هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: فیلم‌ها :: فیلم 4

مصاحبه با دنیل رادکلیف و کتی لیونگ


[1]

دنیل رادکلیف نقش هری پاتر را در فیلم هری پاتر و جام آتش بازی می کند. بی بی سی نیوز با او مصاحبه ای کرد تا در مورد جالب ترین و دشوار ترین کارهایی که او در طی این فیلم باید انجام می داد اطلاعاتی کسب کند.
س: سخت ترین کارهایی که باید در این فیلم انجام می دادی چه بود؟
- از لحاظ جسمی و فیزیکی تمام کارهایی که باید زیر آب انجام می دادم دشوار بود. چون وقتی آخر آن روز به خانه بر می گشتم، واقعا احساس خستگی شدیدی می کردم. انجام این نوع کارها در عین مشکل بودن، مفرح نیز بود. چون در آینده مب توانم به خودم بگویم که من تقریبا یک ماه زیر آب بودم ولی به نظرم از نظر بازیگری دشوارترین قسمت ها آن جایی بود که در انتهای فیلم باید با لرد ولدمورت مبارزه می کردم و جسد سدریک را با خود باز می گرداندم. انجام این سکانس ها واقعا سخت بود. ولی من واقعا از انجام دادن آنها لذت بردم.
س: بازی کردن تکه آخر فیلم از لحاظ احساسی و عاطفی برای تو چگونه بود؟
- می دانم که در اینگونه موارد باید از تجربیات شخصی استفاده کرد. اما به طور واضح تجریبات من حتی به نزدیک به تجربیات هری هم نبود. ولی من تمام سعی و تلاش خودم را به کار بستم تا از ناراحت کننده ترین و غمگین ترین تجربیات شخصی خودم استفاده کنم و آن ها را در جهت بازی در نقش هری به کار بگیرم. امیدوارم که در این کار موفق بوده باشم. در ضمن کار کردن با مایک(کارگردان) هم بسیار عالی بود او در اجرای این نقش کمک های بسیاری به من کرد او دائما مرا به سمت جلو حرکت می داد و و راه و روش درست انجام دادن کارها را به من نشان می داد. در حقیقت او اصرار زیادی داشت که من در اجرای این نقش پیشرفت کنم.
س: تو خودت در فیلم بازی کردی و همان طور که حتما می دانی تمام فیلم راجع به وحشت و تشویش نبود، بلکه بخشی از آن در مورد روابط رمانتیک بود. این بخش از فیلم برای تو چطور بود؟
-این بخش از فیلم به ویژه جشن یول یال برای من خیلی جالب بود به خصوص اینکه [2] کارگردان ما بود، کارگردانی که بدون شک یکی از بزرگترین فیلم های کمدی-رمانتیک را ساخته است. بنابراین بی تردید تجربه گرانبهایی برای من بود . دلیل اینکه من بخش های رمانتیک فیلم را بسیار خوب و به جا می بینم و دید مثبتی به آن ها دارم این است که آنها یک نوع تعادل با سایر بخش های تاریک و ترسناک بر قرار میکنند. مانند قسمتی که با [3] بدم و ریخته شودن آب پرتقال و یا قسمت های دیگر مانند این.
س: کار کردن با [4] چطور بود؟ البته با در نظر گرفتن آن همه سکانس های خاص؟(!)
- سکانس های خوبی بود و البته می شود گفت کمی هم خنده دار. به نظر من او (کتی لیونگ) واقعا زیباست و لازم نبود من وانمود کنم . دقیقا مانند ابن بود که ن به خاطر زیباییش عاشقش شده بودم(!) بعضی مواقع بعد از بعضی از سکانس های خاص لحظاتی وجود داشتند که مقداری عجیب بودند............ در این لحظات ما نمی دانستیم که چه باید بگوییم و از چه حرف بزنیم ولی در کل تجربه جالب و خوبی بود.
س: کار کردن با روپرت و اما چطور بود؟ شما در حال حاضر همدیگر را نزدیک به پنج سال است که می شناسید؟
- برای من کار کردن با این دو نفر واقعا عالی است ، ما یکدیگر را در عرض این چند وقت به خوبی شناخته ایم و با اخلاق یکدیگر آشنایی کامل داریم و وقتی که روی صحنه می رویم مثل این می ماند که هیچ فاصله ی زمانی بین سکانس ها نبوده است. کار کردن با آن ها بسیار لذت بخش است ، مخصوصا در این فیلم آخر کار کردن با [5] بسیار جالب بود. من و [6] توانستیم صحنه جدایی که بین رون و هری به وجود می آید را به خوبی نمایش دهیم.
س: حالا می رویم سراغ [7] یعنی خود تو ، نه شخصیتی که در فیلم بازی می کنی. مخلوط شدن زندگی کاری تو با زندگی معمولیت چه تاثیری بر روی تو گذاشته است آیا داشتن یک زندگی نرمال و بدور از هیاهو برای کسی مثل تو آسان است؟
