جام آتش!

پایان جام آتش
لوگوی هاگوارتز

جام آتش به پایان رسید!

با تشکر از همه شرکت‌کنندگان و تماشاگران عزیز

جام آتش

رویداد جام آتش به پایان رسید. با تشکر از استقبال پرشور شما. به زودی نتایج نهایی اعلام خواهد شد.

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
Re: متروی لندن! (مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!)
ارسال شده در: سه‌شنبه 17 دی 1387 11:19
تاریخ عضویت: 1387/05/16
آخرین ورود: جمعه 15 مرداد 1395 14:29
از: زیر عذاب
پست‌ها: 1014
آفلاین
با بیرون پریدن نام اتحاد خاکستری از دهان سیریشیوس ، امپراطور که تا کنون بهت زده به جمعیتی که حتی در میتینگهای، به طرف اسکاور رفت و با لحنی کاملاً جدی و مبادی آداب گفت :

- ببینم اسکی عزیز ، فکر میکنی آن خانمه دعوت من به شام رو قبول میکنه ؟
اسکاور : من که فکر نمیکنم ، مخصوصاً اینکه تو اصلاً خونه زندگی هم نداری .
امپراطور : اِِِِااِااِ مگه خونه هم لازمه ؟ ... اصلاً به این قسمتش فکر نکرده بودم .
سالازار : حالا خودتو ناراحت نکن اِمپی ، همین الان توی پست قبلی خوندم که یکی از بهترین و بالاترین و خفنزترین و با استیل ترین * بــــــــــــــــــوم * میخواد خونشو بفروشه ، میتونیم آنجا رو برات اجاره کنیم .
امپراطور : اوه سالی تو هیشه بهترین دوست من بودی ... چطور میتونم اینکار رو جبران کنم ؟
سالازار : خیلی راحت عزیزم ، ببین اگر خواهر داره بیایم با هم فامیل بشیم
امپراطور : عمراً ... همین چند سال با هم دوست بودیم برام بسه همین مونده هر ثانیه تو خونه غر زدنای زنمو تحمل کنم که این دوستت با خواهر من فلان کرده ، بیسان کرده !
سالازار : خیلی دلت بخواد ، اصلاً من زنمو ممنوع میکنم که دیگه بیاد توی خونه شما فامیلای بی ارزش ، هیچ وقت اجازه رفت و آمد با شما رو بهش نمیدم .
امپراطور : عمراً من رات بدم خونمون ، سفارش میکنم از سیصد کیلومتری خونه ما که رد شدین سگهای محل دنبلتون کنن ...
سالازار : مطمئن باش من نمی‌گذارم خواهر زن عزیزم با آدم لااُبالی مثل تو ازدواج کنه ... فکر وصلت با خانواده ما رو از سر خودت بیرون کن !

در این لحظه اسکاور که از مشاجره های بیهوده دوستان خود به ستوه آمده بود به سرعت خود را وسط بحث آنها انداخت و برای آنکه به آنها یادآوری کند که بحث آنها نتیجه ندارد ، گفت :

- دوستان ... دوستان ، عزیزان من ... هیچ دعوایی رخ نخواهد داد ، من و سیریشیوس در همه لحظات زندگی شما چتر خواهیم بود و با خانمهاتون آشتیتون می‌دیم :D

( نویسنده : من گفتم این گروه درست بشو نیست ... اگر دست اینا باشه بازم ارتش دومیلیونی مرگخوارا و هفتصد هزار نفری طرفدارای برد پیت با هزار جور وسیله میان تو داستان ... باید خودم براشون تعیین تکلیف کنم

سپس با تقلیدی بسیار از دامبل دستی بر سر و روی پستش کشید و با خیالی راحت به نظاره آن نشست.)

سالازار : حالا اینتر یا آرسنال اسکی ؟
( اشاره به آنکه در انگلیس" لندن" رسم است هر گاه می‌خواهند بحثی را منحرف کنند از آب و هوا و یا ورزشهای مختلف سوال می‌شود : دی )
اسکاور : خوب معلومه من مگه مورینیو رو ول میکنم ... اصلاً مربی با تکنیکی هست .
سیریوس : ولی من که میگم امسای فرگی بتونه هر سه جام رو کسی کنه ...
امپراطور : باب شما اصلاً دارین خارج میزنین ، کلاً توی این دوره زمونه افشین ِ خودمون ( افشین ِ امپرطور ) رو بورسه ، همه دارن از آن صحبت میکنن ...
سالازار : باب اِمپی خیلی از دنیا پرتی افشین ِ امپراطورتونم تو زرد از آب در اومد ، مثل اینکه آخرش عاشق یانگوم شد گذاشت از ایران رفت ...
امپراطور: جدی ؟ ای بابا عجب آدمایی پیدا میشن ، من فکر میکردم یانگوم به پای من میشینه ، فقط دو سال دور بودم از خونه زندگیا !
اسکاور : میگم راستی آخر یانگوم چی شد ؟ بانو هن زنده موند ؟

شــــــــــــــپـــــــــــــلــــــــــخـــــــــت ! (اِفکت گوشمالی دادن پست توسط نویسنده )

