جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 2 کاربر مهمان
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دیروز ساعت 16:56
تاریخ عضویت: 1403/08/21
تولد نقش: 1404/02/07
آخرین ورود: دیروز ساعت 22:53
پست‌ها: 2
آفلاین
نام: گادفرویدا فلورانسو

ظاهر: موهای بلند و موج‌دار سیاه، پوست سفید، چشمان کهربایی

نژاد: خون آشام

توضیحات:
من روزی انسان بودم.

فقط یک روح معمولی—نه نسب اشرافی، نه نشانه‌ی مقدس، نه پیشگویی حک شده بر استخوان یا در خواب. و با این حال، من انتخاب شدم. یا شاید هم محکوم گشتم.

مرا به عنوان قربانی نزد مالخازار، مارکیز اسکاربرو آوردند. یک پیشکش لرزان به خدای-شاهی در سایه ها. اما به جای خشکاندن خونم، به جای بخشیدن مرگ به من، او مرا تبدیل کرد. او من را یکی از خودشان ساخت. هیچ وقت نگفت چرا.

برای او، من چیزی بیشتر از یک خدمتکار که در خون و سکوت اسیر است، نبودم. وقتی اطاعت می‌کردم، با نگاه سرد و مالکانه‌اش مرا می‌دید. وقتی از مسیر منحرف می‌شدم، مرا مجازات می‌کرد — با بی‌رحمی و روشنی، با دقتی چون کسی که ابزاری را شکل می‌دهد، بدون توجه به موجودی که هستم.

انسان‌های اسکاربرو، همیشه پیچیده در ایمانشان، توجه او را می‌دیدند و آن را به اشتباه خدایی می‌پنداشتند. باور داشتند که چیزی مقدس در درون من برخاسته. آن ها نقشه می‌کشیدند که مرا به بتی برای معابدشان تبدیل کنند — یک یادگار ابدی برای نجاتشان.

پس من فرار کردم.
به سمت آرواره های ویتبی.

اما در آن جا نیز خبری از آرامش نیست.

گابریل — دوک فرشته‌چهره‌ی قانون و نور—فرمان‌های خود را با آتش و فولاد اعمال می‌کند. من دیده‌ام که چگونه سر از شانه‌های خون‌آشام‌هایی که جرأت کرده‌اند خون انسان بنوشند، جدا می‌کند. فریادهایشان را شنیده‌ام وقتی که بدن‌هایشان در نام نظم سوزانده می‌شود.

او به من می‌گوید نترسم. خون خود را به من می‌دهد، خون مقدس و سوزان، تا تشنگی من فروکش کند. اما خون او انسانی نیست. مانند شعله‌ای مقدس در درونم می‌کوبد. خیلی قوی، خیلی پاک برای ویرانه ی شکننده‌ای که من هستم.

و با این حال، در ویتبی، یک پناهگاه آرام یافته‌ام.

نامش دومینیک مورن است.
کشیش بلندپایه‌ی گابریل. وفادار، سرسخت، حساس به نظم تا حد خشونت. و با این حال... وقتی به من نگاه می‌کند، چیزی در او نرم می‌شود. چیزی کهن در سینه‌ام به حرکت درمی‌آید، دردناک و لرزان.

لحظاتی هست که فشار قانون و وفاداری بر او سنگینی می‌کند، و من تردید را در چشمان طلایی اش می‌بینم. آیا او به دوک خدمت می‌کند... یا مرا از آتش محافظت می‌کند؟

من نمی‌پرسم.
من اعتراف نمی‌کنم.

اما وقتی در کنار من می‌ایستد، حضورش آنقدر نزدیک و دست‌نیافتنی، جنگ درونم برای یک لحظه خاموش می‌شود — برای فقط یک نفس.

شناسه قبلی


تایید شد.
چون گروهت رو ننوشته بودی و دیدم معرفی شخصیت شناسه گادفری هم همینطور بود، دسترسی گروه قبلیت یعنی ریونکلاو رو دادم. ولی اگه اشتباه کردم و گروه دیگه‌ای می‌خواستی با پیام شخصی بهم اطلاع بده.
فقط فراموش نکن اگه دوباره قصد تغییر شناسه داشتی حتما قبلش بلیت بزنی.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/2/7 17:59:18
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: شنبه 30 فروردین 1404 23:48
تاریخ عضویت: 1404/01/25
تولد نقش: 1404/01/31
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:43
پست‌ها: 3
آفلاین
سلام. شازده آیلین سابق اینجاس! اگه می‌شه دسترسی هامو بدین من رفع زحمت کنم!
...

نام: توموکو کاجیوارا

گروه هاگوارتز: ریونکلاو

پاترونوس: ماهی کوی

چوبدستی: چوب تاک و تار قلب اژدها به طول 28 سانتیمتر

ویژگی های ظاهری:
قد متوسط، موهای خاکستری رنگ و چشمای زنده و پر ذوقی داره. اگه خیلی با دقت نگاه کنید، دور مچ دستش جای دوخت هست!