- اگر راستش را بخواهید من تا آنجایی که می توانم سعی می کنم چیز هایی که در مورد من نوشته می شوند نخوانم چون فکر می کنم لحظه ای که من این داستان را بخوانم لحظه ای خواهد بود که که من دچار سردرگمی می شوم. سلامت عقلی من برایم از اهمیت زیادی بر خوردار است و این دلیلی است که من این مقالات و داستان ها را نمی خوانم اما سابقه ی کاری من آنقدر هم که شما فکر می کنید در زندگی معمولی ام تاثیر نگذاشته است . من از این واقیت خبر دارم که تمام جوانان هم شن و سال من کارهایی را که من انجام می دهم انجام نمی دهند ولی با مرور زمان این کارها برای من به صورت چیزهای روزمره و عادی در آمده است . تنها تاثیری که حرفه ی من روی زندگی خصوصیم گذاشته است این است که وقتی مردم مرا در خیابان می بینند می شناسند و از من تقاضای امضا یا گرفتن عکس یادگاری می کنند.
س: آیا مهمانی های بزرگ می دهی؟!
- تا به حال که چنین مهمانی هایی را برگزار نکردم ، چون فکر نکنم بتوانم این مهمانی ها را خوب برکزار کنم( خوب معلومه-مری تات) شاید بعد ها چنین کاری کردم.
س: این فیلم چهارمین فیلم هری پاتر است؟ آیا فکر می کنی که در تمام هفت فیلم حضور خواهی داشت؟
- من مطمئنا در فیلم پنجم بازی می کنم که فیلمبرداری آن از فوریه شروع خواهد شد...... بعد از آن زمان زیادی وجود خواهد داشت که من تصمیم گیری کنم ولی وقتی که داشتم کتاب ششم (هری پاتر و شاهزاده ی دورگه) را را می خواندم با خود فکر می کردم که کارهای زیادی در این کتاب وجود دارند که من علاقمند به انجام آن ها هستم........ سعی کردم این کتاب را با بی طرفی بخوانم اما هنوز تصمیم نهایی و قاطع خود را برای بازی در فیلم نگرفته ام ولی می دانم که یک سری از قسمت ها وجود دارد که علاقمند به انجام آن ها هستم مانند قسمت [8] که مطمئنا قسمت جالبی برای بازی کردن خواهد بود.....
س: آیا کتاب ششم زودتر از موعد مقرر به دست تو رسید؟
-مسلما نه! من می خواهم همراه با بقیه ی دنیا، ادامه ی داستان را دنبال کنم ولی متاسفانه یک نفر آخر داستان را برای من گفت.....( فکر کنم منظورش آخر کتاب شش، یعنی مرگ دامبلدوره-مری تات) البته این را هم بگویم که وقتی این کتاب عرضه شد من در استرالیا بودم.
س: آیا تو حاضر هستی که نیمه شب به کتاب فروشی بروی و ساعاتی را در صف بگذرانی و یک نسخه ی تازه به بازار آمده را بخری؟
-نه این کار قطعا غیر عقلانی است ..ما کتاب را زودتر سفارش می دهیم تا اینکه در روز عرضه آنها به بازار ، کتاب را به در خانه ی ما بیاورند.
س: آیا این فیلم از لحاظ کیفیت در درجه ی بالاتری نسبت به فیلم های قبلی قرار داشت؟
- بله قطعا همین طور است. ولی در هنگام انجام کار این واقعیت احساس نمی شود زیرا در یک روز باید یک سکانس مهم انجام بدهیم و سپس چند سکانس کوتاه تر تا وقتی که به سکانس بعدی می رسیم می بینیم که تقریبا همه چیز راجع به سکانس مهم قبلی را از یاد برده ایم ...... بزرگی و شکوه این فیلم زمانی مشخص می شود که محصول کامل شده را تماشا کنید.
س: آیا جی.کی.رولینگ این بار به محل فیلمبرداری آمد؟
-نه او این کار را نکرد. به نظر من او فیلم را کاملا جدا از کتاب می داند(باید هم بداند!!!-مری تات) این خارق العاده است که او به ما اعتماد دارد که کتابهایش را در قالب فیلم در آوریم البته من فکر می کنم که همیشه قبل از شروع فیلمبرداری یک نسخه از فیلمنامه به او ارسال می شود و همچنین مایک نیوئل(کارگردان)، دیوید هیومن( تهیه کننده، کارگردان فعلی فیلم 6)و استیو کلاوز (نویسنده ی فیلمنامه) دائما با او قرار ملاقات هی مهم می گذاشتند.( که آخرش هم فیلم این از آب در اومد!!-مری تات)
س: می دانیم که تو به موسیقی علاقه داری، آیا تو تاثیری در ساخت آهنگ های این فیلم داشتی؟
- دیوید هیومن به من گفت که نام یکی از گروه های موسیقی که واقعا به آن علاقمند بودم را بگویم... من گفتم : فرانز فردیناند.... ولی او با کوکر ساریز قرارداد بست . فرانز فریناند گروه بسیار عالی و خوبی است ولی کوکر سارویز چیز دیگری است و دیدن او افتخار بزرگی برای من بود (زیارت قبول!!!!-مری تات) و همچنین 2 تا از افراد گروه رادیو هد نیز به ساخت موسیقی مشغول بودند ، که دیدن آن ها نیز برای من افتخار بزرگی محسوب می شود.

