جادوگران جادوگران | نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
صفحه اصلی خانه انجمن‌ها انجمن‌ها اخبار اخبار تازه‌ها تازه‌ها بیشتر بیشتر ورود ورود
اینستاگرام
کارت قورباغه شکلاتی
آنلاین‌ها
کمک می‌خوای؟ از هری بپرس!
شبکه پرواز
فن‌ فیکشن‌ها
×

کارت قورباغه شکلاتی

1
×

آنلاین‌ها

45 کاربر(ها) آنلاین هستند (17 کاربر(ها) در حال مرور انجمن هستند)
44
مهمانان
1
عضو
اعضای آنلاین
×

کمک می‌خوای؟ از هری بپرس!

تصویر تغییر اندازه داده شده
×

فن‌ فیکشن‌ها

اطلاعیه مرداب هالادورین: فروشگاه چوبدستی‌گستران برای اولین‌بار با ارائه چوبدستی‌های خاص در خدمت شماست! این فرصت استثنایی رو پیش از این که چوبدستی مورد علاقه‌تون خریداری بشه از دست ندین!
wand

انتخاب برترین‌ها

wand
انتخاب بهترین‌های بهار 1404 جادوگران

انتخاب برترین های فصل پاییز آغاز شد!

از 24 آذر تا پایان روز 27 آذر فرصت دارید تا بهترین‌های خود در پاییز را انتخاب نمایید.

wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 21 آذر 1404 13:51
نمایش جزئیات
آنلاین
سلام و وقت به خیر!

راستی ممنون بابت جغدی که ارسال کردین، من جغدم زهوارش در رفت دیگه نتونست جوابو بیاره براتون.

بی زحمت جایگزین می‌کنین؟

نام:
کجول

نام خانوادگی:
هات

لقب:
کج، جول، بوته ی گریان، کجی مایل به جول، جولی مایل به کج

سن:
1919

نژاد:
درخت سان-جادوگر

گروه:
اسلیترین

پاترونوس:
برگ ( البته که برگ هم نوعی حیوانه !)

ویژگی های ظاهری:
درخت سانان هر کدام یه جاییشان به درخت‌ها می‌رود. به طور مثال کجول به جای مو، یک بوته روی سرش دارد، و اندامی چوبی و نی قلیان.

هر زمان خوشحال می‌شود به جای اینکه لب‌هایش بخندند، بوته‌هایش گل می‌دهند. (از او انتظار ذوق و خوشحالی نداشته باشید، به گل دادن بوته‌های روی سرش کفایت کنید.)

گاها روی سرش خربزه و هندوانه به ثمر می نشیند که چشمه ای از ناراحتی حاد او در آن لحظه را نشان می‌دهد.
اگر خیلی زیاد برایش مهم باشید، تهش برای اینکه شادی‌اش را نشان دهد، لباس بنفش معروفش می پوشد.

پای چشم‌های او در 99 درصد اوقات گود افتاده، و خستگی و چوب بودن از سر تا پای او معلوم است.

ویژگی های اخلاقی:
به دلیل زندگی بسیار طولانی و درخت وارانه‌اش حوصله ندارد، ترجیحا از معاشرت طولانی با او بپرهیزید.

اگر او را آدم صدا بزنید، سقط خواهید شد. (او بسیار روی درخت‌سان بودنش حساس است. ) درخت باابهت صدایش بزنید تا شاد شود. ( گل بدهد.)

از آنجایی که افسردگی حاد دارد، خوشحالی، عصبانیت، ناراحتی، استرس و هیجان او در صورت پوکر فیسش خلاصه می شود.

ممکن است حرف‌های او برای انسان‌های دل نازک ترسناک باشد زیرا او معتقد است مرگ حق است و همه باید بمیرند و هر کسی مخالف این مسأله باشد بسیار احمق است و باید خاکش کنند. ( تصور می شود عاقل‌تر از آن باشید که با او بحث کنید زیرا او بسیار ناامیدتر آن است که بخواهد با کسی بحث کند. اهمیت نخواهد داد.)

گمان می‌کند درخت‌هایی که در خیابانند، ماگُل‌اند و در جنگل جایی ندارند. زیرا جنگل فقط برای درخت‌های اصیل و جادویی است.

او عاشق گوشت و کمپوست است و یکی از هدف‌های او ترویج گوشت خواری در آینده است، تا گیاهخواران نابخرد بی‌رحم از روی زمین محو شوند. ( او حامی حقوق گیاهان و سبزیجات است. )


حیوان خانگی: برگو

خانواده:

اعتقادی به این سوسول بازی ها ندارد! خانواده او خیلی وقت پیش به خاک برگشته‌اند.


توانمندی:

ثمر هندوانه و خربزه.
نفس کشیدن.
راه رفتن.
غمگین ترین حرف های روی زمین را به زبان آوردن.
هیچکاری نکردن به مدت 1900 سال.