علایق:
عاشق کوییدیچه و مهاجم بازی می‌کنه. از همون بچگی جذب دوثل شد و چون کسی جلوشو نگرفته بود، یواشکی خودآموز یاد می‌گرفت و تمرین می‌کرد. به محض ورود به هاگوارتز عضو کلوپ دوئل شد. از جادو های نمایشی هم خوشش میاد و اگه فرصتش باشه استفاده می‌کنه. یه چیزی هم که خودش به کسی نمی‌گه ولی همه می‌دونن، اینه که توموکو عاشق شیرینیه!

ویژگی های شخصیتی:
اولین باری که کسی اون رو می‌بینه، اولین چیزی که در موردش فکر می ‌کنه اینه که اون، قطعا آدم عجیبیه. کنجکاو و پر شور و شوق، ولی ذاتا آدم عمیقیه. سوالایی می‌کنه که کسی جوابشونو نمی‌دونه و در مورد همه‌چی فکر می‌کنه. کمتر کسی زیاد می‌شناستش، این باعث می‌شه در عین چندان ساکت نبودن، همیشه کمی مرموز به نظر برسه.

سرگذشت:
مادر، یا بهتره بگیم سازنده‌ی توموکو کاجیوارا، ساحره‌ی مهاجری که بود که چهار سالی می‌شد که توی انگلستان زندگی می‌کرد. شغلش عروسک سازی بود و توی افسون‌های حیطه‌ی خودش مهارت بالایی داشت. عروسک‌ها رو می‌ساخت و جادوشون می‌کرد تا حرکت کنن و جالب تر باشن. البته اون با وجود اینکه همیشه نقاب خودش رو در برابر مشتری‌ها نگه می‌داشت، ولی اخیرا مخفیانه دستی هم در جادوی سیاه برده بود. با جادوی سیاه گزینه‌های خیلی متنوع‌تری داشت. هر چقدر هم بیشتر مطالعه و تمرین می‌کرد، ماهر‌تر می‌شد و عروسک‌ها هم پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌شدن. آخرین عروسک‌هاش می‌تونستن تا حدی حرف بزنن و خود به خود حرکت کنن.

بعد دو سال، اون تصمیم گرفت از جادویی استفاده کنه که تمام مدت برای خودش ممنوع کرده بود. وقتی افسون پیچیده رو اجرا کرد، چیزی نگذشته بود که کنترل اون رو از دست داد. جادو جوری که باید پیش نرفت و باعث یه آتش‌سوزی هم شد. آتش‌سوزی‌ای که در اون، تموم آثار هنرش سوخت و از بین رفت. همه‎‌شون، به غیر از همون عروسکی که افسون روش اجرا شده بود. عروسک مورد علاقه‎‌ش؛ اونی که موهای خاکستری داشت...

جادوی سیاه تغییرای زیادی توی اون ایجاد کرده بود. ظاهرش واقع‌گرایانه‌تر بود و حرکاتش کاملا طبیعی به نظر می‌رسیدن. عروسک‌ساز که گیج شده بود و می‌ترسید؛ نامه‌ای به مادرش که یکی از اساتید ماهوتوکورو بود نوشت و همه‌چیز رو براش تعریف کرد. مادرش از قضایای مربوط به جادوی سیاه واقعا عصبانی شد، ولی قبول کرد که مسئولیت بررسی این موجود عجیب رو به عهده بگیره.

وقتی عروسک به دستش رسید، چیزی نرسید که متوجه شد که اون، روح داره...

شگفت‌‎زده، جغدی برای دخترش فرستاد و بعد از توضیح دادن همه‌جیز، ازش خواست که بهش اسم اون عروسک رو بگه. فامیلی خودش رو هم چسبوند بهش، و این شد که توموکو کاجیوارا برای اولین بار، رسما چیزی غیر از یک جسم توخالی بود.

چند سالی اون موقع گذشت. مادر عروسک‌ساز، توموکو رو برای تحصیل، به هاگوارتز، بریتانیا فرستاد...


واو! نتونستم در مقابل معرفی شخصیتت واکنشی نشون ندم! جالب بود!
تایید شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/31 0:16:54
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 26 فروردین 1404 12:48
تاریخ عضویت: 1396/06/18
تولد نقش: 1396/08/13
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:10
از: شبانگاه توی سایه ها.
پست‌ها: 323
ارشد گریفیندور
آفلاین
درود. لطفا این معرفی شخصیتم رو آپدیت کنید.


نام شخصیت: آستریکس

گروه: گریفیندور

نژاد: نامشخص و لطفاً کنجکاوی نکنید...


زندگینامه:

گذشته‌ی آستریکس مثل یک کتاب کهنه و خاک‌گرفته‌ست. خودش هم دیگه میلی به ورق زدن اون صفحات نداره. می‌دونیم که اصالت آلمانی داره و بعدتر به انگلستان اومده و از همون اول راهی هاگوارتز شده. لهجه‌اش هم هنوز گاهی ناخودآگاه لو میده که اهل کجاست.
اما چیزی که همه می‌دونن اینه که خیلی زود مجبور شده مستقل بشه. خانواده‌اش با شعار (بزرگ شدی دیگه، مرد شدی، مستقل شدی) ولش کردن و رفتن. از اون موقع، شکار، بقا و تنهایی رفیق‌های قدیمی‌ش شدن. با این حال، توی مسیر جدیدش چندتا دوست واقعی پیدا کرده. کم، ولی واقعی. همون‌هایی که باعث می‌شن گاهی لبخند روی صورت همیشه‌ ماسک‌دارش دیده بشه.