مصاحبه با کتی لیونگ:
کتی لیونگ نقش چو چانگ را در فیلم هری پاتر و جام آتش بازی می کند. بی بی سی نیوز با او مصاحبه ای انجام داده تا در مورد احساس او درباره ی این فیلم و دنیل رادکلیف (!) صحبت کند.
س: به ما بگو که چطور این نقش به تو داده شد؟
- پدرم آگهی در مورد بازی کردن نقش یک دختر در فیلم هری پاتر را دید. این شخصیت باید 16 سال می داشت و همچنین می بایست از چهراه ای شرقی برخوردار می بود و همچنین در انگلیس زندگی می کرد( چیزه دیگه ای؟!!!-مری تات) و من تمام این مشخصات را داشتم. من به لندن رفتم و پس از ساعت ها انتظار آن ها یک عکس از من گرفتند و به من گفتند اگر در این نقش پذیرفته شدم با من تماس می گیرند... آن ها یک سری مصاحبه با من انجام دادند و همچنین یک نمایش روی صحنه هم از من مشاهده کردند!!
س: تا به آن موقع کار بازیگری انجام نداده بودی؟
- هیچ گاه بازیگری به ذهن من خطور نکرده بود چون فکر می کردم که اگر انسان بخواهد یک بازیگر سینما باشد باید از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشد و بتواند در مقابل مردم کثیری به اجرای نمایش بپردازد و من همیشه در مدرسه بسیار خجالتی بودم.
س: وقتی که مطلع شدی اجرای این نقش بر عهده ی توست چه احساسی داشتی؟
- وقتی که مادرم با من تماس گرفت تا این خبر را به م بدهد من در حال خواب و بیداری بودم و پس از این که کاملا از خواب بیدار شدم و هوشیاری خود را به دست آوردم(!) باید دوباره با مادرم تماس می گرفتم تا مطمئن شوم این یک رویا نبوده است.
س: آیا زندگی تو بعد از گرفتن این نقش تغییر کرد؟
- به غیر از اینکه با افراد زیادی آشنا شدم و دوستان زیادی پیدا کردم زندگیم تغییر خاصی نکرد . در حال حاضر هم تصمیم دارم که به دانشگاه بروم و سابقه ی کاری خود را نیز ادامه بدهم.
س: آبا تو قبل از گرفتن این نقش از طرفداران کتاب ها و فیلم های هری پاتر بودی؟
- من یکی از طرفداران پر و پا قرص فیلم ها بودم 3 کتاب اول رو هم خونده بودم..... اما کتاب های چهارم و پنجم رو بعد از گرفتن این نقش خوندم چون چوچانگ غالبا در کتاب های 4 و 5 حضور داشت و من قبل از اینکه این کتاب ها رو بخونم شناخت خاصی از او نداشتم.
س: کار کردن با دنیل رادکلیف چطور بود؟
- بسیار خوب بود و او انسانس بسیار خاکی است و من چنین انتظاری نداشتم. چون او شخصیتی شناخته شده در همه جای دنیاست. اما دقیقا مانند آدم های عادی رفتار می کنه و بسیار خونگرم است. ( لابد انتظار داشته مثل آدم فضایی ها رفتار کنه!!!-مری تات)
س: آیا اولین بار که می خواستی با او ملاقات کنی اضطراب داشتی؟
-وقتی برای اولین بار [9] را ملاقات کردم باید با هم به تمرین بازیگری می پرداختیم و اینکه من در مقابل او بازی می کردم باعث اضطراب زیاد شده بود ، با خونگرم بودن خود کار رو برای من آسان کرد.
س: فکر می کنی چو و هری زوج خوبی باشند؟
- راستش نه! چون هری در زندگی خود مشکلات زیادی دارد که باید با آن ها دست و پنجه نرم کند و چو هم با یک نفر رابطه دارد.
س: آیا خودت فیلم هری پاتر و جام آتش را دیده ای؟
- نه من فقط آگهی تبلیغاتی این فیلم رو دیدم. اینکه اونها همه ی تیکه های مختلف فیلم رو در کنار هم قراغر می دن تا آگهی بسازند بسیار جالب است(!!!!) زیرا این کار رو با مهارت خاصی انجام می دن.
س: تا به حال کسی تو رو در مورد بازی کردن در فیلم نصیحت کرده؟
- به من گفته شده که طی انجام کارها آرامش خود رو حفظ کنم و سعی کنم تا حد ممکن از کاری که می کنم لذت ببرم.( حالا انگار لذت نداره!!!-مری تات)
س: بهترین اثری که این فیلم بر روی زندگی تو گذاشت چه بود؟
- این بود که بتونم با انسان های بسیار جالب(!) و خوبی رابطه بر قرار کنم و از اونها چیز های بسیاری یاد بگیرم.
س: بدترین چیز راجع به انجام این کار چی بود؟
- ساعت های طولانی باید یک سکانس رو دوباره و دوباره انجام می دادیم تا آن سکانس به کیفیت دلخواه برسد. اما این همه انتظار و زحمت می ارزید و باز یمن بعد از هر سکانس بهتر می شد.
س: راجع به کارهای جدیدی که باید برای ایفای نقش یاد می گرفتی برای ما بگو؟
- در بسیاری از سکانس ها ما باید غواصی می کردیم و من برای اینکه غواصی رو یاد بگیرم باید در کلاس های آموزشی شرکت می کردم. اما در کل تجربه ی جالبی بود و در حرکات غواصی تناسب زیادی وجود دارد و ما باید با استفاده از باد و موج به نقطه ای خاص شنا می کردیم. ( والا ما که این سکانس ها رو ندیدیم!!-مری تات)
س: از ملاقات با کدوم ستاره ی سینمایی هیجان زده شده بودی؟
از ملاقات با همه ی آن ها، نمی تونم شخص خاصی رو نام ببرم . چون در سکانس های زیادی همراه اونها نبودم.

