هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: فیلم‌ها

شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش


مصاحبه مجله Creme با اما واتسون:

× در اولين روز اردوي مدرسه ما بايد مي رفتيم کيفهامون رو که از اتوبوس بيرون گذاشته بودن پيدا مي کرديم و در کمد مخصوص خودمون ميذاشتيم. کيف من يکمي بزرگ و سنگين بود و منم انداختمش رو شونه ام و برگشتم به اتاقم. بعدشم براي رفتن به يه گردش همگي برگشتيم به محلي که اتوبوس اونجا بود. من يه ذره دير اونجا رسيدم. بخاطر همين دنبال يکي از دختراي همسال خودم گشتم که يه جفت از لباس زيرهام رو بدم به اون که يه جايي قايم کنه و همچنين بپرسم که کيا اومدن. يکي از دوستام که چشمش به لباس زيرها خورده بود از يه دختري پرسيد: اينا مال تو نيست ليزا؟ منم بدون فکر گفتم: نه!!! البته فکر کنم همه از سرخي صورتم فهميدن که اون لباس زيرا مال من بودن.

×يه روز من تنها خونه بودم و داشتم تکاليف هنر مدرسه ام رو انجام ميدادم و همزمان NZ Idol هم ميديدم. همونطور که داشتم تکاليفم رو بررسي ميکردم شروع کردم همراه با Rosita آواز خوندن و صداي اومدن برادرم رو نشنيدم. بديش اين بود که اون 2 تا از دوستانش رو هم با خودش اورده بود و يکي از اونا گفت: من اگه جاي تو بودم نميخواستم سال ديگه رو ببينم! بعدش بقيه اشون زدن زير خنده. خيلي خيلي وضعيت خجالت آوري بود!


× پريود (عادت ماهانه) شدنهاي من هميشه با درد و عذابه به خاطر همين اينجور موقع ها مامانم يادداشتهاي موسيقيم رو برام مي نويسه بنابراين من PE coz که هميشه آخرين چيزيه که انجامش ميدم رو فراموش کردم. وقتي که داشتم دفتر تمريناتم رو به معلم نشون ميدادم. يه نگاهي کرد و گفت:باشه، اينبار کاري باهات ندارم چون ابزار و لوازم PE رو نخريدي، اما پريود شدنت هيچ دليل خوبي واسه انجام ندادن تکاليفت نيست، بهتره بدوني ديگه يه همچين عذري پذيرفته نيست! به فاصله ي خيلي کمي از اونجا يه گروه از پسرها ايستاده بودن که با شنيدن اين حرف همشون از خنده منفجر شدن.... منم از شدت خجالت در حال مردن بودم!!!

× يکي از دختران مدرسه ي ما که خانواده ي خيلي پولداري داره هميشه جشن تولد هاي پرزرق و برق و باشکوه ميگيره و کلي خرج ميکنه. امسال هم والدينش براي تولدش 13 تا از بچه هاي مدرسه رو (اين جشن، تولد 14 سالگيش بود و با خودش 14 نفر ميشديم) به رستوران مجلل Sky Tower در Auckland براي صرف ناهار و بعد هم ديدن فيلم دعوت کردن. دوستم براي ناهار دو تا از پسرهاي مدرسه رو هم دعوت کرده بود که يکيشون هموني بود که من خيلي خيلي ازش خوشم ميومد و وقتي همون پسر دقيقاً اومد جفت من نشست حسابي دست پاچه شدم و قلبم تند تند ميزد. موقع سفارش غذا من اصلاً درست و حسابي به ليست غذاها نگاه نکردم، يه نگاه سطحي کردم و چشمم به خوراک ماهي غزل آلا با سس تاتار افتاد. با خودم فکر کردم وايييي من که قزل آلا دوست دارم حالا ببين با سس تاتار چقدر خوشمزه تر هم ميشه...... ولي! اَه اَه... وقتي آوردن ديدم چند تا تيکه ماهي نپخته و خيلي خيلي بدمزه توي ديس غذاي منه! به هر حال مجبور شدم وانمود کنم که غذا خيلي خيلي خوشمزه ست و تا ته بخورمش... قيافه ام حسابي ديدني بود!!!

