- چه عجیب!
امپراطور از دور میز وسط سالن دور شد و به اطراف نگاه کرد.
- هوووم جای خوبیه... البته خیلی جای عجیبه! راستی سالازار آمار مهندس پروژه رو گرفتی؟!
سالازار کماکان به پرزنتشین کرمهاش داره ادامه میده:
این کرم نارنجیه رو میبینین بچهها؟ رمز موفقیت ماست!
کریچر: این سبزه!
سالازار: جنهای خونگی کوررنگی دارن!
سیریوس: به نظر منم سبزه!
سالازار: افراد خانوادهی بلک هم بیماری آستیگمات موروثی دارن!
اسکاور: من نمیخواستم چیزی بگم ولی به نظر منم سبزه!
سالازار: مواد شیمیایی دستمال روی توئم اثر گذاشتی!
سریوس: سبزهها
سالازار: تو با گرگویژن ميبینی!
امپراطور: سالازار...
سالازار: چیه؟! لابد کرمه سبزه؟!
امپراطور: نه خب اون که عجیبه چرا سبزه! منتهی کلاً عجیبه که کرمه چطوری قراره ما رو به هوکی برسونه؟
و برای لحظاتی همه به فکر فرو رفتند.
کریچر: همهی زمین رو میخوره و ما از زیرزمین وزارتخونه حمله میکنیم به اونجا؟
اسکاور: کرم رو میاندازیم لای دستمال و وقتی هوکی فین کرد میره تو دماغش و اون رو خفه میکنه؟
سیریوس: کرمه وقتی ماه کامل شد تبدیل به گرگینه میشه و به وزارتخونه حمله میکنه؟
امپراطور به نظر عجیب میرسید.
سالازار: راستش من نظرم این بود که واسه گودبرداری ازش استفاده کنیم و کلی درآمد کسب کنیم و بعدش با پولش توی گرینگوتز سرمایهگذاری کنیم و بعدش از سود سهامش یه شرکت جعلی صادرات و واردات باز کنیم و بعدش با وزارتخونه قرارداد اختصاصی ببندیم و بعدش طی یه پروسهی چندین ساله تمام تجهیزات وزارتخونه رو ما تامین کنیم و به این ترتیب کنترلش رو در دست بگیریم و توی انتخابات بعدی لابی ایجاد میکنیم و شانس پیروز شدن نامزد تحمیلی ما بیشتر از ۴ درصد خواهد بود.
امپراطور بیشتر به نظر عجیب میرسید.
کریچر: این خوبه!
اسکاور: موافقم خیلیم زود و سریع جواب میده.!
سیریوس: ایول سالازار! الحق که مغز متفکر گروهی!
سالازار: ایول! خب امپی نظرت چیه؟
امپراطور: هوووم... به نظر من استفاده از سلاح خطرناکی مثل کرم سنگخوار زیرزمینی برای گروه خفن و سطح بالایی مثل ما هم خطرات خودش رو داره و باید به عنوان سلاح مخفی نگهش داریم و فقط در موافق حساس ازش استفاده کنیم.
سالازار با دقت کلهی سلاح مخوف اتحاد خاکستری را ناز ميکرد.
امپراطور: خیله خب! بعد از پیچوندن سوژهی پست قبلی به برنامههای اصلی خودمون میرسیم!
سالازار: پس اعضای جدید چی میشن؟!
امپراطور: تو قرار بود پیداشون کنی! به من چه! ولی اون پروژهی دزدیدن خانمهای متشخص رو خیلی پایم! با اولویت یک دنبالش کن! میتونیم برنامهی دزدیدن هوکی رو بهانهای قرار بدیم و به چندین جای مختلف حمله کنیم! فقط یادت نره بچهها رو با دستگاه "رنکیاب" مجهز کنی! شعار ما همیشه کیفیت گرایی بوده نه کیمیت گرایی! سیریوس بیزحمت سر این نقشه رو نگه دار. :grin:
و سیریوس سر نقشه را نگه داشت و نقشهای عظیم که همینطور هی کش ميیومد روی میز باز شد و بعد از بس گنده بود از روی میز پایین افتاد و ادامش روی زمین باز شد و بعد همینطور تا قسمتهای انتهایی تونل ادامه پیدا کرد.
