هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مسابقات لیگالیون کوییدیچ را قدم به قدم با تحلیل و گزارشگری حرفه‌ای دنبال کنید و جویای نتایج و عملکرد تیم‌ها در هر بازی شوید. فراموش نکنید که تمام اعضای جامعه جادویی می‌توانند برای هواداری و تشویق دو تیم مورد علاقه‌شان اقدام کنند. (آرشیو تحلیل کوییدیچ)


اطلاع‌رسانی کوییدیچ قوانین کوییدیچ برنامه مسابقات بیلبورد امتیازات


# مسابقه میزبان نتیجه مهمان
1 براکت بالا برتوانا ~ اوزما کاپا
2 براکت پایین پیامبران مرگ ~ هاری گراس
3 نیمه‌نهایی بازنده 1 ~ برنده 2
4 فــیــنــال برنده 1 ~ برنده 3


دفتر رئیس فدراسیون اطلاعات تیم‌ها کافه کوییدیچ کازینو پیژامه مرلین

گنگستران کوییدیچ

نیازمندی‌های شهروندان


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹:۱۷ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳
#98

اسلیترین

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۵:۵۲ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
از گیل مامان!
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 719
آفلاین
با آنکه مغز تام به اندازه یک فندق است و مروپ می‌تواند به این موضوع شهادت دهد () اما به هر حال وی با همان مغز فندقی‌اش هم فهمیده بود که در افتادن با کنستانس، آن هم در شرایطی که می‌توانست هر عضو دیگری از هافلپاف را به اطاعت خویش در آورد به هیچ عنوان به صلاحش نبود.
- کنس جان... چیز... کنستانس... نواده نوادگان... نواده هلگا هافلپاف کبیر! این مروپ لعنت المرلین علیه قرصامو بهم جا به جا داده بود در نتیجه یکم یادم رفته بود جاه و مقام شمارو! اصلا من کی باشم خدمت شما جسارت کنم!

تام به سرعت به سمت مرگ رفت. به او تکیه داد و دستش را دور گردن وی انداخت.
- نگاه... من با همین مرگ کوچولو سرگرم می‌شم و کاری به کار کسیم ندارم.

با اینکه کنستانس همچنان بد گمان به نظر می‌رسید ولی تصمیم گرفت فرصت دیگری به تام بدهد. پس سری به نشانه تایید تکان داد و به گوشه‌ای از زیر زمین رفت تا در سکوت روزنامه‌اش را بخواند.

- به من گفتی مرگ کوچولو؟!

تام که پررو تر از این حرفا بود لپ مرگ را کشید.
- حالا تو هم انقدر زود ناراحت نشو... بجاش یه جون بگیر عمو تام بببنه سرش گرم شه!

تام نگاهی به هافلپافی‌های نگران انداخت تا از بین گزینه‌های بی‌شمارش یکی را به مرگ معرفی کند.


In mama's heart, you will always be my sweet baby


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶:۲۵ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
#97

ریونکلاو، محفل ققنوس، مرگخواران

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۱:۵۳:۳۴
از اعماق خیالات 🦄🌈
گروه:
هیئت مدیره
جـادوگـر
مرگخوار
محفل ققنوس
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 496
آفلاین
تام بسیار پررو شده بود!
اونقد پررو که حتی کنستانس هم چنین انتظاری رو نداشت!

برای همین عجیب نیست اگه برای دقایقی کنستانس به تام خیره نگاه کنه. مطمئن بود تام هرگز چنین حرفی رو نزده و فقط تو تصوراتش چنین اتفاقی افتاده. چون اون نواده هلگا هافلپاف بزرگ بود و هیچ هافلپافی‌ای قاعدتا نباید جرات می‌داشت خودش رو وارد بازی خودش کنه!
اصلا مگه علت این که باقی هافلپافی‌ها نیازمند بخشش تام شده بودن این نبود که تامو علی‌رغم میل باطنیش برای مرحله اول به جلو رونده بودن؟ چرا کنستانس باید قربانی می‌شد؟

اما خب، از قضای روزگار تام بسیار پررو بود!
یا حداقل عقده‌هایی که مروپ در طول سالیان زندگی مشترکش با تام، تو وجودش رشد داده بود، حالا باعث شده بود تام از موقعیت برای خالی کردنش استفاده کنه.