× تابستون سال پيش منو دوستم يه ديوونه بازيه حسابي درآورديم. من واسه ي يک ماه بين فيلم هري پاتر و جام آتش استراحت داشتم تا هر کاري که ميخوام انجام بدم و دوستم سعي کرد پائين موهاي منو صورتي کنه که نتيجه ي کار يه رنگ خيلي خيلي وحشتناک بود... شاهکاري بود واسه خودش! اصلاً هيچ شباهتي به رنگ صورتي نداشت. واقعاً بي ريخت بود. من به معناي واقعي کلمه مجبور بودم به مدت سه هفته روزي سه بار موهامو بشورم تا شر اون رنگ مسخره رو کم کنم.

× وقت ناهار به بوفه ي مدرسه رفتم و يه رول سوسيس و يه قوطي کوک خريدم. وقتي خانم فروشنده ميخواست قوطي کوک رو به من بده خيلي اتفاقي قوطي از دستش ول شد و روي زمين قل خورد. اون خانوم رفت دنبالش و از زمين برش داشت و وقتي داشت بهم ميدادش اخطار کرد که يه مدتي صبر کنم بعد بازش کنم! خوب... من خيلي زود رول کوچيک سوسيسم رو خوردم و شروع کردم با دوستم قدم زدن . بهرحال من يادم رفت بود که نبايد قوطي کوک رو به اين زودي باز کنم. وقتي يه دور تو حياط مدرسه زديم بي هوا درش رو باز کردم... يهو سر قوطي منفجر شد و تمام کوک موجود توش، ريخت روي بلوز سفيد مدرسه ام!!! و تقريباً تمام پسرهاي اون اطراف اين منظره رو ديدن.... واقعاًً خيلي خيلي وضعيت ناجور و خجالت آوري بود!!!!

× هنوزم اولين باري رو که يکي از پسرهاي مدرسه ازم خواست باهاش بيرون قرار بذارم به روشني يادم مياد. خييييليييي خجالت کشيده بودم. همينجور خيره نگاهش ميکردم و نمي تونستم چيزي بگم. بعد از چند لحظه سکوت فقط تونستم با تمام قدرت فرار کنم....(خنده)

× به عنوان يه بازيگر سخت ترين کار براي تو جلوي دوربين چيه؟
اما: ممکنه به نظر شما اين مسخره بياد... من ميتونم جلوي دوربين ديوونه بازي دربيارم، گريه کنم، داد بکشم و تقريباً هر کارديگه اي که فکرشو بکنيد انجام بدم ولي وقتي ميخوام بخندم و خنده ام هم واقعي جلوه کنه، جداً مصنوعي از اب درمياد. خيلي خيلي با اين موضوع درگيرم. بعضي وقتها هست که موقع فيلمبرداري ما يه چيزي اشتباهي از دهنمون مي پره و کارگردان کات ميده چون من و دن و روپرت شروع ميکنيم به خنديدن و نميتونيم جلوي خنده امون رو بگيريم. ولي وقتهايي که شما جلوي دوربين ايستاديد و کارگردان ميگه "حرکت" و در اون صحنه از شما ميخوان که بخندين در اون لحظه خنديدن غيرقابل امکانه. هيچ محرک خنده اي وجود نداره. اين يکي از عيب هاي منه!!

× کار کردن توي فيلم چهارم مثل بقيه ي فيلمها بود؟
اما: نه، جداي از روش ساخت فيلم. فکر کنم از يه نظر کار کردن با کارگردان هاي مختلف يه شانس بزرگه، واقعاً جالبه چون هر دفعه اونا چيزاي جديد رو به من ياد دادن. من چيزاي خيلي زيادي از اونا ياد گرفتم. من عاشق سفر به زير دريا و استفاده از دستگاه تنفس غواصي هستم بنابراين قبلاً مدرک شنا رو گرفته بودم اما در زير آب مراحلي از ما ميخواستن انجام بديم که ما مجبور بوديم بخاطرش مدرک PADI رو بگيريم تا بتونيم از دستگاه تنفس غواصي استفاده کنيم. چيزي که من قبلاً هيچوقت انجامش نداده بودم و يا کارهاي ديگه اي مثل اين!

× وقتي براي گذروندن با دوست پسر داري؟ اصلاً دوست پسر داري؟
اما: نه، در حال حاضر نه. اگه بخوام صادقانه بگم من وقتي براي گذروندن با دوست پسر ندارم چون واقعاً سرم شلوغه. روزها بلنده ولي وقتهايي هم که سر فيلمبرداري نيستم مجبورم به مدرسه برگردم. من امسال به يه مدرسه ي کاملاً دخترونه اومدم و گزينه ي زيادي واسه انتخاب ندارم. با پسرهاي زيادي ارتباط دارم که دوستهاي خيي خوبي واسه من هستن، ولي دوست پسرم نيستن.

