هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳
#52

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
به... به... وزیر اعظم... قدم رنجه فرمودید!
------------
دیگوری... کی گفته اسنیپ با شماست؟ فعلا که داری میبینی... با ماست!
من هم با کمال تاسف باید بگم خبر شما رو مقامات بالاتر تایید نکردن و پروفسور مردانی هم همه چی رو انکار کرد... در پایان هم اضافه کرد، یکی از مریضانش که آموس دیگوری نام دارد، به دلیل اینکه زیر دستان شفا بخش دکتر قرار گرفت و مشکلات مغزیش حل نشد، به یکی از مخالفانش تبدیل شده!

در ضمن فکر میکنی نمایشنامه ننوشتن شاهکاره؟ تو حتی از شکلک به این زیبایی و قشنگی یعنی :bigkiss: هم استفاده نمیکنی!



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳
#51

الکسی فونتانا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
اوکی
پس هنوز مرکز فرماندهی ... را نخوندی چون اسنافی میخواد ترکم بده... ای نامردامیخواید دوباره بندازینم تو کار خلاف
معلومه چون میترسید دوباره قدرتم را به دست بیارم



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳
#50

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
نقل قول:

آموس ديگوري نوشت
چطوری که اسنیپ که با مائه میاد ضد ما مینویسه..هان
در ضمن با کمال شرمندگی باید به عرضتان برسانم که به دلیل چرب بودن موهای اسنیپ کلش نشتی پیدا کرده و الان همه ی سیگنالای مغزش چربه و همونطوری که پزشک معالجش پروفسور مردانی گفت فعلا همچی را بر عکس میگه و نمیشه زیاد بهش اعتماد کرد پس من زیاد زحمت نمیکشم و خودتون همچی را برعکس کنید(در ضمن یادتون باشه ها که من تا حالا نمایشنامه ای ننوشتم)

اموش جان باز کم اوردی سوت بزن شکلک اشتباه زدی
بعدش ما مگه بلدید نمایش نامه هم بنویسید نمیدونستم یادم باشه برات اب نبات ( لاش هشیش) بگیرم
تل هم بات میگیرم بژن حال کن


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳
#49

الکسی فونتانا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
چطوری که اسنیپ که با مائه میاد ضد ما مینویسه..هان
در ضمن با کمال شرمندگی باید به عرضتان برسانم که به دلیل چرب بودن موهای اسنیپ کلش نشتی پیدا کرده و الان همه ی سیگنالای مغزش چربه و همونطوری که پزشک معالجش پروفسور مردانی گفت فعلا همچی را بر عکس میگه و نمیشه زیاد بهش اعتماد کرد پس من زیاد زحمت نمیکشم و خودتون همچی را برعکس کنید(در ضمن یادتون باشه ها که من تا حالا نمایشنامه ای ننوشتم)



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۵:۳۶ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳
#48

اسنيپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۶ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۳:۵۲ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
از dungeon
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
در ميان تاريكى شب , دركنار ميدانى به نام گريمولد
چند جادوگر هراسناك در يكى از اتاقهاى خانه شماره 12 به دور ميزى باشكوه نشسته بودند.
در بالاى ميز جادوگرى با ابهت و با ريش بلند و عينك نيم دايره اى نشسته بود.
او آلبوس دامبلدور بود رهبر اين گروه.

در سمت راست او جادوگرى با ريشهاى بلندتر و چهره اى يير و جهان ديده نشسته بود چهره اى كه حكايت از سالها مرارت و تهذيب داشت.
مرلين از دل تاريخ باز گشته بود تا در نبردى ديگر به يارى خير و روشنايى و در برابر شر و ظلمت بشتابد.

مردى كه در كنار او نشسته بود آموس ديگورى بود او يس از كشته شدن فرزندش به دست لرد تاريكى ها با خود عهد كرده بود كه در برابر لرد و يارانش بايستد.

در مقابل او مردى با موهاى سرخ و كم يشت قرار داشت او آرتور ويزلى يكى از ياران نزديك دامبلدور بود.

