هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مسابقات لیگالیون کوییدیچ را قدم به قدم با تحلیل و گزارشگری حرفه‌ای دنبال کنید و جویای نتایج و عملکرد تیم‌ها در هر بازی شوید. فراموش نکنید که تمام اعضای جامعه جادویی می‌توانند برای هواداری و تشویق دو تیم مورد علاقه‌شان اقدام کنند. (آرشیو تحلیل کوییدیچ)


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#7

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
چهار شنبه: امروز اسباب كشي كردم.اين خونه از قبلي خيلي بزرگتره! دور و برشم همه سياهن،سفيد مفيد نداره!ولي واسم خيلي گرون بود! حساب بانكيم كه خالي شد،هيچي،مجبور شدم از دوستامم كلي قرض بگيرم! آدم بميره ولي محتاج كسي نشه.به vol هم گفتم مواظب عطسه ها و سرفه هاش باشه.وقتيم كه حالش خوب شد زياد آتيش نده بيرون! إ،چه معني داره؟!بچه بايد مودب باشه! نتيجه اخلاقي روز:سعي كنين تو زندگي محتاج هيچكس حتي دوستانونم نشين! لطفا بچه هاتونم مودب بار بيارين!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#6

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
سه شنبه: امروز بد شانسي آوردم! آخه vol كوچولو سرما خورد.منم تصميم گرفتم بذارم خودش خوب شه كه دفعه ديگه زياد طول نكشه.ولي در حالت عادي هي آتيش از دهنش بيرون ميومد كم بود،حالا عطسه و سرفه ام بهش اضافه شد.خونم خاكستر شد رفت پي كارش! شانس آوردم دور و برم جادوگر و ساحره سفيد نيست،وگرنه تا حالا وزارتخونه فهميده بود اژدها دارم!!! ولي اشكال نداره.بالاخره يه روزي بايد مي رفتم يه خونه بزرگتر يا لااقل يه خونه اي كه حياط بزرگتر داشته باشه.وقتي كه بزرگ بزرگ شد بهش ياد ميدم كه فكر پروازم به سرش نزنه،وگرنه ميبيننش.ولي با اين حال بازم الهي قربونش بشم!روز به روز داره بزرگتر،قويتر( )و البته خوشگلتر ميشه! نتيجه اخلاقي روز:به بچه ها ياد بدين آتيش واسه بازي كردن نيست!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۷ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#5

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
چه روزگاري شده!مثل آب خوردن به آدم تهمت ميزنن!جناب آقاي پاتر!كه فرمودين:اون يك ساحره است.(در اين جمله معنا نهفته است)هري جان حالا قصد دارم معناي واقعي رو به جنابعالي نشون بدم! خوبه يه اسم پيدا شد كه شما ازش سواستفاده كنين. منو كه ميشناسي چه اخلاقي دارم.امروز ميخواستم بعد از نوشتن خاطراتم براي يكي(حالا هر كي كه شد)طلسم بفرستم كه خوشبختانه شما با اين عمل به موقع منو از سردرگمي نجات دادين! واقعا ممنون!بعدشم،من زن مودي بشم،محاله! با اون چشمش حال آدمو بهم ميزنه،اه اه آدم چندشش ميشه! رفته واسه خودش مثلا شغل پيدا كرده،رفتگري!بايد خدمتتون عرض كنم كه من آدم تميزي ام. در ضمن،از سفيدام فوق العاده بدم مياد،اينو كه بايد خوب بدوني! حالا با اجازه شما ميخوام برم سر خاطراتم.اگه جناب لرد بدشون نمياد تو دفترچه خاطراتشون بنويسي تا بتونن به هدفشون برسن،در عوض من از اينكه تو دفترچه من سرو كله ات پيدا شه خيلي بدم مياد! در ضمن اصلنم با هاگريد جان شما(خوشبختانه)نسبتي ندارم! اينم يه تهمت ديگه! ، ، ، ، و........... نتيجه اخلاقي روز:اگه كسي بهتون تهمتي مثل نسبت داشتن با سفيدا زد،فقط طلسم ميتونه بيماريشو درمون كنه(بيماري ايجاد دردسر براي خود و ديگران و به خصوص براي خودش)!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#4

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
دوشنبه: امروز داشتم فكر ميكردم اسم اژدهامو چي بذارم.آخرش گذاشتم:Volcano(كوه آتشفشان)!البته خودم صداش ميكنم:vol!ناراحت نميشه،ميدونم.هر چي باشه من مامانشم، اشكال نداره باهاش شوخي كنم.آخه اژدها نيست كه!تند تند از دهنش آتيش مياد بيرون! شايد چون نژادش گوي آتشين چينيه؟! ولي اشكال نداره،بزرگ كه شد از مامانش و همين طور خواهر برادراش در مقابل دشمنا دفاع ميكنه! الهي قربونش بشم! نتيجه اخلاقي روز:بچه ها رو از الان براي آينده تربيت كنين، واستون مفيد خواهد بود!در ضمن از الان بهشون ياد بدين از اينكه كسي باهاشون شوخي كنه ناراحت نشن!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#3

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
يكشنبه: امروز اژدهام به دنيا اومد.الهي قربونش بشم!خيلي نازه! لعنتي ميگه همچين تخمي نداريم.يه طلسم واسش فرستادم.پاكتشم خوشگل انتخاب كردم كه حتما بازش كنه! ولي اژدها كوچولومو بگو.از تخمش معلوم بود چي ميشه! خوشگل من!فعلا بايد بهش رسيدگي كنم.وقت ندارم چيز ديگه اي بنويسم.خيلي كار دارم. نتيجه اخلاقي روز:هر موقع يكي سرتون كلاه گذاشت،تو يه پاكت خوشگل گل منگلي واسش يه طلسم بفرستين كه حتما بازش كنه! (راهنمايي:براي انتخاب بهترين طلسم ها به يه كتاب طلسم معتبر با مشخصاتي كه قبلا گفتم مراجعه كنين!)