× بخاطر شهرت زيادي که بدست آوردي والدينت محافظت بيشتري ازت ميکنن؟
اما: فکر کنم مامانم خيلي بادقته و شديداً مواظبه که من زندگي نرمالي داشته باشم. من اجازه دارم هر روز پياده به مدرسه برم و برگردم. ميدونم چطور بايد سوار اتوبوس و مترو بشم و از تونل عبور کنم. اون خيلي خيلي سعي ميکنه منو خاکي و معمولي بزرگ کنه.

× فکر ميکني رون و هرميون آخرش به هم ميرسن؟
اما: بايد بگم وقتي داشتم شاهزاده ي دورگه رو مي خوندم همش با خودم فکر ميکردم "بخاطر خدا هرميون و رون، ميشه اين مسخره بازيها رو تموش کنيم؟ ميشه لطفاً به همديگه برسيم؟ اين موضوع آخرش منو دق ميده!" اگه در پايان داستان اتفاقي براي اين دو تا نيوفته و بهم نرسن من حسابي ناراحت و نااميد ميشم. کلاً من دلم ميخواد جفت شدن رون و هرميون رو ببينم و خيلي مايلم هرميون از هوشش براي انجام کارهاي بزرگتر و باحالتر استفاده کنه. عاشق اينم که اون کارهاي هيجان انگيز انجام بده.

× دلت ميخواد با دن يا روپرت جفت بشي؟
اما: اوه، خداي من نه! واقعاً نه! صادقانه ميگم، من با دن و روپرت يه رابطه ي کاملاً خواهرانه دارم و اونا براي من درست مثل برادر هستن. مثل اين ميمونه که شما با برادرتون در مورد بوسه و عشق بازي صحبت کنيد. اين خيلي مسخره و زشته. خيلي عجيب غريبه... اصلاً خوب نيست.

× اگه ديگه نتوني در فيلم هاي هري پاتر بازي کن، چه حسي نسبت به کس ديگه اي که نقش هرميون رو بازي ميکنه داري؟
اما: خدا نکنه! مطمئناً از اين موضوع متنفرم! خيلي واسم دردناکه چون قسمت خيلي بزرگي از شخصيت من الآن در هرميون نهفته ست. من از نظر احساسي و اخلاقي خيلي نسبت به هرميون احساس نزديکي ميکنم -البته ميدونم که جي.کي.رولينگ اين شخصيت رو نوشته- ولي احساس من اينه. به هر حال بخشي از شخصيت هرميون در فيلم ها رو من بهش دادم بنابراين اگه کسه ديگه اي اين نقش رو بازي کنه واسم خيلي عجيب غريب و ناراحت کننده ست!

× بدترين لباسي که مجبور شدي براي نقش هرميون بپوشي چي بود؟
اما: شايد بدترينشون -در اين فيلم آخر- بلوز پشمي و دامن پيچازي که بي نهايت تنگ بودن. جداً غير قابل تحمل بود.

× اجازه داري بين فيلم چهره ات رو تغيير بدي؟
اما: زماني که مطمئن بشم اونا براي فيلمهاي ديگه به من احتياج ندارن، اجازه دارم هر کار دلم بخواد بکنم. البته فعلاً کاراي کوچيک عيبي نداره. من اين هفته دارم گوشم رو سوراخ ميکنم.

× بيشترين ولخرجي اي که کردي چي بوده؟
اما: من واسه خودم يه لپ تاب خريدم، مطمئناً بزرگترين ولخرجي اي بوده که از زمان بازي در فيلم هاي هري پاتر کردم. البته من واقعاً به پولم دسترسي ندارم، اون پولها تا 18 سالگي من در بانک نگهداري ميشن و تا اون موقع ابداً دست من بهشون نميرسه و همونجا مي مونن.. تنها وقتهايي که من ميتونم از پولم برداشت کنم موقع لباس خريدن براي بزرگداشت و اکران فيلمها و يا يه همچين مواردي هستش.

× موقع باس انتخاب کردن، از طرف طراحهاي لباس چيزاي مجاني ياد ميگيري(خنده)؟
اما: نه، فکر کنم اين کارا برام خيلي زود باشه. البته اميدوارم بزودي يه چيزايي واسم بفرستن تا منم ياد بگيرم!