فرزند آرتور يعنى بيل هم با همان موهاى سرخ در طرف ديگر يدرش نشسته بود.

كوچكترين فردى كه حضورش در آن جمع بزرگسالان كمى جاى تعجب داشت كسى نبود جز هرى ياتر يسرى كه زنده ماند , او با قيافه اى بشاش همه جمع ( جز يك نفر ) را نظاره مىكرد.
با كنار رفتن بسيارى از اعضا از جمع ياران محفل مانند كينگسلى , مودى و ... راه براى ورود او به محفل هموار شده بود.

در مقابل او نورى سفيد به چشم مىخورد كه متعلق به شبح سيريوس بلك بود , او مدتى قبل به وسيله بلاتريكس لسترنج از مرگ خواران لرد تاريكيها به قتل رسيده بود .
اون نيز به مانند هرى هر از چند گاهى نگاهى حاكى از نفرت به سوى آخرين فرد حاضر در سالن مىانداخت.

مردى كه در انتهاى ميز نشسته بود موهاى چرب و سياهش را از جلوى چشمانش كنار زد او اسنيپ بود همان اسنيپ خائن!!!!


سرانجام سكوت مرموزى كه بر فضا حاكم بود به وسيله دامبلدور شكسته شد.

دامبلدور: بسيار خوب ما امشب دور هم جمع شديم تا گزارش شما رو درباره ماموريتى كه هدف از اون نابودى و به گند كشيدن topic شکنجه گاه جادوگران سفيد هست رو بشنويم .

فضا به طور ناگهانى تغيير كرد و هم همه اى در ميان اعضاى فرقه ايجاد شد.

ابتدا مرلين لب به سخن گشود: اوه تورو خدا دامبلدور اون يه مشت گرىگورى كه ديگه مراقبت نمىخوان چند روز قبل يه سر زدم كاخ ريدل مىدونى داشتن چىكار مىكردن يه سوسك رو گرفته بودن و مثلا شكنجه اش مىدادند .
فرياد خنده اعضا به هوا بلند شد.

اما در سوى ديگر اتفاق عجيبى در حال رخ دادن بود اسنيپ كه هنوز به مرلين خيره شده بود احساس كرد به درون مغز مرلين نفوذ كرده (گويى مغز مرلين به قدرى ساده و احمقانه بود كه بدون چوب دستى نيز مىشد به آن رسوخ كرد).
صحنه اى در مغز سوروس شكل گرفت: كرام با تيغ ريش مرلين را مىزد و مرلين فرياد مىكشيد ,
بلا شلنگ آب را در دهان مرلين مىگذارد ,
مثانه مرلين در حال انفجار است او به گيلدى التماس مىكند اما گيلدى محتويات دماغش را روى سر مرلين خالى مىكند ,
مرلين لابه كنان از آنها مىخواهد اين كار را نكنند اما در برابر چشمان او بى جامه يارتى برگزار مىشود,
مرلين در حال طى كشيدن كف يك سالن است او برمىگردد و زنى را مىبيند كه شباهت زيادى به مرگانا دارد , مرگانا : هى ييرى چاه دستشويى گرفته كارت تموم شد برو ميك بزن راهش باز شه.


صداى بيل سوروس را از عالم افكار مرلين بيرون آورد: آره همون موقع من هم ونوس رو ديدم داشت دنبال سوسكه مىگشت كه دوباره ببرن شكنجه اش كنند.
باز هم به مانند دفعه قبل ذهن بيل براى سوروس باز شد:
بيل درون يك دست شويى قايم شده بود از بيرون صداى بلا و رودى به گوش مىرسيد . رودى : يس اين مسخره كجا قايم شده؟؟؟ بلا : نميدونم اما ونوس كه مىگفت همين دور و ور قايم شده . تو اون دست شويى رو يه نگاه بنداز شايد اون تو باشه .
صدايى آمد , بيل سرش را يايين انداخت , بله او شلوارش را خيس ....