منتضر مصاحبه با کلمن پوئسی و استنسیلاو ایاوانوفسکی باشید.
یادداشت ها
  1. مصاحبه با دنیل رادکلیف و کتی لیونگ
  2. مایک نیوئل
  3. چو چانگ
  4. کتی
  5. روپرت
  6. روپرت
  7. دن
  8. غار
  9. دن
قبلی « کتاب هفتم پیش بینیهای من امپراطوری مرگ » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۶:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۶:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 خوب
آه اينهههههههههههههههههه بيا بالا حالم بهم خورد
ehsan_dalir
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۰ ۱۳:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۰ ۱۳:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱
از: هاگوارتز
پیام: 378
 Re: عجیب
سلام.واقعا گل کاشتی مری .هم ترجمه ات عالی بود و هم تایپت.با اینکه خیلی زیاد بود حتی یه غلط هم نداشتی.واقعا دستت درد نکن.عالی بود
تك شاخ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۸:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۸:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۲/۲۶
از: چوبدستی بارتی كروچ پسر
پیام: 7
 مصاحبه
مرسي مری،از وقتي كه برای تايپ گذاشتی ممنون.ترجمه اش هم خيلی خوب بود.مرسي!!
Hosna
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۵:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۵:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹
از:
پیام: 4
 سرقت هنري!!!
مري جون مطمئني كه خود خودت اينو ترجمه كردي؟؟؟
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۱۷:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۱۷:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 واقعا ممنون!!
خوب آره معلومه که شاد شدم مروپ جان...
از نظرات همه هم واقعا ممون و متشکر......
لطف دارین!!!
Fatem
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۱۴:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۱۴:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۳
از: دره ی گودریک
پیام: 13
 دمت گرم
خب همه گفتن خوب بود منم می گم خوب بود که یه ذره شاد شی مری جان
خیلی باحال بود بازم از این کارا بکن حتما
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۶:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۵ ۶:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 مرسي
با تشكر از مقاله خوبتون
mccartney_felton
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۴ ۱۵:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۴ ۱۵:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۸
از: خونمون( قصر مالفوی ها)
پیام: 196
 نظر
دستت درد نکنه مری جون !
خوندمش خوب بود جاهایی رو که خودت نوشته بودی با حال بود
مرسی
پررو
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۲۰:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۲۰:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۹
از: کنار رودخونه تایمز
پیام: 6
 اوهوم
راستشو بخوای حوصله نداشتم بخونمش ولی دستت درد نکنه بعدا میخونمش
2000
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۱۰:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۱۰:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۳۰
از: همان جا
پیام: 88
 Re: محاصبه..........
ممنون مری جون
mmhkky
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۸:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۸:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۳۱
از:
پیام: 28
 محاصبه..........
جیگرتو مری عالی بود مخصوصا تیکه هایی که بین متن اورده بودی
در ضمن من از این پسره دنیل خوشم نمی یاد و البته اما واتسون ولی روپرت به نظر من ازهمه شون سنگین ترو باحال تره.
danger
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۹:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۹:۱۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۸
از: خرزو خان اباد
پیام: 51
 مصاحبه با دنيل رادكيلف وكتي ليونگ
چه جلب
تينا ساساني
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۷:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۷:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۱
از: there isn't any answer
پیام: 157
 مصاحبه با دنيل رادكيلف وكتي ليونگ
چي بگم ؟ خوب بود ديگه