زندگی نامه:

در سن 16 سالگی، با روییدن شکوفه روی سرش، فهمید که درخت‌سان است و از همان موقع تا به الان در بهت فرو رفته و هنوز بیرون نیامده.

به دلیل دیدن مرگ بسیاری از عزیزانش، افسردگی حاد گرفته و کسی تا به حال قادر به درمان او نبوده.

در 100 سالگی با دخترک ماگلی آشنا شد و خوب پیش نرفت. پس از ماگل های انسانی نیز متنفر شد.

وقتی فهمید چندی جادو در او وجود دارد، خوش خوشانش شد و با لباس بنفشش برای جادوگر شدن آماده شد.

حیوان خانگی‌اش برگو، که همانند او بسیار بی‌حوصله و خسته به نظر می‌رسد را، در میان جنگل‌های قوزدره پیدا کرد و تا به الان ازش مراقبت می‌کند.

با او مهربان باشید. گناه دارد!


جایگزین شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/9/21 17:45:17
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 14 آذر 1404 18:10
نمایش جزئیات
آفلاین
نام و نام خانوادگی: لی لی نارین پاتر (دوستام ناری صدام میکنن)

گروه: اسلیترین

پاترونوس:اژدها

بوگارت: پیری

حیوان خانگی: مار، گربه،کلاغ

سرگرمی ها و علایق: کتاب موزیک پیاده روی طبیعت جادو

اجتناب و تنفرات: از ۹۹درصد آدمها متنفرم از شلوغی و سروصدا متنفرم از افراد بی منطق و زبون نفهم متنفرم از رابطه نزدیک اجتناب میکنم

ویژگی های شخصیتی:کینه ای اما مهربون عصبی اما آروم ،منزوی اما اجتماعی،کلا یه موجود پیچیده که سرشار از پارادوکسه

ویژگی های ظاهری:قد بلند ،پوست سفید،چشمهای تیره،موهای مشکی اما با تغییر موودم رنگشون تغییر میکنه زیباییم خاص و یونیکه بشدت جذاب و خوش صحبتم اما چون نمیخوام کسی ازم خوشش بیاد زیاد حرف نمیزنم

زندگی‌نامه: فرزند نامشروع نوه جان پاتر( برادر جیمز پاتر )و یک پیشخدمت ماگل که وقتی بدنیا اومدم منو به یتیم خونه سپردن چون مادرم بلافاصله مرد و پدرم از وجودم خبر نداشت و هرگز طعم داشتن خانواده رو نچشیدم دختر عموی دور هری پاتر هستم ولی وجه مشترکی جز شجاعت زیاد و موهای مشکی نداریم
و هرگز خودمو بهش معرفی نکردم و از همه خانواده و فامیل دوری کردم چون احتمال دادم منو نخوان


متاسفانه شخصیتای ساختگی تایید نمی‌شن و حتما باید از بین لیست شخصیت‌ها یکی رو انتخاب کنی.
هم‌چنین لطفا مراحل رو به ترتیب طی کن. در مرحله اول باید براساس یکی از تصاویر کارگاه، داستانی در تاپیک کارگاه داستان‌نویسی ارسال کنی و همزمان یکی از اساتید راهنمای هاگوارتز رو انتخاب کنی.

افرادی که لایک کردند

ویرایش شده توسط Lili.naarrin.potter در 1404/9/14 18:15:48
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/9/14 20:06:01
همون ماهم که حتی وقتی کامل نیست بازم میدرخشه🌛🌝🌜
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 12 آذر 1404 19:40
نمایش جزئیات
شغل
افتخارات
آفلاین
نام و نام خانوادگی: هلنا ریونکلاو

لقب: بانوی خاکستری

سن: 15 سال بعنوان جادوگر زنده + چند هزار سال بعنوان روح

گروه: ریونکلاو

سپر مدافع: عقاب

ویژگی‌های ظاهری: چون روحه بدنش شفافه و یه پیراهن سفید دخترونه پوشیده. رنگ موهاشم به همین علت نقره‌ایه اما تو نور آبی دیده می‌شه (بالاخره وقتی مامانت روونا باشه، راهی پیدا می‌کنی که در عالم روحی هم موهات رنگی دیده بشه!).

