هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
استرجس در يك حركت انتحاري موفق شد دندون مصنوعي در حال پرتاب را مستقيما در حلقومش جا بده!

در همان لحظات دامبلدور به آرامي به طرف بانو حركت ميكنه و ميگه: مامان مامان من گشنمه!

محفلي ها :

بانو: جيييييييييييييغغغغغغغ

پس از اينكه جيغ بانو كل خانه ي گريمولد را به همراه ساختمان هاي اطرافش(!) به لرزه در اورد الفياس و ريموس و سيريوس براي جدا كردن دامبلدور از بانو ويولت جلو رفتند.

دامبلدور ناگهان باپرشي كه از يك پيرمرد 200 ساله بعيد بود پريد تو بغل استرجس و گفت بابا، بابا من گشنمه من گشنمه!

استرجس: :vay:

دامبل:

ملت محفلي :

محفلي ها به سختي توانستند دامبل را از استرجس جدا كنند و اورا درون يكي از اتاق ها زنداني كنند.

در همان لحظات خانه ي ريدل


لرد همچنان داشت ايوان و مرگخوارانش را تنبيه ميكرد.

اما ناگهان صدايي در سرش زمزمه كرد:

-من وجدانتم اگر اين مرگخواراتو از بين ببري ديگه نميتوني به مفل حمله كني و دامبل رو از بين ببري.

لرد كه از تعجب ميخواد موهاي نداشته اش رو بكنه: وجدان؟؟؟ تو اصن كي هستي؟؟ من اصن وجدان ندارم قورباغه!

لرد ناگهان گفت: خيلي خوب بسه ديگه امشب به محفل حمل ميكنيم و ميزنيم همشونو ميكشيم.

مرگخواران كه از اين تغيير دستور ناگهاني لرد متعجب شده بودند :

لرد كه هنوز ت. كف وجدانش بود: جمع كنيد بينم يچه پررو ها!

ايوان با تمام قدرت ناگهان شروع به جيغ زدن كرد!

لرد : دهنتو ببند بيريخت بي خاصيت.

ريگولوس : اممم ارباب جسارت نباشه اما خودتون داريد شكنجش ميكنيد!

لرد: يادم باشه به تو هم يه كروشيو بزنم! خوب ديگه پاشيد بريد استراحت كنيد كه امشب ميخوايم حمله كنيم.

اسنيپ با تمام سرعت از انجا جيم شد و به سرعت به اتاق درب و داغونش رسيد.

اسنيپ سريع سپر مدافعي به محفل فرستاد و قضيه را گفت و سپس با تمام وجود از خستگي بي هوش شد و اعضاي محفل را با بدبختي جديدشان تنها گذاشت....


ویرایش شده توسط آرسینوس در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۱۹ ۱۳:۱۸:۰۲


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
بانو ویولت دست به کمر پرسید:ببخشید که میپرسما،اما شما(صداش بالا رفت)میخواین از کجا اینو خوب کنین؟این پیری رو چجوری میخواین خوب کنین؟این الدنگ...

ریموس لوپین گوش بانو رو گاز گرفت.

-آخ.نکن.نگفتین؟تو این گیر و دار میخواین چجوری حال این...

سیرویوس بلک گوش بانو رو گاز گرفت.

-اه..مسخره ها،گوشمو کنیدین.میگم چرا...

این بار بانو ویولت قبل از در آمدن گوشش حرکتی فوق العاده انجام داد و دندان استرجس را در آورد.چند ثانیه بعد جیغ و داد بانو بالا رفت.اون مثل این که از چیزی فرار میکرد میدوید و جیغ میزد.الفیاس هم به دنبال او.بلاخره بعد از چند ثانیه که الفیاس به زور موفق به گرفتن بانو شد؛او آرامش خود را به دست آورد و آن لعنتی را از خودش دور کرد.
از قرار معلوم دندان مصنوعی استرجس به دست بانو چسبیده بود!دندانی زیا،جادار و مطمئن.پر از تکه های گوشت و سبزی و دندان های پر شده!!!