ظاهر:

قد نسبتاً بلند، موهای تیره‌ی بلند تا شونه، چشم‌هایی با رنگ قهوه‌ای تیره. همیشه ماسک می‌زنه. نه صرفاً به‌خاطر کرونا، بلکه چون... خب، وزارت گفته بهتره اینجوری مردم کمتر جیغ بکشن. دندون‌هاش ترسناکن، زبونش هم یه‌کم بیش از حد بلند.
لباس‌هاش همیشه تیره‌ن، ترکیبی از مشکی، قرمز تیره، بنفش و رنگ‌هایی که با نور شب رفیق‌ترن تا آفتاب ظهر.

ویژگی‌های اخلاقی:

درونگراست. هرچند بعضی وقتا تو جمع‌ بحث رو ول نمی‌کنه.
مستقل بودن براش یه جور افتخاره.
حرف‌زدن زیاد دوست نداره، ولی اگه بحث درمورد موضوع مورد علاقش باشه میدرخشه.
ممکنه یهویی وسط صحبت یه تیکه نثار شما کنه. ناراحت نشید، اینم بخشی از جذابیته!
نسبت به دوست‌هاش وفاداره و روی اعتماد خیلی حساسه. دروغ؟ مسیر مستقیم به لیست سیاهشه.
کینه‌ایه، ولی اگه ببینه کسی واقعاً پشیمونه و سعی در جبرانه... شاید یه شانس دیگه بده. شاید!
با غریبه‌ها خشک و سرد، با دوست‌ها صمیمی و گاهی حتی بامزه‌ست.
همیشه یه کاری داره. شکار، نوشتن، خوندن، یا چیزی که دقیقاً نمی‌فهمی چیه.
عاشق قهوه با کیفیت، خون هم... نه بخاطر نیاز زیستی؛ بیشتر به خاطر احترامی که به بهایی که براش پرداخت‌شده قائله.
اگه دیدی داره با روح، روان و اعصاب یه نفر بازی می‌کنه، نگران نباش. حوصله‌ش سر رفته، همین.
و یک نکته مهم: اگه قصد داری یهویی سر بزنی به خونه‌ش، منصرف شو. نصف شب ممکنه صداهایی بشنوی که... خب، خاصن. ولی خودش می‌گه فقط داره بطری خون تازه‌ش رو پر می‌کنه.


انجام شد.
ویرایش شده توسط آستریکس در 1404/1/26 12:53:43
دلیل: صل علی سترکه، چشما لرد بترکه.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/26 17:57:48
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/26 17:58:14
Life flows in the veins.

تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ: پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: یکشنبه 24 فروردین 1404 13:11
تاریخ عضویت: 1404/01/19
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: دوشنبه 25 فروردین 1404 18:51
از: دانمارک
پست‌ها: 6
آفلاین
معروفی شخصیت‌های نگفته نشده،هری پاتر و جام آتش:

1. فلور دلاکور (Fleur Delacour)

جادوگر فرانسوی و نماینده‌ی مدرسه‌ی بوبا­tون توی مسابقات سه‌جادوگر. بعدها نقش بیشتری توی داستان پیدا می‌کنه.

2. ویکتور کرام (Viktor Krum)

نماینده‌ی مدرسه‌ی درم‌استرنگ در مسابقه. بازیکن معروف کوییدیچه هم هست. رابطه‌ای دوستانه (و کمی عاشقانه) با هرماینی پیدا می‌کنه.

3. سدریک دیگوری (Cedric Diggory)

دانش‌آموز هاگوارتز از گروه هافلپاف، یکی از چهار شرکت‌کننده‌ی مسابقه. شخصیتی شریف و مهربونه. سرنوشت غم‌انگیزی داره.

4. بارتی کراوچ پدر (Barty Crouch Sr.)

یکی از مقام‌های بلندپایه‌ی وزارت سحر و جادو، که توی برگزاری مسابقه نقش داره.

5. بارتی کراوچ پسر (Barty Crouch Jr.)

مرموز و مهم؛ اولش نمی‌شناسیمش، اما بعداً معلوم می‌شه توی ماجرای ولدمورت و برگشتش نقش کلیدی داشته. خودش رو به شکل «مد-آی مودی» درآورده بوده!

6. ماد-آی مودی (Mad-Eye Moody)

آورور معروف و عجیب‌غریب با چشم جادویی. البته بیشترِ کتاب، اون واقعی نیست، بلکه بارتی کراوچِ پسر خودشو به جای اون جا زده.

7. ریتا اسکیتر (Rita Skeeter)

خبرنگار روزنامه‌ی پیام‌آور جادوگران که کلی شایعه و داستان می‌سازه. شخصیت زن جالبی داره، ولی خیلی اعصاب‌خوردکنه.


