نقد پست شماره 16 مغازه موسیقی جادویی پریوت.اول درمورد شروع رولت...خب...توی پست قبلی سوژه یه جورایی قاطی و مبهم شده بود...خوب کاری کردی که تقریبا جمع بندی کردی...البته تقریبا...میتونستی اون قسمت تالار اسرار و اسنیپ و اینا رو تموم کنی.اینجوری این سوژه ی فرعی که تاریخ انقضاش تموم شده،بسته میشد...ولی خب بازم اینکه یه اشاره ای به اون قسمت کردی و یکم موقعیت رو مشخص کردی،خوب بود!
نقل قول:
این بار یک ممد ویزلی جلو رفت.
-عَبَر... داع!
-هاع؟
-خبردار دادم.
-عاهاع.
دیالوگ هات نامفهومه یه خورده!یعنی خواننده ممکنه نفهمه که چی شده.
متن ها هم تقریبا اینجوریه.مثلا به این قسمت دقت کن...
نقل قول:
لودو ممد ویزلی رو فوت کرد و ممد ویزلی هم فوت کرد و جان به ریش آفرین تسلیم نمود و مرلین در آن دنیا وی را رستگار کرد و ممد ویزلی قصه ی ما در آن دنیا، تایلندی برای خودش ساخت و در کوالالامپور آن مدام لودو را دعا می نمود.
خب...اینجا لودو ممدویزلی رو فوت کرد اوکی...ولی ممد ویزلی دقیقا کی رو "هم" فوت کرد؟!
البته این چیزی نیست که زیاد تو ذوق بزنه...ولی خب ممکنه خواننده گیج بشه و اگه بیحوصله باشه(که کم بیحوصله نداریم اینجا!)از خوندن بقیه پست منصرف بشه.
نقل قول:
لودو ممد دیگری رو جلو آورد و گفت:
-تو کدوم ممدی؟
-من ممد نیستم. مایکلشونم.
الان این مایکل تویی؟!خب...این قسمت رو گذاشتی واسه نویسنده بعدی...ولی نویسنده بعدی از مایکل شناخت داره؟!نه...اینجا جایی بود که میتونستی از مایکل صحبت کنی و اون رو به خواننده بشناسونی و معرفی کنی...طبیعتا خودت بهتر از هر شخص دیگه ای میتونی شخصیتت رو جا بندازی...
ولی خب حرکت "آسلام پسندانه" و اون لینک عکس مایکل جالب بود...میشه از همین حرکت به عنوان یکی از خصوصیات مایکل استفاده کنی.اینکه وسط بحث های مهم بلند شه و برقصه جالبه!
نقل قول:
هاگرید دم در نشسته بود و گیتار می زد. در آن سوی دنیای مشنگی، همان لحظه شخصی به اسم فرامرز اصلانی خودکشی کرد و به ممد ویزلی در دیار باقی پیوست.
اینجا سوژه رو جمعبندی کردی...یعنی الان گیتار شوم دست هاگریده...دیگه نیازی نیست به داستان گیدیون و یا اسنیپ و تالار اسرار و حتی لودو پرداخته بشه...چون زیاد تیکه پاره شدن داستان باعث سردرگمی نویسنده ها میشه.به طور کلی بگم که سوژه رو خوب پیش بردی.
پایان پستت خوب بود و همچنین تشویق کننده برای نفر بعدی که میخواد ادامه بده...نفر بعدی میدونه که باید درباره هاگرید صحبت کنه!
رولت یه رول طنز بود و طنزت هم مطمئنا طنز خوبی بود...ولی سعی نکن به زور خواننده رو بخندونی...معمولا نتیجه عکس داره این کار!از نظر نگارش و اندازه هم مشکلی نداشت پستت...لحنت هم یک دست بود...فقط در مورد لحنت همونطور که اشاره کردم ممکنه باعث گیجی خواننده بشه...اینجا داستان یا یه جوک تعریف نمیکنی...صحنه رو هم باید توصیف کنی بعضی موقع ها...مطمئننا وقتی بیشتر بنویسی این مشکل هم حل میشه خود به خود.
در ضمن...از تعداد عین ها به جای الف ها کم کن!
به عنوان رول اول آینده ات رو روشن میبینم!