الفایس دوج دندون مصنوعی رو با تمام قدرت به طرف استرجس پرت کرد.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۲:۴۶ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۱

پروفسور.ویریدیان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۷ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱
از قبرسون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 235
آفلاین
ایوان از خجالت سرخ شد

لرد ولدمورت : اربابو سر کار میذاری مگه استخونم سرخ میشه

ایوان زد زیر گریه

ولدی : اربابو گول می زنی پدرسوخته اسکلت که چشم نداره

ایوان از بس ناراحت شد به سمت خودش آودا فرستاد

ولدی : آخه آودا که رو اسکلت تاثیر نداره
اونور تو خونه ی محفلیا

دامبلدور به لباس محفلیا خیره شده

دامبلدور : عجب روزگاریه شب می خوابی روز پامیشی میبینی همه چی عوض شده تا دیروز
ردا ها یه جور دیگه بودا و به ردای ویول اشاره کرد

ویول : مث اینکه قضیه جدیه یه کاریش کنین

الفیاس : چیکار عزیزم ؟

ویول : نمی دونم جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ جیــــــــــــــــــــــــغ

استرجس باید یه شفا دهنده بیاریم بالا سرش

ویول : خب بیاریم

استرجس : کو پول ؟

الفی : مگه سنت مانگو مفتی نیس؟

استرجس : اینو که نمیشه برد اگه خبر به بیرون درز کنه بدبختیم باید یه کاری کنیم شفادهنده ها که میان بالا سر مریض کلی پول میگیرن

ویول : مگه ما بودجه نداریم؟

استر جس با قاطعیت و قدرت و شجاعت و جسارت و اینا میگه : نه




پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱:۵۸ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
هرمیون گفت:البته منظور ایشون 190 هست،مگه نه پروفسور دامبلدور؟
-نخیرم،چرا من پیرمرد رو تو این موقعیت قرار میدین؟

سیریوس با این حرف دامبلدور از جا پرید.
-تو این هیری بیری(؟)ما از کجا روانشناس پیدا کنیم؟
-گلرت روان شناس نیست.مثل این که گوشت کره ها،گلرت.روان شناس دیه چیه؟

ریموس لوپین آب دهانش رو قورت داد.
-وضعش خیلی خرابه.
سری تکان داد و با قیافه غمگین قبل ادامه داد:خیلی خیلی خرابه.

همون ذره امیدی که ویولت به بهبودی آلبوس داشت،از بین رفت.بانو ویولت خنده عصبی ای کرد و گفت:آلبوس،کی میخوای دست از این مسخره بازی ها برداری؟نگرانمون کردی.

مرگخواران،نا معلوم آباد:

-نوبت توئه!
لرد سیاه به ایوان روزیه، یکی از طرفدار های استخوانی اش اشاره کرد.با این حرف لرد،ایوان جلو آمد و شروع به دادن اطلاعات کرد.
-ارباب،معلوم شد که دامبلدور ریش سفید () هزیونایی میگه.خبرایی که به گوشم رسید نشون داد که اون فکر میکنه خیلی جوونه.
لرد سیاه نگاهی به ایوا کرد.
-ایوان؟
-بله ارباب؟

لرد سیاه گفت:آخه تو گوش داری؟


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۰:۴۱ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۱

ماری مک دونالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
از اینجا تا آسمون... کرایه ش چقدره؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 180
آفلاین
سوژه جدید

- اینجوری نمیشه، لرد سیاه هر روز داره قدرتمند تر میشه... با انتخاب لودو بگمن به عنوان وزیر دیگه وزارتخونه هم عملا دست اونه. باید یه کاری بکنیم!

- دامبلدور گوش نمیده... موافق حمله نیست، هنوز امیدواره که اسمشو نبر بیاد و خودش تسلیم بشه و تقاضای بخشش کنه... هم چین چیزی امکان نداره!

سیریوس آهی می‌کشه و به تیتر روزنامه پیام امروز که درباره ی خبر پیروزی لودو بگمن به عنوان وزیر سحر و جادوئه خیره می‌شه.