به نظر میاد منظور رو درست متوجه نشدی. تو باید از لیست شخصیت‌ها، یه شخصیتی که خودت دلت می‌خواد تو ایفای نقش جادوگران داشته باشی و دوست داری به جای اون شخصیت فعالیت کنی رو انتخاب و بعد اینجا در موردش توضیح بدی. لطفا حتما پست نفرات قبل رو بخون تا کامل متوجه بشی که منظورم چیه.

تایید نشد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/24 14:22:06
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 20 فروردین 1404 13:17
تاریخ عضویت: 1400/11/20
تولد نقش: 1404/01/20
آخرین ورود: جمعه 5 اردیبهشت 1404 16:26
از: مرکزیت ابیس
پست‌ها: 54
آفلاین
درود بر ساحت مقدس چهار جادوگر اصلی هاگوارتز،لرد سیاه و خودم
یه مدت نبودیم خوب همه جارو روشن کردین.
تکلیف منو مشخص کنین تاکسیدرمی هام تارعنکبوت بسته.
جاناتان هم گشنشه،گفتم تا میره یکی از ویزلی هارو شکار کنه،منم چون شهزاده ای سوار بر خر اسب سفید برگردم.

»»»»»»»»»

نام:مورگانا لی فای
حیوان خانگی:کلاغ سفید

ویژگی های ظاهری:
زال،موها،ابروها و مژه ها و پوست کاملا سفید،چشمان نقره ای درخشان،بدن لاغر و قد بسی بلند،همواره ردای و اکسسوری سفید به تن.صورت استخوانی باریک و چهره ای سرد.

پاترونوس:
من از حامیان نژاد فراموش شده و مظلوم واقع شده ی دمنتور ها هستم.#دمنتور_هراسی_افتخار_نیست

داستان من:از وقتی که من با بدن و موهایی تماما به رنگ برف در خاندان سلطنتی لی فای پا به دنیا گذاشتم،به گفته ی مادرم نحسی و شومی را با خود همراه آوردم و هیچکس اسممو سفید برفی نذاشت (به گور خودشون خندیده بودن ) .و با وجود اینکه من از برادر شیرین عقلم،آرتور بزرگتر بودم،او را برای ولیعهدی انتخاب کردند.پس من هم منطقی ترین کار ممکن را کردم،افسار اسبم را به دست گرفتم و در دیار کاملوت،رهسپار سرنوشت خود شدم.از هر کوی و برزنی که گذر میکردم نگاه های سنگین مردم را حس میکردم.اسمم را گذاشته بودند شبح کاملوت!.باورم نمیشد که مردمی که زمانی قرار بود ملکه ی آنها باشم،اینگونه از من بیزار باشند.تا اینکه در میان همه ی این تنهایی ها شخصی به نام مرلین وارد زندگی من شد.کسی که در ابتدا دوست و معلم من بود و بعد هم بزرگترین دشمن من.او جادو را به من آموخت و زمانی که دریافت در ورطه هایی قدم گذاشته ام که او هرگز جرعت قدم گذاشتن نداشت،به من پشت کرد و به دشمنی با من برخواست.
مرلین کاری کرد که اولین عشق و تنها عشق من که متعلق به او بود،در سینه ام برای همیشه مدفون شود.عشقی که تبدیل به سخنی مدفون در سینه ی منجمد من شد.
خیلی زود آوازه ی مرزشکنی های من در سراسر سرزمین پیچید و به باور های شوم مردم درباره ی من دامن زد.دیری نینجامید که در کوچه و برزن آگهی هایی را بر دیوار میدیدم که عکس من بر روی آنها بود و برادر من که زمانی در مهمانی سلطنتی شلوار از تنش می افتاد،برای سر من چند هزار سکه ی طلا جایزه تعیین کرده بود.
تا آنکه یک‌ روز،خشم و نفرتی که در سینه داشتم سرریز شد و به بیرون تراوید.نمیدانم چه شد که خود را میان خاکستر ها و تکه های آتش،میان تالا بزرگ قصر،بالای پیکر بی جان پدر و مادرم دیدم.بوی جادو و خون فضا را پر کرده بود.
خوشبختانه اگر شکافته شدن فرق سرشان را نادیده میگرفتی،آسیب زیادی ندیده بودند.
خوب به بدنشان نگاه کردم و انها را کنار هم گذاشتم.مانند دو مجسمه ی باشکوه با لباس های ابریشمین،زیور آلات طلا و زمرد و چشمانی بی نقص،خاموش و ثابت،به من خیره شده بودند.همانطور که به این می اندیشیدم که نباید بگذارم چنین شاهکاری حرام شود،کمی آن طرف تر،شمشیر در دستان آرتور جوان میلرزید.
پادشاه ناگهان فریاد زنان به سمت من دوید.راه فراری وجود نداشت پس قوایم را جمع کردم و شکافی را در فضا زمان ایجاد کردم و سپس،خودم و یادگاری هایم را درون آن پرت کردم...بی آنکه مقصدی تعیین کرده باشم!