اسکاور: واه چه نقشهی خفنی!
امپراطور: نه اون بقیش کاغذ چکنویسه. من کلاً همین کاغذه همرامه همیشه روی همین مينویسم. همیشه یه جای خالی داره... اِ خب سالازار پاتو وردار ببینم... امم آره همینه! اون قسمت برآمدگی نقشه چی اونجا؟
امپراطور با دستش به سمت برآمدگی اشاره ميکنه و کاغذ ورمیاد و از زیرش یه ساحره معلوم میشه.
امپراطور: چه عجیب!
سالازار: کجاش عجیبه! مری باوده دیگه!
امپراطور: آو اوکی! آخه راستش من اون قسمتهای قبلی رو نخونده بودم!
مریباود: آخیش! من کمکم داشتم نگران میشدم که فراموش شدم! یعنی من الان عضو اتحاد خاکستری شدم؟!
سالازار: صددرصد!
امپراطور: البته که نه!
اسکاور: اوهوم!
سیریوس: شما؟!
کریچر: چــــــــی میـــــــگی؟!
و در یک لحظه همهی اعضای اتحاد به هم خیلی عجیب نگاه میکنند.
امپراطور: اهم! برای پذیرش عضویت اول باید مشخصه بشه که توانایی انجام امور خیلی خفن و سخت و در سطح بسیار بالای اتحاد خاکستری رو داری... به عنوان اولین مأموریت باید یک سری خانم متشخص...
سالازار یواشکی به امپراطور نزدیک میشه و درگوشی صحبت ميکنه.
سالازار:... اهم!... امپراطور عزیز این مأموریت فک نکنم برای یه ساحره خیلی مناسب باشه.
امپراطور: چه عجیب! خب ما مأموریت دیگهای نداریم که داریم. الان ضایع میشه جریان سالی! یه حرکتی بکن.
کریچر خودش رو به امپراطور و سالازار میرسونه.
کریچر: چطوره بدیم جورابای منو بشوره.. مأموریت خیلی سخت و غیرممکنیه.
سیریوس: یا وقتی من به شکل سگم من رو گردش ببره یا ترک موتورم بشینه باهم بریم تکچرخ بزنیم! خیلیم پیچیدس...
اسکاور: بچهها یه کم ضایس اینجا وایستادیم داریم درگوشی حرف میزنیم...
کریچر: هووو خوب خودت واسه چی اومدی...
اسکاور: دسو بنداز کریچ!
سیریوس: هووو کریچ رفیقمه!
سالازار: دوستان خواهش میکنم! چیــــــــــــــی؟! سیریش؟! به اسکی بد نیگا ميکنی؟!
بمباردوم! آوادکداورا! جریوس ماکسیمم!
ووووووووودا!
لوموس؟! آخ نقشهی حملم آتیش گرفت! دوستان خواهش ميکنم! صلح و دوستی و آرامش... آخ چشمم کرمی شد! بیگیر که اومد!
مریباود:
چند لحظهی بعد همه اعضای اتحاد با لباسای پاره و پوره ایستادن و امپراطور در حال با لگد خاموش کردن قسمتهای از نقشی روی میز هست.
سالازار: خیلی کار سطح پایینی بود... اونم جلوی یکی از اعضای جدید...
کریچر: چه عجیب!
امپراطور: هووو کریچ اون رو من باید بگم!
سیریوس: چـــــــــــــــــی میگی!؟
مریباود: آقایون خواهش میکنم! بسه دیگه! من خودم یه مأموریت انتخاب ميکنم
امپراطور: ایول! پس دزدیدن خانمهای باشخصیت تصویب شد!
مریباود: اِ نه من راستش میخواستم بگم از کرم سنگخوار زیرزمینی مراقبت میکنم.
سالازار: بد فکری نیس...
اسکاور: نه من مخالفم!
سیریوس: چی؟! تو مخالفی؟!
کریچر: سیرویس با کی بودی؟!
امپراطور: دوستان؟!