- شانسمونو دوباره امتحان می‌کنیم، میریم با دامبلدور-

همون لحظه ویولت سراسیمه وارد آشپزخونه میشه و حرف ریموس رو قطع میکنه:
- دامبلدور! دامبلدور! عقلشو از دست داده!! زود باشین بیاین بالا!!

طبقه بالا، اتاق دامبلدور:

-شما کی‌ هستین؟ من کجام؟؟ منو دزدیدین؟ راستشو بگین!! میخواستین نابغه هاگوارتز رو بدزدین؟؟

هرمیون با وحشت به دامبلدور نگاه میکنه:
- پروفسور؟! ما رو نمیشناسین؟ ما یارانتونیم! یاران وفادار محفل ققنوس! :worry:

- نخیر نمیشناسمتون!! گلرت!! گلرت کجاست؟! اونم دزدیدین؟! دیشب با من بود!

سوروس همون لحظه نزدیک تر میاد و می‌پرسه:
-آلبوس... تو الان چند سالته؟!

- ۱۹!

محفلیون:


Only Raven

"دلیل بی رقیب بودن ما، نبودن رقیب نیست...دلیل بی رقیب بودن ما، قدرتمند بودن ماست!"









پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
نزدیک صبح تمام مرگخوارها که دیگه نایی نداشتم به سمت گوشه ای برای خوابیدن رفتن که ناگهان صدایی انهارا از حرکت باز داشت:
- خوب ببینم فهمیدید کجاییم
مرگخوار ها با عدم تمایل به برگشتند و لرد رو دیدن که سر و مرو گنده مایساده جلوشون و نجینی هم دور کمرش هی فیس فیس میکنه.

یکی از مرگخوارها:نه ارباب هنوز نفهمیدیدم.مخویامی یکم استراحت کنیم و
لرد با عصبانیت فریاد زد:کروشیو احمق، مرگخوارهای احمق تا زمانی که نفهمیدید کجاییم استراحت و خواب بی استراحت و خواب.

مرگخوار ها: :
لرد با بی اعتنایی به مرگخوار ها برمیگرده و دوباره روی جای گرم و نرمش میخوابه.نجینی هم چند تا فس فس تحدید امیز میکنه و کنار لرد به خواب میره.

>>دوازده گریلموند،محفل
ریموس درحالی که رمقی در بدنش نیست به سمت دامبل حرکت میکنه تا اخبار جدید رو بهش بده.
دامبل:
ریموس:البوس البوس بلند شو تو خواب بودی؟
البوس که با جیغ و داد های ریموس از خواب پریده بود فریاد زد:
- نه نه . اصن خبر جدیدی هست
ریموس برگه ای رو جلو روی البوی میزاره .لیست جاهایی که امکان داره لرد و مرگخوارها رفته باشن.
البوس بعد از دیدن اون برگه:
البوی چند بار مکان هارو برانداز میکنه و بعد به ریموس نگاهی میندازه و میگه :بهتره از اینجا شروع کنیم.برو وبه بقیه هم بگو.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۱

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۰ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۱
از لندن کوچه ی دیاگون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 65
آفلاین
خلاصه ماجرا:

دامبلدور به خاطر قتل هایی که لرد انجام داده عذاب وجدان گرفته،‏ چون خودش اونو به دنیای جادویی آورده،‏ واسه همین تصمیم میگیره که به طور کامل مرگخوارا رو نابود کنه،‏ واسه همین گلرت رو بعنوان جاسوس میفرسته به خانه ریدل.

گلرت در بدو ورودش با استقبال نه چندان گرم مرگخواران روبرو میشه ولی با شکنجه کردن یه زن،‏ دوباره میتونه اعتماد لرد رو جلب کنه،‏ با ورودش به خانه ریدل،‏ تصمیم میگیره کاری بکنه که لرد تعدادی از مرگخوارانش رو بکشه تا ضعیف تر بشن،‏ پس به بهانه آن که تعدادی از مرگخواران بصورت منظم به دیدن دامبلدور میرن و واسش جاسوسی میکنن،‏ لرد از این خبر خیلی عصبانی میشه،‏ و تمام مرگخوارانش رو احضار میکنه تا گلرت خائن ها رو مشخص کنه،‏ و گلرت بصورت رندوم یه سری مرگخوار رو انتخاب میکنه،‏ و لرد اونها رو میکشه.

