دوربین با سرعت شروع به حرکت در آسمان می کنه و بعد ساختمان مدور و بزرگی پیدا میشه که نور پردازی زیبایی روی اون شده و وقتی دوربین وارد ساختمون میشه زمین کوییدیچ بزرگی با تماشاگران فراوان نمایان میشه !
یه نوشته شپلق می خوره وسط تصویر : کمپانی اوباش تقدیم می کند !
همون لحظه دوربین از روی چشم های خمار دانگ ، بعد چشم های خشن لودو ، بعد چشم های پر خون بورگین و دست آخر از روی چشم های شفاف پیوز رد میشه :hammer:
تصویر عوض میشه : ماندانگاس در حالی که صدایش کمی بالاتر رفته بود و مشتش را در هوا تکان میداد گفت: اگه ریاست این گروه به دست منه بهتر از اینه که ریاست گروهمون به دست یک روح مزاحم باشه که معلوم نیست چرا چوبدستی دستش میگیره.
دوباره یه نوشته می خوره وسط تصویر : نبر نابرابر
آهنگی حماسی شروع به پخش میکنه . دوربین از صورت بورگین جدا می شود و اوج می گیرد . فقط پل سیلور به همراه دو گروه در دو طرف آن دیده می شوند ( تعداد هافلپافی ها و وزارت خونه ای ها بیشتر از اوباش است ) چند لحظه سکوت برقرار می شود ! (آهنگ حماسی بعد از چند ثانیه اوج می گیرد !)
تصویر عوض میشه ، آهنگ ادامه داره الیور غرق در خون روی زمین افتاده است ... جرج ، چارلی را کشان کشان عقب می کشد زاخاریاس از روی بدن بی جان لودو رد می شود …ریموس فریاد بلندی می زند
...
صحنه تاریک می شود ! نوشته ای کم کم پدیدار میشه : جمعه 29 تیر ماه
بورگین با یک زن خوشگل دست در دست هم در مرلینگاه :hammer: نشتند و چهل و شش ملیون بچه قد و نیم قد دارن دور و برشون بازی می کنند
بار دیگر نوشته ای میخوره وسط صفه : نبرنابرابر
« کمپانی اوباش تقدیم می کند »
این نوشته سفید رنگ کم کم از روی صفحه محو میشه و نوشته دیگه روی تصویر شکل می گیره و پر رنگ و پر رنگ تر میشه تا کاملا واضح دیده بشه :
[color=6666ff][size=medium]نبرد نابرابر[/size][/color]
بعد تیتراژ شروع میشه : دیشب اومدم خونتون نبودی ... راستشو بگو کجا رفته بودی ؟
نویسندگان : ویولت بودلر ، الیور وود ، پیوز
تدارکات : بورگین
تهیه کننده : کمپانی اوباش
کارگردان : پیوز
تصویر سفیده سفیده ! کم کم دوربین زوم اوت می کنه و معلوم میشه اون سفیدی یک ماه بوده !
دوربین با سرعت شروع به حرکت در آسمان می کنه و بعد ساختمان مدور و بزرگی پیدا میشه که نور پردازی زیبایی روی اون شده و وقتی دوربین وارد ساختمون میشه زمین کوییدیچ بزرگی با تماشاگران فراوان نمایان میشه !
دوربین کم کم زوم میکنه روی یک نقطه و دسته اوباش بورگین پدیدار میشن که نشستن و دارن بازی دو تیم بلغارستان و آلمان رو نگاه می کنن !
در این میان بورگین ناگهان بر می گرده و به سمت دیگر ورزشگاه نگاه می کنه. دوربین اون سمت رو نشون میده... هافلپافی های اصیل نشستن و لودو بگمن و ماندانگاس فلچر ، دو تا سردستشون هم دارن به بورگین و پیوز نگاه می کنند. همون لحظه دوربین از روی چشم های خمار دانگ ، بعد چشم های خشن لودو ، بعد چشم های پر خون بورگین و دست آخر از روی چشم های شفاف پیوز رد میشه :hammer:
در همین لحظه یکی از تماشا چی ها سعی می کنه بیاد جلو دوربین که توی فیلم باشه ، پیوز و بورگین بلند میشن و به سمت هافلپافی های اصیل میرن .
