با بیرون پریدن نام اتحاد خاکستری از دهان سیریشیوس ، امپراطور که تا کنون بهت زده به جمعیتی که حتی در میتینگهای، به طرف اسکاور رفت و با لحنی کاملاً جدی و مبادی آداب گفت :
- ببینم اسکی عزیز ، فکر میکنی آن خانمه دعوت من به شام رو قبول میکنه ؟
اسکاور : من که فکر نمیکنم ، مخصوصاً اینکه تو اصلاً خونه زندگی هم نداری .
امپراطور : اِِِِااِااِ مگه خونه هم لازمه ؟ ... اصلاً به این قسمتش فکر نکرده بودم .
سالازار : حالا خودتو ناراحت نکن اِمپی ، همین الان توی پست قبلی خوندم که یکی از بهترین و بالاترین و خفنزترین و با استیل ترین * بــــــــــــــــــوم * میخواد خونشو بفروشه ، میتونیم آنجا رو برات اجاره کنیم .
امپراطور : اوه سالی تو هیشه بهترین دوست من بودی ... چطور میتونم اینکار رو جبران کنم ؟
سالازار : خیلی راحت عزیزم ، ببین اگر خواهر داره بیایم با هم فامیل بشیم

امپراطور : عمراً ... همین چند سال با هم دوست بودیم برام بسه همین مونده هر ثانیه تو خونه غر زدنای زنمو تحمل کنم که این دوستت با خواهر من فلان کرده ، بیسان کرده !
سالازار : خیلی دلت بخواد ، اصلاً من زنمو ممنوع میکنم که دیگه بیاد توی خونه شما فامیلای بی ارزش ، هیچ وقت اجازه رفت و آمد با شما رو بهش نمیدم .
امپراطور : عمراً من رات بدم خونمون ، سفارش میکنم از سیصد کیلومتری خونه ما که رد شدین سگهای محل دنبلتون کنن ...
سالازار : مطمئن باش من نمیگذارم خواهر زن عزیزم با آدم لااُبالی مثل تو ازدواج کنه ... فکر وصلت با خانواده ما رو از سر خودت بیرون کن !
در این لحظه اسکاور که از مشاجره های بیهوده دوستان خود به ستوه آمده بود به سرعت خود را وسط بحث آنها انداخت و برای آنکه به آنها یادآوری کند که بحث آنها نتیجه ندارد ، گفت :
- دوستان ... دوستان ، عزیزان من ... هیچ دعوایی رخ نخواهد داد ، من و سیریشیوس در همه لحظات زندگی شما چتر خواهیم بود و با خانمهاتون آشتیتون میدیم :D
( نویسنده :

من گفتم این گروه درست بشو نیست ... اگر دست اینا باشه بازم ارتش دومیلیونی مرگخوارا و هفتصد هزار نفری طرفدارای برد پیت با هزار جور وسیله میان تو داستان ... باید خودم براشون تعیین تکلیف کنم

سپس با تقلیدی بسیار از دامبل دستی بر سر و روی پستش کشید و با خیالی راحت به نظاره آن نشست.)
سالازار : حالا اینتر یا آرسنال اسکی ؟
( اشاره به آنکه در انگلیس" لندن" رسم است هر گاه میخواهند بحثی را منحرف کنند از آب و هوا و یا ورزشهای مختلف سوال میشود : دی )
اسکاور : خوب معلومه من مگه مورینیو رو ول میکنم ... اصلاً مربی با تکنیکی هست .
سیریوس : ولی من که میگم امسای فرگی بتونه هر سه جام رو کسی کنه ...
امپراطور : باب شما اصلاً دارین خارج میزنین ، کلاً توی این دوره زمونه افشین ِ خودمون ( افشین ِ امپرطور ) رو بورسه ، همه دارن از آن صحبت میکنن ...
سالازار : باب اِمپی خیلی از دنیا پرتی افشین ِ امپراطورتونم تو زرد از آب در اومد ، مثل اینکه آخرش عاشق یانگوم شد گذاشت از ایران رفت ...
امپراطور: جدی ؟ ای بابا عجب آدمایی پیدا میشن ، من فکر میکردم یانگوم به پای من میشینه ، فقط دو سال دور بودم از خونه زندگیا !
اسکاور : میگم راستی آخر یانگوم چی شد ؟ بانو هن زنده موند ؟
شــــــــــــــپـــــــــــــلــــــــــخـــــــــت ! (اِفکت گوشمالی دادن پست توسط نویسنده )
اسکاور : حالا سیریشیوس ما چرا اینجا رو برای مقابله با وزارت انتخاب کردیم ؟
سیریوس : شاید چون میخوایم با " کرم سبز سنگ خوار " یه تونل جادویی بزنیم به زیر وزارت !
امپراطور : یعنی بازم وزیر رو بدزدیم ؟ ... نه جون شما من حس ندارم ، من بیشتر پایم این اتحاد خاکستری بره یکی دو تاز از این خانمهای متشخص رو بدزده

سالازار : دوستان ... دوستان این بار نقشه ای مخوووووووف تر از گذشته را پیش رو داریم ... صبر کنید تا ببینید
ویرایش شده توسط مری باود در 1387/10/18 9:59:47
خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!