چشمم را که باز کردم با جهانی ناآشنا روبه رو شدم.من و یادگاری هایم_مادر و پدر زیبایم_بر روی سازه ی ساختمانی نیمه کاره ای فرود آمده بودیم.
چهار جادوگر با چوبدستی هایی در دست به من خیره شده بودند که یکی از آنها که ردایی سبز به تن و ریش بلند سفیدی به صورت داشت،تنها جادوگری بود که به منظره ای که میدید،لبخند میزد.سالازار اسلیترین!بزرگمردی که بعد ها به دوست دانای من تبدیل شد.
آن سازه در آخر به مدرسه ای بزرگ و باشکوه مبدل شد و من در این سرزمین ماندگار شدم.

قرن ها زندگی کردم و حتی دوباره دل بستم.
مرد جوانی با چشمانی به رنگ شب ،هوشی به سرخی خون و روحی به وحشت انگیزیِ آشوب ازلی کیهان!
هربار که به جنگل ممنوع می آمد،از پشت بوته ها نگاهش میکردم و اگر چیزی از طبیعت میخواست،کمکش میکردم تا فراهم کند.
از یک شکار تا یک طلسم...

وی بعد ها مریدان بسیاری را به خود جذب کرد و آن نوجوان خوش قیافه مبدل به ارباب تاریکی شد و البته بدنی جدید برای خود برگزید.
اما این موضوع ذره ای از علاقه ی من به او نکاست.زیرا موجودات تغییر میکنند.

اخلاقیات:
من هیچوقت خوانواده و زادگاهم رو فراموش نمیکنم.من عاشق اونها هستم،پس اگه به قلعه ی کوچک من در انتهای جنگل ممنوعه بیاید،میبینید که چطور پدر و مادرم رو با لباسهایی زیبا و تمیز توی شیشه نگهداری میکنم و هر روز تمیزشون میکنم.
ضمنا من عاشق طبیعت و حیواناتم و ذره ای بهشون آسیب نمیزنم.اونها منبع آرامش و انرژی من هستن و من از گوشت اونها نمیخورم.فقط محض تنوع گاهی گوشت انسان میخورم و البته گوشت بچه هارو بیشتر ترجیه میدم.ناگفته نمونه که قبلش کلی باهاشون بازی میکنم،بهشون شکلات میدم و خوشحالشون میکنم.
یه خصوصیت عجیب من اینه که هرجا که میرم تاریک میشه.حتی چراغ ها خاموش میشه‌.اینطوری دمنتور های مظلوم راحتتر میتونن راهی برای تغذیه پیدا کنن.
تازه،نور میخواین چیکار؟خودم میدرخشم براتون
ضمنا من معتقدم که گاهی افراد نمیتونن کارایی رو انجام بدن و خسته میشن.پس ما میتونیم خودمون وارد بدنشون‌ بشیم و براشون انجامش بدیم!اشکالش چیه؟
من عاشق همه هستم و به همه عشق میورزم
من شبح سفید مهربان دنیای جادوگری ام!

علاقه مندی ها:تاکسیدرمی،تسخیر با آواز،آواز،رز های سفید،شعر و ادبیات جادویی،ترانه سرایی و پیانو نوازی تسخیری،گیاهشناسی،معجون سازی،قطعی برق(برقاتونو بدین به من،خودم براتون روشن میشم )


تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/20 14:02:30
در این درگه که گَه گَه کَه، کُه و کُه،کَه شود ناگَه

به امروزت مشو غره که از فردا نِهی آگه!


The white phantom of the opera
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 15 فروردین 1404 14:31
تاریخ عضویت: 1404/01/15
تولد نقش: 1404/01/17
آخرین ورود: پنجشنبه 28 فروردین 1404 16:21
پست‌ها: 25
آفلاین
نام: دراکو
نام خانوادگی: مالفوی
نام کامل: دراکو لوسیوس مالفوی
نژاد: اصیل زاده
گروه: اسلترین

چوب دستی:
جنس چوب: درخت زالزالک.
هسته: موی تک شاخ
طول و حالت: 25.4 سانتی‌متر طول و تقریبا حالت فنری دارد.

پاترونوس: دریکو پاترونوسی نداره چون خاطره ی خوبی نداشته ولی بعضیا میگن بعد به دنیا اومدن اسکور پاترونوسش به وجود اومده که یا اژدهاعه یا طاووس
حالا دلیل اینا
اژدها:معنی اسمش میشه اژدها
طاووس:جلوی عمارت مالفوی ها دریکو از طاووس ها نگهداری میکرد