در این هنگام دوربین ناگهان مات شد. سپس آرام آرام تصویر کوچک شد و پیوز در حالی که خود را برای انداختن بهترین متلک ها آماده میکرد دیده شد.
سرانجام حرکت آهسته تمام شد و دو گروه به هم رسیدند. دوربین سرانجام توانست محیط را شناخته و از پخش چشمان قرمز بورگین و لودو دست برداشت.
بورگین در حالی که سعی میکرد متلک های بهتری پیدا کند گفت:
- وایسا ببینم، لودو بگمن. رییس برگزاری مسابقات کوییدیچ در قسمت عادی؟؟ میخواین با ما بیاین به لژ؟؟
در این هنگام لودو بگمن که چشمانش مدام سرختر میشد گفت: اه نه مایل نیستیم. معمولا ما از گالیون هامون استفاده میکنیم تا زورمون
و تمسخر آمیز ترین لبخند را تحویل او داد.
در این هنگام ماندانگاس گویی اصلا حواسش به ماجرا نبود گفت: وای اینا رو ببین. پیوز تو انقدر پولدار بودی وقتی زنده بودی؟؟
و درحالی که زمردی را در دستش نگه داشته بود با خوشحالی به او نگاه میکرد.
پیوز اینبار شروع کرد:خب میبینم که دزدی گروهتون پیشرفت کرده. خوبه. اما فکر نکنم بتونین با پوشش گروهتون ما رو گول بزنین. همه ی اعضای دسته ی اوباش میدونن کار اصلی گروه هافلپافیهای اصیل رو ماندانگاس با هنرش انجام میده
برای اولین بار به ماندانگاس برخورد و در حالی که صدایش کمی بالاتر رفته بود و مشتش را در هوا تکان میداد گفت: اگه ریاست این گروه به دست منه بهتر از اینه که ریاست گروهمون به دست یک روح مزاحم باشه که معلوم نیست چرا چوبدستی دستش میگیره.
کم کم دیگر اعضای گروه هافلپافیهای اصیل و دسته اوباش در اونجا جمع میشدند.
همه اعضای هافلپافی های اصیل در مقابل اعضای اوباش ایستاده بودند! بورگین که خیلی اعصابش خرد شده بود دستش را بلند کرد تو توی گوش لودو بزند اما پیوز گفت : « صبر کن بورگین ... اینجا ورزشگاهه ، دعوا درست نیست ! من میگم فردا ظهر ، دم پل سیلور قرار بگذاریم
ماندانگاس سر تکان داد و لودو گفت : « خوبه»
سپس همه اعضای هافلپافی های اصیل از سالن بیرون رفتند و اوباش هم با خیال راحت نشستند به دیدن بازی :hammer:
[b]فردا ظهر ، پل سیلور [/b]
اوباش یک طرف پل ایستادند و هافلپافی های اصیل طرف دیگه ! اوباش از این طرف فوش میدن هافلپافی ها از اون طرف تا اینکه ییهو ماموریت وزارت جادو می رسن و کنار هافلپافی های اصیل وایمیسن و می گن : « خودتون رو تسلیم کنید »
بورگین : « فکر کنم خیانت شد بهمون .. باید بزنمشون و فرار کنیم »
...
« کمپانی اوباش تقدیم می کند »
این نوشته سفید رنگ کم کم از روی صفحه محو میشه و نوشته دیگه روی تصویر شکل می گیره و پر رنگ و پر رنگ تر میشه تا کاملا واضح دیده بشه :
[color=6666ff][size=medium]نبرد نابرابر[/size][/color]
بعد تیتراژ شروع میشه : دیشب اومدم خونتون نبودی ... راستشو بگو کجا رفته بودی ؟
نویسندگان : ویولت بودلر ، الیور وود ، پیوز
تدارکات : بورگین
تهیه کننده : کمپانی اوباش
کارگردان : پیوز
دوربین از صورت بورگین جدا می شود و اوج می گیرد . فقط پل سیلور به همراه دو گروه در دو طرف آن دیده می شوند ( تعداد هافلپافی ها و وزارت خونه ای ها بیشتر از اوباش است ) چند لحظه سکوت برقرار می شود ! (آهنگ حماسی به صدای کمی شروع می شود و بعد از چند ثانیه اوج می گیرد !)
