آغاز
دوربین روی منظره های اطراف زوم کرده و در عین حال بر روی تصویر انواع نوشته های بیناموسی ظاهر میشه ! ( تصویر همراه با موسیقی متن )
فیلمی از ارباب پیکچرز !
کارگردان : نورممد !
دستیار کارگردان : آوریل لاوین
صدا برادر و تصویر بردار : مجهول الحال
تصویر میره روی چهره ارباب ولدی !
با حضور درخشان کریچر در نقش ولدمورت !
تصویر میره روی زاخی
- و زاخاریاس در نقش زاخی !
دوربین خانه ریدل رو نشون میده :
- دیگر هنر پیشه ها : سرژ در نقش سرژ و کوییرل ! بلیز در نقش خبر چین آناکین استبنز در نقش آنی مونی بقیم که سیاهی لشکرن !
صفحه سیاه میشه و این نوشته ها بزرگ پدیدار میشن :
در کاندید وزارت !
( موسقس متن میره بالا )
---------------------------------------
بلیز به دستور ارباب ولدی رفته سر کوچه نون بربری بگیره .
بلیز : اه چه صف درازیه !
در همون لحظه دوربین میچرخه رو روی صف طویل چند صد نفره که نشان دهنده حضور گرم و پرشور مردم در عرصه خرید نون بودش !
در رادیو این صدا پخش میشد :
- امروز شاهد حضور ملیونی مردم در صفهای نانوایی های این مرز و بوم هستیم من الان از بالای قالیچه پرنده شاهد صف طویل مردم از میدون ازادی تا شمال کشور یعنی .....
بلیز
چند لحظه بعد
بلیز : ببخشید اینجا صف نون بربریه ؟
در همون لحظه نفر جلویی بلیز برمگیرده و بلیز میتونه قیافه نورانی سرژ رو تشخیص بده :
- سرژ : فرقی نمیکنه برادر من ! اگر ققی وزیر بشه دیگه هر روز صبح براتون نون رایگان میفرستن خونتون !
ناگهان در درون صف همهمه ای بالا میگیره ! ادی از میان جمعیت میگه :
- نون که چیزی نیست ! اگر آوریل وزیر بشه هر روز صبح ناموس مردم رو برای خدمت به خونه شما میفرستن تازه با خدمات ویژه که شما در شرایط عادی لازم هست حتما اونا رو از قبل تهیه ببینید !
همه : عجب !
پرسی : عوضش اگر شما ها به استرجس رای بدید همتون رستگار میشید ! باور کنید دیروز که باهاش ملاقات کرده بودم خودم دیدم حاله ای از نور تمام صورتشو پوشانده بود !
- .......
در همون لحظه کوییرل از نا کجا پیداش شد :
- کوییرل : این دوره از انتخابات بدون وابستگی به گروه های خاص انجام میشه لطفا برید خونتون نون تموم شده !
- ای بابا ! ما رو علاف کردید !
- این چه وضعشه ؟
- گفتم که به ققی رای بدید !
در همون لحظه پلیس ضد شورش به خیابونا میریزه و و جمعیت متفرق میشه .
چند دقیقه بعد
بلیز : ارباب جون خودم با گوشهای خودم شنیدم انتخاباته وزارته حتما باید وزیر از ما باشه اونوقت میتونیم اهداف پلیدمونو ایجاد کنیم !
- کروشیوووووو !
بلیز می افته روی زمین و شروع میکنه به جیغ زدن .
بلیز : چرا میزنی !
ارباب ولدی : برای اینکه اینایی رو که گفتی خودم میدونم ! من میرم کاندید بشم !
بلافاصله همه مرگخوارها جمع میشن و برای ارباب ولدی آرزوی موفقیت میکنند و او را بدرقه میکنند .
ارباب ولدی : میتونید روی کاندید شدن من حساب کنید .
نیم ساعت بعد
- کروشیو ! آواداکدورا ! شپلخیوس !جریوس ! بی ناموسیوس ! بوووقیوس ! بچه داریوس !!!
همه مرگخواران یکی پس از دیگری روی زمین می افتادند .
ارباب ولدی : چطور جرات نکردند منو قبول کنند ؟ به من میگن کچل ؟ روی در وزارت تابلو زدند ورود ارباب ولدی ممنوع ! ارباب ولدی خودتی و هفت جد آلبوس ! کروشیو ! منفجریوس ! .....