ویژگی‌های شخصیتی: در حالت عادی مغرور به نظر می‌رسه چون بسیار کم‌حرفه. بنابراین بیشتر تصویره تا صدا و خیلیم مراعات نمی‌کنه که از تو بدن ملت رد نشه! دنیا رو دوست نداره و برای همینم بیشتر از این که با سایر روحا و آدما ارتباط برقرار کنه، با موجودات زنده و غیر زنده‌ی اطراف صحبت می‌کنه. از طرفی خیلی سریع هرچیزی رو بهونه‌ای برای بد و بیراه گفتن به بارون خون‌آلود می‌کنه. جدای از اینا چند تا ویژگی بارز داره!
1. چون روحیه که هزاران سال عمر کرده، در مورد این که چیزای زیادی از گذشته می‌دونه ادعاش می‌شه. ولی اگه دقت کنین می‌فهمین وقتی چیزی تعریف می‌کنه، هر بار جزئیاتش تغییر می‌کنه.
2. دستش کجه (یعنی زیاد از ملت چیز می‌دزده) ولی این اصلا دست خودش نیست. برای همینم هردفعه هرچیزی کش می‌ره عذاب وجدان می‌گیره و یه گوشه می‌شینه زار می‌زنه برا خودش.
3. اگه خیلی عصبانی بشه هرجایی که هست رو دچار روح‌گرفتگی می‌کنه! یعنی وسایل اطراف رو تسخیر می‌کنه و تکون‌تکونشون می‌ده.

زندگینامه: هلنا دختر روونا ریونکلاوه که بعنوان یکی از باهوش‌ترین جادوگران تاریخ شناخته می‌شه. برای همین همیشه هوشش زیر ذره‌بین همه بوده و چون همه‌ش با مادرش مقایسه می‌شده در حالی که به همون اندازه باهوش نبوده، می‌خواسته بدونه پدرش کیه.

و حالا وقت اعترافه... هلنا دختر روونا ریونکلاو و سالازار اسلیترینه! چیزی که هلنا تا سال چهارم تحصیل در هاگوارتز نمی‌دونه و وقتی بالاخره با خوندن دفترچه خاطرات مادرش حقیقت رو می‌فهمه، از لجبازی و عصبانیت و با این خیال که با دیهیم (نیم‌تاج) می‌تونه باهوش‌تر بشه تا بتونه سالازارو پیدا کنه و برای یک‌بار هم که شده پدرشو ببینه، دیهیم رو از مادرش می‌دزده و از هاگوارتز فرار می‌کنه در جستجوی پدر. در همین حین روونا از غم دوری دخترش و خیانتی که بهش شده، به شدت بیمار می‌شه و تنها خواسته‌ش دیدار دخترش قبل از مرگه. بنابراین بارونو که همیشه عاشق هلنا بوده اما هلنا چون غرورشو از سالازار به ارث برده و هرکسی رو در حد خودش نمی‌دونه، دست رد به سینه‌ش می‌زده رو می‌فرسته سراغش تا اونو برگردونه. بارون زودتر از این که هلنا بتونه به پدرش برسه، پیداش می‌کنه و چون هلنا خیال می‌کنه بیماری مادرش دروغه تا اونو دوباره پیش خودش برگردونه و از پیدا کردن پدرش منصرف کنه، حاضر به برگشت به هاگوارتز نمی‌شه. در نتیجه‌ش بارون که آدم زودجوشی بوده اونو می‌کشه و از غم کاری که کرده خودکشی می‌کنه. هلنا تبدیل به روح می‌شه و روحش به هاگوارتز برمی‌گرده و اونجا تازه متوجه می‌شه که مادرش واقعا بیمار بوده و فوت کرده. این ضربه‌ی روحی بزرگی براش می‌شه که باعث فاصله گرفتنش از بقیه و کم‌حرف شدنش می‌شه. با این حال برای جبران سعی می‌کنه تا جای ممکن با جادوآموزان ریونکلاوی خوب باشه و بهشون کمک کنه تا بتونه مادرشو خوش‌حال کنه.


شناسه قبلی: گابریلا پرنتیس

از همگان خواهشمندم گول اشتباه فیلم رو نخورن که بازیگر بزرگسال برای هلنا گذاشتن. هلنا بچه بوده وقتی کشته می‌شه.


دابی تایید کرد!
ویرایش شده توسط دابی در 1404/9/12 19:56:36
🦅 Only Raven 🦅
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 4 آذر 1404 23:03
نمایش جزئیات
آفلاین
نام و نام‌خانوادگی: سوروس اسنیپ

لقب: شاهزاده دورگه

گروه: اسلیترین

پاترونوس: بهتره کنجکاوی‌تون در این‌باره صرف یاد گرفتن چیزهایی بشه که واقعا به دردتون می‌خوره؛ واضحه که پاترونوس من، یکی از این موارد نیست.

بوگارت: فقط احمق‌ترین‌ جادوگرا تصور می‌کنن اعلام عمومی بزرگ‌ترین ترس‌شون، نشونه شجاعته.