ویژگی های ظاهری:
چشم ها: خاکستری
مو: بور

ویژگی های شخصیتی: تیپ شخصیتی دراکو مالفوی می‌تواند به نوعی به تیپ ENTJ (برونگرا، شهودی، تفکری، قضاوتی) در مدل مایرز-بریگز شبیه باشد. این تیپ شخصیتی به رهبران طبیعی اشاره دارد که میل به قدرت و کنترل دارند و دراکو نیز از خانواده‌ای اصیل و قدرتمند می‌آید که ارزش‌های سنتی و قدرت را در او تقویت کرده‌اند.
دراکو مالفوی برونگراست و از تعامل با دیگران، به ویژه در چارچوب‌هایی که او را در مرکز توجه قرار می‌دهد، لذت می‌برد. او در روابط اجتماعی خود، به ویژه در مدرسه هاگوارتز، تمایل دارد تا برتری خود را نشان دهد و اغلب درگیر رقابت‌های شدید با هری پاتر و دوستانش می‌شود. حس قوی از شهودی بودن او، در تحلیل و پیش‌بینی رخدادها و تصمیم‌گیری‌های سریعش مشهود است. این ویژگی به او اجازه می‌دهد تا به سرعت تغییرات محیطی را درک کند و با شرایط سازگار شود.
عنصر تفکری شخصیت دراکو در تصمیمات منطقی و استراتژیک او بازتاب می‌یابد. او اغلب به جای احساسات، از منطق و تحلیل برای پیشبرد اهدافش استفاده می‌کند. با این حال، فشارهای خارجی و داخلی، به ویژه انتظارات والدینش، گاهی اوقات او را به تصمیم‌گیری‌های احساسی وامی‌دارند. ویژگی قضاوتی دراکو نیز در تمایل او به سازماندهی و کنترل موقعیت‌ها و افراد پیرامونش دیده می‌شود. او دوست دارد همه چیز را تحت کنترل داشته باشد و برای رسیدن به اهدافش برنامه‌ریزی دقیق می‌کند.
به طور کلی، دراکو مالفوی نمونه‌ای از فردی است که با تیپ شخصیتی ENTJ، با چالش‌ها و تناقضات درونی و بیرونی مواجه است و این ویژگی‌ها باعث شده تا شخصیتی پیچیده و جذاب در دنیای هری پاتر باشد.

لباس و استایل: بیرون از هاگوارتز کت و شلوار مشکی و در هاگوارتز ردای مشکی و سبز نماد اسلترین

ویژگی های چوب دستی: چوب دستی دراکو، قدرت جادویی قابل توجهی دارد و او از آن برای انجام طلسم‌های مختلف در طول داستان، از جمله دفاع در برابر موجودات جادویی و نبرد با دشمنان، استفاده می‌کند.
یکی از ویژگی‌های جالب این چوب دستی، “برادر” بودن آن با چوب دستی هری پاتر است. هر دو چوب دستی از موی تک شاخ متعلق به یک موجود واحد ساخته شده‌اند و به همین دلیل، جاذبه‌ای خاص به یکدیگر دارند. این موضوع در نبرد نهایی بین هری و دراکو نقشی کلیدی ایفا می‌کند.
علاوه بر قدرت و کارایی، چوب دستی دراکو مالفوی نمادی از شخصیت او نیز هست. این چوب دستی، تجلی خون اصیل‌زادگی دراکو و تمایل او به قدرت و جایگاه اجتماعی است.
در نهایت، چوب دستی دراکو مالفوی، عنصری مهم در داستان هری پاتر است که به درک بهتر شخصیت دراکو و دنیای جادوگری او کمک می‌کند.

زندگی نامه: دراکو لوسیوس مالفوی (Draco Lucius Malfoy) یک جادوگر اصیل انگلیسی متولد ۵ ژوئن ۱۹۸۰ است. او تنها پسر لوسیوس و نارسیسا مالفوی بود که به عنوان فرزند یک مرگ خوار بزرگ شد و اهمیت بالایی برای خالص بودن خونش قائل بود. او از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ در مدرسه جادوگری هاگوارتز تحصیل کرد و در گروه اسلیترین قرار گرفت. مالفوی در طول سال‌های حضورش در هاگوارتز با وینسنت کراب، گریگوری گویل، پنسی پارکینسون و دیگر هم‌گروهی‌های اسلیترین دوست شد، و در همین حین رقابت خود با هری پاتر را به سرعت توسعه داد.
او به یک پریفکت گروه خود تبدیل شد و در طول پنجمین سال تحصیلی‌اش به عضویت جوخه تفتیش عقاید (Inquisitorial) درآمد که در نهایت به دنبال نبرد دپارتمان اسرار پدرش در آزکابان حبس شد. لرد ولدمورت، دراکو را متهم به جبران شکست لوسیوس کرد و او در شانزده سالگی به یک مرگ خوار تبدیل شد، با این حال او به سرعت از این شیوه زندگی خود سرخورده شد. دراکو نتوانست وظیفه خود را در قتل آلبوس دامبلدور انجام دهد، موضوعی که بعدا توسط سوروس اسنیپ انجام گرفت، و دراکو فقط سایر وظایف خود را انجام داد.
در سال ۲۰۱۷، دراکو با آستوریا گرینگراس ازدواج کرد و صاحب یک فرزند به نام اسکورپیوس هایپریون مالفوی شد.

یک معرفی شخصیت کامل! تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/17 1:09:45
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 8 فروردین 1404 15:43
تاریخ عضویت: 1404/01/06
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: یکشنبه 10 فروردین 1404 21:52
پست‌ها: 4
آفلاین
‎نام:فلیمونت
‎نام خانوادگی:پاتر
‎نژاد: اصیل‌زاده
‎گروه‌بندی: گریفیندور

‎چوب‌دستی: چوب درخت فندق، مغز از موی یال شیر، ۱۲.۵ اینچ، انعطاف‌پذیر اما محکم. مناسب برای جادوهای سفید و دفاع از خود.