اسکاور : حالا سیریشیوس ما چرا اینجا رو برای مقابله با وزارت انتخاب کردیم ؟
سیریوس : شاید چون میخوایم با " کرم سبز سنگ خوار " یه تونل جادویی بزنیم به زیر وزارت !
امپراطور : یعنی بازم وزیر رو بدزدیم ؟ ... نه جون شما من حس ندارم ، من بیشتر پایم این اتحاد خاکستری بره یکی دو تاز از این خانمهای متشخص رو بدزده
سالازار : دوستان ... دوستان این بار نقشه ای مخوووووووف تر از گذشته را پیش رو داریم ... صبر کنید تا ببینید
ویرایش شده توسط مری باود در 1387/10/18 9:59:47
خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!
متروی لندن!
ارسال شده در: سه‌شنبه 17 دی 1387 03:01
تاریخ عضویت: 1385/10/14
تولد نقش: 1396/09/23
آخرین ورود: یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 19:17
از: کارخانه ی دستمال سازی!
پست‌ها: 387
آفلاین
برخلاف تفکر بسیاری از افراد غیرلندنی که شهر لندن را بسیار متمدن و امروزی میدانستند، مردم شهر لندن این شهر را پر از پروژه های ساخت و ساز و تپه های خاک، آجر و سنگ میدیدند.
امانوئل آدبایور(!!!!) فوتبالیست سیه چرده ی تیم آرسنال لندن سال ها بود که در این شهر زندگی میکرد. امانوئل هر روز صبح توسط پستچی محله از خواب بیدار میشد و پستچی هدیه های طرفداران تیم آرسنال(:mail:!!) و نامه های تهدید آمیز تیم های رقیب را به او میداد.

طبق معمولِ هر روز امانوئل از خواب بلند شد و بعد از یک صبحانه ی مفصل و البته سبک، از خانه بیرون آمد و با شورلت کاماروی مدل 2008 خود آماده ی رفتن به سوی تمرین تیم آرسنال شد.
در همین حین توجه امانوئل به کارگرها و دستگاه های پیشرفته ی آنها جلب شد. طبق معمول پروژه ای در مرکز شهر لندن شروع شده بود.

امانوئل تابلوی کاشته شده در کنار محل خاکبرداری را با دقت خواند:

نام پروژه: متروی زیرزمینی لندن!
سال شروع: 2008
سال پایان: 2009
مهندس پروژه: جسیکا کارتر!

امانوئل میدانست که با این پروژه تا یک سال خواب و زندگی خوش نخواهد داشت، پس از همین حالا به فکر تعویض منزل خود بود!!(نکته: البته در این قسمت ما یک کم داستان رو ایرانی کردیم و فرض کردیم که تیریپ ساخت و ساز ایرانیاست که عمله ها انقدر سر و صدا میکنن ملت نمیتونن خواب و زندگی درست و حسابی داشته باشن!!...از تمام مردم شهر لندن به خاطر توهین به این شهر و شهروندانش عذر میخوام!!)





-مکان: متروی زیرزمینی لندن-
-زمان: سال 2009-

تعداد افراد حاضر در مراسم اختتامیه ی پروژه ی متروی زیرزمینی لندن به قدری زیاد بود که اگر چند نفر دیگر به این جمعیت اضافه میشدند، بعید نبود که تعدادی از حضار بر روی ریل های مترو افتاده و تا موقعی که یک عدد مترو از روی آنها رد شود نتوانند بالا بیایند!!
صدای بلندگوی مترو توجه حضار رو به خودش جلب کرد:

-حضار محترم! حضار محترم! توجه فرمایید...تا دقایقی دیگر شاهد حضور نماینده ی رئیس جمهور در این مراسم هستیم.

دقایقی بعد فردی با کت و شلواری عسلی و کراواتی سیاه با خال های سبز به داخل سالن آمد و با تشویق حضار پشت بلندگویی که به مناسبت این مراسم گذاشته شده بود، رفت.

-سلام عرض میکنم خدمت تمام حضار و بالاخص مسئولین بالارتبه ی کشور که به این مراسم تشریف آوردن...به دلیل جمیعت زیادی که اینجا تشریف آوردن من سعی میکنم زیاد وقتتون رو نگیرم و کمتر صحبت کنم، فقط باید بگم که رئیس جمهور تصمیم گرفتن ریاست قسمت متروهای زیرزمینی شهر لندن رو به طور تمام و کمال به جناب آقای بلک، به پاس زحمات بسیار زیادی که در قسمت شهرداری کشیدن بسپرن...از طرف جناب رئیس جمهور از همتون تشکر میکنم و امیدوارم این پروژه و پروژه های آینده بتونه رضایت شما رو جلب کنه!...خدانگهدار!!
حضار:!

چند لحظه بعد سیریوس بلک، جاسوس گروه خاکستری در میان مقامات بالامقام ماگلی، وارد سالن شد و ورودش با سوت و دست زدن ملت همراه شد!
به همراه سیریوس چند تن از همراهانش که لباس های تقریباً نافرمی برای این مراسم پوشیده بودند وارد سالن شدند.

سالازار: سیریوس بیا این کلنگ رو بگیر شاید لازمت شد!
اسکاور: چقدر عرق کردی، اینجا خیلی جمعیت زیاده!...بذار دستمال بدم بهت عرقاتو خشک کنی!

سیریوس کلنگ رو بالا میبره و به سیستم عمله ای(!) بر روی زمین میکوبه و تکه های سنگ کف سالن بر روی جمعیت میپاشه!

سیریوس زمزمه کرد: این کلنگ زدن، مشت محکمی بود بر دهان وزارت سحر و جادو!!...افتتاح مقر زیرزمینی اتحاد خاکستری!!
ویرایش شده توسط اسکاور در 1387/10/17 3:05:13
ویرایش شده توسط اسکاور در 1387/10/17 3:07:49
ویرایش شده توسط اسکاور در 1387/10/17 3:08:47
ویرایش شده توسط اسکاور در 1387/10/17 3:28:10
ویرایش شده توسط کلاوس بودلر در 1393/4/4 17:36:40
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro