هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: هری پاتر و هورکراکس هفتم

هری پاتر و هورکراکس هفتم - فصل 5


فصل پنجم ... راز هالپر

سه روز از رفتن دابی میگذشت و هری به تمرینات سختش با هالپر ادامه میداد ، به قدری خسته میشد که شبها به محض رفتن به رختخواب خوابش میبرد ، هر چند این اواخر کابوس های وحشتناک کمی پریشانش کرده بودند ، هری به آنها توجهی نمیکرد ، میدانست که همه آنها فقط کابوس هستند ،

ولی خوابی که در سومین شب بعد از رفتن دابی دید ، فقط یک کابوس معمولی نبود و هری نیز این را میدانست ، به خاطر همین بود که کمی عصبی و پریشان به نظر میرسید

در هر فرصتی که بدست میاورد خوابش را مرور میکرد ولی هربار جزئیات بیشتر از یادش میرفت

از این رویا تا حدی پریشان شده بود که هالپر نیز متوجه تغییر رفتار او شد

در یکی از روزهای گرم کویری ، هالپر قبل ار اینکه درس را شروع کند گفت :

- هری چرا چیزی که ناراحت و پریشونت کرده رو به من نمیگی ؟

و بعد با چشمان نافذش مستقیم به چشمان هری نگاه کرد .

هری میدانست هالپر مشغول چه کاریست ، او میخواست ذهن هری را بخواند ، با اینکه هری و هالپر در این زمینه تمرین زیادی کرده بودند ولی هری هنوز هم در آکلومنسی مشکل داشت

هری با دلهره تصاویر خوابش را در ذهنش ورق زد و با من من گفت :

- فکر نمیکنم چیز مهمی باشه ولی اگه میخواید بدونید من ممانعت نمیکنم ، من یه خواب دیدم که کمی نگرانم کرده ، ولی خب همونطور که گفتم فقط یه کابوس بود و نه بیشتر

هالپر با زیرکی خاصی گفت :

- یه کابوس معمولی نمیتونه اینقدر نگرانت کنه ، باید خوابتو نشونم بدی وگرنه درس رو شروع نمیکنیم !!!

هری که منظور هالپر را درست نفهمیده بود گفت :

- منظورتون اینکه تعریفش کنم ؟ یعنی چی که نشونش بدم ؟ چطوری ؟

- نه هری ، منظورم دقیقا اینه که خوابت رو بهم نشون بدی ، با تعریف کردن نمیشه فهمید کابوس بوده یا واقعیت !

قبل از اینکه هری دهانش را برای پرسیدن هزاران سوال مختلف باز کند هالپر دنباله حرفش را گرفت :

- برای اینکار دو روش هست هری ، روش اول استفاده از یک قدح اندیشست . این روش ساده تر از روش دومه ولی متاسفانه ما اینجا نمیتونم از این روش استفاده کنیم ، این کویری که میبینی واقعی نیست . خودش یه جادوی تجسمی قویه و ما نمیتونم جادوی تجسمی قوی دیگری رو اینجا اجرا کنیم .

روش دوم کمی پیچیدست ولی چون انتخاب دیگری نداریم از همین روش استفاده میکنیم

بعد چوبدستیش را به سمت هری گفت و گفت :

- دریمیوس شاریتوس !

ناگهان همه جا تیره و تاریک شد ، هری چهره هالپر را در تاریکی به سختی میدید ، ولی میشد تشخیص داد که هالپر در حال تمرکز روی یه خاطرست ، چند لحظه همینطور گذشت ولی به محض اینکه هالپر چشمانش را باز کرد ، همراه با آن تاریکی و مبهمی محیط اطراف نیز از بین رفت

هری چیزی را که میدید نمیتوانست باور بکند ، تا حالا ساحلی به این زیبایی ندیده بود ، صدای برخورد امواج دریا به صخره ها موسیقی بی نظیری را تشکیل میدادند ، پرنده ها از دیدن هری و هالپر تعجبی نمیکردند و سع و تلاشی برای فرار نداشتند . این منظره آرامش عجیبی به هری میداد ...