دوربین از جلو تصویر بورگین را می گیرد ، چهره ی بورگین در هم می رود ، چوب دستی اش را بیرون می آورد و به طرف هافلپافی ها و وزارت خانه ای ها می گیرد و فریاد می زند : برای اوباش ! حمله !
اوباش همزمان چوب دستی خود را بیرون می آورند و به طرف مقابل حمله می کنند !( دوربین آن سوی پل را نشان می دهد ! ) آثار ترس در چهره ی اعضای وزارت خانه و هافلپاف دیده می شود ! تصویر تاریک می شود . ( آهنگ با صدای بلندی پخش می شود )
تصویر آرام آرام روشن می شود ( تصاویر زیر نشان داده می شود )
نور قرمزی به طرف لودو می رود ...فلچر کنار پل سنگر گرفته است و فریاد می زند ...موهای ویولت توی هوا تاب می خوردند ...کراوچ با لبخند موزیانه چوب دستی اش را به طرف روبرو می گیرد ...
الیور غرق در خون روی زمین افتاده است ... جرج ، چارلی را کشان کشان عقب می کشد زاخاریاس از روی بدن بی جان لودو رد می شود …ریموس فریاد بلندی می زند ...
صحنه تاریک می شود !
بورگین داد زد:هوی ریموسیووو هووو!داد نزن پرده گوشم پاره شد آخ!
ریموس از اون طرف میدون جواب داد:هووووی!بورگینیوووو هووو!خودت هم داری داد میزنی!آخ!
الیور به این صورت :yeyebrow: این ور و اون ور رو نگاه میکنه و پا میشه گوجه رو از رو صورتش پاک میکنه(نکته انحرافی:برای خونین کردن صحنه از گوجه استفاده کرده بودن! :hammer: )و بعد میپرسه:الان شما دارید برای چی داد میزنید؟مگه کسی داره حرف میزنه؟
بورگین یه نگاه میکنه میبینه همه دارن در سکوت به اون و ریموس نیگا میکنن بعد برای این که کم نیاره یه دونه میزنه تو سر پیوز که نزدیکترین فرده و بعد از این که دستش از بدن پیوز رد شد رو به بقیه اوباش داد میزنه:خب چرا وایسادین؟به شیوه اوباش حمله کنید دیگه!
چارلی:ببخشید شیوه اوباش دیگه چیه؟
جرج که داره با تیپا حساب فلچر رو میرسه داد میزنه:داداشی جونم یعنی خر تو خری بزن!!
چارلی:آها!اوکی!دِ برو که رفتیم!!!
سر انجام ملت غیور و آسلامی (!) اوباش با یک حرکت انتحاری آخرین باز مانده هافلپافی های اصیل را که دنیس بود از پا در آوردند و به سراغ چند مامور باقی مانده وزارت رفتند.افراد وزارت شامل یک کروکودیل (!) ، یک کارآگاه ، یک زن بسیار زیبا :hammer: ، یک مرد خپل و یک پسر نسبتا جوان دراز می شد !
اوباش باقی مانده که شش نفر بودند حمله ور شدند و با حرکاتی که بیشتر از حیوانات انتظار می رفت تونستند اونها رو شکست بدند.فقط اون زن زیبا مونده بود که بورگین بی ناموس خودش شخصا دست بکار شد !!!!!
[b]دو سال بعد[/b]
بورگین با همون زنه دست در دست هم در مرلینگاه :hammer: نشتند و چهل و شش ملیون بچه قد و نیم قد دارن دور و برشون بازی می کنند .
[b]پایان :
کاری از کمپانی اوباش
سایر بازیگران :[/b]
زن زیبا رو ...... سوفیا لرن (!)
کارآگاهان وزارت .. سیاه لشکر ها بدبخت
کوروکدیل ......... حیوان دست آموز دانگ
تماشاگران کوییدیچ ....... افغانی های سر میدون