من نظرم رو در این باره، با توجه به اون چیزی که از کتاب فهمیدم میگم:
دامبلدور قوی تر بود!
طبق چیزایی که توی کتاب شش نوشته شده بود، تام ریدل از بچگی می دونست که با بقیه فرق داره.
اون از همه متنفر بود مخصوصا از اون پرورشگاهی که توش بزرگ شده بود.
وقتی وارد هاگوارتز شد، برای اولین بار توی زندگیش احساس خوشحالی کرد و واقعا حس می کرد که جایی هست که به اونجا تعلق داره. تام عاشق هاگوارتز بود، حتی تعطیلات رو هم توی هاگوارتز می گذروند.
علاقه اش به هاگوارتز تا حدی بود که مجبور میشه در تالار اسرار رو ببنده تا هاگوارتر بسته نشه!
تام ریدل از زمانی که تصمیم گرفت حکومت جادوگرها و اصیل زاده ها رو پایه گذاری کنه، قصد داشت هاگوارتز اولین نقطه قلمرو اش بشه اما هیچوقت نتونست اینکار رو بکنه.
به نظر من دلیل اش حضور دامبلدور بوده.
از بحث هاگوارتز خارج بشیم... در جنگ اول، یعنی قبل از بدنیا اومدن هری، تعداد مرگخوارا بیست برابر تعداد محفلی ها بوده!
ولدمورت با این ارتش بزرگ به خوبی می تونسته به وزارت سحر و جادو حمله کنه و باعث سقوطش بشه ولی از انجام این کار خودداری می کنه؛ چرا؟
فکر می کنم دلیل اش بازهم حضور دامبلدوره! دامبلدور با توجه به تعداد کم محفلی ها و اوضاع خراب وزارتخونه، باز هم باعث میشه که ولدمورت بترسه و به وزارتخونه هم نزدیک نشه!
اینم از وزارتخونه...حالا بریم سر موضوع قتل دامبلدور:
چرا لردولدمورت از کشتن دامبلدور خودداری می کنه؟ چرا خودش دست به کار نمیشه و این ماموریت رو به مرگخوارانش می سپاره؟ مگر ولدمورت نمی دونست که اگر دامبلدور به دست خودش کشته بشه، چقدر باعث افزایش اقتدار خودش در دنیای جادویی میشه؟
دلیل اش این بود که بازهم از رو به رو شدن با دامبلدور می ترسیده!
در پایان از تمام اینها نتیجه می گیریم: دامبلدور قوی تر بود!
پ.ن: آیا کسی پیدا میشه که کل این پست را بخواند؟!
