هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

هري پاتر و خاطرات خاله پتونيا - فصل 1


هري متوجه وقايعي در گذشته ميشود كه خاله پتونيا را به دنياي آنها مرتبط ميسازد
ﻫﺭﻯ ﭙﺎﺗﺮ ﻮﺧﺎﻄﺮﺍﺖ

ﺧﺎﻠﻪ پتوﻧﯿﺎ
هنوز خوابش نبرده بود،ﺒﺎﺮﺩﯿﮔﺮﻏﻠﺖﺯﺩﻮﺒﻪﺳﺎﻋت ﻧﮔاه ﮐﺮد3:15ﭼﻨﺩﺳﺎﻋﺖ ﺩﻴﮔﺮ ﺧﺎﻠﻪ ﭙﺗﻮﻧﯿاﻤﻰﺁﻤﺩﺒﻴﺩﺍﺮﺵﮐﻧﺩ.فردا مي خواستنداسباب كشي كنند،به ﻧﻅﺮنميﺁﻤﺩ ﻤﺎﻴﻞ ﺒﺎﺷﻧﺩﻫﺭﻯ ﺮﺍﺩﺮﺨﺎﻧﻪﺠﺩﻴﺩﺗﺣﻤﻞﮐﻧﻧﺩ،سه ضربه به در ،7:30 بود،ﭙس دیشب خوابش برده بود .خیلی خسته بود ،از خواب بلند شد و ﭙایین رفت ،عمو ورنون داشت ظرفهای ﺁﺷﭙزخانه را بسته بندی می کرد ،هری وﺧﺎﻠﻪ ﭙﺗﻮﻧﯿﺎ مسئول جمع آوری انباری شدند.چند روزی بود ﺧﺎﻠﻪ ﭙﺗﻮﻧﯿﺎعوض شده بودازهمان شبی که خواب بدی دیده بود وبا جیغ از خواب ﭙریده بود .هری دستمال را محکم دور دهانش گره داد،جعبه ها و صندوقها بسیار خاک گرفته بودند ،حدود1 ساعت بود کهﺧﺎﻠﻪﭙﺗﻮﻧﯿﺎ جلوی همان جعبه ایستاده بود ،هری را صدا زد وهری جلو رفت،دفتر خاک گرفته کوچکی در دست خاله ﭙﺗﻮﻧﯿﺎبودوچندتکه خرت وﭙرت دیگر0 خاله ﭙﺗﻮﻧﯿﺎ خرت وﭙرت هاودفتر را در کیسه ای ریخت وبه دست هری دادوﮔفت اینها مال تویعنی: من می خوام بخونیش.هري هيجان ﺰﺩﻩﺸﺩﻩ ﺒﻭﺩكيسه را خاله ﭙﺗﻮﻧﯿﺎﮔﺮفت و با وسايل خودش به خانه جديد خاله ﭙﺗﻮﻧﯿﺎبرد.درﺁنجا نيز انباري كوچکتر متعلق به او بود و اين نشان مي داد با وجود تغيير رفتار خاله پتونيا هنوز به خيلي چيزهااعتقاد داشت،دردوروز گذشته هري حتي نتوانسته بود در كيسه اي را كه خاله پتونيا داده بود باز كند وبه آن نگاهي بيندازد، عموورنون و خاله پتونيابيشتر تميز كردن منزل را به هري و كارگري كه از شركت ونز آمده بود سپردند وفقط اتاق دادلي را خود خاله پتونياتميز كرده بود تا اسباب بازيهاي داد عزيز به دست هري نيفتد ،بعد از گذراندن دو روز خسته كننده بالاخره خانه جديد تميز شد. ساعت8:15 بود ، خاله پتونيا هري را صدا زد تا شام بخورد ،شام امشب سبزيجات رژيمي دادلي بود با كمي نان وپنير اضافه براي هري و عموورنون. هري از تعجب خشك شده بود،(شام اضافي براي او ) هري تصميم گرفت بسيار سريع نان وپنيرش را بخورد تا خاله پتونياپشيمان نشده و شام او را به دادلي نداده است.بعد از شام به اتاقش رفت(البته بعد از شستن ظرفها)، دفترچه رابرداشت روي آن نوشته شده بود[1] .
خاطرات معمولي وروزانه ومطمئنا كسل كننده چون اين دفتر مال كسي مثل خاله پتونيابود كه با هيچ چيز عجيب و هيجان انگيز سروكار نداشت.دفتر را ورق زد[2] دفتر كسل كننده اي بود ،اوتصميم گرفت به جاي خواندن آن كتاب كوييديچ در گذر زمان را بخواند ،اما در صفحه ي آخر كتاب نوشته اي خود نمايي ميكرد:
اين هم يك سورپرايزازطرف لي لي
به
پتونيا
یادداشت ها
  1. پتونيااونز
  2. 25 آگوست،2ژانويه
قبلی « شطرنج يا حقيقتى مبهم! شخصیت های اصلی : مادام پامفری » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
goli
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۲۸ ۲۰:۰۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۲۸ ۲۰:۰۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۶
از: خيابون هاي لندن جا و مكان نداريم ما كارتون خواب ها
پیام: 48
 عالی
عالی و کوتاه خدایی خوب بود دیگران اگه بهتر مینویسند بفرما :bigkiss:
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۵:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۵:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 كوتاه
خيلي كوتاه بود انشاالله بعدي رو كه دارم ميخونم بهتر باشه چون من بعد از اينكه تو 3 اينو هم نوشتي دارم ميخونم خوب ميرم سر وقت 2
tonks
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۲۳:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۲۳:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۵
از: همونجایی که دلبر خونه داره
پیام: 149
 داستان
زیاد از این شاخه به اون شاخه پریده بودی و خیلی کوتاه بود ولی بد نبود.......
:bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
ameneh124
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۳ ۲۰:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۳ ۲۰:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۲۰
از: خونمون اينا
پیام: 8
 Re: بماند
كامپيوترم خراب شده بود همين قدرم مردم تا تايپ كردم قسمت بعدي را زود مي زارم
D-Y-Z-2005
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۰ ۱۵:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۰ ۱۵:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
از: مریخ
پیام: 241
 بماند
میدونستم اینطوری جون داداش نمی خوندمش.
چرا اینقدر زود تمومش کردی.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.