به هر حال حتی اگه این هم بود، باز هم نشون می‌داد تام چقدر پرروئه و نویسنده امیدواره با چندین بار اشاره به موضوع پررو بودن تام، خوانندگان حسابی ایمان آورده باشن که تام چقدر پرروئه!

بالاخره سکوت و نگاه خیره‌ی تام و کنستانس به قدری طولانی می‌شه که تام تصمیم می‌گیره خودش سکوت رو بشکنه. تام دستشو چند بار جلوی صورت کنستانس به حرکت در میاره.
- هی کنس جان؟ با تو بودما. چی کار می‌کنی که لایق بخشش من باشی؟

کنستانس سعی می‌کنه نگاه خیره‌شو، به نگاه خیره‌ای تهدیدآمیز تبدیل کنه بلکه تام بر خودش بترسه و بلرزه. اون سال‌ها تو زیرزمین مخوف هافلپاف در انتظار نَشِسته بود که حالا یه الف هافلپافی اونو به سخره بگیره.
- من اینجا کسی رو با نام کنس نمی‌بینم. اگه احیانا با من هستی که بعید می‌دونم چنین جسارتی در وجودت باشه که کسیو که هافلپافی‌ها رو نیازمند بخشش تو کرده، وارد این بازی کنی و نشون بدی لیاقتشو نداشتی، مجددا با نام حقیقیم درخواستت رو تکرار کن.

تام که شجاعت بی‌سابقه‌ای تو وجودش رشد کرده بود، واقعا و حقیقتا از نگاه خیره‌ی تهدیدآمیز کنستانس بر خود نمی‌ترسه و نمی‌لرزه. اما جملاتی که به زبون آورده بود چرا!

حالا وقت تصمیم‌گیری برای تام بود، فقط یک بار فرصت داشت حرفشو پس بگیره و بخشش کنستانس شامل حالش باشه. از طرفی فقط همین فرصت رو هم داشت تا جلوی کل هافلپافی‌ها، نتیجه هافلپاف رو تسلیم خواسته‌های خودش کنه!


🦅 Only Raven 🦅


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶:۳۵ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
#96

اسلیترین

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۵:۵۲ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
از گیل مامان!
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 719
آفلاین
خلاصه:

هافلپافی‌ها توی زیر زمین مخوف‌شون با زنی به نام کنستانس که نتیجه هلگا هافلپافه ملاقات می‌کنن. کنستانس برای گفتن راز بزرگ هافلپاف بهشون گذروندن مراحلی رو پیشنهاد می‌کنه. هافلی‌ها می‌پذیرن ولی نگران خطرات مرحله اولن که به زور تام رو جلو می‌فرستن تا مرحله رو براشون طی کنه. مرحله اول یه میز پر غذا در میاد و به تام گفته میشه چون قربانی هم گروهیاش شده حالا تا هافلی‌هارو نبخشه نمی‌تونن برن مرحله دوم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ از آن لحظه‌ای که برای بخشش تام مجبور شده بود قرارداد خدمت به او را امضا کند دیگر آن مرگ سابق نشده بود. در واقع هر ساعت آن ۲۴ ساعت تعیین شده در قراردادشان برای مرگ مانند هزار سال می‌گذشت. مرگ روزی عزت و احترام داشت؛ ابهتی داشت که هرکس با دیدنش به صورت خودکار قبض روح می‌شد اما حالا او شده بود نوکر حلقه به گوش آقای ریدل با آن قیافه گور به گور شده‌اش!

- قیافه چی؟!
- گور به چیز... ببین تام اونطوری نگاه نکن، حرف من نبود حرف راوی بود! هرچند که بدم نمی... بگذریم.

تام اخمی کرد اما بلافاصله اعتماد به نفسش را باز یافت.
ـ خب برگردیم به سوال قبلی... یه لحظه فکر کردم می‌خوای بگی من خودم داوطلب گذروندن مرحله اول نشدم، اشتباه فکر می‌کنم دیگه درسته؟

مرگ آهی کشید.
- درسته.

تام با پیروزی به سمت کنستانس برگشت.
- خب کنس جان، حالا که دیگه بر همگان مسلم شده که تو هم هافلپافی هستی و باید بخشش منو بدست بیاری، خودت بگو چیکار انجام میدی تا ببخشمت!


