هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و آغاز پایان

هري پاتر و آغاز پايان - فصل 19


هري پاتر و آغاز پايان
فصل 19

قطار ايستاد. هري و رون و هرميون چمدانهايشان را برداشتند تا از قطار بيرون بروند. بيرون خيلي خيلي شلوغ بود. هري در حاليكه از به سختي خود را از ميان آدم ها عبور مي داد گفت:
ولي من هنوز در عجبم ... چه طوري ميشه كه اين همه آدم رو تو هاگوارتز جا بدن؟
هرميون بعد از دعوا با يك نفر كه سعي مي كرد چمدانش را به كبوتر تبديل كند گفت:
هري ماها جادوگريم مي فهمي كه؟
- آره ... يادم نبود...
هاگوارتز از پشت تپه ها نمايان شد ... هنوز همان ابهت هميشگي را داشت... برج ها ي آن هنوز هم عظيم و بلند بود...هري با ديدن آن به ياد علامت شومي افتاد كه روز مرگ دامبلدور ديده بود.
- سلام هري چطوري؟
- هاگريــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد!!!انتظار نداشتم ببينمت.
- منم همين طور... رون ، هرميون شماها چطورين؟
- ممنون...
هاگريد گفت: بياين بريم تو ... ديگه نمي تونم بگم كلاس اولي ها از اين طرف چون كلاس اولي تو كار نيست!
هري و رون و هرميون با هم فرياد زدند:در كار نيست؟؟؟!!!
- نه... مديره ي هاگوارتز تصميم گرفته كه امسال از بچه ها كسي به هاگوارتز دعوت نشه!
هرميون با بي قراري گفت:
آخه مگه ممكنه؟ پس تكليف بچه جادوگر هايي كه الان وقت مدرسه رفتنشونه چي ميشه؟
- هرميون ! من نمي دونم اين تصميميه كه هيئت مديره ي هاگوارتز گرفته...منم مخالفت كردم ولي...
هري گفت:
به نظر منم اين بهترين كاره كه مي تونن بكنن تو اين اوضاع هرچي جادوگر كمتر بهتر!
- هرچي جادوگر بي تجربه كمتر بهتر!
- آره منظورم همين بود...هاگريد ديگه چه خبر؟
هاگريد گفت:
فعلا بياين !
آنها وارد سرسراي هاگوارتز شدند.
رون با تعجب گفت:
اين جا چقدر بزرگ شده!
سرسراي ورودي پنج برابر اولش شده بود. و همين طور سالن غذا خوري و هر راهرو و هر جاي ديگري كه بود پنج برابر شده بود.
هرميون گفت :
احتمالا از افسون پنج برابر استفاده كردن!
- ا ؟ چه جالب!
هري رو به هاگريد كرد و گفت:
هاگريد الان دقيقا مدير هاگوارتز كيه؟
- دقيقا معلوم نيست اما فعلا پروفسور مك گونگال نقش مدير رو اجرا مي كنه!
هرميون با تعجب گفت:
منظورت چيه كه مي گي فعلا؟ مك گونگال معاون دامبلدور بود حالا كه اون نيست ... پس معلومه كه مك گونگال مديره ديگه!
هاگريد با حالت مرموزي گفت:
بياين اينجا ببينم! بياين بشينين تا دو سه دقيقه ي ديگه مك گونگال مياد صحبت مي كنه!
هرميون گفت:
هاگريد جوابمو ندادي ؟ مشكلي براي مديريت اتفاق افتاده؟
- نه هرميون! مي دوني چيه؟ بعد از مرگ دامبلدور تا يك هفته همه چيز عادي بود تا اينكه يك روز پروفسور مك گونگال اومد پيش من... بعد گفت گه اذيتش نكنم و بگم چه طوري در اتاق دامبلدور باز ميشه!
هري با تعجب گفت: يعني چي؟ يعني در دفتر دامبلدور رو مك گونگال باز نمي شده؟
هاگريد سرش را تكان داد و گفت:
همين طوره!
هرميون و رون با تعجب به هم نگاه كردندو بعد هرميون گفت:
منظورش از اين كار چي بوده؟
هاگريد ابروهايش را بالا انداخت و گفت:
نمي دونم! ولي احتمالا كار خود دامبلدور بوده!
هري گفت:
آخه دامبلدور كه كرده!
رون گفت:از كجا معلوم؟
هري كه تازه حواسش را جمع كرده بود گفت :
آره ... توي مرگ دامبلدور كه شكي نيست... ولي...بچه ها يادتونه پيارسال وقتي كه دامبلدور رو از هاگوارتز اخراج كردند... همون سالي كه آمبريج الاغ اومده بود تو مدرسه... هيچكس نتونست وارد دفتر دامبلدور بشه!
هاگريد تصديق كرد:
آره حق با توئه! دامبلدور گفتته بود كه دفترشو جادو كرده بوده كه فقط كساني رو توي خودش راه بده كه لياقت مديريت هاگوارتز رو داشته باشند.يعني حالا هم همين منظورو داشته؟
هرميون با تعصب گفت:
منظورتون اينه كه مك گونگال لياقت مديريت رو نداره؟ اگه اينطوره براي چي هفته ي اول اين طوري نبوده؟
هري گفت : منظور من اين نبود ولي ممكنه به اين ربط داشته باشه!