ترجمه شده توسط دوشیزه اونیس مک براید
قبلی « مصاحبه با دنيل رادکليف، کتي ليونگ و بوني رايت بهترین چیزها از نظر اما واتسون » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
armanmansori
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۲/۲۷ ۱۰:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۲/۲۷ ۱۰:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۰/۱
از: میدان گریمولد
پیام: 189
 Re: شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش
خیلی خوب بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش edalatjoo ۱۳۸۶/۲/۳۱ ۲۳:۱۵
 Re: شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش edalatjoo ۱۳۸۶/۲/۳۱ ۲۳:۲۷

فرستنده شاخه
asal watson
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۲۱ ۱۵:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۲۱ ۱۵:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۱/۱۹
از: خانه اي در كنار پناهگاه
پیام: 11
 Re: شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش
قابل توجه بي جنبه ها (البته ببخشيدا)مملكت اونا اينجوريه و از اين حرفا هم خجالت نمي كشن.اگه تونستين عقيدشون رو عوض كنين بفرما عوض كنين اين گوي اين ميدان.

فرستنده شاخه
Mr.Amiri
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۲۵ ۱۵:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۲۵ ۱۵:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۴
از: مثلث برمودا
پیام: 181
 با فکر صحبت کن!!
با سلام خدمت تمامی عزیزانی که این نظر رو میخونن.
قبل از هر چیز باید بگم که دست مترجم محترم این مقاله درد نکنه.
وبعد باید بگم که من به هیچ وجه نمیتونم باور کنم که یه چنین چیزایی رو خانم واتسون گفته باشه.البته قصد جسارت به نویسنده ی محترم این مقاله ندارم.شاید اون مجله دروغ گفته باشه.من هم دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم دیدم که یک قول دویست سر با صد کیلومتر قد و نهصد و نود و نه ممیز دوره ی گردش نه تن وزن داره ام پی تری پلیر گوش میده که بعد یه پشه هه میاد شکارش میکنه.اگر باور نمیکنید میتونم آدرس اونجایی که این رو دیدم بدم برید ببینید.
و بحث بعدی در رابطه با اون کسایی هست که بدون کوچکترین فکری اولین نظری که به فکرشون میرسه رو بیان میکنند.به نظر شما کسی که وقتی یه چنین اتفاقاتی براش میفته اونقدر خجالت میکشه به همین راحتی میاد خودش رو جلو عالم خلقت مضحکه کنه؟خب مسلما این طوری نیست.وقتی اونجا میخواسته از خجالت آب بشه مسلما اینجا که اگر فقط بر فرض محال اگر یه چنین چیزی رو بگه که باید بعدش خود کشی کنه.یا بره قطب جنوب که کسی نبینتش.چرا سریعا بر میگردید میگید که این طوریه...چرا فکر نمیکنید که کذب محض از طرف اون مجله باشه؟؟؟
و مورد بعدی.بحث سانسور کردن هیچ ربطی به یه سری مسائل نداره.به این که آدم خودش رو تو آینه دیده باشه یا نه.یا به اینکه به خودش شک داشته باشه یا نه.بلکه بحث فرهنگ هست.اون عزیزانی که میگن بهتر که سانسور نشده.یا به اونایی که میگن چرا سانسور نشده میپرن.من ازشون یه سوال دارم.شما بر میگردید تو خیابون که همه جور آدمی توش هست خیلی کارا رو بکنید؟مثلا برگردید اونجا توالت کنید؟یا خیلی کارای دیگه.مسلما فرهنگی که شما دارید بهتون اجازه نمیده که یه چنین کاری بکنید.اینجا هم به مکان عمومیه که همه جور آدمی با همه سنی و با هر جور تفکری پیداشون میشه و برای قشر خاصی نیست.پس بهتر این بود که این مقاله سانسور میشد.
یه دوست عزیزی هم اومده بود هر چی از دهنش در اومده بود گفته بود...واقعا برای یه چنین افرادی متاسفم که فرهنگ آداب و معاشرت رو ندارند...به هر حال این هم یه جور معاشرته...
در کل من که باورم نمیشه این مقاله حقیقت باشه.چون نه با سلام شروع شده و نه با تشکر پایان یافته.بدون کوچکترین سوالی خانم واتسون اومده و اتفاقاتی که براش افتاده رو بیان کرده.و دقیقا عکس اون چیزی که هستش رو گفته...
و در آخر...دوشیزه اونیس مک براید عزیز...لطف کنید و اسکن مجله رو در اختیار من بذارید.
با تشکر از همه...