در این سمت،‏ محفلی ها از تاخیر گلرت نگران بودند و به اون شک کردند،‏ محفلی ها میخواستن به به خانه ریدل حمله کنند،‏ ولی با خبری که کینگزلی مبنی بر قتل مرگخواران بدست لرد براشون میاره متوقف میشن.

گلرت از لرد اجازه میگیره تا برای جاسوسی برگرده پیش محفلی ها،‏ و آپارات میکنه به سمت خانه شماره ‏۱۲‏ گریمولد.

گلرت در اونجا هم با استقبال خوبی مواجه نمیشه،‏ ولی بعد از تعریف کردن تمام جریان،‏ محفلی ها دوباره قبولش میکنن.و یه سری از اخبار کم اهمیت محفل رو میگیره و برمیگرده به خانه ریدل.

در اونجا باز بوسیله عکسی با محتوای دوستی ایوان و دامبلدور،‏ دوباره میخواد یه سری دیگه از مرگخواران رو نابود کنه که ریگولوس میگه که این عکس فوتوشاپه و خودش اونو ساخته و در نتیجه لرد فکر میکنه گلرت خیانت کرده ولی ناگهان گلرت چشمک ریگولوس به ایوان رو میبینه و به لرد خبر میده و لرد هم با ذهن جویی همه چیز رو میفهمه.

و در همان حین هم گلرت با دستگاهی به وسیله ی خبر کن که ساخته ی دست دامبلدوره به محفلی ها خبر میده که وقت حمله فرارسیده و محفلی ها به خانه ی ریدل حمله میکنن ولی به دلیل طلسم های انفجاری خانه خرایب میشه و تعداد زیادی از مرگخواران در درگیری کشته میشن و تعدادی هم توسط محفلی ها دستگیر میشن و بقیه هم به همراه لرد به مکان نامعلومی آپارات میکنند.

کسانی که توسط محفلی ه دستگیر شدند شامل ده نفر میشوند که آنهایی که هویتشان کشف شده شامل:ایوان روزیه،‏ ریگولوس بلک،‏ وینسنت کراب،‏ روفوس اسکریم جیور،‏ ماری مکدونالد،‏ آماندا بروکل هرست هستند.

و اینک ادامه ی ماجرا:

خانه ی شماره ی دوازده گریمولد، محفل ققنوس

دامبلدور ناگهان از جایش بلند میشه و میگه من اطمینان دارم که یکی از این اسیرا دیده بقیه ی مرگخوارا به همراه تام به کجا آپارات کردند.

و به این ترتیب ریموس و گلرت به دستور دامبلدور شروع میکنند به تحقیق درباره ی مرگخوارای مجهول الهویه و همچنین بازجویی از مرگخواران برای اینکه بفهمن لرد و مرگخوارا کجا رفتند.

در همین حین مکان نامعلوم مرگخواران و لرد :

لرد که فهمید چه کسانی را از دست داده اند چند دقیقه در همان حالت :!!!! باقی ماند و سپس شروع به داد و بیداد کرد و در این حین هم زد یه 3 یا 4 نفر دیگه از مرگخواران گمنامش رو کشت.

بعد از آن هوگو در حالت به لرد نزدیک شد و گفت : امممم... ارباب چایی بیارم براتون؟

که لرد به حالت : در اومد و نعره زد : سریع بگید ما کجا هستیم تا بقیتون رو هم نفرستادم لادست اون منگلای دست و پا چلفتی که کشته شدن.

بلاتریکس اول به حالت : در اومد و سپس گفت مای لرد من نمیدونم ما کجا هستیم.