اين بار نوبت هرى بود: اون بار رو يادتونه كه موهاى ريش مرلين چسبيده بود به سر و صورت بلا قياقش شبيه ... شده بود.
يا يك بار هم كه خودم آب دهنم رو با معجون حقيقت تف كردم توى دهن همين سوروسى كه اينجاست.(سالن داشت از خنده اعضاى محفل منفجر مىشد)
اگر در همان لحظه افكار ذهن هرى براى سوروس آشكار نمىشد ممكن بود عمر هرى در همان جا يايان يابد.

: كرام داشت به چو تنفس مصنوعى مىدادونعره هاى هرى گوش فلك را كر كرده بود"وای وای چه بی ناموسی ها" ,
كم كم بىجامه يارتى هم به تنفس مصنوعى اضافه شد و
فريادهاى هرى هر لحظه كر كننده تر ... ,

نوبتى هم كه بود نوبت به آموش جان بابا رشيد
: اون بيشاره ها رو بگو اندازه يه بز هم روانشناشى بلد نيشتن من دو خط شعر مىنوشتم اونا دويست خط جواب مىدادند .
فهميدن مكنونات ذهن آموس خيلى ساده بود حتى يك نوزاد هم مىتوانست اين كار را بكند.

:آموس درون جوي آب خيابانى دراز كشيده بود و تنش به شدت مىلرزيد,عبور گند آبه ها و موشهاى بزرگ باعث شده بود بوى مشمئز كننده اى از آموس به مشام برسد .
آموس ناگهان با حركتى سريع خود را جلوى ياى عابرى انداخت و با دستهاى لرزانش به كفش عابر چسبيد.
بلا خدا رو شكر كه ديدمت , تـــــورو خــــــدا يه كمكى به مــــــا بكن يك در دنيـــــا شد در آخرت , بلا بـــاور كن اشتخونهام دارن مــــــىتركن , بلا با يك نيشتر آموش را دوباره با درون جوب مىاندازد ,
آموس درون يك توالت فرنگى نشسته است و محتويات كاسه توالت را به درون يك سرنگ مىكشد سيس محتويات داخل آن را با دقت تمام به رگ دستش تزريق مىكند.
آموش: آخييييييششش راحت ششششدم. به قول حاج داركى در موقع حرج جيشم هروئينه.









چ








در صورتي كه تمايل داريد تئورى جذابى درباره حوادث كتابهاى 6 , 7 بخوانيد لطفا بهhttp://www.jadoogaran.org/modules/new ... php?topic_id=668&forum=29 مراجعه كنيد.


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
#47

الکسی فونتانا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
کیف میکنم که من 5 خط مینویسم یعد فقط یک صفحه میشه جواب اون پنج خط من پس با این وجود باید پی به مهارتم ببرید(خداییش نبردید)در ضمن شما تا حالا همش در حال جواب دادن بودید و من سوال کننده(البته به نوعی)باید پی به این برده باشید که من یک نفری شما را ریختم به هم پس اگر همگی مون با هم بخوایم که سوسکید(البته خودمونیم این سفیدا زیادم مال نیستن)پس تا جنب و جوش تکان دهنده ای از سوی شما یا حق

(البته این انتظار میره که برای حفظ ظاهر دیگه مرتکب اشتباه قبلی نشید و ...جوابهای منو ندید)



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۳
#46

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
بلا و گلیدی: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
مردی سفید با ریش: ااا بی ناموسی نکنید دیگه
جانور اعدامی : ... شعر بگید حال کنید
مردی سفید با ریش: افرین یاد بگرید
یه راس الاغ میاد تو : تو ادم نیستی کی به تو گفته ادم
مردی سفید با ریش : این حرف های قشنگ از کجا یاد گرفتی
بلا : رودی بهم تنفس مصنوعی بده نفسم بالا نمیاد :bigkiss:
مردی سفید با ریش : شما تحریم میشوید این جا با خاک یکسان میشه