فرستنده شاخه
faraz_potter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۲۶ ۴:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۲۶ ۴:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۸
از: fozool sanj
پیام: 280
 باورم نميشه
يعني اما هين هرفا رو زده؟
بابا يه شرمي حيايي. اخه اصلا پريود اما به ما چه ربطي داره؟

ولي بقيش با مزه بود. مخصوصا راجع به دوست پسراش.

فرستنده شاخه
Prof_snape
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۲ ۱۵:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۲ ۱۵:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۷
از: تهران ، ...
پیام: 18
 از اما بعيد هم نبود ...
چرا همش جلو پسرا سوتي ميده ...

فرستنده شاخه
ashy
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۱۷:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۱۷:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۳
از:
پیام: 122
 ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مي شه يكي به من بگه pe coz چيه؟...
واقعا دوست دارم بدونم...

متشكر ميشم اگه توضيح بديد...

فرستنده شاخه
ashy
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۱۰:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۷ ۱۰:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۳
از:
پیام: 122
 فوق العاده بود...
من كه خيلي لذت بردم.
واقعا جالب بود. مخصوصا كه سانسور نداشت.

فرستنده شاخه
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۶:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۶:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 اي واي
جرج ويزلي جان، عزيزم خودتو به شدت نگه دار.
در ضمن منظورتو نفهميدم

فرستنده شاخه
ghiozila
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۶ ۱:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۶ ۱:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۱۱
از: بالاتر از دست راست !
پیام: 291
 نیدونممممممممممم
بابا شما چقدر بی جنبه اینا
آخه این چی داشت که بخواد سانسور بشه هان
شماها اینچیزارو میگید که کسی زحمت ترجمه به خودش نمیده
ذستت خیلی درد نکنه جالب بود

فرستنده شاخه
meysam
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۴ ۲:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۴ ۲:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۳۱
از: zire sarve zartosht ke roozi noor hamnchon tanabi roo be asman az miane shakhehaiash bar zamin mines
پیام: 14
 D.P
hey in dige kheili bahal bood
aslan fekr nemikardam emma jorat kone rajebe (adate mahanash) harfi bezane
in dokhtaraye UK vaghean baziashoon kheil bahalan
vali bazi oghat khodeshoono loos mikonan
manoon kheili manoonam koli hal dad

فرستنده شاخه
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۲ ۷:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۲ ۷:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 اوه
جرج ويزلي خودتو نگهدار عزيزم

فرستنده شاخه
bnooshin_66
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۸:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۸:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۱۵
از:
پیام: 119
 امای مثلا مشهوذ
جالب بود و اینکه پسرا یک ذره جنبه داشته باشید

فرستنده شاخه
yasaman potter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۹ ۱۵:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۹ ۱۵:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۷
از: دوستان جانی مشکل توان بریدن!
پیام: 377
 سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش
اممم . ترجمه خوبی داشت

فرستنده شاخه
profosor esneip
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۸ ۲۰:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۸ ۲۰:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۹
از:
پیام: 41
 اعتراض
مشكل ما ايرانيا اينه كه نمي تونيم بي پرده حرف بزنيم و عدم پيشرفت جامعه هم به همين دليله.
والا الان از بچه هم بپرسي پريود يعني چي ؟ بيشتر از خودت بهت اطلاعات ميده.
پس نظرتونو عوض كنيد.
در ضمن خود من هم دخترم.

فرستنده شاخه
paria1087
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۷
از:
پیام: 4
 این دیگه چه جور آدمیه؟
مصاحبه ی خیلی خوبی بود.مخصوصا ترجمه ی عالیی هم داشت.ولی اما باید از یه چیزایی فاکتور می گرفت.خیلی بی پرده حرف زده.آخه شرمش کجا رفته؟

فرستنده شاخه
notron
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۷:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۷:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۲
از: وسط اتم
پیام: 54
 سوتی سوتی..........
این دخترا تمامن همین طور هستن
مدام سوتی رو سوتی؟!
بسه دیگه دختر چقدر سوتس می دی؟

فرستنده شاخه
Megan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۲ ۱۷:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۲ ۱۷:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۳۰
از: هاگوارتز
پیام: 147
 جالب بود
ممنون خیلی جالب بود

فرستنده شاخه
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳۱ ۲:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳۱ ۲:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 بسه دیگه!!
بابا اینجا قرار بود نظر بدین نه این که تبدیل بشه به میدون جنگ.
من ازتون خواهشمندم به هم توهین نکنین وگرنه به شخصه گزارش می دم!
اینجا هم شده چت روم؟