حرف هاي مري تات هم جالب بود
sama
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۵:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۵:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱
از: بن بست اسپینر
پیام: 34
 Re: 12
جالب بود
LILI EVANZ 22
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۵:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۵:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۲/۲
از:
پیام: 191
 12
خووووووووووووووووووب بوووووووووووووووووووود به هر حال خسته نباشی.
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۰:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۰:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 خوبه
ممنون از نظرتون آقای نیک بی سر....
از اریکا هم معذرت می خوام......
امیدوارم مصاحبه با استن و کلمنس که فردا یا پس فردا برای سایت می فرستم خوب تر باشه و مطالب جدید تری وجود داشته باشه.......
از نظرات بقیه هم ممنون
مری
2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۴:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۴:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲
از: نبش غار علیصدر-شرکت مبارزه با استعمال گردنخود
پیام: 11
 Take it Easy
bad nabood
farzad78
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۳:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۳:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۸
از: وزارت سحر و جادو
پیام: 2
 عجب
اينجا نظر مينويسن يا چت ميكنن چه جوريه به ماهم بگين
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۰:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۰:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 بد نبود !
بد نبود . ولي خب اصلا مطلب جديدي نداشت .
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۲۳:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۲۳:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 ايول به مري.
ايول. خوشم اومد.
چقدر زود جواب آدمو ميده. دمت گرم.
خوشم مياد كه يكي هست كه به كارهاي ملت رسيدگي كنه.
تو اگه يه مسئوليتي تو مملكت داشتي كه ما غمي نداشتيم.
بحث سياسي شد.
الانه كه مديرا و ناظرا اطلاعات و نميدونم فلان و فلان بريزن اينجا.
در بريد كه اگه بگيرنتون ديگه .........
princesoft
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۲۰:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۲۰:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۷
از: یه جای خوب توی هاگوارت
پیام: 95
 Re: عجیب
من هم با آناکین مفافقم ! ( مفافق جدیدشه ! )
بابا یکی این دو تا ... رو تحویل بگیرن ! آخه می خوام بدونم این دنیل سلیقه داره ؟! اوه واه ، اوووووووووووه
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۹:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۹:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 مصاحبه با دن و كتي
دمت گرم مري!!!
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۶:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۶:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 ای بابا!
سوال چرت منظورم از اونهایی است که جوابشو یارو توی یه سوال دیگه گفته بعد دوباره ازش پرسیدن........
این طوری مقاله خسته کننده می شه....
اگه همشو ترجمه کنم......
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۴:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۴:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 ?
بابا سوالت چرتشم ترجمه ميكردي.
شايد از اينا بهتر بود.
Harry 06
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۳:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۳:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۱۷
از: دره ی گودریک
پیام: 7
 Re: ممنون
ترجمة خوب و جالبی بود امیدوارم که همین طور ادامه داشته باشد. با تشکر
کادوالادر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۳:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۳:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۵
از: خوابگاه پسران هافلپاف
پیام: 15
 خوب بود
آفرین
سوالات خوبی بود و ترجمه ی خوبی هم داشت.....
تبریک می گم
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۲:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۱۲:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 ممنون
ممنون از توجهتون و نظراتتون............
راستی بالایی جان....(اسمتو یادم رفت ببخشید!! )
من سوالات قشنگ رو در کنار هم گذاشتم ترجمه کردم............
توی یه مصاحبه سوالات چرت زیاده......
با عرض معذرت..........
rezamahdavi_2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۸:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۷ ۸:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۶
از: هاگوارتز
پیام: 106
 مصاحبه با دنیل رادکلیف و کتی لیونگ
من دیدم...