‎پاترونوس: اسب سیاه ماده

‎توانایی‌های خاص:

‎افسون‌های بی‌کلام: می‌تواند بدون نیاز به گفتن وردها، جادوهای قدرتمند اجرا کند.

‎لجلیمِنس سطح بالا: مهارت قابل توجهی در خواندن ذهن دیگران دارد.

‎جادوی خون: وارث دانش کهن خانواده‌ی پاتر در طلسم‌های مرتبط با خون، که به او اجازه می‌دهد قدرت و دوام بیشتری در نبردهای جادویی داشته باشد.

‎استعداد در معجون‌سازی: می‌تواند معجون‌هایی بسازد که حتی ماهرترین معجون‌سازها را متعجب کند.

‎استعداد در سفر در زمان : می‌تواند در یک لحظه در چندین جا باشد و حتی چندین بار به آینده هم رفته.

‎چشم‌ها:سبز مایل به طوسی، نافذ و خیره‌کننده، انگار که می‌توانند احساسات دیگران را بخواند.

‎موها: بور و سیاه رو به طلایی، مجعد و سرکش و فرفری، که همیشه حالتی آشفته اما زیبا دارد.

‎شخصیت:
‎فلیمونت شخصیتی گرم ، و دوستدار جادوی سفید پر تلاش و پر از پشتکار مهربان و طبیعت دوست اما پر از سیاست پر جنب و جوش است و عاشق ماجراجویی و حیوان مورد علاقه آش شیر.

‎لباس و استایل:
‎همیشه با ردای طلایی و قرمز و سیاه با شال و کلاه با راه راه نارنجی و قرمز و بسیار خوشتیپ.
‎جمله‌ای که او را تعریف می‌کند:
‎"قدرت، از آنِ کسانی است که می‌دانند چگونه آن را در سکوت به دست آورند اما در عین مهربانی ."

تایید شد! خوش اومدی!

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/8 17:12:58
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 8 فروردین 1404 14:34
تاریخ عضویت: 1404/01/06
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: یکشنبه 10 فروردین 1404 21:52
پست‌ها: 4
آفلاین
‎نام:رادین
‎نام خانوادگی:اصلانی
‎نژاد: اصیل‌زاده
‎گروه‌بندی: گریفیندور

‎چوب‌دستی: چوب درخت فندق، مغز از موی یال شیر، ۱۲.۵ اینچ، انعطاف‌پذیر اما محکم. مناسب برای جادوهای سفید و دفاع از خود.

‎پاترونوس: اسب سیاه ماده

‎توانایی‌های خاص:

‎افسون‌های بی‌کلام: می‌تواند بدون نیاز به گفتن وردها، جادوهای قدرتمند اجرا کند.

‎لجلیمِنس سطح بالا: مهارت قابل توجهی در خواندن ذهن دیگران دارد.

‎جادوی خون: وارث دانش کهن خانواده‌ی اصلانی در طلسم‌های مرتبط با خون، که به او اجازه می‌دهد قدرت و دوام بیشتری در نبردهای جادویی داشته باشد.

‎استعداد در معجون‌سازی: می‌تواند معجون‌هایی بسازد که حتی ماهرترین معجون‌سازها را متعجب کند.

‎استعداد در سفر در زمان : می‌تواند در یک لحظه در چندین جا باشد و حتی چندین بار به آینده هم رفته.

‎چشم‌ها:سبز مایل به طوسی، نافذ و خیره‌کننده، انگار که می‌توانند احساسات دیگران را بخواند.

‎موها: بور و سیاه رو به طلایی، مجعد و سرکش و فرفری، که همیشه حالتی آشفته اما زیبا دارد.

‎شخصیت:
‎رادین شخصیتی گرم ، و دوستدار جادوی سفید پر تلاش و پر از پشتکار مهربان و طبیعت دوست اما پر از سیاست پر جنب و جوش است و عاشق ماجراجویی و حیوان مورد علاقه آش شیر.

‎لباس و استایل:
‎همیشه با ردای طلایی و قرمز و سیاه با شال و کلاه با راه راه نارنجی و قرمز و بسیار خوشتیپ.
‎جمله‌ای که او را تعریف می‌کند:
‎"قدرت، از آنِ کسانی است که می‌دانند چگونه آن را در سکوت به دست آورند اما در عین مهربانی ."





همونطور که بعد از تایید مرحله قبل بهت گفتم، باید یک شخصیت از لیست شخصیت‌های گرفته نشده انتخاب کنی و معرفیش کنی. شخصیت‌های ساختگی که تو دنیای جادویی هری پاتر وجود ندارن تایید نمی‌شن. می‌تونی یه شخصیت ناشناس انتخاب کنی و همین ویژگی‌ها رو بهش نسبت بدی.

