فصل سي و هفتم - صفحات چهار صد به بعدهري همچنان زير شكنجه ها شديد لرد قرار داره و هي به در و ديوار ميخوره .
لرد و بلاتريكس:
ناگهان نور سفيد و خيره كننده اي همه جا رو در بر ميگيره و به ناگهان گاندلف سفيد در وسط وزارت خونه ظاهر ميشه.
گاندولف:اوهوي پست فطترا با اين بچه سفيد مفيد چي كار دارين!؟
لرد:مااااااا ، تو اينجا چي كار ميكني؟!!!!!
گاندولف:دامبل يه جغد فرستاد ، گفت حالا كه من گرفتارم تو برو هريو نجات بده ، منو دامبل كه با هم ارباب حلقه ها و هري پاتر نداريم صميمي تر از اين حرفاييم
لرد و بلاتريكس:!!!!!!!!!
ناگهان چند فقره اژدها به همراه گواهير در وسط سالن وزارت ظاهر ميشن.
گواهير:گاندلف سفيد بلاخره پيدات كردم ، ترسوي بدبخت كارت به جايي رسيده به كتاباي هري پاتر فرار ميكني؟!
گاندولف: اي ملعون!!! هري تو فرار كن من حساب اينا رو ميرسم .
هري بدو بدو فرار ميكنه تا به سردر وردودي وزارت خونه ميرسه و ميبينه يه پسر شبيه خودش دم در وايساده و يه حلقه رو تو دستش بالا پايين ميندازه.
هري:ماااا ، تو فرودو بگينز نيستي؟! اي بابا خيلي خوشبتم اقا.
فرودو يه كف گرگي مياد توي صورت هري.
هري:اخه چرا ميزني؟!
فرودو:مرتيكه ي بوقي چرا كتاب تو 80 درصد به كتاب من شبيهه؟!
هري:من چه ميدونم!!!
فرودو:اما من ميدونم رولينگ ورداشته از رو دست تالكين كپ زده!!
هري:نخيرم اصلا اينطور كه تو ميگي نيست
فورودو:دقيقا همينطوره
اما در شهربا ور داشته شدن مرز ميان هري پاتر و ارباب حلقه ها ، لشگر اورگها به همراه مقاديري اژدها به نبرد اضافه شدن و در حال بوق كردن غول ها و عنكبوتها به صورت همزمان هستن.
ملت:
اما پشت پردهلوپين و تانكس و كينگزلي در حال بالا كشيدن سيريوس هستن.!