سرگرمی‌ها و علایق: گوش دادن به داریوش... ترجیحا همراه یک نخ سیگار و تاریکی دخمه سردم. مطالعه جدیدترین مقالات معجون‌سازی با ذهنی آکنده از استعداد. گرفتن مچ جادوآموزان منحرف در راهرو‌ها و کالسکه‌های جشن کریسمس برای کنترل افزایش جمعیت جهان. کم کردن امتیاز از جادوآموزان برای ایجاد نظم و انضباط در کلاسم. گرفتن سمت استادی دفاع در برابر جادوی سیاه برای انتقال دانش عظیمم به جادوآموزانی که از قدری توانایی مغزی برخوردار باشند.

اجتناب و تنفرات: جادوآموز تنبل و مغرور... اونایی که هیچ نشونه‌ای از هوش ندارن و فقط بخاطر شهرت‌شون مورد توجه دیگران قرار می‌گیرن. افرادی که هیچ استعدادی جز بهم ریختن موهاشون و جلف‌بازی به همراه دوستای بی‌مزه‌‌تر از خودشون ندارن و به این موضوع افتخار می‌کنن. حتی اونایی که زخم روی پیشونی‌شونو مثل پرچم افتخار به همه نشون می‌دن تا بلکه این‌طوری بتونن مغز خالی‌شونو پنهون کنن. وقت گذروندن با پیرمرد‌های پرحاشیه و حراف که جون انسان‌هارو سلاحی برای صلاح عالی‌تر می‌بینن. آتش گرفتن ردایم در مسابقات کوییدیچ.

ویژگی‌های ظاهری: ازم نخواین وقت باارزشمو برای توضیح همون ویژگی‌هایی که به وضوح دارید خودتون می‌بینید تلف کنم.

زندگی‌نامه: در شهر صنعتی دل‌گیر و دودآلود، از مادری جادوگر متولد شدم. همون‌طور که شکی در اون نداشتم، درست در زمان مقرر به هاگوارتز دعوت شدم و با وجود وضع مالی نامناسب و عدم داشتن هیچ شهرت بادآورده‌ای، با تلاش و استعدادم تونستم نظر اساتید رو نسبت به خودم جلب کنم. استعداد من در معجون‌سازی باعث شد مدتی پس از اتمام تحصیلاتم در سمت استاد به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز برگردم.

خب... به نظر می‌رسه منتظر یه معرفی جنجالی، پر از جملات رمانتیک و لحظات تراژیک بودید. اوه، چه بد که ناامیدتون کردم! حالا قبل از اینکه بیشتر از این وقت کلاسمو هدر بدین، برید به صفحه 383476.

درسمونو از همین صفحه آغاز می‌کنیم...


شناسه قبلی: مروپ گانت


تایید شد.
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 23 آبان 1404 16:03
نمایش جزئیات
شغل
آفلاین
نام: ایزابل

نام خانوادگی: مک‌دوگال

لقب: بانو ( )

گروه: ریونکلاو

رده‌ی خونی: دو رگه

پاترونوس: کلاغ

ویژگی‌های اخلاقی:
• از عتیقه‌جاتی که جادوی سیاه دارن خوشش میاد و پول خوبی هم از معامله کردنش می‌گیره.
• معامله‌گر خوبیه و از شرظ‌بندی لذت می‌بره.
• حیله‌گر تر از چیزیه که فکرش رو می‌کنی.
• مرموزه و همیشه سعی می‌کنه توی سایه‌ها حرکت کنه.
• هیچ علاقه‌ای نداره که اجازه بده دیگران توی زندگی و کارهاش دخالت کنن.
• اکثر اوقات از دیگران استفاده‌ی ابزاری می‌کنه تا هدفش رو پیش ببره.
• اگه یه نفر براش ارزشمند باشه، از هیچ کاری برای محافظت کردن از اون آدم دریغ نمی‌کنه.
• خودخواهه و برای نظرات دیگران اهمیتی قائل نیست.
• علاقه‌ی خاصی برای به چالش کشیدن دیگران داره.

توانمندی‌ها:
• نجوای سنگ‌های قیمتی رو مثل آواز توی گوشش می‌شنوه و اصل بودنشون رو تشخیص می‌ده.
• دوئل کننده‌ی بی‌نظیریه.
• توی استفاده از سلاح‌های ظریف و کشنده مثل خنجر مهارت داره.

زندگی و خانواده:
ایزابل دو رگه‌ی ماگل و جادوگره. مادرش ساحره‌ی انگلیسی و پدرش ماگل اشراف زاده‌ی اسکاتلندی، که تاجر جواهرات بود.
جد مادریش به یکی از قدرتمندترین و البته، سیاه‌ترین ساحره‌ها می‌رسه. مورگانا پندراگون.
اساتید هاگوارتز معتقد بودن چهره‌‌ی ایزابل خیلی به توصیفات چهره‌ی مورگانا در متون باستانی جادوگران، شباهت داره. چهره‌ای فریبنده با ترکیبی از چشم‌های آبی و موهای سیاه، پوست رنگ پریده و لب‌های سرخ.