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#2

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
شنبه: امروز تصميم گرفتم يه تخم اژدها بخرم.رفتم كوچه ناكترن،محله خودمون! واه واه واه!قيمتاشون فقط به درد خودشون ميخوره!به من چه كه قاچاقي ميارن واسشون خرج داره.خوب قاچاق نكنن.ولي چه ميشه كرد.بايد از همينا بخرم ديگه.اصلا خودم يه مغازه باز ميكنم فقطم توش اژدها و محصولاتشو(تخم اژدها،چرم اژدها،دستكش پوست اژدها و...)مي فروشم.خب،برگرديم سر اصل مطلب.به يارو گفتم يه تخم مي خوام كه اژدهاش ظرف امروزو فردا دراد.چون حوصله ندارم هم وقتي تو تخمه ازش مراقبت كنم هم بعدش!اونم گفت:همچين تخمي نداريم.مي خواين يه اژدهاي چند روزه بهتون بدم؟گفتم:نه.آخه اولا ميخوام پوست تخمشو بريزم تو سوپم ببينم چي ميشه.ثانيا اگه خودشو ببرم يا منو آتيش ميزنه يا ميفهمن.اونوقت چي؟گفت:ميل خودتونه.منم راه افتادم كه برم كه يه تخم خوشگل چشمو گرفت.گفتم:اين چنده؟ياروام كه فهميده بود خوشم اومده گفت:300 گاليون.خون جلو چشامو گرفته بود.ميخواستم در جا طلسمش كنم ولي فهميد اوضاع ناجوره و دارم قاطي ميكنم.(مثل اينكه موقع عصبانيت خيلي ترسناك ميشم!)براي همين گفت:حالا چون شمايين 250 تا نه 200 تا!گفتم ديگه چاره چيه!ازش خريدمش. نتيجه اخلاقي روز:هر موقع يكي خواست گرونفروشي كنه فقط كافيه تصميم بگيرين در جا طلسمش كنين.طرف خودش حساب كار خودشو ميكنه! (راهنمايي:هميشه يا قبل از بيرون رفتن به يه كتاب طلسم يه نگاهي بندازين(فرقي نميكنه چه كتابي باشه،فقط نويسندش سفيد نباشه.چون سفيدا تو جنگ دلرحمن! ) يا كتابو با خودتون ببرين.موقعش كه شد به طرف بگين:لطفا يه لحظه صبر كنين.بعد دنبال يه طلسم خوب و مناسب با موقعيت و طرف مقابل بگردين.پيداش كه كردين اجراش كنين كه احتمالا در اين صورت بايد برين سنت مانگويي،جايي! )


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


خاطرات مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#1

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
مـاگـل
پیام: 108
آفلاین
سلام،من همون طور كه معرف حضور مباركتونم ساحره ايم مثل بقيه فقط از نوع سياهش مثل ذغال!(البته اگه به جادوگراي پيشكسوتو با تجربه در اين زمينه مثل جناب لرد ولدمورت برنخوره!)با سفيدا هم آبم تو يه جوب نميره اونم چه جور!قبلا تو وزارتخونه كار ميكردم.ولي يه روز با رييسم راجع به سفيديو سياهي يه كم بحثمون شد!(خدا رو شكر كه كسي رو به خاطر بيان عقايدش نمي فرستن آزكابان،وگرنه حتما تاالان جاي سوزن انداختنم اونجا نبود!)من مي گفتم لرد سياه اون مي گفت دامبلدور!باور كنين اگه جلومو نگرفته بودن جنازشم به خونه نمي رسيد! (چون مي دونستن من چه جوريم نذاشتن كارمو درست انجام بدم و قشنگ حسابشو برسم!)سفيد بي خاصيت!اگه مي تونست به خاطر اين موضوع منو مي فرستاد آزكابان!ولي من كه اشتباهي نكرده بودم.فقط نمي دونم چرا از نظر بقيه مثل دويل بود!جريمم كردن.3000 گاليون! چه خبره!مگه من گاليونرم يا هر روز كارم گاليون پارو كردنه. ولي چه ميشد كرد.البته منم بيكار نشستمو يه طلسم براش فرستادم! (آخه من اهل طلسمو طلسم كاريم.كسي نبايد حرص منو در بياره چون اگه جوش بيارم اونوقت ديگه........)حتما تا الان به دستش رسيده.بي نشون فرستادم.گرچه خودش ميتونه حدس بزنه كاره كي بوده ولي كو مدركش!دلم ميخواد برم ديدنش،يعني همون عيادتش! راستي مجردم هستم.يه پسر خوب سراغ ندارين؟ لطفا سياه باشه.فشفشه ام نباشه كه اونم برا من مثل مشنگاس.بازم اونوقت ديگه..........چون من اصيلم و به اين موضوع هم خيلي اهميت ميدم! حقيقتش اينه كه از امروز ميخوام خاطراتمو بنويسم.اونوقت وقتي 87 سالم شد ميدمشون به بچه(ها)م.آخه من علاقه عجيبي به عدد 87 دارم،خودمم نمي دونم چرا!)البته احتمالا تا اون موقع خودش(ون) يه پا دفترچه خاطراته(ن) و بايد بدمشون به نوه(ها)م!به دردش(ون) ميخوره!هر چي باشه خون من تو رگاش(ون)‌جاريه! يعني اصيل بودنو اصالت داشتن!


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۱ ۱۸:۰۴:۰۰
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۴ ۲۱:۴۵:۰۲

طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.