.
شب سردی بود.
دخمه ی بزرگ و تاریک و مرطوب سوروس اسنیپ مانند همیشه از همهمه ی دانش آموزان درس جذاب معجون سازی پر شده بود.
بعد از تاخیری کوتاه با صدای شترق بلندی در کلاس باز شد.
سایه ی کشیده ی مرد لاغر اندامی آرام وارد کلاس شد و به دنبال سایه، سوروس اسنیپ، با موهای براق و روغن زده پدیدار گشت.
چهره اش مثل همیشه بی روق و بی روح بود.
- روز بخیر- امروز به کتاب نیازی نیست.همگی از سر جاتون بلند شید و بیاید جلو.
بار دیگر همهمه فضای کلاس را پر کرد.
- لطفا ساکت باشید.از گریفندور 10 امتیاز کم میشه بخاطر اینکه از همه بیشتر حرف میزنن!
خون هری به جوش آمده بود اما از طرفی نیز میدانست با اعتراضش بدون شک باعث کسر شدن مقدار بیشتر امتیازات از گوروهش میشود.
- خوب امروز میخوایم یک درس عملی رو تجربه کنیم.البته عموما درس ها عملی اند اما امروز عملی ترند در کل.
گوشه ی لب اسنیپ اندکی باز شد و باعث تعجب شدید حاضران گشت.
- خوب راه بیفتین میخوایم بریم پیکنیک!!!
ملت :
صدایی از ته کلاس گفت : بب...ببخشید پروفسور ک...کجا میریم؟
- میخوام با دست خودتون از چند تا گیاه بچینید. خیلی شاعرانست درسته؟
اسنیپ چنان دستانش را جلوی سینه اش به هم بافته بود که هری شک نکرد اگر آن وضعیت قدری بیشتر طول میکشید اسنیپ دختر را در آغوش خواهد گرفت.
- خوب راه بیفتین دیگه دیر میشه.چوبدستیاتونم روشن کنید.
20 مین بعد
- خوب بچه ها میبینید چقدر کیف میده که خودتون مواد ومعجون سازی رو میچینید؟ آفرین هری آفرین بهترینارو چیدی 20 امتیاز برای گریفندور.
هری که دیگر تاب و توان نداشت خورد شدگی فکش در اثر حرف اسنیپ را پنهان کند چهره اش را در هم کشید
خلاصه یه شب خوب و باور نکردنی به همراه سوروس اسنیپ گذرونده شد.
یه شب پر از مهربونیو شادیو ایول و ....
-----------------------------------
پ.ن یه ذره مثل انشائه منم همیشه انشام بد بود
عفو بفرمایید مدیر عزیز جونیور
seems it never ends... the magic of the wizards :)