-----------------------------------
درود، لطفا جایگزین بشه.


جایگزین شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/23 16:54:32
I burned my soul to light my own pathتصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 21 آبان 1404 18:12
نمایش جزئیات
آفلاین
فرم معرفی شخصیت: معرفی مجدد

آقا انگار راست میگفتین کاراکتر تو زمان حال نباشه دست و بال آدمو میبنده
کلا جای 3 کلمه رو عوض کردم
همچنین ممنون برای این خدمات رایگان


نام و نام خانوادگی: زاخاریاس اسمیت
ملقب به زاخار اصلی

پاترونوس: گوزن شاخدار

بوگارت: ازدست دادن عزیزانی که براش باقی موندن.

حیوان خانگی: یه کلاغ و یه سگ سیاه.

سرگرمی ها و علایق: آهنگری جادویی، نجاری جادویی، ساختن هر وسیله ای که ضعفشو تو جادو پوشش بده، فنون رزمی دنیای ماگل ها.

اجتناب و تنفرات: جنگ، نژاد پرست جماعت، آدمی که اراده رو فدای ارادت میکنه، فقر و درد و رنج اجتماعی، آدم منفعل یا کم عقل کسایی که به اسم عشق یا آرمان از آدما سواستفاده میکنن، کلا آدم *&^%$# که دلم میخواد @*&*%$#+.

ویژگی های شخصیتی: دارای دو لایه شخصیتی یا به تفسیری دو روی یک سکه. اولی اجتماعی، دوستانه، بسیار با معرفت و مهربون، عاشق دیوونه بازی و رفتار های غیر قابل پیشبینی، شوخ و خنده رو، استاد بازی با کلمات و شوخی های بی مزه، عاشق بحث های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی.
دومی درونگرا، بسیار جدی، متخصص انواع نبرد و یه شبح ترسناک، علاقمند به مسائل عمیق زندگی، هوش تحلیلی بالا و کمی قوه‌ی رهبری.

ویژگی های ظاهری:پوست تقریبا سفید، مو های پر کلاغی و چشم و ابرو مشکی، قد 178 وزن 77 کیلو. هیکل ورزشی

زندگی‌نامه: متولد انگلستان. درست همزمان با شروع جنگ جهانی دوم... تمام خانوادش رو توی جنگ ازدست میده و از دار دنیا فقط یه دایی و یه خواهر بزرگتر داره. به عنوان یه جادوگر کاملا بی استعداد بدنیا اومده؛ اینو توی هاگوارتز فهمید، ولی به خاطر سخت کوشی و مهارتش توی معجون سازی و تلسم های نوشتاری برچسپ اسکوییب نخورده (هرچند برای انجام بیشتر تکالیف از خواهرش کمک میگرفت). به زور صد تا معجون و هزار تا کوفت و زهر مار دیگه و شرایط تمرینی طاقت فرسا بدنش تو همون فرم انسانی بازدیهی یه نیمه غول رو داره و روند پیر شدنش خیلی کنده. خواهرش همیشه هواشو داشت و حتی کمکش کرد تبدیل به یه انیماگوس بشه. موجودی که میتونه با توجه به روحیاتش به حیوون خاصی تبدیل بشه و مال زاخاریاس یه گرگ سیاهه؛ یه گرگ سیاه گنده با چشمانی زرد و درخشان. اینجوری حتی میتونه با حیوونا حرف بزنه.
به خاطر بی استعدادیش هیچ وقت نتونست توی هاگوارتس دانش آموخته بشه اما مدرک افتخاریشو به دلیل عملکرد بی نهایت چشمگیرش توی جنگ دوم جادوگری بهش دادن.

اون حین جنگ دوم عوض شد... بیشتر دوستاشو ازدست داد و برای انتقام پیمانی سنگین با موجودی فراتر از جهان ماده بست...


جایگزین شد.
همچنان حرفام همونیه که تو ویرایش معرفی شخصیت قبلیت گفتم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/21 20:36:44
زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو تحمل میکنن .
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 21 آبان 1404 14:24
نمایش جزئیات
آفلاین
نام و نام خانوادگی : وین هاپکینز


پاترونوس:ققنوس

بوگارت: اینه که یه نفر یه وردی رو بلد باشه که اون نتونه انجامش بده یا اونو تو دوئل شکست بده . از این که امتحانی رو خوب نده هم می ترسه.



حیوان خانگی: جغد سفید با لکه های قهوه ای دارم و اسمش هم نورا هست .خیلی هم خوب میتونه پرواز کنه و مسیریابیش حرف نداره خیلی هم دوستش دارم.