و همه به سمت امپراطور برمیگردن و امپراطور عصای بلند جادویش رو بالا میبره: ایمپریوس!
همه (با حالت رباتیک): فکر... بسیار... خوبیه...
امپراطور: خیله خب حالا که از موضوعات کرمی ما حل شده من نقشه رو توضیح میدم:
وزارتخونه سیاهه و هوکی طرف ولدمورته، در نتیجه قسمت زیادی از آرورهای از وزارتخونه رفتن و آرورهای فعلی خود مرگخوارا هستند. کسی مشکلی داره تا اینجا؟
اعضای اتحاد غیر از مریباود که مشغول ناز کردن کرم سنگخوار زیرزمینی هست با دقت غیرقابل باوری به حرفهای امپراطور گوش ميدن.
امپراطور: ایول چه با دقت گوش ميدین... ميگفتم! حالا جریان اینه که ما میخواییم قدرت رو در دست بگیریم و برای شروع کار ميخواییم وزارتخونه رو در دست بگیریم. منتهی نیروی کافی فعلاً نداریم به خاطر همین حالا که فعلاً سفید و سیاه زیر یه سقف... اِ زیر یه غار جمع شدیم میتونیم از پتانسیلهای هر دو طرف استفاده کنیم. خب نظری ندارین؟
مریباود: امپراطور جان نه که فضولی کنم ولی تحت طلسم فرمانن یه کم همچین بینظرن خب...
امپراطور نگاه عاقل اندر سفیهای به مریباود میاندازه یعنی خودم میدونستم و فقط میخواستم تو رو امتحان کنم و طلسم رو باطل ميکنه.
سالازار: ها؟! من هیچی نفهمیدم از این نقشه!
کریچر: ما نابود میشیم!
اسکاور: کاملاً نقشهی بیهودهای هست! :proctor:
سیریوس: نظر خاصی ندارم.
امپراطور دوباره عصاش رو بالا میبره و اینبار همه قبل از اجرای طلسم سریعاً خوب بودن نقشهی امپراطور رو تأیید میکنند.
امپراطور: خب ميگفتم... راه حل ما فعلی ما همکاری با محفل ققنوس و آرورها و جادوگران سفید است.
جمع یهو به هم میریزه.
سالازار: چـــــــــــــــــــــی؟! اتحاد با محفل؟! هرگز!
امپراطور دستش رو بالا ميبره و دوباره جمع رو ساکت میکنه.
امپراطور: نگفتم اتحاد گفتم همکاری... با داخل گروه فعلی اعضایی مثل سیریوس و اسکاور رو داریم.
کریچر: اسکاور سفیده؟
امپراطور: نمیدونم راستش! ولی حدس ميزنم چون خیلی دستمال استفاده میکنه قاعدتاً هست...! و بله ميتونیم از اینا برای ارتباط با محفل استفاده کنیم. ما میتونیم به صورت دورهای خودمون رو طرف جادوگران سفید که الان به شدت ضعیف شدند نشون بدیم و بعد از سرنگونی وزارتخونه اهداف خودمون رو دنبال کنیم.
سالازار: کدوم اهداف دقیقاً امپی جون؟!
امپراطور: اِ سالی گیر نده دیگه! خلاصه نقشهی من اینه که گفتم! باید از خبرگذاریهای مختلف نهایت استفاده رو بکنیم و با نمایندگان محفل صحبت کنیم. بعدش یه کودتا ترتیب میدیم و داخل همون کودتا اگه لازمه کسی رو از بین ببریم چه از جبههی تاریکی و چه روشنایی از بین میبریم و تمام کلیدهایی که نشون میده کودتا کار ما بوده رو قطع خواهیم کرد. این راهکار فعلی ماست. اگه کسی اعتراضی یا نظری داره گوش ميدم و در آخر یادآوری میکنم که این صحبتها نباید از اینجا به بیرون درز کنه.... زنده باد اتحاد خاکستری!
همه: زنده باد اتحاد خاکستری!
مریباود: الهی کرمه سبزه خوابش برد!
سالازار: سبز نیست... باور کنین سبز نیست...