1- این معجون چطوری ساخته میشه و مواد اولیه اون به جز این اسانس چه چیز های دیگه ای هست؟(10 امتیاز)اسانس-یک لیوان شیر-پر یک پرنده وحشی-پودر کاکائو-آب سیب
یک قابلمه کوچیک را روی اجاق قاز می گذاریم. بعد شیر را می ریزیم و به مداوم تا نیم ساعت هم می زنیم تا رنگ شیر مایل به قهوهای بشه. بعد پودر کاکائو و آب سیب را می ریزیم و 15 دقیقه هم می زنیم بعد از این مدت باید رنگ معجون به رنگ قهوهای سوخته تبدبل بشه.
در مرحله آخر هم پر پرنده که بهتر عقاب باشد می ریزیم و با احتیاط و آرامش اسانس را می ریزیم. دقت کنید اگر سریع اسانس را بریزید ممکن است معجون شما تبدبل به معجون خروپف تبدبل شود که باعث خروپف شدید می شود.
بعد از آخرین مرحله یک ربع دیگر آن را هم می زنیم و اجاق را خاموش می کنیم.
معجون آماده است.
2- کاربرد این معجون چیه؟( 4 مورد رو ذکر کنید)(5 امتیاز)1- برای جلوگیری از دعوای پدر و مادر
2- برای آروم کردن یک دختر و یا پسر
3- برای جلب توجه
4- برای نجات فردی از دست یک زورگو
3- ظاهرا این معجون کاملا تصادفی ساخته شد! می خوام در مورد اینکه چه کسی برای اولین بار این معجون رو ساخت مختصری توضیح بدید. ( 15 امتیاز) جک، این نام یک آشپز بود که رستورانش کم مشتری داشت. در یکی از روز های دل انگیز زمستان جک در حال آمدن به طرف رستورانش بود.
در را باز کرد و به طرف اشپزخانه رفت و شروع به اشپزی کرد تا شاید مشتری بیاید.
جک یک ساعت در اشپزخانه اشپزی کرد و در این مدت فقط هم می زد و گاهی چیز هایی می ریخت.
هوا ابری بود و برف می بارید. جک در را باز کرد تا هوایی داخل رستوران شود. با باز شدن در دمای رستوران از 15 درجه به 1 درجه تبدیل شد.
هوا همینطور سرد می شد و جک در اشپزخانه خوابیده بود. بعد مدتی جک صداهایی شنید و از خواب بیدار شد و نگاه به اطراف کرد و بیش از بیست نفر را دم در دید که در حلا لرزیدن بودند.
جک:
جک نمی دانست چی کار کند و بی اختبار گفت:
_خواهش می کنم بشینید چرا ایستادید.
جمعیت آرام آرام شروع به نشستن در صندلی ها کردن. جک به سرعت به طرف اشپزخانه رفت تا از چایی مخصوص جادوگر برای این ماگل ها ببرد. انقدر در عجله بود که به ریخته شدن اسانس که برای بوی خوشش در اشپزخانه گذاشته بود در چایی دقت نکرد.
جک به همه مشتری ها چایی داد و بعد از چند دقیقه جمعیت در آرامشی به سر می بردند که نظیر نداشت و فقط می گفتند بازم بیار و جک می گفت:
_لطفا پولش را بدهید تا بازم بیارم.
جمعیت: از جیبم بردار
و جک هرچه قدر می خواست برمی داشت.
از آن پس رستوران جک پر از مشتری شده بود و جک از این اتفاق نهایت استفاده را می برد.