هری با تردید پرسید :

- این یکی از رویا های شماست ؟

- درست حدس زدی ، شاید از خودت میپرسی چرا اومدیم اینجا ، دو دلیل داره . اولا که منظره اینجا آرومت میکنه ، دلیل دوم هم اینه که خواستم نمونه این طلسم رو ببینی و درک کنی چطور اجرا میشه ، چطور میتونی طلسمی رو اجرا کنی که هرگز ندیدیش ،

هری حدس میزد که این رویا یک خواب واقعی باشد ، دلیلی برای این حدس نداشت ولی حسی به او میگفت هالپر قبل یا بعد از اینکه این خوب رو ببینه تو این ساحل بوده !

هالپر با نا امیدی آهی بلند کشید و گفت :

- هری ممکنه اینجا به تو آرامش بده ، ولی منو یاد روزهایی میندازه که هنوز به اون کویر لعنتی محکوم نشده بودم

به نظر میرسید هالپر از اینکه همچین حرفی زده پشیمان است ، سریعا موضوع بحث رو عوض کرد و گفت :

- خب ،هری حالا برمیگردیم و تو منو میبری به خوابت ...

هالپر بار دیگر به ساحل نگاهی انداخت و لبخند تلخی از خاطرات گذشته بر لبانش نقش بست

چشمانش را بست و وقتی دوباره آنها را باز کرد ... چیزی جز همان کویر لعنتی و خسته ندید ...

این کویر تبعیدگاه هالپر بود ، هری این را وقتی فهمید که هالپر با حسرت به ساحل نگاه میکرد ، ولی جوابی برای این سوالش نداشت که هالپر چرا به زندگی در این کویر محکوم شده بود

آنروز هری نتوانست طلسم رویا را درست اجرا کند ، سوالات زیادی ذهنش را مغشوش کرده بود . سرنخی از اینکه چرا هالپر زندگی در این کویر را انتخاب کرده بود بدست آورده بود و این برای بهم زدن تمرکز هری برای اجرا هر طلسمی کافی بود ، علاوه بر این نگران دابی نیز بود که چرا هنوز برنگشته و اینقدر طولش داده

با تمام تلاشی که میکرد نمیتوانست تمرکز کند ، سرانجام هالپر نیز از این تلاش بیفایده دست برداشت و گفت :

- هری امروز چت شده ؟ چرا نمخوای رو طلسم تمرکز کنی ؟ ازت خواهش میکنم ، این مهمه که تو بتونی تمرکز در هر شرایطی رو یاد بگیری ، نه فقط به خاطر این طلسم ، بلکه برای خیلی طلسم های قویتر دیگه که باید یاد بگیریم ...

ولی هری هرچقدر تلاش کرد بیفایده بود و نتوانست خوابی را که دیده بود به هالپر نشان دهد . سرانجام هالپر یا عصبانیت گفت :

- واسه امروز کافیه ... ذهنت رو خالی کن تا فردا بتونی تمرکز کنی ! فردا باید بتونی طلسم رو اجرا کنی ...

پایان فصل پنجم
قبلی « هری پاتر و هورکراکس هفتم - فصل 4 هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 12 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
tahere
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۷
از: سنـــــــت..مانگــــــــــو
پیام: 235
 عالي بود
واقعا كه داستانه پر فضيلتي هست
goli
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۱ ۱۶:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۱ ۱۶:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۶
از: خيابون هاي لندن جا و مكان نداريم ما كارتون خواب ها
پیام: 48
 خوب
قبلی بهتر بود منم با رویای هالپر موافقم
در هر صورت از دیگران بهتره
harry+potter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۶ ۱۵:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۲۶ ۱۵:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۳
از:
پیام: 37
 hahaha
dadash pas badii chi shod hahaha
gilgamesh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۱ ۸:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۱ ۸:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۷
از: قدح اندیشه
پیام: 1323
 عالیه!!!
سلام
خوب مینویسی ولی:
1- هری رو خیلی ضعیف و به حرف گوش کن ساختی در صورتی که هری یه کم لج بازه!!
2- اسم فصل 5 رو باید میگذاشتی "رویای هالپر"
آخه وقتی مینویسی "راز هالپر" ، آدم فکر میکنه که راز هالپر رو میخوای توضیح بدی و کشف بشه
نمی دونم منظورم رو گرفتی یا نه
ولی خوبه
D-Y-Z-2005
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۰ ۱۷:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۰ ۱۷:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
از: مریخ
پیام: 241
 بماند
خوبه.
bigsaleh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۰ ۱۰:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۱۰ ۱۰:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۳۱
از:
پیام: 33
 خوب
داستان رو در بلاگ خودت و اینجا دنبال می کنم
دستت درد نکنه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.