In mama's heart, you will always be my sweet baby


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳:۲۷ دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳
#95

اسلیترین، مرگخواران

سیگنس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۲:۴۴ جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۹:۵۶:۰۹
از خواستگاه شرارت
گروه:
اسلیترین
مرگخوار
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
پیام: 113
آفلاین
تام که بخاطر قراردادش با مرگ، جسور تر از قبل شده بود، بادی به غبغبش می‌اندازد و با گام هایی استوار، در بین هم‌گروهی هایش قدم برمی‌دارد.

ـ زمان درخشش تام ریدل فرا رسیده. همگی تعظیم کنید!

همه از ترس، سرشان را خم کرده و نیمچه تعظیم نمایشی‌ای انجام دادند، که همین باعث شد قامت نسبتا مغرور کنستانس در مقابل چشمان تام قرار بگیرد. ناگهان، افکار شرارت آمیزی به ذهن تام هجوم آوردند. او با لبخندی که به طور حتم معنای ″هیچکس به باهوشی من وجود نداره!″ به سمت کنستانس قدم برداشت. او منتخب گروهش بود، پس باید راهی برای خروج سریعتر از این دردسر پیدا می‌کرد.

ـ خب بزار ببینم، شما تاحالا گروهبندی شدین؟
ـ در اوایل ورودم به هاگوارتز، بله. هافلپاف افتخار همنشینی با منو داشته
ـ خیلی هم عالی! آیا شما تا به حال از هاگوارتز فارغ‌التحصیل شدین؟ یا هافلپاف رو ترک کردین؟
ـ دلیلی برای اینکار نداشتم، من مسئول مخوفِ این تالارم!
ـ پس ما اینجا دوتا مقدمه داریم، اول اینکه من باید همگروهی هامو ببخشم که قربانی‌م کردن، دوما هم که شما عضوی از هافلپاف هستی. پس در نتیجه، شما هم جزو کسایی هستن که من باید ببخشمشون
ـ
ـ شما که نمی‌خواین با استدلال من مخالفت کنین؟ من چندین ترم منطق و فلسفه جادویی پاس کردم جناب!

تام به خوبی آگاه بود که استدلالش مغالطه‌ای بیش نیست، اما کنستانس که این را نمی‌دانست! پس اهمیتی نداشت اگر بخاطر استدلالی غلط، مجبور به حمل القابی همچون سوفیست و مغالطه گر میشد. او از هر طرف کنستانس را تحت فشار قرار می‌داد تا در آخر به مراد دلش دست یابد.

ـ قبول کنین دیگه! نکنه می‌خواین بگین من مغالطه گرم؟ منی که انقدر شجاع و دلسوزم که اجازه ندادم هم‌گروهی هام قربانی بشن و خودم داوطلب شدم؟
ـ تو که خودت نشده بوـ

تام که دستش را روی دهان مرگ گرفته و به زور ساکتش کرده بود، با لبخندی تهدید آمیز به مرگ نگاه می‌کند.
ـ یه لحظه فکر کردم می‌خوای بگی من خودم داوطلب نشدم، اشتباه فکر میکنم دیگه درسته؟


Let the game begin


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶:۱۹ جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳
#94

هافلپاف، مرگخواران

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۱:۱۳ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳
از عمارت ریدل ها
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
هافلپاف
مرگخوار
شـاغـل
پیام: 134
آفلاین
تام مرگ را که از همه نزدیک تر بود را انتخاب میکند.کسی که بیشتر ترس و اضطراب را غالب کرده بود.

- اول از همه تو!
- من؟
- تو نه تو یعنی بغلیت. جناب مرگ.
- من؟
- بله.
- چه کاری ازم برمیاد؟
- تاوان مرگ، مرگه.
-ولی من که نکشتمت نامرد.
- منم مرگ کاملتو نمیخوام. اسم خودتو توی لیستت بنویس ذکر کن تا ۲۴ ساعت کامل در اختیار جناب تام ریدل سینیور هستم هرچی امر کنن باید اطاعت کنم.
- خیلی پلیدی.
-میدونم.
-ازت بدم میاد‌.
- اونو که بیشتر میدونم نمیومد که واسه تهدیدم اسممو تو لیستت نمیبردی.

مرگ در چشمانش یک غلط کردم خاصی موج زد که باعث شد ذره ذره وجودش آرزو کند که ای کاش قدرتی داشت زمان را به عقب برمیگرداند و با همچین آدم کینه جویی در نمی افتاد.

