نام: فليوس فليت ويك
لقب: دوستان هنوز عنايت نكردن كه لقب بذارن..
دليل شما براي انتخاب اين لقب:
در چه گروه هايي عضو هستيد؟ همين گروه هايي كه شما هستيد.
در چه گروه هايي قبلا عضو بوديد: همينا فقط
سمت ها: تو محفل هيچي ولي تو الف دال قبل از خودت رئيس بودم
آيا قبلا ناظر بوديد اكنون چطور؟
بودم... لندن و سينماي جادويي تحت نظر من بود..الان نيستم
چه نوع مهارت هايي براي فعاليت در ارتش داريد؟( علاوه بر رول نويسي )
همه ي اونهايي كه گفتي جز اون فتوشاپ و اينا كه حوصله شو ندارم..
آيا در صورت لزوم در راستاي خدمت به ارتش ، حاضريد كه با يكي از گروه هايي كه در آن عضو هستيد به مقابله بپردازيد؟ حتي اگر اخراج شويد؟
اگه سارا خفنز بجنگه .. خب منم مي جنگم!
لينك يكي از بهترين پست هاي رولي تاكنون ارسال نموده ايد را درج كنيد: همه ي پستام بهترينن!
يك نمايشنامه در مورد موضوع زير بنويسيد : ( غير ادامه دار )
فرض كنيد كه در يك قصر جادويي زنداني شده ايد. در 20 تا 30 خط خود را آزاد كنيد.
كارگردان: فرض كن اينجا يه قصر جادوييه ..تو هم اينجا زنداني شدي... سعي كن فرار كني ..اوكي؟
- من حاضرم تو كي؟
- صدا.. دوربين..اكشن!
چندين جرقه در صحنه زده مي شه و كل صحنه به طرز جادويي ناكي عوض ميشه. دوربين روي كوتوله اي زوم كرده كه در بين ميله هايي از جنس آب نبات گير كرده. پيرزن زشت و چروكي به ميله هاي زندان نزديك مي شه ..
- اوج چشمم!
- ژوووهاهاها.. چت شد؟
- دماغت رف تو چشم!
- ژوهاهاهاها... بذار بخورمت بچه جون بعد مي رم عملش مي كنم.. موهاهاها..
- موهاهاهاها يا ژوهاهاهاها..؟
- هركدوم كه تو دوست داري بچه جون!
- من كه بچه نيستم ... من پيرمردم!
پيرزن نگاههاي مشكوكانه اي به شخص داخل قفس مي ندازه اما تلاش بيهوده ست. هرچقدر هم كه زياد باشد چون يك عدد دماغ همواره در مركز كادر قرار گرفته و تصوير را برفكي و ضايع گردانيده...
- بچه جون..يه كم بيا جلو تر من بتونم ببينمت..
- من كه تو قفسم تو بيا..
- من نمي تونم ان دماغ مانعه... اسم رمز قفس بوقه بگو بيا بيرون پيش من..
بلافاصله طنين دلنواز بوق در فضا مي پيچه و با صداي ناهنجاري در قفس باز مي شه و فرد داخل قفس مياد بيرون و زير دماغ ساحره وايميسته..
- من بازم نمي بينمت كه!
- اينجا نور كمه بريم بيرون قصر..
- هوووم ..باچه بريم.
پيرزن و كوتوله دست در دست هم با كمال آرامش و متانت و اينا مي رن بيرون قصر و زير نو آفتاب توقف مي كنن.
- خب ببينمت...
- پااااق...(صداي غيب شدن!)
- هين؟(?heyn)
خب ديگه منتظر چي هستي؟ فرار كردم ديگه... مگه حتما بايد مثل مشنگا با ژانگولربازي فراركرد؟
[img align=left]http://panmedi.persiangig.com/DA/Modereator.p