تایید نشد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/8 14:39:28
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 7 فروردین 1404 17:58
تاریخ عضویت: 1403/04/30
تولد نقش: 1404/01/08
آخرین ورود: امروز ساعت 01:46
پست‌ها: 21
آفلاین
نام: لوسیوس
نام خانوادگی: مالفوی
نژاد: اصیل‌زاده
گروه‌بندی: اسلیترین
چوبدستی: چوب نارون، هسته‌ی موی تک‌شاخ
پاترونوس: نامشخص
مهارت‌ها: جادوی سیاه، افسون‌های پیچیده، نفوذ سیاسی، متقاعدسازی
مشخصات ظاهری:
قامت بلند و استوار، همیشه با حالتی متکبرانه.
موهای بلند و نقره‌ای که معمولاً به‌طور مرتب شانه شده است.
چشمانی خاکستری-یخی که نگاهی نافذ و تحقیرآمیز دارند.
پوست رنگ‌پریده که نشان از اصالت خانوادگی و زندگی اشرافی دارد.
همیشه لباس‌های فاخر، شنل‌های مشکی و دستکش‌های چرمی می‌پوشد.
ویژگی‌های برجسته
✔ سیاست‌مدار و استاد نفوذ – قدرت تأثیرگذاری بر وزارت سحر و جادو، کنترل افکار عمومی و استفاده از روابط برای پیشبرد اهداف.
✔ متخصص در جادوی سیاه – تسلط بر افسون‌های کنترل ذهن، جادوی غیرکلامی و اشیای جادویی ممنوعه.
✔ استراتژیست و حسابگر – برنامه‌ریزی دقیق، پیش‌بینی شرایط و انعطاف‌پذیری در مواجهه با تغییرات.



فعلا تاییدت می‌کنم، ولی با توجه به این که شخصیتی انتخاب کردی که اطلاعات بسیار زیادی در موردش تو کتاب موجوده، لطفا بعدا حتما برگرد و تکمیلش کن.

تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/8 0:20:22
«قدرت نه در فریاد، که در سکوتی‌ست که دیگران را وادار به اطاعت می‌کند...»
لوسیوس مالفوی | استاد نفوذ و جادوی سیاه | وارث خاندان اصیل‌زاده مالفوی
[پیوسته در سایه، اما همیشه در بازی]
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 7 فروردین 1404 14:42
تاریخ عضویت: 1404/01/06
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: یکشنبه 10 فروردین 1404 21:52
پست‌ها: 4
آفلاین
نام: فرد
نام خانوادگی: ویزلی
نژاد: اصیل‌زاده
گروه‌بندی: گریفیندور

چوب‌دستی: چوب درخت فندق، مغز از موی یال شیر، ۱۲.۵ اینچ، انعطاف‌پذیر اما محکم. مناسب برای جادوهای سفید و دفاع از خود.

پاترونوس: اسب سیاه ماده

توانایی‌های خاص:

افسون‌های بی‌کلام: می‌تواند بدون نیاز به گفتن وردها، جادوهای قدرتمند اجرا کند.

لجلیمِنس سطح بالا: مهارت قابل توجهی در خواندن ذهن دیگران دارد.

جادوی خون: وارث دانش کهن خانواده‌ی اصلانی در طلسم‌های مرتبط با خون، که به او اجازه می‌دهد قدرت و دوام بیشتری در نبردهای جادویی داشته باشد.

استعداد در معجون‌سازی: می‌تواند معجون‌هایی بسازد که حتی ماهرترین معجون‌سازها را متعجب کند.

استعداد در سفر در زمان : می‌تواند در یک لحظه در چندین جا باشد و حتی چندین بار به آینده هم رفته.

چشم‌ها:سبز مایل به طوسی، نافذ و خیره‌کننده، انگار که می‌توانند احساسات دیگران را بخواند.

موها: بور و سیاه رو به طلایی، مجعد و سرکش و فرفری، که همیشه حالتی آشفته اما زیبا دارد.

شخصیت:
رادین شخصیتی گرم ، و دوستدار جادوی سفید پر تلاش و پر از پشتکار مهربان و طبیعت دوست اما پر از سیاست پر جنب و جوش است و عاشق ماجراجویی و حیوان مورد علاقه آش شیر.

لباس و استایل:
همیشه با ردای طلایی و قرمز و سیاه با شال و کلاه با راه راه نارنجی و قرمز و بسیار خوشتیپ.
جمله‌ای که او را تعریف می‌کند:
"قدرت، از آنِ کسانی است که می‌دانند چگونه آن را در سکوت به دست آورند اما در عین مهربانی ."



متاسفانه شخصیتی که انتخاب کردی یعنی فرد ویزلی، یک شخصیت شناخته‌شده تو کتاب هست که اطلاعات بسیار زیادی ازش داریم در حالی که اطلاعاتی که تو درباره این شخصیت دادی، کاملا متفاوت و در تناقض با کتاب هست که درست نیست. یا همین شخصیت رو با ویژگی‌هایی که در موردش می‌دونیم مجددا معرفی کن، یا یه شخصیت ناشناخته انتخاب کن که اطلاعاتی ازش نیست. در این صورت می‌تونی تو چارچوب دنیای هری پاتر، خودت ویژگی‌های ظاهری، شخصیتی و... براش در نظر بگیری. (در ضمن همچنان در ادامه معرفی شخصیت از اسم رادین استفاده کردی.)

تایید نشد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/1/8 0:15:11