- هی مرگ اینجوری نگاهم نکنا. میدونم توی ذهنت هزارتا بد و بیراه داری بهم میگی فقط به نفعته که به روت نیاری. میدونی که کل بیست و چهار ساعت رو در اختیارمی یعنی بگم بمیر باید بمیری.
- آخه مرگ که نمیمیره.
- کی گفته؟
- آخه منطقی نیست مرگ بمیره کی جون بقیه رو بگیره؟
- نگران نباش کائنات لنگ تو نمیمونه یکی دیگه رو پیدا میکنن.
- میخوای رقیب برام بیاری؟
- نگفتم من که! مگه من با کائنات دستم تو یه کاسته س؟
- نمیدونم اینجوری که اوضاع طبق میل تو پیش میره گمونم هست.
- به این میگن شانس حالا زود باش اسمتو بنویس.
- جناب مرگ...تاریخ اعتبار ۲۴ ساعت. شرایط اعتبار. دستور تام ریدل پدر و اتمام مهلت معین. هاااه...تق...اینم امضاء.
- مبارکه به امید مرلین که به خوبی ازت استفاده کنین و خیرشو ببینین.

تام ریدل آن تکه از لیست را که مانند قراردادی بین خودش و مرگ بود پاره کرد و تا کرد و در جیب لباسش گذاشت.

- خیر چیو ببینم؟ باقیه عمرمو.
- اونم میشه. حالا دنبالم بیا.




تصویر کوچک شده




S.O.S


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۸:۲۲:۵۰ چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳
#93

اسلیترین

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۵:۵۲ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
از گیل مامان!
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 719
آفلاین
تام پیش خودش فکر کرد که چرا باید به سادگی از این فرصت بخشایش‌گری خود می‌گذشت و این جادوگرانی که یک عمر او را به سخره گرفته و زندگی‌اش را تباه کرده‌اند را به همین سادگی رها می‌کرد؟
- کار از این مهم‌تر که من کارتون دارم؟

پس او تصمیم گرفت یک عقده‌ای باشد!
- همون‌طور که می‌دونین مرحله اول اینه که من باید ببخشم‌تون که گوشت قربونیم کردین و به زور فرستادینم جلو!
- گوشت قربونی؟! نه بابا... اینطوری نگاش نکن. ما فقط می‌خواستیم شجاع‌ترین هافلپافی گروه کلنگ شروع مراحلو بزنه! یعنی می‌گی الان به طور پیش فرض بخشیده نشدیم؟
- خیر... مگه به همین سادگیه ازتون بگذرم؟ همین مرگ منو کلی تهدید جانی کرد! اسممو نوشت اول لیست قبض روحش حتی! فکر کردین یادم می‌ره؟

هافلپافی‌ها آهی کشیدند و سعی کردند چهره معصومی به خود بگیرند. مرگ بیش از هم تلاش کرد. حتی سعی کرد پلک‌هایش را قشنگ قشنگ بهم بزند و خودش را شیرین جلوه دهد اما زمانی که یک دستتان داس باشد و قیافه‌تان هم شبیه به گرگ بیابان، طبیعی است که نتوانید خودتان را معصوم جلوه دهید.

- ها ها ها... می‌بینم که تیک عصبی گرفتی آقا مرگه! فکر نمی‌کردی یه روز محتاج بخشش یه بشر که اونم ماگله و بی‌جادو بشی؟
- تیک عصبی کدومه مرد؟ داشتم سعی می‌کردم معصومیت از خودم بروز بدم که نشد! حالا بگو ببینیم چی می‌خوای تا ببخشی‌مون؟

تام در تفکری عمیق فرو رفت. این فرصت خوبی بود تا اثبات کند که کت تن چه کسی است! نباید به همین سادگی هافلپافی‌ها را می‌بخشید.
- خب من یکی یکی میام سراغ‌تون و به هرکس به تناسب خودش می‌گم که چه کاری انجام بده تا مورد عفو و ببخشش همایونیم قرار بگیره! هوم... بذار ببینم اول از کی شروع کنم.


In mama's heart, you will always be my sweet baby


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹:۳۷ سه شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳
#92

ریونکلاو، محفل ققنوس، مرگخواران

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۱:۵۳:۳۴
از اعماق خیالات 🦄🌈
گروه:
هیئت مدیره
جـادوگـر
مرگخوار
محفل ققنوس
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 496
آفلاین
فلیسیتی برمی‌گرده و با تام ریدل در آستانه‌ی در مواجه می‌شه.
- چرا اینقد رسمی صدام زدی؟ نکنه می‌خوای هم‌گروهیات رو نبخشی؟ این بود آرمان‌های هلگا؟ همینطوری می‌شه که تو آزمون خطرناک شکست می‌خوریم دیگه. اونم کدوم، مرحله اول! ننگ هلگا.