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۳
#45

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
جانور اعدامی رو به دیوار بسته ان...هی بال بال می زنه...
جانور اعدامی: هی...مثه...سرتو انداختی پایین منو شکنجه میدی؟!
بلا:ساتورو ور می داره میره طرف جانور اعدامی
گیلدی: بلا تو که اینقدر خشن نبودی..بیخیال...بیا بریم بی جامه پارتی
بلا ساتورو پرت می کنه می خوره بغل سر جانور اعدامی..
جانور اعدامی:
بلا می پره طرف گیلدی...
مردی سفید با ریش آفتابه اش رو از پنجره می ندازه تو..میاد بالا: اینجا میدان جنگ روانیه!؟ من 4 طبقه اومدم بالا رسیدم به زیر زمین... هوممم....یعنی چی.. وای بی ناموسی ها..وای وای...چشماشو می بنده
گیلدی: هی..مردی سفید با ریش...اینجا چی کار می کنی؟
مردی سفید با ریش: اومدم ریشامو ببرم...می دونید که واسه هاگوارتز لازمه..
بلا یه کیسه میاره: هی مردی سفید با ریش...بیا این ریشاته..
یه کیسه پرت می کنه طرف مردی سفید با ریش
مردی سفید با ریش:اا این که دماغیه...
گیلدی:خوب..بسه دیگه..برو بیرون..ریشاتو هم که گرفتی..بدو برو..
مردی سفید با ریش: شما همش دارید چرت و پرن میگید...اصلا حرفای شما برای من مهم نیست...
هوممم ببینم خط دوم حرفاتون چی بود!؟هوممم
مردی که س را ش می گوبد با اسب وارد زیر زمین میشه: به به...5% پیشرفت داشتیم(تو یه کاغذ علامت می زنه) جنگ روانی رو حال کردید؟! اصلا مگه شما ها آدمید!؟ وای چه حرصی می خوره این بلا...وای وای..چقدر عصبانی هستند
بلا و گلیدی: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:




Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۳
#44

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
[چرا مثل کودکان پاسخ میدید ای ابلهان]
اهو هو هو زحمت بکش پاسخ های که میزنی بخون ببین که شبیه ابلهان مینویسه
[لسترنج هم ادم شده؟]
اولا کی از شما نظر خواست بدو برو دنال بازیت این دفعه خودم میزنم خودتو زنته بچه تم که دم باریکک پنچر کرد پنچر میکنم
[رو اوردید به نمایش نامه نویسی بعد از یه مدت نمیدونم شاید پی بردید که حریف نیستسد]
اخی مینویسیم اونجات بسوزه میتونی بنویس اینجا هم برای نمایش نامه نویسی نه چیز شعذ البته گفتن این فحش نیست
[منتظر حمله ی بعدی ما سفیدا باشید که میخوایم ویرانتون کنیم]
فک من رو زمین الان به ما حمله شده بی سواد ایکیو ما داریم حمله میکنیم یه کم فکر کن


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۳
#43

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام وارد اتاق شکنجه گاه شد یک مشنگ شیفته به دیوار بسته شده بود یه مشنگ شیفته ای که رویای وزارت می دید و برای رسیدن بهش بال بال میزد
کرام:سلام جادوگر سفید حالت خوبه؟
مشنگ شیفته:اوضامو میبینی که
کرام : می خوام یه حال اساسی بدم بهت!!!!

مشنگ شیفته:چه حالی
کرام :بیارینش تو
چند نفر یه توالت فرنگی رو میارن تو!!!!
کرام:این برات آشنا نیست؟
مشنگ شیفته:متاسفانه چرا
کرام:سیفون توالتو میکشه تموم محتویاتش رو مشنگ شیفته خالی میشه
همه:اه اه اه اه
کرام:حالا قیافت به وزارت میخوره ولی فقط این نیست..
مشنگ شیفته:دیگه چی

کرام: اینو ببین حال کن!!!
مشنگ شیفته:این گراوپ نیست؟چرا اینجا ست؟
کرام :میخواد برای شام مشنگ بخوره
مشنگ شیفته:نه نه نه
کرام :چرا عزیز دل برادر
و جلوی چشم مشنگ شیفته چند مشنگو به خورد گراوپ داد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.