فرستنده شاخه
تينا ساساني
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۰:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۰:۱۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۱
از: there isn't any answer
پیام: 157
 واي و صد واي
به نظر من اما يكم زياده روي كرده ولي خوب به هر حال دست مترجمش درد نكنه واقعا اين اولين باري بود كه يك چيز سانسور شده نخوندم وبايد بگم از اون حرف بي پرواي اما دارم منفجر مي شم

فرستنده شاخه
west
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۳ ۱۲:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۳ ۱۲:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۹
از:
پیام: 1
 سوتی های امای مشهور
با تشکر از شما اگر این دوشیزه خانم یعنی اما یک کم خوددار تر بود قابل تحمل تر بود وای به حال اون کسی که بخواد اون رو ...

فرستنده شاخه
mary clarkson
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۸
از: جنگل ممنوع
پیام: 28
 دستت درد نکنه
جالب بود ولی این اما چرا فقط جلو پسرا سوتی میده؟

فرستنده شاخه
sourak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۲۱:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۲۱:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از: كوهستان اشباح
پیام: 565
 ايول به اينهمه جسارت
ايول به اينهمه جسارت.
بابا دمت گرم. باز گلي به گوشه جمال نداشتت كه جسارت داشتي سوتيهاي خودتو بگي.
اين مربيان و مسئولان تيم ملي ما كه انقدر جسارت ندارن بگن تو باختها مقصرند

فرستنده شاخه
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۵:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۵:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 آره.............
لیندسی جان به شدت باهات موافقم.....به شدت!
جینی اون کی از وسایل الات موسیقیه!
شادمهر خاک توسر خودت.......
ناتالی و امیلی خوب گفتین دقیقا!!!!!!!
ینا پاتر منم همین طور!

فرستنده شاخه
نگار اسدالهی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۱ ۱۶:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۱ ۱۶:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۸
از:
پیام: 231
 سوتی های...
اه...اه...اه...
این پسرا هم که فقط به فکر اینن که به دخترا بخندن!

فرستنده شاخه
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۲:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۲:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 مرسی
اولن عزیزم ناتالی مک دونالد عزیز(حالم بد شد)
اینجا نباید تو به کسی توهین کنی چه پسر باشه چه دختر این حرفایی رو هم که می خواستی به اما ايوانز بزنی می تونستی از طریق یه پیام شخصی بهش بگی نه در انظار عمومی!!
در ضمن خداییش مقاله ات خوب بود جالب بود ولی خب اگه به دخترای ایران بگی سوتی بده می گه جلو دوست پسرم خوردم زمین!

ولی این اما همه ی این حرفا رو می زنه بالاخره ما نفهمیدیم این خجالتیه یا...
مصاحبه ی خوبی بود ممنون

فرستنده شاخه
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۹:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۱۰:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 سوتي ها اما
چه قدر اما ضايعه...
ولي جالب بود. بايد يه جاهاييشو سانسور مي كردين. چونكه خيلي ها بي جنبه هستن و همه چيزو مسخره مي گيرن . اما هم خيلي بي ادبه... و فقط براي جلب توجه پسرها جلوي اونا سوتي مي داده.
در ضمن كاترين بل من به كسي توهين نكردم كه منو نصيحت مي كني.

فرستنده شاخه
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳ ۱۲:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳ ۱۲:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 سوتی های اما
آهان واقعا خیلی جالبه این از اینکه این سوتی ها رو داده خجالت می کشه ولی از چاپ اونا توی همه جا نه
چه جلب

فرستنده شاخه
zzpater
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱ ۱۴:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۷ ۱۴:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۲/۲۴
از: در آغوش سلنا
پیام: 254
 خوب بود
باحال بود
از بيشتر سوتي نمي‌تونست بده؟
حالا خوبه خودش اعتراف كرده

فرستنده شاخه
harryj00n
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۲۰:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۲۰:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۳۰
از: تالار قحط النساء گریف!
پیام: 1540
 شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش
خیلی خیلی جالب بود !
مرسی

فرستنده شاخه
faeze
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۶:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۶:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۷
از:
پیام: 1
 سوتي
بابااين يكيش خيلي مبتذله من عضو جديدم وبراي باراول پيام مي دم همشو نخوندم ولي مديرسايت ببين چي مي نويسن

فرستنده شاخه
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲ ۲۰:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲ ۲۰:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 abc
خاك تو سرش

فرستنده شاخه
دینا پاتر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲ ۱۸:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲ ۱۸:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۲/۲۳
از: هفت آسمان
پیام: 9
 اوااااااا
من اگر این سوتی ها رو داده بودم الان رو زمین نبودم

فرستنده شاخه
emmaspears
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۱۴:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۱۴:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۲۱
از: یول تپه
پیام: 24
 ؟
من موندم مقاله راجع به اما واتسون بود یا کالبد شکافی دخترها؟؟؟!!!!!!