سرگرمی ها و علایق: عاشق کتاب خوندنه و خیلی دوست داره دوئل کنه همیشه هم اولین شخصی که روشون ورد ها را اجرا میکنه دوستاشن خیلی هم اتاق گروه ها رو دوست داره و البته زمین کوییدیچ دوست داره و خودشم که تو کوییدیچ استاده.از این که شبا تو مدرسه پرسه بزنه هم خوشش میاد. عاشق درس مقابله با جادوی سیاهه.خیلی هم دوست داره با دامبلدور حرف بزنه یا دوئل کنه .(البته نمی خواد بهش آسیب بزنه فقط تفریحی).دوست داره بزرگ شد ارشد بشه.


اجتناب و تنفرات: خیلی خیلی بدش میاد کسی خودشو یا دوستاشو اذیت کنه .از این که باعث بشه امتیازی از گروهش کم بشه هم بدش میاد.خیلی هم دوست نداره کسی باهاش مخالف باشه . از این که از برنامه ی دوره هاش عقب بمونه حسابی عصبانی می شه.از درس پیشگویی هم بدش میاد.


ویژگی های ظاهری : لاغره و خوشتیپه قدش یک و هفتاد متره چشاش قهوه ایی و موهاشم مشیکه

ویژگی های شخصیتی : پسره درس خونیه اصلا تو همه ی درس ها به جز پیشگویی استعداد ذاتی داره .خیلی هم باهوش و زیرکه و خیلی هم بادوستاش لذت می بره .(از جمله یواشکی تو مدرسه پرسه زدن با شنل نامرئی )و خیلی کارای دیگه البته عاشق کتابخونه است و خیلی هم خوش برخورده. اصلا تا حالا به هیچ کس شک کرده؟ خیلی هم به دوستاش وفاداره .


زندگی نامه: مامانم جادوگره و بابا هم جادوگره اما مامان بزرگم ماگل من دو سال قبل از رفتنم به هاگوارتز فهمیدم جادوگرم یه شب تو دریاچه داشتم شنا می کردم که یه دفعه بارون اومد نتونستم خودم را به ساحل برسونم داشتم غرق می شدم که یهو دیدم پیش مامان و بابام وایسادم و اون موقع خیلی خوشحال بودم. و همون موقع رفتم کوچه ی دیاگون و یه عالمه از اونجا جغد وسیله خریدم بابا دیگه 2 گالیونم نداشت.البته بعدش جادو ها و کارای دیگه ای هم کردم.


شغل مادر و پدر : مامانم تو کوچه دیاگون مغازه داره و بابام تو وزرات سحر و جادو کار می کنه .


تایید شد.

مرحله بعد: از استادت بپرس چه کسی رو قراره در پاتیل درزدار ملاقات کنی تا برای ورود به کوچه دیاگون راهنماییت کنه.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/21 17:10:57
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 16 آبان 1404 07:43
نمایش جزئیات
آفلاین
فرم معرفی شخصیت: معرفی مجدد



نام و نام خانوادگی: زاخاریاس اسمیت
ملقب به زاخار اصلی

پاترونوس: گوزن شاخدار

بوگارت: ازدست دادن عزیزانی که براش باقی موندن.

حیوان خانگی: یه کلاغ و یه سگ سیاه.

سرگرمی ها و علایق: آهنگری جادویی، نجاری جادویی، ساختن هر وسیله ای که ضعفشو تو جادو پوشش بده، فنون رزمی دنیای ماگل ها.

اجتناب و تنفرات: جنگ، نژاد پرست جماعت، آدمی که اراده رو فدای ارادت میکنه، فقر و درد و رنج اجتماعی، آدم منفعل یا کم عقل کسایی که به اسم عشق یا آرمان از آدما سواستفاده میکنن، کلا آدم *&^%$# که دلم میخواد @*&*%$#+.

ویژگی های شخصیتی: دارای دو لایه شخصیتی یا به تفسیری دو روی یک سکه. اولی اجتماعی، دوستانه، بسیار با معرفت و مهربون، عاشق دیوونه بازی و رفتار های غیر قابل پیشبینی، شوخ و خنده رو، استاد بازی با کلمات و شوخی های بی مزه، عاشق بحث های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی.
دومی درونگرا، بسیار جدی، متخصص انواع نبرد و یه شبح ترسناک، علاقمند به مسائل عمیق زندگی، هوش تحلیلی بالا و کمی قوه‌ی رهبری.