تام که انتظار چنین واکنش طوفانی‌ای رو از فلیسیتی نداشت، به سرعت درو پشت سرش می‌بنده تا صدای فلیسیتی به بیرون نره و آبروی تام بیش از این جلوی عالم و آدم نریزه.
- عه من کی همچین چیزی گفتم دختر! زنم کم نبود که عشق زورکی گذاشت تو وجودم، حالا تو حرف می‌ذاری تو دهنم؟

فلیسیتی با دیدن بغض تام که کاملا صادقانه بود، جلو میاد و دستشو رو شونه‌ی تام می‌ذاره.
- اوا حالا غصه نخور. دور بعدی یه نماینده درست حسابی انتخاب می‌کنیم که شکست تو رو جبران کنه!

تام انتظار داشت فلیسیتی در جهت آروم کردنش لب به سخن بگشایه، ولی چیزی که گفته بود فقط به آشفتگیش اضافه می‌کنه.
- بابا من کی حرف از بخشیدن یا نبخشیدن زدم اصلا. این زن منو طلسم کرده که همه جا زجر بکشم. می‌دونم.

فلیسیتی برای چند ثانیه تو فکر فرو می‌ره.
- هممم، نه! تا جایی که من می‌دونم چنین طلسمی وجود نداره.

تام دیگه کامل به این نتیجه می‌رسه که به اتاق اشتباهی مراجعه کرده. بنابراین "ایش"ـی نثار فلیسیتی می‌کنه و بعد از خروج از اتاق مطمئن می‌شه تا درو به محکم‌ترین شکل ممکن ببنده. همین باعث می‌شه به جای این تک دری که بسته شده بود، باقی درهایی که تو راهرو بودن یکی یکی باز شن و سر یکی از هافلپافیای کنجکاو ازش بزنه بیرون.
- چی شده تام؟
- فراخوان حضور داده یعنی؟ تازه داشت خوابم می‌بردا.
- امیدوارم کار مهمی بوده باشه که اینجوری ما رو فرا خوندی!


🦅 Only Raven 🦅


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹:۱۳ شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳
#91

هافلپاف

فلیسیتی ایستچرچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹:۵۱ شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۹ جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳
از همه‌تون ممنونم!
گروه:
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 20
آفلاین
کنستانس گفت:
- خب، برای انجام دادن آزمونت ۷۲ ساعت وقت داری. تا اون‌موقع هم همه‌تون باید همین‌جا اقامت کنید. اینجا به اندازه‌ی همه‌تون اتاق هست، الانم می‌خوام به هرکدوم‌تون یه اتاق بدم.

هافلپافی‌ها نگاهی به اطراف سالن انداختند. فلیسیتی پرسید:
- اما اینجا که هیچ‌چیز دیگه‌ای نیست!

بلافاصله پلکانی مارپیچی و یک نیم‌طبقه در سالن ظاهر شدند. کنستانس گفت:
- مگه این نیم‌طبقه رو نمی‌بینی؟

فلیسیتی با کم‌رویی گفت:
- چرا...

بلافاصله کنستانس گفت:
- خب، دنبالم بیاین!

او هافلپافی‌ها را به نیم‌طبقه راهنمایی کرد. در راهرو قدم می‌زد و می‌گفت که هرکس به کدام اتاق برود. آخرین‌نفری که به او اتاق دادند، فلیسیتی بود. فلیسیتی وارد اتاقش شد و روی تخت دراز کشید. بلافاصله، صدایی به گوش رسید:
- فلیسیتی ایستچرچ!


هیچ‌وقت سعی نکن خودتو تغییر بدی، چون مطمئن باش همه همون‌جوری که هستی دوستت دارن.


پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۰:۵۲:۴۵ جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
#90

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
امروز ۹:۳۲:۴۵
از پشت درخت خشک زندگی
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مرگخوار
مدیر دیوان جادوگران
شـاغـل
مترجم
پیام: 508
آفلاین
کنستانس دست به سینه منتظر بود تا بالاخره هافلپافی‌ها، بتوانند تام را که با تمام وجود دست و پا می‌زد جلو بیاورند.

