بنــــــــــــــــــــــــــگ درا باز ميشه و من بدو بدو ميام تو
كمكككككككككككك يكي كمكككككك كنه
بيق بيق بيق پيششششش(يه كاميون داره عقب عقب مياد دم در دفتر حاج آقا داركي)
مودي:بيا بيا بيا بسه خوبه، درا رو وا كن....
داركي:اين چيه؟!!!
مودي:يه كاميون پر از صندلي و ميز اوردم فكر كنم كافي باشه براي جلسه امروزمون...
مودي:اارربببببدددده!
يه صندلي پرت مي كنه طرف من...من جا خالي ميدم...مي خوره به سوروس...
سوروس:آآآآآآخ..ميذاريد آدم دو لقمه غذا بخوره؟!
داركي:فقط دو لقمه؟ يخچالو تكوندي تو!!!ولي عيب نداره فدات شم...درود بر سوروس...سوروس دوست داريم
من:حاج آقا كي مي خواي تكليف ما رو روشن كني
داركي:دخترم فعلا مشغولم ميبيني كه به خاطر اين پرونده نزديك بود لت و پار شم
مودي:من كار ندارم...من طلاق مي خوام
يه ميز پرت ميشه طرف داركي
داركي:آآآآآآآآآآآآخ
سوروس:حااااااااااااااجــــــــــــــــــــــي ،سيد تو كشتن
داركي:چي داري ميگي منو زدن تو دردت ميگيره...
داركي از زير ميز خرد شده مياد بيرون
داركي:باشه باشه...چه زوج خشني هستن اينا
من:چي گفتي؟!
داركي:هيچي هيچي!!!خب بريم سراغ پرونده...بله دخترم مودي ميگه شما بايد خسارت بدي؟
من:خسارت ؟!خسارت چيو؟؟؟
داركي:بفرما اينم ليستي هست كه ايشون درست كردن!
من ليستو ميگيرم و همين جور كه شروع به خوندن مي كنم اخم هام ميره تو هم انگاري ابروهام به هم چسبيده...لب ها سفت به هم فشرده(مثل تو كتاب
)
من:قاب عكس جد پدرت؟ مجسمه كه دوست دخترت بهت داده؟ صندلي عتيقه؟رداي نو؟ ديگه چي اين مزخرفات چيه اينجا نوشتي؟هان؟
حاج آقا آخه اين الستور فراري اين همه چيز از كجا بياره؟ وقتي اومد خونه من نشست يه چمدون كوچيك با خودش اورد كه توش چند تا جوراب و چندتا پيژامه و چند تا پاي چوبي يدكي توش بود!همين تمام حاصل زندگيش همين بود...
تازه مگه اين الستور قبل از من هم دوست دختر داشت؟!!!!
اين بعد از ازدواج با من اينجوري شد...شروع كرد دنبال دخترا رفتن...چشمو گوشش هم باز شد...اين همه شاهد حاج آقا بپرسيد بگيد قبل از من ايشون با كسي بودند اصلا؟!!
مودي:من اعتراض دارم...اين منو ميزنه...خواب خوش من ندارم...فقط نق ميزنه كه برو برام جواهرات و هديه اين جور چيزا بخر..مگه من سر گنج نشتم
منم:اووووووه اوووووووه من تو رو مي زنم اي موش مرده كلاه بردار دو رو...
من آستينمو ميزنم بالا و دستم رو نشون داركي مي دم...جاي دايره هاي قرمز رنگ از بالا تا پايين دستم مشاهده ميشه
داركي:ااااا خواهر استغرالله!شما نا محرميد
من:بفرما اينم جاي گازايي هست كه اين ميگيره.
مودي:درووووغگوووو !!!
چندتا ميز و صندلي پرت ميشه طرف من...من چند تا شون جا خالي مي دم و شروع مي كنم اونا رو به طرف مودي پرت كردن...
داركي:بسه بسه ايوواااااااااي دفترم از دست رفت
داركي ميپره وسط جلوي مودي رو ميگيره و سوروس هم مياد جلوي منو ميگيره
مودي:ولم كنــــــــــين اگه من دستم بهت نرسه
گــــــــــــــاز ...اووووووخ آآآآآخ
داركي:بسه سايلنسيو!آروميوس!
يدفعه من و مودي ساكت ميشيم و مارا مي نشونن رو صندلي
سوروس:ايول از همون اول اين كارو مي كردي!
داركي:ببينيد دخترم پسرم...شما دو تا هنوز جوون هستين...هنوز راه درازي در پيش روتون هست...شايد اين موضوعي كه پيش اومده بين تون هم كار دشمن بوده...من مي گم اين اسمشو نبر تو اين كار دست داشته يعني همون لرد مم...
سوروس:ااااا نگو ديگه اسمشو چندشم ميشه
داركي:آره من مي گم توطئه اون بوده...اين اسمشو نبر مي دونسته كه شماها پولدار هستين به همين خاطر مي خواسته شما رو سر به نيست كنه...اون مي دونه كه مينروا اون ويلاي پدريش خيلي ارزش داره و توش كلي گنج و آثار باستاني توشه به همين خاطر مي خواد شما ها رو از هم جدا كنه و بعد از جدايي شما نصف ويلا براي مودي ميشه نصفش هم براي مينروا...اون طوري هم مي تونه راحتر شما ها را سر به نيست كنه.شما بايد متحد بمونيد.
اون سدريك هم نمي دونم چش شده.نمي دونم اسمشو نبر چيزي بهش وعده داده يا اونو گذاشته زير طلسم فرمان و گذاشته بره اين ور و اون ور سهام بخره؟!! مشكوكهههههههههه!
مودي:پس ما چي كار كنيم؟
داركي:ميگم كه قضيه پيچيده س فعلا شكايات شما هم حل نشده پس طلاق مجاز نيست.تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق با چكش ميزنه رو ميز
تانكس: من چي به من رسيدگي نكرديد؟!
داركي:اي خدا من چقدر مشغله فكري دارم....باشه به شما هم رسيدگي مي كنيم..يكي يكي