ویژگی های ظاهری:پوست تقریبا سفید، مو های پر کلاغی و چشم و ابرو مشکی، قد 178 وزن 77 کیلو. هیکل ورزشی

زندگی‌نامه: متولد انگلستان. درست همزمان با شروع جنگ جهانی دوم... تمام خانوادش رو توی جنگ ازدست میده و از دار دنیا فقط یه دایی و یه خواهر بزرگتر داره. به عنوان یه جادوگر کاملا بی استعداد بدنیا اومده؛ اینو توی هاگوارتز فهمید، ولی به خاطر سخت کوشی و مهارتش توی معجون سازی و تلسم های نوشتاری برچسپ اسکوییب نخورده (هرچند برای انجام بیشتر تکالیف از خواهرش کمک میگرفت). به زور صد تا معجون و هزار تا کوفت و زهر مار دیگه و شرایط تمرینی طاقت فرسا بدنش تو همون فرم انسانی بازدیهی یه نیمه غول رو داره و روند پیر شدنش خیلی کنده. خواهرش همیشه هواشو داشت و حتی کمکش کرد تبدیل به یه انیماگوس بشه. موجودی که میتونه با توجه به روحیاتش به حیوون خاصی تبدیل بشه و مال زاخاریاس یه گرگ سیاهه؛ یه گرگ سیاه گنده با چشمانی زرد و درخشان. اینجوری حتی میتونه با حیوونا حرف بزنه.
به خاطر بی استعدادیش هیچ وقت نتونست توی هاگوارتس دانش آموخته بشه اما مدرک افتخاریشو به دلیل عملکرد بی نهایت چشمگیرش توی جنگ اول جادوگری بهش دادن.

اون حین جنگ اول عوض شد... بیشتر دوستاشو ازدست داد و برای انتقام گرفتن پیمانی سنگین با موجودی فراتر از جهان ماده بست...


جایگزین شد.
ولی در نهایت فراموش نکن که شخصیتت باید تو چارچوب دنیای هری پاتر بمونه و زاخاریاس هم از هافلپافی‌های معروفی که هم‌ورودی هری بود محسوب می‌شه، خصوصا تو کتاب دوم که خیلی در موردش خوندیم. پس سعی کن خیلی از این دو مورد دور نشی.

افرادی که لایک کردند

ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در 1404/8/16 7:47:04
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/16 18:33:29
زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو تحمل میکنن .
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 15 آبان 1404 21:56
نمایش جزئیات
آفلاین
نام: پروتی پاتیل

گروه: گریفیندور

چوب دستی :چوب درخت زبان گنجشک و پر ققنوس با طول بیست و پنج سانتی متر

پاتروناس: پروانه

رتبه خون: اصیل زاده

زندگی: من در روز چهارده فوریه، چند دقیقه زودتر از خواهر دوقلوم، در خانواده‌ای اصیل زاده به دنیا اومدم. مادرم از خانواده ای کاملا اصیل زاده است ولی مادربزرگ پدریم یک مشنگ هندی بود که پدربزرگم در یکی از ماموریت های وزارت خونه به هند عاشقش میشه، به همین دلیل پدرم یه دورگه به حساب میاد. موهای بلند و مشکی من ارثیه‌ایه که از همون مادربزرگ مشنگم به من و خواهرم رسیده در مورد باقی ویژگی‌های ظاهریم هم باید بگم که شبیه مادرمم، خیلی خیلی شبیه مادرمم.

اولین قدرت جادوییم در یکی از روزهای پنج سالگیم خودشو نشون داد. اون روز ابری و شرجی که من و پادما نمی‌تونستیم برای بازی حتی چند دقیقه به حیاط بریم، مادرم تصمیم گرفت موهای ما رو کوتاه کنه و خب کوتاه کرد اما من از این قضیه کاملا ناراضی بودم. یک ساعت بعد موهای من بلندتر از حالت قبلشون شده بودن و حتی یاد گرفته بودم به کمکشون عروسک خرگوشم رو از گوشه اتاق بردارم بذارم روی تختم. از اون روز فهمیدیم که من می‌تونم موهام رو به هر اندازه ای که دوست دارم برسونم یا حتی حالتشون رو عوض کنم. می‌تونم کوتاهشون کنم تا پادما موهام رو نکشه یا بلندشون کنم و ازشون استفاده کنم تا از یه درخت چهارصد ساله بالا برم.

بیشتر مواقع منو با موهای بلند و لخت می‌بینید، اما بعضی مواقع به نظرم موهای فر به صورتم میان و تغییر دکوراسیون می‌دم. دیگران عقیده دارن دختر قشنگیم موها و چشم های مشکی با پوستی سفید شاید برای مردم بور انگلیس چهره خاصی باشه اما به نظر خودم من فقط بامزه ‌ام و به همین خاطر بقیه فکر میکنن اعتماد به نفس ضعیفی دارم.