لرد: آخه تو که نمیدونی پس واسه چی حرف میزنی پیرزن مو وز وزی خرفت

بقیه ی مرگخوارن: در میان .

لرد هم نعره میزنه : ددددد... بنالید ببینم کجاییم ما؟

مرگخوار شماره یک: جزایر بالاک

مرگخوار شماره دو: استرالیا

مرگخوار شماره سه : جنگل ممنوعه!!

ولی لرد میگه ببندید اون دهنتونو برید یه جایی برای خواب ارباب آماده کنید بعدشم برید بگردید غذا برای ارباب پیدا کنید بعدشم یجوری بفهمید ما کجاییم.

در همان لحظه محفل ققنوس:

ریموس: آلبوس ما فقط تونستیم هویت یک نفر دیگشونو بفهمیم و متوجه شدیم که اون لوسیوس مالفویه ولی متاسفانه همونطور که میدونی اسنیپ الان پیش لرده و ما نمیتونیم معجون راستی درست کنیم تا بفهمیم بقیشون چه کسانی هستند و ضمنا من دیگه کاملا مطمئن شدم این اسنیپ خیانتکاره چون داشت با ما میجنگید توی خونه ی ریدل.

دامبلدور یک بار دیگر گفت:من به سوروس اعتماد کامل دارم تازه خودم گفتم بجنگه با ما و در ضمن تو کی دیدی یه نفرین نابخشوده از چوبدستیش در بیاد و دامبلدور پس از گفتن این جملات به شکل :ball:در اومد.

ریموس:

در همان لحظات مکان نامعلوم مرگخواران:

مرگخواران دیگر به شکل درآمده بودند ولی موفق شده بودند غذا و جای خواب لرد را پیدا کنند ولی اکنون به فکر بد بختی بعدیشون افتادند یعنی اینکه بفهمند کجا هستند اما...


ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۱ ۱۳:۰۱:۱۲
ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۱ ۱۴:۰۹:۱۶
ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۱ ۱۶:۳۲:۲۱

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏.


تلاش، کوشش و فعالیت برای داشتن وزارتی بهتر


چوبدستی یاس کبود / بدبختی و فقر و رکود
شاه بلوط پر حرف باشد،قیس بد گویی کند / چوب ون لجبازی و فندق شکایت ها کند

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۱

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۳ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۱۷:۱۰
از ما هم نشنیدن!‏
گروه:
کاربران عضو
پیام: 62
آفلاین
تق...شترق...ذرت...ذارت....پخ...‏ بوووووم!‏

تک تک ستون های پوسیده ی چوبی خانه ریدل در حال شکستن بود،‏ هیچ یک از افراد حاضر در خونه توجهی به شکستن ستونها نداشتند،‏ تا زمانی که قسمت غربی خانه ریدل با صدای مهیبی فرو ریخت.

هرمیون:‏
-‏ اونـــــجا رو! خونه داره خراب میشه!‏

ایوان:
-‏ ارباااااااب! خونه از دست رفت! الان هممون میمیریم! بهتره فرار کنیم!‏

لرد با اخطار ایوان،‏ به سرعت به جایی نا معلوم آپاران میکنه،‏ و بقیه مرگخواران و حتی محفلی ها رو تعجب رده رها میکنه!‏

محفلی ها به سرعت از تعجب زدگی خارج میشن،‏ و به سرعت به مرگخوارها فشار میارن،‏ ولی چون تعداد مرگخوارها زیاده،‏ به سادگی نمیتونن بهشون غلبه بکنن!‏

مرگخواران به آرمامی به سمت پشتی خونه عقب نشینی میکنن،‏ و تک تک غیب میشن! محفلی ها که میبینن مرگخوارها از دستشون فرار میکنن،‏ به صورت ناگهانی حمله میکنن و تعدادی از مرگخواران رو که باقی مانده ی اونها هستند رو میگیرن و اونا رو دستگیر میکنن و به خانه گریمولد آپارات میکنن.