فرستنده شاخه
1990
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۲:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۲:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۲
از: هافلپاف
پیام: 809
 عجب جرعتي
چه جرعتي داشتي كه اين را فرستادي . ازت خوشم اومد .....

فرستنده شاخه
soushi18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۱:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۱:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۳
از: اهواز
پیام: 11
 مرسی
خیلی با مزه بود...خوبیش این بود که سانسور نداشت
دستت درد نکنه
lord voldemoort...

فرستنده شاخه
a220
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۹
از: در اعماق اتش های کشنده
پیام: 8
 انجا رو ببین!!!اینجا رو ببین !!
من با امیر موافقم . شما مگه تا حالا سوتی نشنیدید که به این میگید سوتی !!

فرستنده شاخه
baby
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۷ ۱۷:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۷ ۱۷:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۷
از: زندان آزكابان
پیام: 6
 واییییییییییییییییییییی
باز هم هاشیه وا ییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

فرستنده شاخه
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۲۳:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۲۳:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 عالي بوب
مرسي خيلي خاطراته جالبي بود مقاله جامه و كاملي بود

فرستنده شاخه
Amir Bahador
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۴ ۱۹:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۴ ۱۹:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱۳
از: لندن
پیام: 15
 چه سوتی های بچه گانه ای
شما سوتی نشنیدید که به این ها می گید سوتی

فرستنده شاخه
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۶ ۱۶:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۶ ۱۶:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 باحال بود
بیچاره دلم براش سوخت ولی دوسش ندارم چون لاته
بعدشم واسه همین خوبه که پسر ها و دخترها قاطی نیستن دیگه آدم آزادی عمل داره و تازه میتونه زنونه با معلمش صحبت کنه
پسر های مزاحم
اییییشششششششششششششش

فرستنده شاخه
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳۰ ۱۳:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳۰ ۱۳:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 سوتی
راستی این خانم که اینقدر سوتی میده چجوری فیلم بازی میکنه

فرستنده شاخه
alireza_h1368
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۹ ۱۹:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۹ ۱۹:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۷
از:
پیام: 31
 این چی بود؟
بابا بی خیال!
این چی بود؟
همه چیز رو که نباید ترجمه کرد

فرستنده شاخه
pishi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۹ ۱۴:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۹ ۱۴:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۲۴
از: nashenakhteh
پیام: 169
 sooty
ajab sooty haiiiiiiii

فرستنده شاخه
امریک سویچ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۸ ۱۳:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۸ ۱۳:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۱۹
از: هگمتانه پلاك19
پیام: 20
 يك مقال =ه يك علامت سوال جديد تر
NZ idol يعني چه؟ من هيييييچچچچچچچيييييييي نوفهمم

فرستنده شاخه
سارا
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۸ ۱۲:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۸ ۱۲:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۲
از: هر جا بشه
پیام: 4
 بابا مقاله ي بي سانسور
آفرين جالب بود مرسي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فرستنده شاخه
lord harry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۷ ۱۱:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۷ ۱۱:۱۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۳
از: نمودار ناپذیر
پیام: 63
 خوب
ترجمه خوب و جالبی بود . مرسی

فرستنده شاخه
onisss
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۷ ۲:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۷ ۲:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۴
از:
پیام: 33
 اما
مردم از اینهمه تشویق... قابلی نداشت زیادم ترجمه ی خوبی نبود که اینقدر امیدوارم کردید اون عزیزی هم که میگه به نظر میاد واقعی نباشه میتونم اسکن مجله رو براش بفرستم

فرستنده شاخه
shima_korn
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۵ ۱۷:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۵ ۱۷:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۹
از: جایی که در ذهن نمی گنجد!
پیام: 111
 شرمنده شدن اماي مشهور: سوتي هاي اما واتسون از زبان خودش
خیلی ترجمه ی روانی بود واقعا که مرسی!

