيزي كه واسه همچين روزي نگهش داشته بودم!

- مثلا چي؟

جيمز با خونسردي گفت:

- معجون مركب پيچيده!

تدي، لي و گودريك:
جيمز:
نويل:


ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۳۱ ۲:۴۷:۴۴

ميدوني بزرگترين اشكال زندگي واقعي چيه؟
تو لحظات حساس موسيقي نداره!


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۹:۱۸ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
ملت حاضر و غایب به خصوص تدی:
جیمز:

گودریک یک لحظه مکث کرد و بعد با صدایی که بشکلی تصنعی ملایم بود پرسید:

- جیمز عزیزم، یه بار دیگه ایده تو تکرار می کنی؟

- وا، گودریک؟ نشنیدی؟ میگم بریم خوابگاه دخترا رو تسخیر کنیم دیگه!

ملت حاضر و غایب به خصوص تدی و گودریک:
جیمز:

- د ِ بچه جون تازه طرح زوج و فرد رو اجرا کردیم جهت مبارزه با مفاسد اجتماعی! تازه شم، من که اینجا رو می ساختم فکر آدمایی مثل جنابعالی رو میکردم، نفوذ بهش غیرممکنه!

جیمز جیغ بنفش کر کننده ای کشید و وقتی با جیغش صدای اعتراض همه را خفه کرد، با رضایت نسبی گفت:

- خب دقیقا منظور نویل... چیز، منظور منم همینه دیگه، سوژه... اه، منظورم نقشه س، نقشه باید یه هیجانی داشته باشه خب!

ملت حاضر و غایب:
جیمز:
تدی و گودریک:


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.