خانه گریمولد،‏ پنج ساعت بعد از اتمام جنگ:

دامبلدور:
-‏ یکی بره و تعداد و مشخصات اسرایی رو که گرفتیم جمع کنه و بیاره! سریعتر،‏ وقت نداریم!‏

نیم ساعت بعد:

-‏ آلبوس،‏ تقریبا از شصت مرگخواری که باهاشون جنگیدیم،‏ ده نفر اسیر داریم،‏ و همین مقدار هم از اونا رو کشتیم،‏ ولی خودمون هم تلفات سنگینی داشتیم!‏

-‏ خب! اونایی رو که گرفتیم رو فهمیدی کی هستن؟اسمی،‏ فامیلی،‏ چیزی!‏

-‏ مشخصات چند تاشونو پیدا کردیم و مطمئنیم که خودشونن! که عبارتند از:‏ ایوان روزبه،‏ ریگولوس بلک،‏ وینسنت کراب،‏ روفوس اسکریم جیور،‏ ماری مکدونالد،‏ آماندا بروکل هرست.‏

-‏ این ها رو مطمئنیم که خودشونن،‏ ولی فعلا هویت باقی موندشون رو داریم بررسی میکنیم! وقتی بقیه رو هم شناسایی کردیم،‏ اطلاع میدیم!‏

-‏ خوبه،‏ خیلی خوبه! ایول به خودمون! میدونستم میتونیم حالشونو بگیریم!حالا اون سیاه سوخته ها رو بردارین ببرین اتاق مخصوص! و دستاشونو هم باز بذارید!! هیچ کس نمیتونه از اینجا فرار کنه وخودمم ‏
مراقبشونم!‏
‏ تا ‏
پایان ‏
این ‏
ماجرا،‏ نمیتونن ‏
فرار ‏
کنن!‏


مکانی نا معلوم! محل استقرار مرگخواران:

لرد:
-‏ واقعا همتون بی عرضه این! شما نمیتونید از پس این رنگ پریده ها بر بیایین! شرم و ننگ بر همتون! کی ها رو گرفتن؟

-‏ اااارربــــاااااب! شرمنده ام! ولی خیلیامون رو گرفتن!‏

-‏ کیا؟ زود باش بگو،‏ وگرنه خودت هم میری پیش اونا!‏

-‏ آماندا،‏ ماری،‏ روفوس،‏ ایوان،‏ ریگولوس،‏ وینسنت،‏ لینی.‏ بقیه رو هنوز بررسی نکردیم!‏

-‏ نههههههههههه! میکشمشون! نابودشون میکنم!‏

-‏ ولی ارباب با کدوم نیرو؟اونا تقریبا هیچ یک از اعضای کلیدی شون رو از دست ندادن،‏ ولی ما تقریبا نصف نیروهامون رو از دست دادیم!‏

لرد:
-‏ !!!!!


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۶ ۱۲:۳۶:۱۰

قدم قدم تا روشنایی،‏ از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!‏

میجنگیم تا آخرین نفس!!‏
میجنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


تصویر کوچک شده


من در گذشته


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۰ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۱
از لندن کوچه ی دیاگون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 65
آفلاین
پس از چند دقیقه شام آماده شد محفلی ها با تمام سرعت شام را خوردند و به سرعت آماده رفتن شدند و دامبلدور هم برای گلرت علامتی فرستاد که محفلی ها به زودی به خانه ی ریدل میرسند پس از چند دقیقه همه آماده میشوند و به سرعت از خانه بیرون میروند همه به نزدیکی خانه ی ریدل آپارات میکنند..

فلش بک در خانه ی ریدل به زمانی که لرد ریگولوس را ذهن جویی میکد

لرد شروع به داد و بیداد میکند و به طور کاملا سهوی حدود ده بار نعره میزنه آواداکداورا که نور های سبز از چوبدستی اش خارج میشه و میره میخوره تو درو دیوار و بعد از خورد کردن در و پنجره ها کمونه میکنه و در این زمان حدود 5 مرگخوار گمنام جان به جان آفرین تسلیم میکنند گلرت حسابی از این اوضاع کیف میکنه ولی بعد که اوضاع یکم آروم میشه لرد میگه این ریگولوس پدر سوخته رو ببرید بندازید توی دژ مرگ و بترکونیدش .