فرستنده شاخه
jadoogar
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۵ ۷:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۵ ۷:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۹
از: Silent Hill,The Church
پیام: 292
 خيلي جالب...
خيلي جالب بود...لذت بردم...ولي آدم به واقعي بودنش شك مي كنه!!!
به هرحال دستت درد نكنه.

فرستنده شاخه
nadaf
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۱۳:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۱۳:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۰
از:
پیام: 4
 سوتی
مقالش خوب بود ولی کاش یه ذره سانسورش می کردن چون بعضی ها جنبه ندارن.

فرستنده شاخه
mohi radcliffe 7
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۱۲:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۱۲:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۲۳
از: دبی
پیام: 3
 مصاحبه ی اما واتسون
تصویر کوچک شده
من جای اما بودم خودکشی می کردم .خیلی سوتی هاش بدن .

فرستنده شاخه
miss granger
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۳ ۰:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۳ ۰:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۰
از: جایی برای زندگی...
پیام: 41
 بیجاره!
طفلک بیچاره!
دلم براش میسوزه !!!

فرستنده شاخه
ali abdi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۲ ۲۲:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۲ ۲۲:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲
از: معبد جداي
پیام: 13
 جالب بود
خيلي جالب بود من كه حال كردم در كل دستت درد نكته

فرستنده شاخه
MIKE_L
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۲ ۰:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۲ ۰:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۱۳
از: هاگزمید
پیام: 545
 GOD بود..
خوب بود.....استفاده کردیم واقعا.....

فرستنده شاخه
bradpitt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۰ ۱۶:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۰ ۱۶:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۵
از: هر جا فلور باشه!!!
پیام: 153
 سوتی
خیلی جالب و قشنگ بود . از ترجمه ی خوبتم ممنون
راستی این اما چرا همش جلوی پسرا سه می شه ؟ جالبه معلومه در طول روز 20 30 بار سوتی می ده!!!!

فرستنده شاخه
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۲۳:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۲۳:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 Fantastic
خدا رو شكر واقعأ سوتي هايي كه من تا به حال دادم در مقابل سوتي هاي اما هيچه

فرستنده شاخه
harry topoloo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۲۱:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۲۱:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۳۱
از: تپلستان
پیام: 203
 تشکر
از سه نفر باید تشکر کرد:
1.شما که این متنو ترجمه کردید گذاشتید اینجا.
2.اما واتسون که اینقدر بدون کلاس گذاشتن همه جوابارو داده
3.از خودم (به خاطر خالی نبودن عریضه)

فرستنده شاخه
hh_hh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۹:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۹:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۶
از: dj jd bj jb
پیام: 39
 WATSON
JALEB BOOD

فرستنده شاخه
jenny2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۷:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱۷:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۶
از: sweden
پیام: 57
 Re: مصاحبه با اما
وائقا خوب بود
بازم از اين مصاحبه ها بكنين
خيلى جالب كسى بفهمه احساس يه بازيكر جيه(وقتى سوتي ميده)

فرستنده شاخه
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۹:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۹:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 مرسي
مرسي جالب بود

فرستنده شاخه
danikoobrick
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ۱:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از:
پیام: 78
 Briliant
hagh ba balaieh.agar bedoon ghasd va gharaz bekhoni khely ham jaleb va bamazas.

فرستنده شاخه
p03342546437
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۲۱:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۲۱:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۵
از:
پیام: 369
 سوتی های اما واتسون
خیلی بامزه بود
به خودم امیدوار شدم چون در بعضی جاها افتضاح سوتی دادم
در ضمن به نظرم باید بعضی چیزهای این سانسور شود خیلی ضایعست بد آموزی دارد

فرستنده شاخه
aaaassssdddd
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۲۱:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۲۱:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۵
از:
پیام: 328
 امیدواری
نه خوشم اومد قشنگ بود
من امیدوارشدم

فرستنده شاخه
koodak4
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۱۹:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۱۹:۳۱
مرگخواران
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۵
از: یخچال خانه ریدل
پیام: 1708
 جالب بود
ایول هم ترجمش خوب بود هم مقاله خیلی با حال بود

فرستنده شاخه
sahel-witch
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۱۸:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸ ۱۸:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۱۲
از: کوچه دیاگون
پیام: 44
 cool
صحبت ها و خاطره های جالبی بود .
مرسی که این مصاحبه رو در سایت گذاشتید .

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: cool dove ۱۳۸۵/۱۱/۲۱ ۱۹:۱۰

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.