کمپانی برداران مرگ خوار 18 فیلم خود را تقدیم میکند.
(با توجه به کسانی که یک سری حرف پشت سر من زدند
)
نام فیلم:زز ها
با شرکت:
اناکین و اناکینه
ادوارد جک و لورا جک
دراکو و انیتا
ولدی و ولدیه
ایگور کارکاروف
-----------------------------------------------------
اناکینا:اناکین جورابامو شستی؟!!
اناکین:بله عیال
اناکینا:لباسامو اتو زدی؟!؟
اناکین:بله عیال
اناکینا:ظرفها رو شستی؟!؟!
اناکین:بله عیال
اناکینا:بپر سر کوچه دو تا آدامس بیگی بیار!
اناکین:ولی عیال......
اناکینا:چی شنیدم!!تو روی من وا میستی جواب میدی!
اناکین:اشتباه کردم عیال منو ببخش! دیگه تکرار نمیشه!
-------------------------------
در خانه ی دراکو
انیتا:جوارابامو شستی؟!؟؟!
دراکو:بله عیال
انیتا:بپر سره کوچه یک کرم سفید کن برای من بگیر(پوست صورت سفید کن)
دراکو: میخوای پوست صورتت سفید شه عیال!؟؟!
انیتا:آره ه.ه.ه.ه.ه.ه.ه.
دراکو:ولی اینطوری که به من نمیای...چون پوست صورت من صورتیه
!
انیتا:اه...دراکو خسته شدم از بس بهم گفتن...پلنگ صورتی
!
دراکو: کی بهت گفته پلنگ صورتی؟!؟!؟!؟!
انیتا:غیرتی نشو بابا!!بشن سر جات!!به خودتم میگن پلنگ صورتی!
دراکو:هیشکی منو دوست نداره
----------------------------
در خانه ادوارد
لورا جک:ادی...جورابامو شستی!!
ادوارد:بله لورا خانوم!
لورا جک:بپر سر کوچه دو تا نوشابه بیگیر بیار!
ادوارد:نوشابه.....نوشابه در آسلامیوس
لورا جک:کارت به جایی رسیده که به منم میگی آسلامیوس!!
ادوارد:ببخشید عیال..منو ببخشید....
ادوارد:به آسلامیوس قسم که دیگه تکرار نمیشه!
--------------------------------
در خانه ی ولدومورت
ولدیه:جورابامو شستی؟
ولدی:بله..عیال
ولدیه:بپر سر کوچه دوتا چایی بردار بیار
ولدی:
ولدی:چشم
ولدیه:از اون ور هم برای من بستنی بیگیر بیار
ولدی:چشم..عیال
ولدیه:قربونه آدم چیز فهم!
ولدی:
-------------------------------
یک روز قبل از خواستگاری برای ایگور
ولدیه و لورا و اناکینا و انیتا در آشپز خونه بودند و خود ادوارد،ولدی،دراکو،اناکین در سالن بودند!(ایگور هم بود)
اناکین:ببین ایگورجان تو نباید در زندگی زن ذلیل باشی...باید بزنی تو گوش عیالت..مثل من...
اناکینا:چی.ی.ی.ی.ی.ی.ی.گفتی.ی.ی..ی.ی.ی.ی.ی..ی.ی.ی؟؟!؟!؟
اناکین:نه عیال داشتم به ایگور میگفتم که مثل من عیالشو دوست داشته باشه و کار های عیالشو انجام بده!
ایگور: شما زن ذلیل نیستی؟!؟
دراکو:ببین ایگور..تو نباید مثل اناکین باشی تو باید مثل من بزنی تو گوش عیالت.....
انیتا:چی.ی.ی.ی.ی..ی.ی.ی..ی..ی.ی..ی.ی.!!!!جرات داری بگو!!!!!!
دراکو:نه عیال داشتم به ایگور میگفتم که چه خوب میشه یک عیالی مثل عیال من گیرت بیاد!؟؟!
ایگور:
:
ولدی:ایگور.....اینا رو ول کن.....تو باید سعی کنی مثل من باشی که به عیالم میگم یگ چیزی ...سریع حرفمو گوش میکنه!!
ولدیه:چی.ی.ی.ی..ی.ی.ی..ی.ی.ی.ی..ی.ی.ی..!!!چی کار میکنم من؟!؟!
ولدی:نه عیال...داشتم به ایگورمیگفتم که باید مثل من به حرف عیالت گوش کنی!
ایگور:
ادوارد:خاک بر سر زن ذلیلتان کند!!آسلامیوس شما را نگه نخواهد داشت!!
لورا:چی.ی.ی..ی.ی.ی..ی.ی.ی.ی..ی.ی.ی.ی..ی.
حاجی:عیال داشتم میگفتم به ایگور که باید عیالی خوبی داشته باشی تا آسلامیوس نگه دارت باشد!
--------------------------------
روز خواستگاری
لورا:خوب مثل اینکه ما باید عروس دوماد رو تنها بگذاریم که با هم حرف بزنند
--------------------
عروس:شما نمیخواید حرف بزنید؟!؟
ایگور
:
عروس:خوب...آقای ایگور....معیارهای شما برای زندگی با من چیست؟!؟
آنتونعلی:
--------------------------------
یک سال بعد(ایگورهم صاحب عیال شد)
ایگور:عیال جورابامو شستی؟!؟!؟!؟
کارکاروفه:بله عیال
ایگور:بپر سر گوچه دو تا آدامس بردار بیگیر بیار!
کارکاروفه:چشم ایگور