جلسه اول : چفت شدگی به چه کار می آید؟؟؟همه بچه ها در پشت در ایستاده بودند بودند. همگی پس از یک خواب بسیار راحت و یک صبحانه بسیار لذیذ آماده درس بودند. اولین درس آنروزشان طبق برنامه شان ذهن خوانی و چفت شدگی بود.آنها در حال صحبت یا یکدیگر بودند. پس از گذشت چند لحظه و برخاستن صدای زنگ در آرام آرام باز شد و بچه ها به داخل رفتند. ریموس لوپین پشت میز نشسته بود. پس از جای گرفتن تمامی بچه ها بر روی صندلی های خودشان ریموس لوپین لب به سخن گشود:
سلام! من ریموس لوپین هستم. از این به بعد مرا پرفسور لوپین خطاب کنید.
ریموس لوپین ادامه داد: برنامه کارتان از این قرار است. سپس چوبدستیش را به طرف تخته گرفت و این کلمات بر روی تخته نقش بست:
جلسه اول: چفت شدگی به چه کار می آید؟
جلسه دوم: طریقه استفاده از چفت شدگی
جلسه سوم: طریقه ذهن خوانی
جلسه چهارم: طریقه خواندن ذهنی که چفت شده است
جلسه پنجم: ورد های مدافع ذهن خوانی
ریموس لوپین ادامه داد: پس طبق این برنامه موضوع این جلسه ما چفت شدگی به چه کار میاید است.
با ادا کردن این جمله چوبدستی خود را بار دیگر به طرف تخته گرفت و این کلمات به صورت درشت بر بالای تخته به عنوان تیتر نمایش داده شد:
جلسه اول: چفت شدگی به چه کار می آید؟
او ادامه داد:
کمی در مورد این موضوع صحبت میکنم. چفت شدگی یک عمل خیلی مهم در زمان جنگ است زیرا شما مطمئنن وردی را که تصمیم به گفتن آن دارید در ذهن خود مرور میکنید و اگر طرف مقابل ذهن خوانی بلد باشد میتواند خیلی ساده خود را برای حمله بعدی آماده کند.همچنین وقتی در حال انجام دادن یک ورد غیر لفظی هستید نیز طرف مقابل میتواند با خواندن ذهن شما ضد طلسم آن را به صورت بسیار سریع اجرا کند.پس باید چفت شدگی را اجرا کنید. خب چند ورد برای چفت شدگی را برایتان به نمایش در میاورم.هوووووووم. استرجس تو بیا اینجا ببینم.
استرجس از پشت میزش برخاست و با قدمهایی محکم به سوی ریموس لوپین رفت. ریموس گفت: کف دستت رو بیار.
استرجس کف دستش رو جلو آورد. ریموس چوبدستیش را بر روی آن گذاشت و وردی را زمزمه کرد. ناگهان دست استرجس سبز رنگ شد. ریموس گفت: استرجس برو بشین. در ضمن دیگه نبینم با رومسا حرف بزنیا
استرجس که فهمیده بود ریموس لوپین صدایش کرده بود. با ناراحتی کنار رومسا نشست. ریموس برای توضیح گفت: از این به بعد برای تنبیح شما این ورد به کار میاد. هووووووووووم. هدی تو بیا.
هدی با ترس و لرز گام برداشت و به سوی میز معلم رفت. به دستور معلم دستش را بر روی میز گذاشت. ریموس با او نیز همین کار را کرد اما دست او به جای رنگ سبز رنگ آبی را به خود گرفت. ریموس با توضیح خود حیرت بچه ها را از بین برد: این ورد نیز برای تشویق شماست. هدی آفرین. چون که معلومه خوب به حرفام توجه میکنم.
خب و اما حالا نوبت به نمایش در آورد ورد هاست. سپس چوبدستیش را به سوی مغزش گرفت و فریاد بر آورد: سیندالیوس ریویوس. اتفاقی نیفتاد. ریموس لوپین لب به سخن گشود: خب کی بلده ذهن خوانی کنه؟
استرجس دست سبزش را بالا برد. ریموس گفت: ذهن هدویگ رو بخون. او چون میدانست چی در ذهن هدی میگذرد این سخن را گفت. استر گفت: چشم. و مشغول شد. سپس رو به پرفسور کرد و گفت: هدی دارد به این فکر میکند که این رنگ ها به چه کار می آید.
ریموس لوپین گفت: آفرین استرجس. حالا ذهن منو بخون.
استرچس شروع کرد. پس از 10 دقیقه گفت: امکان ندارد. هیچی معلوم نیست. ذهنتان کاملاً بسته است.
ریموس لوپین برای نصیحت کردن بچه ها لب به سخن گشود: بچه ها پیشنهاد میکنم این ورد را به خاطر داشته باشید. در مواقع جنگ خیلی به کمکتان می آید.
در ضمن این وردها برای تفریح و سرگرمی بودند و هیچ خاصیت دیگری نداشتند.
و حالا آنها را از بین میبرم.
استر و هدی:
ریموس لوپین ادامه داد: لیستی از ورد ها را برروی تخته برای شما ذکر میکنم:
سونیتریسکو
بیلیوس لبیسکاریسکا
دانیگا اوریگا
لهیک سنیر کم
دیویوس ناتریوسکا
لاندروم آنیا باتومسکا
این ها ورد هایی هستند. که میتوان با استفاده از آنها چفت شد. در جلسه آینده طریقه اجرای آنان را برای شما با خود می آورم.
تکالیفتان عبارت است از جواب دادن به سؤال های زیر و تهیه کردن یک مقاله 40 خطی در رابطه با کاربرد چفت شدگی.
1- بهترین ورد مربوط به چفت شدگی را بنویسید.
2- بهترین راه برای چفت شدن در زمان جنگ چیست؟
3- وردی را که با آن بشود هم چفت شد و هم به چیزی فکر کرد چیست؟
سپس ادامه داد: امیدوارم از این جلسه استفاده لازم رو کرده باشید. خدانگهدار.