-بابا ولم کنین! نخواستم از بدبختی‌هام خلاص شم! اصلا من خوشبخت خوشبختم!

همه فکر می‌کنند هافلپافی‌ها ذاتا جادوگرانی مهربان و نرم‌خو هستند؛ اما حتی آن‌ها هم زمانی که بحث جان خودشان و منافع در میان باشد، دل‌نازکی را در چادرشب می‌پیچند و می‌گذارند روی طاقچه.
بالاخره هافلپافی‌ها تام را در سه قدمی کنستانس رها کردند. کنستانس در حالی که کف دستش به سمت بالا بود، آن را به سمت تام گرفت.

-چیه؟ چی می‌خوای از جونم؟
-چوبدستی.
-نمی‌خوام! نمی‌دم! چوبدستیم مال خودمه!

کنستانس با نگاه نافذش به تام چشم دوخت. تام آب دهانش را قورت داد و چوبدستی عزیزش را کف دست کنستانس گذاشت. کنستانس با حرکات پیچیده‌ای دریچه‌ای را روی دیوار ظاهر کرد و به تام اشاره کرد که اول داخل شود و خودش و بقیه پشت سر او وارد شدند.
آن‌ها در کمال تعجب وارد سالن قصری باشکوه شدند که روی میزش پر از غذاهای رنگارنگ و خوشمزه بود. از مرغ بریان و شیشلیک گرفته تا میگو و صدف و پیتزا.

-اینا همش مال توئه.

تام با شگفتی به کنستانس نگاه کرد.

-هم‌گروهی‌هات حاضر شدند تو رو قربانی کنند، این پاداش توئه و آزمونی که باید از سر بگذرونی اینه که اونارو ببخشی یا نه.
-همینقدر لوس؟
-بله؟
-گفتی مراحل خطرناک؛ همین بود؟

آیا واقعا آزمون‌های خطرناک همین‌ها بودند؟


All sins are attempts to fill voids


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده



پاسخ به: زیرزمین مخوف هافلپاف
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹:۳۱ پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
#89

اسلیترین

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۵:۵۲ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
از گیل مامان!
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 719
آفلاین
خلاصه:

هافلپافی‌ها متوجه شدن که زیر تالارشون یه زیرزمین مخوف و اسرارآمیز وجود داره. اونا به اونجا می‌رن و با زنی به نام کنستانس که نتیجه هلگا هافلپافه ملاقات می‌کنن. کنستانس بهشون می‌گه اگر مراحل غیرقابل پیش‌بینی و خطرناکی رو طی کنن، راز بزرگ هافلپاف رو براشون افشا می‌کنه.

حالا برای مرحله اول از بین هافلپافی‌ها یه داوطلب خواسته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- آقا چیکار به من دارین؟ چرا دارین هلم می‌دین؟! می‌دونین من زن و بچه دارم؟ نون آور خانواده‌م خیر سرم! می‌دونین بچه‌م رو گازه داره از سو تغذیه رنج می‌بره و موهاش و دماغش از فشار اقتصادی ریخته؟ می‌دونین زنم مشکل اعصاب داره و باید پول گل گاوزبون‌شو بدم وگرنه چوب‌شور تو آستینم فرو می‌کنه؟ تازه یه برادر زنم دارم که باید هر چی در میارم بدم بهش بزنه به زخم اعتیاد! می‌بینین چقدر بدبخت و مفلوکم؟ پس بیخیال من شین جون ننه هلگا!

نوحه تام بر روی هافلپافی‌ها بسیار تاثیرگذار بود چرا که به محض اتمام نوحه‌اش او را با شدت بیشتری رو به جلو هل دادند تا هر چه زودتر وی را از دست بدبختی‌هایش خلاص کنند.
به هر حال آنها بسیار دلسوز همگروهی‌شان بودند!

مرگ لیستی را از جیب ردای سیاهش بیرون آورد.
- ببین تام... این خودکار و غلط‌گیر من کوش؟ آها! ببین تام، همین الان اسمت به طور اتفاقی اومد اول لیستم! داداش تو دیگه عمرت به این دنیا نیست به هر حال. حالا یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه ما... چیز... یعنی یا با من بیا ببرمت اون دنیا یا با شجاعت برو داوطلب مرحله اول شو.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۳۰ ۰:۲۰:۰۱

In mama's heart, you will always be my sweet baby







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.