دوباره عده دیگری از مرگخواران یکی پس از دیگری روی زمین می افتند و به خاک و خون کشیده میشن .
کوییرل : اشکال نداره ارباب حتما شورا اینجور صلاح دیده دیگه ما باید پایبند قانون باشیم ببینید !
ناگهان صدایی شبیه گودزیلا از اتاق بلند میشه و کوییرل با لباسی پاره و پوره و سوخته از اتاق پرت میشه بیرون !
چند لحظه بعد
ارباب ولدی نشسته و داره از خشم میلرزه و آنی مونی هم داره جلوش خم و راست میشه تا مبادا مورد غضب ارباب ولدی قرار بگیره !
آنی مونی : ارباب جون غصه نخور ! الهی تمام درد و بلات رو سر البوس خراب بشه . چرا انقدر خودتو حرص میدی ؟ ما نباید امیدمونو از دست بدیم باید یکی رو از بین خودمون انتخاب کنیم !
ارباب ولدی : مخ پوک تو هم خوب کار میکنه ها !
آنی مونی
چند لحظه بعد
ارباب ولدی : خوب فکر میکنم بلیز خوب باشه بلیز تو بیا !
آنی مونی : بلیز الان به لطف شما در بخش آی سیو به سر میبره !
ارباب ولدی : آهان یادم نبود ، کوییرل !
آنی مونی : کوییرل بخاطر عطوفت شما در کما به سر میبره !
ارباب ولدی : پس مک بون .
آنی مونی : قربان مک بون الان به بخشندگی شما مرخصی گرفته و در ماه عسل به سر میبرند !
ارباب ولدی : اه پس رودولف !
آنی مونی : قربان شما که رودولف رو کشتیدش !
ارباب ولدی : ای بابا ! سرژ !
آنی مونی : دور سرژ رو خط بکش که طرف ققیه تازه حزبیم هست !
ارباب ولدی : پس تو چیکاره ای ؟ یه آدم پیدا نمیکنی بره از طرف ما کاندید بشه ؟ بزنم همینجا مغزتو بریزم وسط زمین !
آنی مونی : ارباب 90% تا پنج دقیقه پیش سالم بودند خود شما به این روز انداختیدشون !
ارباب ولدی : حرف نباشه ! دیگه مجبورم خودت رو بفرستم !
آنی مونی : من ؟ نه ارباب جون ! من زن و بچه دارم زندگی هم خرج داره ! میدونی که وضع کار و کاسبی کساده !
ارباب ولدی : تو هم به هیچ دردی نمیخوری دیگه به تو نیازی ندارم ! آواداکدورا !
جسد آنی مونی می افته روی زمین !
ارباب ولدی : هوکی بیا اینو از جلوی چشمم برادر ببر !
چند لحظه بعد
ارباب ولدی : آی بدبخت شدم آی بیچاره شدم ! آلبوس اینا هم نماینده دارن من ندارم چه خاکی تو سرم بریزم !
در همون لحظه در باز میشه و زاخی میاد تو !
زاخی : ارباب جون غصه نخور خودتو کنترول کن . من میرم کاندید میشم . با هم وزارت رو تسخیر میکنیم ! وزارت مال ماست . من وزیر میشم تو رم میکنم معاونم نه ببخشید وزیر میشم تمام اعضای کابینمو از سیاه ها انتخاب میکنم اصلا نگران نباش ! قدرت از آن ماست .
ارباب ولدی
همان شب
- بینندگان عزیز هم اکنون توجه شما رو به یکی دیگر از کاندید های وزارت جلب میکنم !
زاخی ... زاخی خاله باز ! نماینده سیاه هان با قوی ترین قدرت تکلم در امر خاله بازی و جمع کننده انواع کتاب های بی ناموسی و تحت حمایت همه جانبه ارباب ولدی !
در همون لحظه ارباب ولدی و زاخی میان روی صحنه تلویزیون که هر دو تاشون دارن لبخند ملیحی رو تحویل ملت میدن !
کیییییش گووووووف بووووووووم !
- ای بابا ققی باز که این تلویزیونه قاطی کرد !
ققی : نگران نباش ، حمید ؟
- چای تبرکه !
ققی : منظورم برادر حمید بود
پایان !