پایان فلش بک

و اینک دوباره ادامه ی ماجرا پس از آپارات کردن اعضای محفل

محفلی ها در دو کیلومتری لیتل هنگلتون ظاهر میشن و به آرومی با حالتی اینجوری میرن سمت خونه ی ریدل وقتی یکم نزدیک میشن یهو طبق نقشه چوبدستی ها رو میکشن و همه نعره میزنن ماکسیم بمباردا خونه شروع میکنه به ریزش وگلرت میبینه دیگه اوضاع داره خراب میشه سریع چوبدستی شو میکشه و به صورت رندوم میگیره سمت یکی از مرگخوارا و داد میزنه ریلاشیو!! مرگخوار بیچاره بر اثر سوختگی های زیاد طلسم گلرت هومن جا جان به جان آفرین تسلیم میکنه و گلرت هم سریع به بیرون آپارات میکنه و میره در کنار بقیه ی محفلی ها مشغول جنگیدن میشه مرگخوار ها و لرد هم بی کار نیستن و به دو گروه تقسیم شدن یه گروه مشغول دفاع از خوونه و یک گروه هم مشغول تعمیر خونه با تمام سرعته ولی محفلی ها بعد از اینکه میزنن نصف مرگخوار ها رو میترکونن به داخل خونه حمله میکنن ولی طلسم های حفاظتی و مرگخواران مقاومت میکنند محفلی ها در خانه شروع به جنگ میکنند در این حین لرد و دامبلدور دارن دوئل میکنند گلرت هم تا حد امکان برای مرگخوار ها خرابکاری میکنه و در این حین هم هیچ کس نمیفهمه که چوب های نگهدارنده ی خانه دارند کم کم خرد میشن و خانه ی ریدل داره تبدیل به ویرونه میشه...


ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۴ ۲۰:۱۷:۴۹
ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۴ ۲۰:۲۰:۱۳
ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۵ ۱۵:۰۲:۳۳

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏.


تلاش، کوشش و فعالیت برای داشتن وزارتی بهتر


چوبدستی یاس کبود / بدبختی و فقر و رکود
شاه بلوط پر حرف باشد،قیس بد گویی کند / چوب ون لجبازی و فندق شکایت ها کند

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ جمعه ۲ تیر ۱۳۹۱

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
محفل ققنوس

دامبلدور بر روی صندلی صورتی رنگی نشسته بود و منتظر بود که مالی شما را آماده کند. همانطور که بر روی صندلی نشسته بود صدای بوقی بلند از اتاق دامبلدور در طبقه بالا به صدا در آمد.

دامبلدور با نگرانی به طبقه بالا رفت. محفلی ها هم که شدت نگرانیشان کمتر از دامبلدور نبود به دنبال او رفتند.

دامبلدور به تندی در اتاقش را باز کرد و از کشوی میز تحریرش که بر روی آن چند پاکت نامه و یک قلم پر بود وسیله ای مستطیلی بر داشت و با چویدستیش سه بار بر وری آن به آرامی ضربه زد. به محض این که برای بار سوم چوبدستی به وسیله مستطیلی شکل بر خورد کرد صدا قطع شد.

محفلی ها که به شدت تعجب کرده بودند نتوانستند حرفی بزنند به خاطر همین آلبوس شروع به صحبت کرد:
- این یه وسیله بود که خودم یه هفته پیش ساختمش. اسمش را هم گذاشتم خبر کن. یه وسیله هم عین همین دست گلرت. بهش گفتم که هر وقت وقت حمله شد این را فعالش کن. الان هم فعالش کرده. ما باید هر چه زودتر به خانه ریدل ها بریم. فکر کنم اونجا هرج و مرج شده که گلرت ما را خبر کرده. این جوری ما خیلی راحت تر میتونیم مرگخوار ها را نابود کنیم.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.