از لباس‌های ساده خوشم میاد اما به استایلم خیلی اهمیت می‌دم، تمام تلاشم رو می‌کنم وقتایی که مجبور نیستیم ردا بپوشیم، خیلی مرتب لباس بپوشم و آدما رو هم بر اساس تمیزی و مرتبی لباس‌هاشون تو دلم قضاوت می‌کنم. این اخلاق بدی به نظر می‌رسه اما در طی سال‌ها تلاش کردم یاد بگیرم که به آدم‌ها سه دقیقه فرصت بدم تا با اخلاق‌های خوبشون قانعم کنن که یه ورد بخونم تا بوی عرقشون رو حس نکنم.

اگر بخوام از سخت‌ترین بخش زندگیم بگم باید برگردیم به نه سالگی من و پادما. ما پدرمون رو خیلی زود از دست دادیم، بابا به دست مشنگ‌های هندی در یکی از ماموریت‌هاش برای وزارت‌خونه کشته شد. اون روزها من از مشنگ‌ها متنفر بودم اما با گذر زمان، وقتی به کمک مادرم بیشتر با طرز فکر پدرمون آشنا شدم، فهمیدم که اون از من نمی‌خواست که نفرت ورزیدن رو یاد بگیرم. حالا من هر بار که از آدمی به شدت عصبی می‌شم و تا مرز شروع تنفر می‌رم، به خودم زمان بیشتری برای تصمیم‌گیری می‌دم و سعی می‌کنم از اون فرد فقط فاصله بگیرم.

یکی از پررنگ‌ترین خاطراتم به آخرین گردش خانوادگیمون برمی‌گرده، اون روز بهاری بابا یه پروانه خیلی زیبا برام گرفت که من تا مدت‌ها با تماشا کردنش لبخند می‌زدم. اون پروانه آخرین هدیه‌ای بود که از پدرم گرفتم برای همین بعد از مرگش از مادرم خواستم زیر استخوان ترقوه ام یه پروانه خالکوبی کنه.

وقتی یازده سالم شد همراه پادما به هاگوارتز رفتیم. با این که از دیدن هری پاتر که همسن من بود هیجان زده بودم استرس گروه‌بندی رو هم داشتم. پادما به ریونکلاو رفت ولی کلاه به من گفت:
تو هم مثل خواهرت باهوشی، یاد گرفتن رو دوست داری و می‌بینم که می‌تونی تو ریونکلاو بدرخشی ولی این رگه‌های شجاعت اصیل گریفیندوری دارن قانعم می‌کنن که بگم گریفیندور.

من سهم گریفیندور شدم؛ درسته که از خواهرم جدا شدم اما من عاشق گریفیندور بودم. پدرم هم گریفیندوری بود و من اون لحظه فقط به این فکر می‌کردم که حالا پا جای پای پدرم گذاشتم. سال پنجم به همراه پادما عضو الف دال شدیم و اونجا بود که فهمیدم پاتروناس من یه پروانه است، دقیقا مثل خالکوبی‌ام.


تایید شد.
خوش برگشتی.

افرادی که لایک کردند

ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/16 0:06:28
قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.

پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: شنبه 10 آبان 1404 22:16
نمایش جزئیات
آفلاین
نام و نام خانوادگی: تالویر آلبرت

جنسیت: مذکر

نژاد: پری دریایی (با استفاده از جادویی مخصوص دمم را به پا تبدیل کردم.)

ویژگی های ظاهری: موهای بلند مجعد و طلایی، پوست سفید، چشمان آبی روشن، قد بلند، چهارشانه، ورزیده.

گروه: -

جبهه: -


توضیحات:

در اعماق اقیانوس بود که چشم به دنیا گشودم. در دل تاریکی و آرامش آب. در حالی که انسان ها در جهان بالای سرمان، در خشکی مشغول درگیری و جنگ بودند، ما پریان دریایی بر کف ماسه اندود و در میان گیاهان رقصنده در آب می آرمیدیم.

رویایی و دل انگیز بود. اما روزی رسید که دیگر قانعم نکرد. من تشنه ی تجربه ی ناشناخته ها، ماجراجویی و کسب افتخار شده بودم. می خواستم در آن بالا، در خشکی بدرخشم و یک پری مدفون شده در اعماق اقیانوس، بی نام و نشان نباشم. این گونه شد که خانه ام، زیر آب را بعد از صد سال ترک گفتم و به دنیای مرموزی پا گذاشتم که در خواب هایم مرا صدا می زد. به خشکی.

--

توضیحات زیادی نساختم که بتونم کاراکترمو حین رول زدن و داستان نویسی شکل بدم.


شناسه ی قبلیم:
گادفری

پ ن ۱:
می خواستم تیکت بزنم، ولی تماس با ما رو که زدم، گفت ماژول انتخاب شده وجود ندارد.

پ ن ۲:
اسم آلبرت تو لیست شخصیت ها هست. من فامیلی در نطر گرفتمش و تالویر رو به عنوان اسم بهش اضافه کردم.


تایید شد.
شخصیت جدید مبارک باشه.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/8/11 0:22:52
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