لینی از سر میز میره تا یه فکری راجع به مشکلش بکنه. ماری هم همینجور دورو برو نگاه می کنه تا شاید یه فکری به ذهنش برسه.
- اهــــــــــــــــــــــم!!
دو ساحره به خودشون میان و لودو رو میبینن که با چهره
بهشون میگه که سریع تر بیان و از ارباب بپرسن چی میل داره چون ممکنه لرد تا چند لحظه دیگه از شدت عصبانیت کافه رو رو سرشون خراب کنه و اینکه چقدر لودو چهره پر مفهومی داره!
ماری سریع به سمت میز اربابش میره و میپرسه: ارباب، چی میل دارین؟
و همونطور که داره سفارش میگیره یه نگاهم به میز سیریوس و ریموس میندازه و بهشون علامت میده. بعد هم میره سر وقت میزشون.
سیریوس: به کجا رسیدین؟ میدونین با چه بدبختی تونستیم دامبلدورو بپیچونیم؟
ماری: خب اول باید چوبدستی رو بگیریم. هنوزم به نتیجه ای نرسیدیم!
ریموس: دلتونو خوش نکنین. موفق نمیشین. انگار فقط بادمجون واکس میزنین!!
ماری چند لحظه به ریموس زل میزنه تا معنی جمله آخرشو درک کنه. و بعد قیافش چنان عوض میشه که انگار از ارباب ترفیع مقام گرفته و بدون هیچ عکس العمل اضافی به طرف لینی، پشت پیشخون میدوه.
- لینی! لـــینــی!
لینی با بغض جواب میده: چیــــــــه؟
- نظرت چیه به بهونه واکس زدن چوب ارباب، چوبشو ازش بگیریم؟
- آره...فکر خیلی خوبیه! ولی...بزار ببینم اون دوتا بهت گفتن؟
ماری چهرش رو در هم میکشه و میگه: نه بابا! اونا یه چیزی راجع به چوب زدن بادمجون یا... یه همچین چیزی گفتن.
لینی سینی نوشیدنی رو برمیداره و با خوشحالی به سمت میز لرد میره. ماری هم پشت سرش حرکت می کنه.همونطور که روفوس نوشیدنی هارو از داخل سینی برمیداره لینی شروع می کنه به صحبت کردن: راستش ارباب، امروز تصمیم گرفتیم به افتخار اومدن شما چوبدستی های مشتریمانو واکس بزنیم. میشه شما هم چوبدستی تونو بدین تا اینکارو انجام بدیم؟
لردولدمورت به لینی یه چشم غره میره و میگه: اولا ارباب مشتریتون نیست. صاحب امتیاز اینجاست. دوما، ارباب خودش هر روز چوبدستیشو میده نجینی واکس بزنه.
- نجینی ارباب؟
- گوشات مشکل دارن؟ آره دیگه نجینی! نجینی مار با استعدادیه...
لینی بغض میکنه و تو گوش ماری میگه: حالا چیکار کنیم؟ اوه نقشمون بر باد رفت. من آبروی هرچی ریونیه بردم. من آبروی هر چی مرگخواره-
ماری بی توجه به حرف های لینی بلند گفت: خب ارباب، راستش ما تو این چند وقت یه سری ار مشتریامونو از دست دادیم، اونم بخاطر اینه که کافه محفل از امکانات رفاهی بیشتری برخوارداره. راستش تنها برتری اونجا نسبت به اینجا اینه که اونا چوبدستی مشتریاشونو واکس میزنن ولی ما نه. ارباب حالا اجازه میدین برای اینکه بهشون بفهمونیم که ازشون هیچی کم نداریم چوبدستیتونو واکس بزنیم؟
لرد نگاهی به ماری میندازه و میگه: امید وارم خوب بتونین برق بندازینش. ولی یادتوش باشه که این کارو فقط به خاطر حفظ آبروی کافه ام انجام دادم.
لینی: ماری، تو واقعا یه ریونی اصیلی.
ماری همونطور که به چوب اربابش نگاه میکنه میگه: خودم میدونم... ارباب مطمئنین این چوب الدره؟
- حرف نباشه؟ دارین کم کم اوقات اربابو تلخ می کنین!
ماری بعد از اینکه چوبدستیای روفوس و لودو رو میگیره به سمت سیریوس و ریموس میره و بهشون میگه بعد از اینکه دستشو پایین آورد به سمت لرد حمله کنن. بعد هم به سمت پیشخون میره تا چوبدستیارو یه جا قایم کنه.
ماری به همراه یه سینی نوشیدنی دیگه بر می گرده، به لینی میگه که آماده دفاع از ارباب باشه و سینی رو روی میز میزاره. بعد بصورتی که برای ارباب و مرگخوارا نامحسوس باشه، دستشو بالا میبره.سیریوس و ریموس چوبدستیاشونو آماده می کنن.
ماری میاد تا دستشو پایین بیاره ولی یه دفعه رز خودشو داخل کافه میندازه و می گه:
ارباااااااب! ارباب نجینی! ارباب نجینی حالش بد شده!
لرد ولدمورت از جاش بلند میشه و به سمت در میره تا به همراه رز به خونه ریدل بره.ماری در حالی که دستش بالا رفته از تعجب خشکش زده اما لینی جلوی اربابش می پره و میگه: ولی ارباب چوبدستیتون چی؟ ارباب بیاین و بمونین تا چوبدستی رو براتون بیارم.
لرد ولدمورت دستشو داخل جیب رداش میبره و چوب الدرو در میاره و میگه:سکوووت! جون دختر ارباب در خطره. در ضمن، ارباب همیشه به فکر همه چی هست. و به راه خودش ادامه میده.
سیریوسو و ریموس شروع می کنن به خندیدن. ماری روی زمین میشینه و شروع به اشک ریختن می کنه. لینی دو تا کروشیو به سمت میز سیریوس و ریموس میفرسته و به سمت ماری میره و میگه: باز که تو شروع کردی! نگران نباش...حالا میریم سراغ نقشه دوم!
ماری گریشو قطع میکنه و میگه: چی؟ نقشه دوم؟
لینی با خوشحالی میگه: آره...دیگه هر چی ریونکلایی بازی در آوردی بسه. حالا نوبت منه. :zogh:
لینی به سمت روفوس و لودو که سر خوردن نوشیدنی ارباب دعواشون شده میره و میگه: ببینم...شما می دونین تولد نجینی کِیه؟
ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۳۱ ۲۰:۰۲:۵۹