Everybody is a book of blood; wherever we're opened, we're red
Clive Barker, The Books of Blood--
تابید دامن مردد تاریکی در چین یک گوش سیاه. و پشت سرش، روح صدا: مطرود، متروک؛ دوان از شکنجهای یک حنجره مُرده: نوایی که نخاع منجمد میکرد.
و قدم پشت قدم برداشت آن سایه مُرده - آن سایه که دستهای تاریکی جایی میان نفس حبسشان کشته بودند، دست پشت دست پشت دست بسته بر دهانش کشیده بودندش پایین و پایین و پایینتر، پایینِ سلطه زندگی، جایی فرای فرمان مرگ، پایینتر به سرزمین تاریکی و سیاه-دریایش که بیافق به آسمان میرسید: تحت تخیل تاریکی.
صدای چنگ یک لحظه دیرتر متوجه شد. اگر فقط یک ثانیه زودتر فهمیده بود - یک نُت، یک ضرب، یک عصب - میشد گردنش را از طناب قتل بگریزاند. اگر یک لحظه زودتر فهمیده بود، الان ملودیاش نبود که خارج از هارمونی میشکست. اگر یک لحظه زودتر فهمیده بود، جسدش زیر قدمهای یک سایه مُرده لگد نمیشد.
آلنیس اورموند حس کرد یک جایی، کلماتی میخواهند از حنجرهاش بیایند بالا و توی دهانش بشوند سوال. آلنیس اورموند حس کرد یک جایی تمام آن کلمات جرئتشان را قورت دادند و خزیدند عقب.
از سینه تاریکی بیرون آمد سِر ویلیام سوم.
-
آواز را...خونی که از دهانش بیرون ریخت ادامه حرفش را خورد.
گادفری میدهرست دست آلنیس اورموند را رهاند.
-
خاموش... خاموش...سِر ویلیام سوم کف دستهایش را گذاشت روی حفره خالی چشمانش. سر ویلیام سوم دستهایش را فشار داد روی چشمههای
خون صورتش (چرا این مرد مُرده فکر میکرد سدهایی چنین رقتانگیز برای خفه کردن آن چشمهها کافی بود؟). زندگی از لای انگشتهایش بیرون ریخت.
گادفری میدهرست نفسش را قورت داد.
جنین-شکل، ویلیام سوم خم شد سمت زمین. آرنج به زانو، موهایش روی کفشهایش تاب خوردند.
- خاموووووش... خاموووووش...
لیوانهایی ساخته از
خون روی زمین شکستند.
گادفری میدهرست یک قدم عقب رفت.
صدای ویلیام سوم میان آبشار قرمزش صدای همه ماهیهای غرقشده بود.
- نمیخواستم... نمیخواستم... نمی خواستم... نمیخواستم...
با سرعتی که از هر مُردهای بعید بود، ویلیام سوم ایستاد: شغال-راست.
- نمیخواستم؟
و جیغ کشید.