شبکه بی بی سی نشون داد...

ولی با توجه به اون متن..

این متن خیلی فرق داشت...

از کدوم سایت گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

benifarnaz
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۲۲:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۲۲:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۱۲
از: Where ever you are there
پیام: 16
 آفرین
دستت درد نکنه واقعا گل کاشتی با این ترجمه ی قشنگت.
راستی مطلبت هم خیلی جالب و قشنگ بود.
شما ها هم اینقدر جر و بحث نکنید لطفا
با تشکر از همگی
jenny2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۲۰:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۲۰:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۶
از: sweden
پیام: 57
 خوب بود مرى جان
ايول...
دستت درد نكنه مرى جان زحمت كشيدى....
واقعاً خوب بود
33166655
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۹:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۹:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۲
از: هرجايي كه ميشه زنده موند
پیام: 226
 Re: اوه......
خوب بود خوشم اومد مرسي
harrypotter1449
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۷:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۷:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۰
از: کوهستان اشباح
پیام: 217
 مرسی
جالب بود
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۵:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۶ ۱۷:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 اوه......
بله.........
خانم کاترین بل من از شما معذرت می خوام.....!!
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۵:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۶:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 مثلا
مثلا اینجا فقط واسه نظر دادنه نه بحث کردن
خدمت تمام اعضا
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۴:۰۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۴:۰۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 ما اينيم ديگه
خب ديگه. ما اينيم.
يه سايته و يه نيك بي سر
ما شوخ طبع نباشيم كي باشه؟
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۳:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۳:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 عجب...........!
چه طبع شوخی داری شما نیک جان!!!
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۳:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۳:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 :-O
خوبه.
از اينكه ميبينم اينقدر جنبه انتقاد رو دارين خوشحال ميشم.
پس منتظر انتقادهاي من باش.
شوخي كردم
mona@lona
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۰
از: ميدان گريمولد خانه شماره13
پیام: 43
 خوب
خوب بود ممنون
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 ممنون از توجهتون
خواهش می کنم...
قابلی نداشت
نیک جان من از چیزی ناراحت نمی شم!!
هر گونه انتقاد و پیشنهاد بذیرفته می شود!!!!!
مری
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۰:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۰:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 مرسی
جالب بود مرسی
من خوشم اومد دیگه بقیه رو نمی دونم
اما ديو برره
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۰:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۶
از: از هر جا به تو چه؟
پیام: 27
 من اينو ...............
مرسي از تر جمه ي قشنگت
خيلي لذت بردم
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۹:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۹:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 اهوم
مري جان بهت تبريك ميگم و خسته نباشيد.
ايول مطلب جالبي بود.
اين مونتاگ رو ولش، اون همينجوري هست. با همه دعوا داره. هيچكس رو قبول نداره به جز خودش
شوخي كردم. به كسي ( مونتاگ ) بر نخوره
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۸:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۸:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 جكگشساملچشحصذده
جالب بود مرسي
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۸:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۸:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 عجیب
والا آدم حرف های عجیبی از دو تا بچه میشنوه

یا رو داره توی جو غرق میشه بعد میاد...
اصلا ولش

فقط از خانوم مری برای ترجمه ی این مصاحبه با افراد ارزشی تشکر میکنم

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.