سالن شلوغ شده بود پشت ميز هاي گروه ها خانواده ها با فرزندانشان نشسته بودند. از گروه و گروه بندي خبري نبود. خانواده ي رون هم در آن طرف ميز نشسته بودند و با هم گپ مي زدند ... جيني هم همان جا بود و با فرد و جرج دعوا مي كرد . خانواده ي تمامي كساني كه جادوگر بودند در كنارشان بودند. در آنطرف چو و دوستش ماريه تا نشسته بودند . هري خانواده ي آنها را نديد پس احتمالا آن ها هم مشنگ زاده بودند. پشت ميز اساتيد هيچ كس ننشسته بود . پروفسور مك گونگال هم در كنار تريبون داشت با روفوس اسكريم جيور صحبت مي كرد. بعد از مدتي پشت تريبون ايستاد و به چوبدستي اش گفت: بطنين. سپس همه ساكت شدند و او شروع كرد به صحبت كردن:
ظهر همگي به خير. فكر كنم بيشترتون بدونين براي چي اينجا جمع شديم. دار و دسته ي اسمشونبر خرابكاري هاشون رو شروع كردند.اونا از هركاري براي كشتن مردم استفاده مي كنند. شكنجه مي كنند و هزاران كار ديگه كه توي جامعه ي جادوگري منفور و كثيفه. لذا ما همه گرد هم اومديم تا همگي با هم بدون وجود هيچ گونه تفرقه و اختلافي با اون به مبارزه برخيزيم و اونو نابود كنيم.
در ضمن بايد بگم كه امسال مدرسه برقرار نيست.... لطفا ساكت...
او به همهمه اي كه از اين حرف پيش آمده بود پايان داد و ادامه داد:
اما هنوز هم آموزش وجود داره ما تمام كساني رو كه توي اين چند ساله معلم دفاع در برابر جادوي سياه بودند رو جمع كرديم و امسال فقط دفاع در برابر جادوي سياه رو كار مي كنيم...
همه شروع كرند به تشويق و چهره ها همه از شادي مي درخشيد. مك گونگال ادامه داد:
متشكرم... يك حرف ديگه مونده نتايج آزمون هاي سمج فردا به دانش آموزان تحويل داده ميشه...و بايد بگم همين طور كه مي دونيد امسال ما دانش آموز جديدي ثبت نام نمي كنيم... خواهش مي كنم ساكت باشيد... اين تصميميه كه هيئت مديره گرفته... آقاي فيلچ به من اصرار كرده كه براي هزار و پونصد و پنجاهمين بار بگم كه ورود به جنگل ممنوعه ، ممنوعه! ولي امسال قانون منع جادو در راهروها برداشته شده...
مك گونگال در باره ي خطرناك بودن هاگزميد و اطراف گفت كه بايد تمامي جادوگران مواظب اطراف خودشون باشند و بعد از تمام شدن حرفها ضيافت ناهار شروع شد.
هري در حاليكه ران مرغي را تكه تكه مي كرد گفت: اسكريم جيور اونجا چي كار داشت؟
هرميون سوپش را تمام كرد و گفت:
اين نشون ميده كه هاگوارتز با وزارت متحد شده.
رون گفت: هري تو چيكار مي خواي بكني ؟ مي موني و دفاع در برابر جادوي سياه ياد مي گيري؟
هري كه دوباره به فكر جان پيچ ها افتاده بود گفت:
دقيقا نمي دونم ... بايد در اين باره با مك گونگال صحبت كنم...
بعد صدايش را پايين آورد و گفت : بچه ها يه چيزي براي جان پيچ ها پيدا كردم!
هرميون با اشتياق گفت:
براي كتابها؟
- آره!
- خوب چي؟؟؟؟؟
- يه چيزي كه تا اونو داريم غم نداريم! اتاق ضروريات!!!

قبلی « هري پاتر و آغاز پايان - فصل 18 هري پاتر و نبرد نهایی - فصل 1 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
2dm
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۰:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۰:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱
از: تهران
پیام: 13
 Re: فصل 19
سلام من هم انتقاد دارم
شما می گوئید که هری گمان کرده ماریه تا مشنگ زاده هستش اما در کتاب 5 چو به هری میگه ماریه تا در بد وضعی گیر کرده چون پدر و مادرش در وزارت خانه کار می کنند حتی در قسمتی که آمبریج داره با فاج حرف می زنه میگه مادر ماریه تا در بخش نقل و انتقالات جادوئی در وزارت خانه کار می کنه چو هم همین طور چو هم پدر مادرش در وزارت خانه هستند
اما مشکل بزرگ دیگه این فصل این هستش که چو و ماریه تا در هاگوارتز چی کار می کنند آنها یک سال از هری بزرگتر بودن و باید درسشان تمام شده باشه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.